زیرا این امر به مسائل مختلفی مانند نحوه تشکیل این ارتش مشترک، به کشورهای عرب شرکت کننده در آن، اهداف و ساز و کارهای این نیروی مشترک و دیگر جزئیات مربوط به آن بستگی خواهد داشت.
شاید هنگام صحبت درباره تشکیل این ارتش مشترک عربی، نخستین چیزی که به ذهن انسان میرسد، تلاش کشورهای عربی برای تغییر موازنه قدرت در منطقه است؛ چرا که در حال حاضر قدرتهای نظامی اصلی در منطقه رژیم صهیونیستی، ترکیه و ایران هستند و در نتیجه تشکیل ارتش مشترک عربی میتواند به معنای شکلگیری قدرت جدیدی باشد که این وضعیت را تغییر دهد. بویژه که یکپارچهسازی ارتشهای عربی میتواند باعث شکلگیری قدرت منطقهای برتر از قدرتهای کنونی در منطقه شود.
از سوی دیگر، تشکیل چنین ارتشی میتواند به معنای بینیازی کشورهای عربی و بویژه کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس از پایگاههای نظامی خارجی در خاکشان باشد و ارتش مشترک عربی جای آنها را بگیرد. به عبارت دیگر، این تصمیم میتواند چالشی برای منافع قدرتهای بزرگی مانند آمریکا در منطقه و جهان عرب محسوب شود.
ارتشی برای حفظ نظام های عربی
اگر ماهیت ارتش مشترک عربی و نتایج حاصل از تشکیل آن همان چیزی باشد که ما به آن اشاره کردیم، بیشک تاریخ از آن به عنوان نقطه عطفی اساسی در تاریخ آزادیخواهی ملتهای عرب یاد خواهد کرد. اما از آنجا که قبل از اتخاذ این تصمیم، برخی کشورهای عربی به سرکردگی نظام آلسعود به یمن حمله کردند و عربستان قبل از این نیز، اقدام مشابهی برای سرکوب انقلاب بحرین کرده بود، مشخص میشود عملیات نظامی مشترک کشورهای عربی بیشتر در جهت حفظ نظامهای عربی است و اینگونه اقدامات ربطی به حفظ منافع ملتهای عرب ندارد. درواقع تشکیل ارتش عربی نیز هدفش حفظ نظامهای عربی بوده و لزوما برای دفاع از کشورهای عربی در برابر تجاوزات بیگانه یا حمایت از ملتهای منطقه طراحی نشده است.
همگان میدانند رژیم صهیونیستی در گذشته بارها به غزه و لبنان حمله کرده است، اما کشورهای عربی واکنشی را که امروز در قبال بحران یمن از خود نشان میدهند، چه در عرصه نظامی و چه سیاسی از خود بروز ندادند.
حتی اگر نگاهی به اصل طرح تشکیل ارتش مشترک عربی بیندازیم که در ماه فوریه گذشته از سوی عبدالفتاح سیسی، رئیسجمهور مصر مطرح شد، درمییابیم هدف اصلی تعیین شده از سوی او مبارزه با تروریسم بود. اینجاست که باید تبلیغات سران عرب درباره دفاع از قومیت عربی را کنار گذاشت تا ماهیت و اهداف تشکیل ارتش مشترک عربی را درک کرد؛ چرا که اشغال فلسطین و عراق، تجاوز به لبنان، ناآرامیها در لیبی و قبل از آن سومالی هرگز باعث طرح چنین ایدهای نشده بود. بلکه علت اصلی ارائه چنین طرحی خطر و تهدیدات گروههای تروریستی در جهان عرب یا خطراتی است که متوجه نظامهای حاکم بر کشورهای عرب میشود.
اختلاف درباره تعریف تروریسم
از این رو کشورهای عربی درباره تعریف تروریسم و تعیین طرفهایی که باید علیه آنها وارد عمل شد، با هم اختلاف نظر دارند. در حالی که برخی طرفهای عربی، گروههای تندرو در جهان عرب را تروریسم قلمداد میکنند، برخی دیگر، جنبشهای مقاومت و جریانهای انقلابی را مصداق تروریسم معرفی میکنند.
در همین راستا، کشورهای عربی سعی در مشارکت دادن برخی گروهها در فرآیند سیاسی دارند، اما در مقابل بر ریشهکن کردن برخی دیگر تاکید میکنند. در این شرایط چطور میتوان یک همکاری مشترک نظامی را رقم زد؟
آنچه باعث پیچیدهتر شدن اوضاع میشود، این است که تصمیم اخیر سران کشورهای عربی تصمیمی کلی بود و قرار است جزئیات آن در نشستهای روسای ستادهای مشترک ارتشهای کشورهای عربی مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
هانی خلاف، معاون اسبق وزیر امور خارجه مصر در گفتوگو با روزنامه السفیر اظهار کرد: اصل این طرح به صورت کافی اختلاف نظرهای طرفهای عربی را مورد بررسی قرار نداده است و کسی هم این مساله را به صورت جامع مورد بررسی قرار نداد که مداخله در امور یک کشور به خاطر بروز ناامنی در آن با مداخله در پی تهدید نظامهای حاکمه فرق دارد. وی این جزئیات را مهم میداند؛ چرا که روی ماهیت ارتش مشترک عربی تاثیر میگذارند.
خلاف تاکید میکند: در ارتباط با مساله مقابله با تروریسم، باید فرق تروریسم و مسائل دیگر را مشخص کرد؛ چرا که به دست گرفتن سلاح با تظاهرات در خیابانها فرق دارد؛ هر چند هدف هر دوی آنها تغییر نظام باشد.
وی میافزاید: نظریه امنیت جهان عرب کاملا تغییر کرده است؛ چرا که منبع اصلی تهدید امنیت کشورهای عربی در طول تاریخ، رژیم صهیونیستی بوده است، اما این ارتش مشترکی که قرار است شکل بگیرد، قصد مقابله با این رژیم را ندارد و این نشان میدهد که مفهوم امنیت قومیتی فرق کرده است. از سوی دیگر، ارتش مشترک اصولا باید در چارچوب اساسنامه اتحادیه عرب فعالیت کند که بر عدم دخالت در امور داخلی یا تغییر نظامهای عربی تاکید دارد. در این شرایط این سوال مطرح میشود که آیا هدف از تشکیل ارتش مشترک عربی مقابله با تغییر نظامهای حاکم است؟ این سوالی اساسی است که نیازمند تشریح بیشتر جزئیات است.
واقعیت این است که عملیات نظامی کشورهای عربی علیه یمن پس از درخواست عبد ربه منصور هادی، رئیسجمهور مستعفی این کشور آغاز شد و مداخله نظامی عربستان در بحرین به منظور حمایت از نظام آلخلیفه نیز تقریبا به همین شکل صورت گرفت.
در اینجا اشاره به این نکته نیز لازم است که زینالعابدین بنعلی تحت فشارهای انقلاب مردمی مجبور به فرار از تونس به عربستان شد و حسنی مبارک، دیکتاتور مصر نیز در شرایط مشابه مجبور به کنارهگیری از قدرت شد. آیا این حوادث نظامهای عربی را بر آن داشت که ارتشی مشترک برای دفاع از نظامهای خود در برابر تهدیدات، اعم از اینکه این تهدیدات تروریستی باشد یا انقلابهای مردمی تشکیل دهند؟
هنوز بسیاری از جزئیات مربوط به تشکیل ارتش مشترک عربی برای ما پوشیده است، اما همان اطلاعات محدودی هم که درباره ماهیت و اهداف آن منتشر شده، نشان میدهد فلسطینیان هیچ سودی از تشکیل چنین ارتشی نخواهند برد و این ارتش جایگزینی برای پایگاههای نظامی خارجی در کشورهای عربی نخواهد بود.
افزایش خرید تسلیحات در کشورهای حاشیه خلیج فارس
چند سالی میشود که کشورهای حاشیه خلیج فارس به واردکنندگان اصلی تسلیحات نظامی آمریکا و کشورهای اروپایی تبدیل شدهاند. طی چند سال گذشته و با بیشتر شدن خطر گروه تروریستی داعش، شرکتهای تسلیحاتی از این فرصت استفاده کرده و فروش محصولات خود به این منطقه را افزایش دادهاند. گزارشهای رسمی در این زمینه از افزایش این روند در سال گذشته میلادی حکایت دارد.
در همین زمینه، مرکز بینالمللی تحقیقات صلح استکهلم (سیپری) که از سال ۱۹۶۶ در زمینه بررسی بودجههای نظامی کشورهای جهان تحقیق میکند، اعلام کرد: بودجههای نظامی در سطح جهان کاهش یافته است ولی عربستان بودجه نظامی خود را ۱۷ درصد افزایش داد. براساس این گزارش، عربستان در سال ۲۰۱۴ برای خرید سلاح ۸۰ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار هزینه کرد. سیپری خاطرنشان کرد: هیچ کشوری از میان ۱۵ کشور اول جهان که دارای بیشترین بودجه نظامی هستند، همچون عربستان بودجه نظامی خود را ۱۷ درصد افزایش نداده است. در این میان گزارش شده چهار خریدار اصلی تسلیحات دفاعی در منطقه خلیج فارس (عربستان، امارات، عمان و قطر) در سال 2014 حدود 110 میلیارد دلار صرف هزینههای دفاعی خود کردهاند که در مقایسه با دو سال گذشته رشدی 44 درصدی داشته است. بحرین نیز از دیگر کشورهای این منطقه است که رشد قابل توجهی در این زمینه داشته است. بنا بر گزارشهای سیپری، مخارج نظامی بحرین طی دو سال گذشته رشدی 26 درصدی داشته است و به حدود دو میلیارد دلار رسیده است. این گزارش میافزاید مخازج بحرین در این زمینه طی یک دهه گذشته حدود 110 درصد رشد داشته است. کویت نیز از دیگر کشورهای این منطقه است که رشد چشمگیری در این زمینه داشته است به گونهای که طی دو سال گذشته بین 15 کشور اول دنیا در زمینه مخارج دفاعی و نظامی بوده است.
السفیر / مترجم: یوسف رضا زاده
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد