حضرت محمد(ص) بر پایه همین اصل به پیامبری مبعوث شد؛ چرا که او در محیطی رشد یافته بود و زندگی میکرد که تعادل در هیچ زمینهای در زندگی اعراب وجود نداشت و مردم زمانه او در هر کاری افراطگرا و اسرافکار بودند. در نتیجه پیامبر در مقام یک مصلح دینی بر آن شد تعادل را در تمام زمینههای زندگی به مردم گوشزد کند تا این مهم ملکه ذهن و جان آدمی گردد. زیرا افراط، اسراف و زیانکاری از پیامدهای نبود تعادل در زندگی آدمی است.
امروزه عمدتا واژه اسراف به معنای زیادهروی در خوردن و نوشیدن و امور اقتصادی به کار میرود و این برداشت از اسراف تا حدی با این آیه قرآن نیز سازگار است: «کلوا و اشربوا و لاتسرفوا» (اعراف/31)، ولی اسراف فقط در زمینه خوردن و نوشیدن نیست و به همه امور زندگی تعمیم داده میشود، و میتوان معنای عام آن را مترادف با واژه افراط و تفریط دانست. اسراف هرگونه تجاوز از اعتدال و گرایش به افراط یا تفریط را در برمیگیرد. از آنجا که اسراف همواره با نوعی زیادهروی یا کوتاهی همراه است، با فساد ارتباط مستقیم دارد. بر هم زدن حالت تعادل در هر امری، موجب فساد در آن کار میشود. اسراف مفهومی فراگیر دارد و موارد اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی و... را نیز شامل میشود.
الف ـ اسراف در زندگی فردی، گستره وسیعی از امور معنوی و مادی را در بر میگیرد. در زمینه مادی به طور معمول و با توجه به فرموده خداوند که: «بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید» باید مراقب باشیم در مصرف کردن، افراط نکنیم. ولی موارد بسیاری در زندگی آدمی مانند رفتارهای شخصی و اجتماعی ذیل موضوع اسراف قرار میگیرد. برای روشن شدن این موضوع به دو مثال اشاره میشود:
1 ـ رعایت تعادل در رفتار نسبت به فرزندان
سفارش شده است که همه فرزندان خود را به یک اندازه دوست بداریم و در محبت کردن به یک فرزند اسراف نورزیم (این مطلب به ویژه در روزگار ما که بسیاری از خانوادهها تکفرزند هستند و به آن فرزند بسیار توجه نشان میدهند، اهمیت دارد) و راه تعادل را در پیش گیریم.
2 ـ رعایت تعادل در کمک به دیگران
کمک به دیگران و صدقه دادن یکی از ارزشهای مورد حمایت قرآن است: «در حقیقتخدا به دادگری و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان میدهد و از کار زشت و ناپسند و ستم باز میدارد به شما اندرز میدهد باشد که پند گیرید.» (نحل/90) این در حالی است که بخشش و کمک به دیگران باید حساب شده باشد و در این کار نیز باید از اسراف جلوگیری شود. از این روست که پیامبر فرمودهاند: «بخورید و بنوشید و صدقه دهید و بپوشید بیاسراف و تکبر.» یا «اسراف آفت بخشش است.»
ب ـ قرآن در مقام کتاب مقدس مسلمانان به مقوله اسراف بسیار پرداخته و از کسانی نام برده است که در نتیجه ظلم و ستمی که بر خود و دیگران روا داشتهاند، اسرافکار شمرده شدهاند. یکی از عادات اعراب پیش از اسلام که جزو تفریحات آنها هم محسوب میشد، این بود که دور هم جمع میشدند و داستان پادشاهان کهن و اقوام گذشته خود و داستانهایی از عهد عتیق را تعریف میکردند. آنها در این گردهمایی که به آن «سمر» میگفتند، یاد اقوامی چون عاد و ثمود را بزرگ میداشتند و به آنها افتخار میکردند. این در حالی بود که این اقوام از اسرافکارانی محسوب میشدند که خداوند در قرآن به آنها اشارات زیادی کرده است.
در قرآن قوم عاد از آن روی که در خودپسندی راه افراط را در پیش گرفتند و تصور کردند که مردمانی بسیار نیرومندند، اسرافکار و خسرانکار شمرده شدند. «و اما عادیان به ناحق در زمین سر برافراشتند و گفتند از ما نیرومندتر کیست آیا ندانستهاند که آن خدایی که خلقشان کرده خود از ایشان نیرومندتر است و در نتیجه آیات ما را انکار میکردند.» (فصلت/15) قوم ثمود فرستادگان خداوند را انکار میکردند: «قوم ثمود هشداردهندگان را تکذیب کردند.» (قمر/23) و در انکار ورزیدن خود به قدری مُصِر بودند که آنها نیز از زمره اسرافکاران شمرده میشوند. همانگونه که گفته شد اعراب با حکایات اقوامی همچون قوم نوح(ع)، ابراهیم(ع)، لوط(ع) و... آشنا بودند. قرآن نیز از این اقوام در زمره زیانکاران و ستمکاران نام برده است که در ستم کردن به خود و دیگران افراط کردند و از این رو اسرافکار هستند. « آیا گزارش [حال] کسانی که پیش از آنان بودند قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین و شهرهای زیر و رو شده به ایشان نرسیده است. پیامبرانشان دلایل آشکار برایشان آوردند خدا بر آن نبود که به آنان ستم کند ولی آنان بر خود ستم روا میداشتند.» (9/70) فرعون نیز یکی دیگر از اسرافکارانی بود که قرآن به او بسیار اشاره کرده است: «و در حقیقت فرعون در آن سرزمین برتریجوی و از اسرافکاران بود.» (10/83) از این رو پیامبر با تأکید بر اسرافکاری در جاهطلبی و خودپسندی این اقوام که نابودی آنها را رقم زده بود، مردم را به سوی خداوند فرامیخواند.
ج ـ گروه دیگری از افراط گرایان و اسرافکاران، سران قریش بودند که یتیمان را دستگیری نمیکردند و به در راه ماندگان بیاعتنا بودند.
آنها از پذیرفتن دعوت پیامبر سر باز زدند و همچنان بر آیین پیشینیان خود پایبند بودند: «نه، بلکه گفتند ما پدران خود را بر آیینی یافتیم و ما [هم با] پیگیری از آنان راه یافتگانیم و به این گونه در هیچ شهری پیش از تو هشداردهندهای نفرستادیم مگر آنکه خوشگذرانان که گفتند ما پدران خود را بر آیینی [و راهی] یافتهایم و ما از پی ایشان راه سپاریم. » (43/ 22 ـ 21) از این رو این اشخاص را میتوان در زمره کسانی دانست که از تفکر و تدبر در آیات خداوند اعراض داشتند و از افراطگرایان و اسرافکاران بودند. خداوند درباره ایشان فرموده است: «و از آن کس که قلبش را از یاد خود غافل ساختهایم و از هوس خود پیروی کرده و [اساس] کارش بر زیادهروی است اطاعت مکن.» (کهف/28)
نتیجه
اسراف ابعاد مختلفی دارد و میتوان آن را مترادف با افراطگرایی دانست. افراطگرایی در هر زمینه مذموم است و خداوند انسان را از آن بر حذر داشته است. قرآن به مقوله اسراف بسیار پرداخته و در آن طیف وسیعی از انسانها جزو اسرافکاران شمرده میشوند.
ستمکاران، کافران، جاهطلبان، کسانی که پیامبر را انکار کردند و نسبت به همنوعان خود بیتفاوت بودند و... از زمره اسرافکاران شمرده میشوند. از آنجا که هر عمل مذمومی آفتی در پی دارد، اسراف نیز آفتهایی در پی دارد. چرا که هر کاری که از حد بگذرد، ضرر و زیان به بار میآورد. از این رو در زمینههای مختلف اسراف چون زیادخوری، محبت و بخشش آسیب به جسم و روان آدمی وجود دارد و اسرافکار و افراطگرا خشم خداوند را برمیانگیزاند و باعث نابودی خود میشود. همانطور که اقوام عاد و ثمود موجبات خشم خداوند را به وجود آوردند و خداوند نیز آنها را نابود کرد.
هما شهرامبخت / جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد