به گزارش جامجم، رسیدگی به این پرونده از عصر 20 اسفند سال گذشته در پی دستبرد دزدان مسلح به یک طلافروشی در بازار تهران در دستور کار پلیس قرار گرفت.
بررسیها نشان میداد متهمان که شش نفر بودند با ورود به یک مغازه طلافروشی، هشت نفری را که در آنجا حضور داشتند دست و پا بسته محبوس کرده و 40 کیلو شمش طلا و طلاهای ساخته شده را سرقت کردهاند. همزمان با شروع تحقیقات ماموران به سرنخهایی دست یافتند و ردپای چهار برادر و دو نفر از دوستان آنها را که افرادی سابقه دار بودند، به دست آوردند.
اعضای این باند سرقت تحت تعقیب پلیس قرار گرفتند تا این که با گذشت بیش از چهل روز از وقوع حادثه آنها در چند منطقه تهران به دست ماموران اداره یکم پلیس آگاهی پایتخت دستگیر شدند.
روز گذشته این متهمان که چهار نفر از آنها با هم برادر هستند برای ادامه تحقیقات به شعبه هفتم دادسرای ناحیه 34 تهران منتقل شدند و به تشریح جزئیات سرقت 40 کیلو طلا پرداختند.
قاضی علی وسیله ایزد موسی با اعلام اینکه متهمان به اتهام سرقت مسلحانه، اخلال در نظم عمومی، حمل سلاح گرم و تمرد از دستور ماموران پلیس تفهیم اتهام و بازداشت موقت شدند، به جامجم گفت: صاحبان صنایع بویژه افرادی که با پول و طلا سرو کار دارند باید به امنیت اماکن تجاری خود اهمیت بیشتری بدهند و از اعتماد به افراد غریبه خودداری کنند. مجرمانی که میخواهند حتی با نقشه قبلی دست به ارتکاب جرم بزنند باید بدانند برخورد قاطع دادسرا و پلیس اجازه هیچ سوءاستفادهای به آنها نمیدهد.
وی ادامه داد خوشبختانه صددرصد سرقتهای مسلحانه کشف میشود و کسی نباید به فکر ارتکاب اینگونه جرایم باشد.
علیرضا، سردسته سارقان مسلح طلافروشی بازار 34ساله است و دو ماه دیگر نخستین فرزندش به دنیا میآید باید پشت میلههای زندان دوران محکومیتش را سپری کند.
در حاشیه جلسه بازپرسی به گفتوگویی با او پرداختیم که در ادامه میخوانید.
نقشه سرقت از طلافروشی چطور به ذهنت رسید؟
10 سال همراه برادرم در کارگاه شاکی، کارگر بودیم، اما او بعد از اختلافاتی ما را اخراج کرد. بعد از آن با اجاره مغازهای مشغول کار شدیم اما بهدلیل بالا رفتن ارز در چند سال گذشته یکباره پنج کیلو طلا بدهکار شدیم. برای اینکه بتوانیم این طلاها را به مشتری تحویل دهیم مجبور شدیم طلای بهرهای بگیریم وقتی به خودمان آمدیم 15 کیلو طلا بدهکار شده و در اصل ورشکسته شده بودیم. میدانستیم که شاکی طلاهای زیادی دارد و به همین دلیل تصمیم گرفتیم از او سرقت کنیم.
نقشه سرقت را چه کسی طراحی کرد؟
نقشه را من و شهاب که فردی سابقه دار بود طراحی کردیم.
و چطور اجرا کردید؟
پنج کیلو طلای بدلی را آب کردیم و با ساخت شمش طلای بدلی به مرکز پخش طلا در بازار رفتیم و درخواست کردیم در مقابل شمش ها،به ما طلای ساخته شده بدهند. آنجا شلوغ بود به همین دلیل به بهانه ختم خارج شدیم و ساعتی بعد مراجعه کردیم.
وقتی برگشتید چه شد؟
رفتار آنها تغییر کرده بود و متوجه تقلبی بودن شمشها شدند. به همین دلیل اسلحه بادی و دو کلت را به سمت آنها گرفته و درخواست کردیم هر چه طلا دارند به ما بدهند.
گروگانگیری هم کردید؟
هشت نفر آنجا بودند. دست افراد جوان را بستیم و با سرقت طلاها فرار کردیم.
چقدر طلا سرقت کردید؟
18 شمش طلا و 10 کیلو طلای ساخته شده را در یک ساک سرقت کردیم.
بعد از سرقت، طلاها را چه کردید؟
شمشها را آب کردیم و با فروش آن بدهی خود را دادیم. سه کیلو طلا را هم فروختیم و 300 میلیون تومان به شهاب دادیم. 35 میلیون تومان هم به رضا که زاغ زن بود، دادیم.بقیه هم سهم ما چهار برادر شد.
نمیترسیدی دستگیر شوی؟
مطمن بودم دستگیر میشوم اما به خاطر بدهی مجبور به سرقت شدم. برای اولین بار این را به شما میگویم بعد از سرقت و پرداخت بدهی چندبار به فکر خودکشی افتادم اما از ترس، خودم را نکشتم. باور کنید به خاطر فشارها تصمیم به خودکشی داشتم.
چرا آن مغازه را برای سرقت انتخاب کردید؟
باور کنید جاهای دیگری برای سرقت وجود داشت که به آسانی میتوانستیم سرقت کنیم. اما بهخاطر کینهای که از شاکی و دیگر کارگران به دل داشتم تصمیم به سرقت از آنجا گرفتم.
محمدرضا متهم ردیف دوم پرونده است که پس از سرقت طلاها با فروش بخشی از آن به ترکیه رفت و پس از خوشگذرانی به ایران بازگشت و در دام ماموران گرفتار شد.
او معتقد است مقدار طلاهای سرقتی 35 کیلو بوده و پلیس به اشتباه اعلام کرده 40 کیلو طلا سرقت شده است.
از روز سرقت بگو؟
من هم کارگر شاکی بودم و در کارگاه کار میکردم. او من و برادرم را اخراج کرد. بعد از اینکه بدهکار شدیم تصمیم به سرقت از او گرفتیم. میدانستیم حداقل 500 کیلو طلا در دفتر پخش دارد. به همین دلیل با همکاری شهاب، سه برادرم و رضا نقشه سرقت را کشیدیم و با یک اسلحه بادی و دو سلاح کمری به آنجا رفتیم.
از اول قصد سرقت مسلحانه داشتید؟
نه. ابتدا میخواستیم طلای بدلی به او بدهیم، اما وقتی متوجه شد نقشه سرقت را اجرا کردیم.
افراد حاضر در صحنه نترسیدند؟
چند مرد سالمند آنجا بودند که دچار وحشت شدند، اما کاری با آنها نداشتیم و حتی دستشان را باز گذاشتیم. وقتی شاکی متوجه موضوع شد درخواست کرد کاری با افراد حاضر در آنجا نداشته باشیم و او طلاها را میدهد.
چقدر طلا سرقت کردید؟
آنجا 500 کیلو طلا بود، اما فقط به حد نیازمان 35 کیلو طلا سرقت کردیم.
پلیس گفته 40 کیلو بوده.
نه 35 کیلو سرقت کردیم.
بعد از سرقت چه کردی؟
فردای سرقت من به ترکیه سفر کردم و بعد از چند روز به ایران آمدم که دستگیر شدم.سفرم تفریحی بود.
آنجا همه تو و برادرت را میشناختند، چرا آنجا را انتخاب کردید؟
من و علیرضا گریم کرده بودیم تا شناسایی نشویم. حتی با اقوام مالباخته هم بعد از سرقت دیدار کردیم و آنها به ما مشکوک نشده بودند.
این سرقت ارزش زندانی شدن چهار برادر را داشت؟
نقش رضا، برادرم کمرنگ بود. او در یک شرکت کار میکرد و به عنوان کمک در صحنه حاضر بود. او حتی گریم هم نکرده بود. به خاطر نوسانات ارز و ندانم کاری ورشکسته شدیم.
آن همه طلا را چه کردید؟
1.5 میلیارد به ما رسید که بخشی از طلاها را ذوب کرده و در گاوصندوق کارگاه است.
حرف آخر...
دلم به حال همسرم میسوزد، همین....
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم