برای روشن شدن ابعاد مختلف این مساله، در گفتوگویی با جعفر قنادباشی، کارشناس یمن به بررسی بحران در این کشور و نوع موضعگیریهای جناحها و بازیگران منطقهای دخیل در این بحران پرداختهایم.
چرا عربستان وارد یک جنگ تمامعیار با یمن شد؟
علل و عوامل مختلفی دست به دست هم داد و سبب شد این جنگ و تجاوز نظامی سعودیها به یمن اتفاق بیفتد. برخی از این علل مربوط به درون عربستان و مسائل داخلی آن بوده و برخی ناشی از مسائلی است که در یمن میگذرد و برخی دیگر هم مربوط به معادلات منطقه است. در رابطه با مسائل داخلی، عربستان در حال حاضر در یک حالت دگردیسی به سر میبرد. از نظام حکومتی ملک عبدالله تا ملک سلمان، تفاوتهایی در ساختار حکومتی و پادشاهی ایجاد شده است که میتوان آن را بعضا به طرز فکر اداره این کشور و سیاستهای خارجی تعمیم داد. هرچند وزیر خارجه و وزیر نفت تغییر نکردند، ولی دولت عربستان و خاندان سعودی احساس میکنند اگر در شرایط حاضر تحولاتی را در داخل و خارج آغاز نکنند، ممکن است زمینه ضعف و فروپاشی این نظام فراهم شود. بنابراین سعی میکنند سیاست فرار به جلو را دنبال کنند و قبل از این که مخالفتهای داخلی که بعضا از جوامع شیعی آغاز شده است، در سطح عربستان گسترش یابد، دست به اقدامات منطقهای و کلان در سطح افکار عمومی بزنند و آنها را به این اقدامات مشغول کنند. از طرف دیگر میخواهند، به دنیای غرب وانمود کنند میتوانند در منطقهای در شبهجزیره عرب حافظ منافع غرب باشند.
آنها نیروهای حوثی را به عنوان نیروهای خطرناکی برای دنیای غرب و منافع غرب تلقی کردهاند و میخواهند از این دریچه از حمایتهای غرب برخوردار شوند، اما بخش دیگر مربوط به داخل عربستان، ارتش است که اطلاعات خوبی از شرایط جهانی دارد. این ارتش خطراتی برای دولتهای دیکتاتوری محسوب میشود و آنها میخواهند ارتش را به این عملیات وادار کنند تا به فکر براندازی و تغییر ساختار سیاسی نبوده و سهم بیشتری از قدرت نخواهند. آنها قصد دارند ارتش عربستان را به جنگ مشغول کرده و به موازات این جنگ ارتش را تصفیه و عناصر وفادار را شناسایی کنند. تمام این عوامل مربوط به داخل عربستان است، اما عربستان در سه چهار سال گذشته همه گزینهها را در داخل یمن به کار گرفت تا نظام دیکتاتوری دست نشانده در آن را حفظ کند، ولی همه این سناریوهای سیاسی ـ تبلیغاتی که گاهی اوقات جنبه مداخلهجویانه پیدا میکرد، طی این چهار سال شکست خورد و آنها چاره دیگری نداشتند. در مرحله آخر آنها سعی کردند پایتخت یمن را به شهر عدن منتقل کنند و دوباره منصورهادی را بر سر قدرت بیاورند. به طوری که عربستان و دیگر کشورها سفارتخانههای خود را به شهر عدن منتقل کردند و سعی داشتند در یک عملیات فشرده بقایای نظام را مجدد احیا کنند، اما آن هم شکست خورد. با همه این تدابیر، آنها بدترین، خطرناکترین و خطرسازترین گزینه را انتخاب کردند و آن هم حمله و تجاوز نظامی به یمن است. عامل دیگری که در یمن باعث این جنگ شد، این بود که مردم به سمت مردمسالاری دینی پیش میرفتند و یمن در نخستین مرحله برپایی یک نظام مردمسالار است. این امر خطرات بسیار زیادی برای عربستان داشت. زمانی که مردمسالاری در مصر آغاز شد با این که مصر کیلومترها از عربستان فاصله داشت، آنها احساس کردند این الگوی بسیار خطرناکی برای عربستان است و ممکن است در عربستان جذابیتهایی داشته باشد. بنابراین سعی کردند مردم سالاری نیم بندی را که در مصر ایجاد شده بود از بین ببرند. کاری که به آن دست زدند از این دریچه شبیه به کاری بود که صدام حسین انجام داد. عوامل دیگر، شکست پی در پی عربستان در سوریه، عراق و در کل منطقه است. تمام تئوریهایی که آنها به کار گرفتند تا تسلط عربستان را بر جهان عرب و جهان اسلام حفظ کنند شکست خورد و آنها نیاز به پیروزی دیگری داشتند که دست به حمله به یمن زدند.
عربستان چگونه توانست ده کشور را در این ائتلاف با خود همراه کند؟
این ائتلاف بیشتر جنبه صوری دارد تا عملی. چون کشورهایی مثل امارات، کویت و اردن در عرصه نظامی نمیتوانند تأمینکننده اقدامات نظامی آن هم در مسائل حساس باشند. ممکن است هواپیماهایی را در اختیار بگذارند یا هزینههای جنگ راتامین کنند، اما از آنجا که عربستان دارای درآمدهای کلان نفتی است، نیازی به این کمکهای مالی و حتی هواپیماهای جنگی ندارد. منتهی برای این که منطق قوی داشته باشند و مشروعیت پیدا کند، سعی کرده است کشورهای دیگر را با خود همراه کند. البته این طبیعی است که عربستان برادر بزرگتر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس تلقی میشود و کمککننده مالی کشورهایی مثل اردن و مغرب است و در این کشورها سرمایهگذاری کرده است. درخصوص سه کشور سودان، مصر و پاکستان هم طبیعی است که این دولتها وامدار کمکهای آنها هستند. اگرچه در این ائتلاف آنها آن گونه که خواست عربستان بود، عمل نکردند. یعنی پاکستانیها به دلیل خطراتی که ممکن است در داخل و خارج در پی داشته باشد، از این ائتلاف بریدند. همین طور ترکیه با وجود وعدههای پولی عربستان دراین ائتلاف حضور جدی پیدا نکرد. از ابتدا نظامیان مصر وامدار عربستان بودند، زیرا حیات نظامی و کودتای نظامی آنها به عربستان متکی است و آنها ناگزیر به همکاری هستند و از ترس مردم این همکاری را پنهان میکنند. به طوری که عملیات دریایی که علیه مردم یمن انجام دادند به صورت سری نگه داشتند. بنابراین تشکیل چنین ائتلافی برای عربستان که از درآمدهای نفتی برخوردار است و کشورهایی که حیاتشان را مرهون کمکهای عربستان میدانند، طبیعتا کار سخت و دشواری نخواهد بود.
این ائتلاف عربی بر ضد یمن تا چه حد شکننده است؟
براساس آخرین خبرهایی که دریافت شده است، قطر و عربستان خطهای جداگانهای را در جهان اسلام طی میکردند و احتمال دارد در عرصه عمل از این ائتلاف خارج شوند. پاکستان هم علنا با وجود همه فشارها از این ائتلاف کناره گرفت. سودانیها هم بعد از انتخابات، انتظار میرود خطمشی قبلی را دنبال نکند. چون آنها از شرایطی که بعد از این در یمن پدید میآید نگران هستند، زیرا آنها با یمن از طریق دریای سرخ هممرز هستند، بنابراین نمیتوانند 20 میلیون مردم یمن را با خود دشمن کنند و این به معنی استفاده از یک بمب ساعتی علیه خودشان است.
تا چه حد امکان حمله زمینی به یمن محتمل است و حوثیها چه شرایطی خواهند داشت؟
اگر سعودیها دست به حمله زمینی نزنند، همه تلاشهای سه هفتهای هوایی بیهوده خواهد بود. در صورتی این سه هفته مثمرثمر خواهد بود که آنها از راه زمین وارد شوند. بنابراین آنها ناگزیر هستند که از راه زمین وارد شوند. چراکه برنامه آنها این است که بخشی از یمن را تصرف و اشغال کنند و در آنجا دولت منصور هادی را روی کار بیاورند و یک الگوی لیبیایی را در یمن دنبال کنند. طبیعتا و به طور حتم خواست آنها حمله نظامی است، ولی از عواقب آن نگران هستند. در حال حاضر ترکیه و پاکستان همکاری نمیکنند و ریاض دارای نیروهای کارآزموده و جنگنده برای حمله و تجاوز به داخل یمن نیست، بنابراین با دشواریهای زیادی روبهرو هستند. ولی اگر بخواهند به عنوان شکست خورده این جنگ تلقی نشوند، باید جنگ زمینی را شروع کنند. اگر این کار را انجام دهند پس از پایان حمله هوایی، یمن به عنوان برنده میدان جنگ معرفی خواهد شد.
در صورت حمله وضعیت حوثیها چگونه خواهد بود؟
یمن کشوری است که حدود یکسوم ایران وسعت دارد. این وسعت بسیار زیاد است. علاوه بر این، وجود پستی و بلندیهای بسیار زیاد میتواند برای اقدامات نظامی و ایذایی و فرسایشی نیروهای نظامی و چریکی یمن یک فرصت باشد. دوما این که یمنیها دارای تجارب بسیار خوبی در برخورد با نیروهای نظامیان عربستان بخصوص در سال2006 و قبل از آن هستند. به طوری که چند بار با نیروهای عربستان مواجه شدند و هر بار توانستند ضربههای کاری به آنها بزنند. جمعیت یمن تقریبا به اندازه جمعیت عربستان است. یعنی حدود 24 میلیون و جمعیت عربستان حدود 28 میلیون نفر است و لذا این جمعیت هم این قابلیت را دارد که برای سالهای سال عربستان را در باتلاق جنگی و در سطح زمین زمینگیر کنند. علاوه براین مردم یمن به تشریفات و رفاه مردم عربستان عادت ندارند و ارتش عربستان به هیچ وجه نمیتواند یک شب را در بیابان و نقاط صعبالعبور بگذراند. خبرها حاکی از آن است نیروهایی که در کنار مرزها آمدهاند، در یک آسایشگاه ویژه با تختخوابهای ویژه استراحت میکنند، ولی یمنیها عادت دارند با یک وعده غذا در روز سر کنند و این نیاز به تدارکات را کاهش میدهد و یک یمنی را وادار میکند خیلی خوب بجنگد. بخصوص این که جنگ یمنیها با ارتش کلاسیک عربستان به صورت جنگ نامتقارن و چریکی است و این برای ارتش کلاسیک یک ضعف است که با چنین نیروهایی روبهرو شود.
با توجه به این که منصورهادی میخواهد دولتی درخارج تشکیل دهد، آیا این موضوع میتواند به تجاوز عربستان مشروعیت ببخشد؟
به هیچ وجه. زمانی که منصور هادی در صنعا روی کار بود، برای حفظ وی مداخله کردند. اگر آنها از ابتدا بخواهند در خارج ازکشور دولت موقت تشکیل دهند، طبیعتا این دولت بسیار ضعیفتر از دولت قبل خواهد بود، بخصوص که مردم یمن از منصورهادی و عربستان بسیار نفرت دارند. علاوه بر این منصورهادی به هیچ وجه قانونی نیست. ایشان سه سال پیش برای مدت دو سال انتخاب شده بودند تا در این دوسال زمینه برپایی دولت جدید را فراهم کند. اکنون یک سال از مدت اعتبار آن گذشته است و ایشان به هیچ وجه قانونی تلقی نمیشود. بنابراین منصور هادی نمیتواند ادعا کند که رئیسجمهور مشروع یمن است.
امکان بازگشت منصورهادی به قدرت وجود دارد؟
امکان بازگشت هادی به قدرت به هیچ وجه وجود ندارد، چون ایشان به هیچ حزبی که در سراسر یمن و حتی در بخشی از یمن محبوب باشد و بتواند زمام امور را در دست بگیرد، وابسته نیست. هیچ طایفه محبوبی که قدرتمند باشد از هادی حمایت نمیکند. هیچ گروه مذهبی ویژهای از منصورهادی حمایت نمیکند و حتی هیچ کدام از بخشهای ارتشی و نیروهای مسلح از ایشان حمایت نمیکنند. تنها کسانی که اسلحه به دست گرفتند یا افراد تکفیری، شبه داعش و شبه القاعده به صورت پراکنده به عنوان مدافع منصور هادی حرکت میکنند. منصور هادی هیچ ابزاری برای حکومت کردن ندارد ولو اینکه عربستان وی را به قدرت برگرداند. وی اگر از عربستان خارج شود، از قدرت نیز برکنار خواهد شد.
جایگاههای گروههای مختلف یمنی مثل جایگاه علی عبدالله صالح و پسرش و جایگاه عبدر به منصور و احزاب جنوب چگونه است؟
آنچه از نیمه سال 93 به این طرف در یمن به نمایش درآمده است، نمایشی از وحدت و همکاری احزاب و ارتش است. در واقع چون وحدت احزاب و مقبولیت مردمی دارند، توانستند یک نظم حزبی و سیاسی را حفظ کرده و گفتوگوهای مسالمتجویانه را برای تبدیل حکومت سابق به حکومت جدید دنبال کنند. همه اینها نشان دهنده این است که احزاب بسیار اصولی عمل کردند و مقبولیت مردمی دارند. همین سیاست باعث شد منصور هادی استعفا دهد. چون دید که دیگر جایی در برابر منطق حزبی و منطق گروهی و منطق اجماعی احزاب ندارد. بخصوص این که ارتش و مجموعه گروههای انقلابی ایشان را کنار زدند. حوثیها در واقع نجاتدهنده انقلاب بودند؛ زمانی که آنها از استان صعده به سمت پایتخت حرکت کردند. آنها نیز انقلاب یمن را نجات دادند و مردم نیز همراهی کردند چون دیدند حوثیها به نجات آنها برخاستند. البته وحدت مذهبی هم در یکسری احزاب بسیار کمک کرده است. شیعیان زیدی، شیعیان اسماعیلیه و شیعیان دوازده امامی و شافعیها در یمن بسیار هوشمندانه با هم وحدت دارند و این کمک میکند که جایگاه بسیار خوب و مطلوبی را برای احزاب پدید بیاورد. باتوجه به وحدت، گفتوگو و تفاهم بسیار خوبی که احزاب از خود نشان دادند نمایش بسیار خوبی از جایگاه مردمی را نشان دادند.
جایگاه حزب آقای صالح و پسرش چگونه است؟
آقای علی عبدالله صالح دبیرکل حزب کنگره است که سالهای سال یمن را اداره کرده است و بعد از وحدت دو یمن موفقیتهای زیادی را در جلب افکار عمومی در شمال و جنوب داشته است. در ایجاد وحدت نقش مثبتی داشته است، اما متاسفانه این حکومت به دلیل سیطره عربستان به سمت فساد پیش رفته و باعث ایجاد عقبماندگیهایی در یمن شده است که از رفاه و توسعه مردم یمن جلوگیری کرده است. البته آقای علی عبدالله صالح از یک نظر نگران سوابق خود است، اما بسیاری از سیاستهای خود را اصلاح کردند. بسیاری از سیاستهای قومی و طایفهای خود را کنار گذاشته واین سبب شده است جایگاهش حفظ شود. وی دفاع از افراد فاسد را تاحد زیادی از حکومت خود حذف کرده است و این امر همراه با انقلاب و دگردیسی در حزب اصلاح ایجاد شده و مواضعشان خیلی شبیه به خواستههای مردم شده است.
نگاه ارتش یمن به تحولات کنونی چگونه است؟
ارتش یمن ارتش مظلومی است که پیوسته تحت سیطره مقامات عربستان و برخی افراد قومی و قبیلهای بوده است. سران آن که قومی بودهاند و کنار گذاشته شدهاند. این ارتش، ارتش مظلومی است و خود را قسمتی از حکومت میداند که مورد ظلم و سوءاستفاده قرار گرفته است و به همین دلیل احساس میکند این حرکت یک حرکت ضد فساد است. به همین دلیل بدنه ارتش با مردم همراهی میکند.
علی رمضانی / جامجم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد