فردا که روز زن است، واژه زن ورد زبانهاست که خوب است و میمون و البته یادآور موفقیتهای زنانی که جامعه در بروزش نقش داشته است، اما در ورای این واژه، دنیایی از نیاز و خواسته آرمیده که نه محدود به یک روز بلکه متعلق به همه روزهای سال است.
چه کسی بهتر از مادر، مهربانتر از او، با آغوش امنش که دنیا را نمیشود عوض کرد با آن. او یک زن است، نماد هرچه خوبی است، اما زندگیاش به دلیل زن بودنش بیم و امید کم ندارد.
زن بودن هنوز هم در جهان کار سختی است، سند این حرف هم این که فقط 20 درصد وزرا در کشورهای جهان زن هستند و فقط 5 درصد از صندلیهای مدیرعاملی شرکتهای بزرگ اقتصادی را زنان در اختیار دارند؛ این دو عدد عصاره سخنرانیها در پنجاهونهمین اجلاس کمیسیون مقام زن (پکن +20) است که اواسط اسفند گذشته در نیویورک برگزار شد.
زنانه شدن فقر موضوع روز دنیاست، نابرابری جنسیتی و سیاستهای دفعی نیز هم. با این حال در دنیا زنان زیر این فشارها نخشکیدهاند که بالنده شدهاند و اسم و رسمی به هم زدهاند و حقشان را از جامعه گرفتهاند.
در ایران ما هم چنین شده است و آمارهای گذشته و حال که با هم تطابق داده میشود، پیشرفتها به چشم میآید.
نیمه پرحرف و حدیث جامعه ما از منظر امید به زندگی یعنی سالهایی که عمر میکنند مدتهاست از مردان جلو افتادهاند، به استناد آمار مرکز آمار ایران که میگوید امید به زندگی زنان هماکنون 74.6 سال و طول عمر مردان 72.1 سال است.
اگر کمی عقبگرد کنیم و به سرشماری سال 85 برسیم مدت حیات زنها 73.1 سال بوده که یک سال و پنج ماه بیشتر عمر کردن آنها خبر خوشی است از اقدامات بهداشتی که زنان را بیشتر از قبل زیر چتر حمایتی خود برده است.
از بابت تحصیلات عالیه نیز نمیشود چشم را بر حقایق مثبت بست. در سال 90 اطلاعاتی که در سرشماری نفوس و مسکن ثبت شد، نشان داد پنج میلیون و 23 هزار و 992 زن در کشور تحصیلات دانشگاهی دارند و فاصلهشان با مردان تحصیلکرده فقط کمی بیشتر از 400 هزار نفر است.
بر میگردیم به سال 85 که جمعیت زنان تحصیلکرده ایران سه میلیون و 116 هزار و 392 نفر بود و دوباره به 10 سال قبلش که فقط 900 هزار و 895 زن دانشگاه دیده در کشور وجود داشت و باز هم عقبگردی میکنیم به سال 65 که این جمعیت به 223 هزار و 436 نفر محدود میشد که این رقم نیز نورعلی نوری بود در مقایسه با آمار سال 55 که فقط 122 هزار و 753 زن تحصیلکرده را شناسایی کرده بود. اما در کنار این گامهای مثبت و جهشهای چشمگیر هنوز زنان با چالشهایی دست و پنجه نرم میکنند که حل شدنشان منوط است به تغییر نگاه دولتمردان و انعطافپذیر شدن تفسیرها و قانونها.
چالش در اجتماع، مضیقه در خانه
سکه زندگی گروهی از زنان یک رو دارد، ولی سکه دو روی زندگی بعضی دیگر روایت زنانی است که در دو جبهه خانه و اجتماع تلاش میکنند و گاه از هر دو ناحیه در مضیقه قرار میگیرند. زنان خانهدار و زنان شاغل هر دو سختیها و راحتیهایی دارند که اگر همه را یک کاسه کنیم به وضعی میرسیم که چندان مطلوب نیست.
در دست ما آمارهای رسمی کشور و اظهار نظرهای قانونی مسئولان است که راوی شرایطی راضیکننده نیست. طبق اعلام مرکز آمار، ایران 21 میلیون و 185 هزار و 647 خانوار دارد که 12 درصد آن یعنی نزدیک به 2.5 میلیون خانوار زنان را اداره میکنند.
اسم اینها زنان سرپرست خانوار است، خودسرپرستها و بیسرپرستها که فقط 18 درصد از آنها موفق به یافتن شغل میشوند و 82 درصدشان بلاتکلیف میمانند. اینها آمار رسمی مرکز آمار ایران است که مو لای درز درستیاش نمیرود، آماری که نقال ِشرایطی دشوار و راوی زندگیهایی شکننده است.
رشد جمعیت زنان سرپرست خانوار واقعیت جامعه ماست، به آمارها که رجوع کنیم نیز تائیدیهاش را خواهیم گرفت. در سال 55 فقط 7.3 درصد از خانوارها را زنان اداره میکردند که این رقم ده سال بعد کاهش یافت و رسید به 7.1 درصد.
10 سال بعد اما رشدی اتفاق افتاد و این آمار را رساند به 8.4 درصد و این سیر صعودی در سال 85 نیز ثبت شد که سرپرستی 9.5 درصد از خانوارها به وسیله زنان را نشان میداد. اما در سال 90 یک رکورد به جا ماند و آن عدد 12.1 درصد بود که گویای سرپرستی بیش از 2.5 خانوار به دست زنان است.
سرپرست شدن زنان در خانواده اگر چه اغلب از سر جبر زمانه است و چارهای جز آن نیست، اما دشواریهایی که آنان برای امرار معاش و بقا تحمل میکنند تاثیرگذار و قابل بحث است.
اشاره میکنیم به تحلیلهای رئیس مرکز آمار ایران از میزان درآمد زنان سرپرست خانوار که از روزی 9000 تومان تا 40 هزار تومان در نوسان است؛ بیشترین متوسط درآمد را زنان سرپرست خانوار تهرانی دارند و کمترین را بانوان اهل سیستان و بلوچستان که مثال خوبی از صبر و ایستادگیاند.
این را بیفزایید به جسم و روان زنان سرپرست خانوار که با این عددها بازتاب یافتهاند: 8 درصد معلول هستند، 7 درصد بیماری جسمی دارند، 14.5 درصد مبتلابه بیماری روانیاند و 30 درصد از آنها از کار افتادهاند.
اما جامعه در قبال اینها با این کوله بار رنج و محدودیت چه کرده است؟ تقریبا اقداماتی ناچیز در سطح یک شهر و منطقه و نه ملی و همهگیر، نه بیمهای بیدغدغه، نه مستمری قابل اتکا، نه بهداشت و درمان دل قرص کن و نه توسعه مشاغل خانگی که قرار بود عصای روز سخت زنان باشد.
برای زنان خانهدار نیز تقریبا همین وضع را میشود توضیح داد، بیمه بلاتکلیف و نخ نمای زنان خانهدار حالا دیگر عیانترین اقدام به سرانجام نرسیده چند دولت برای زنان خانهدار است.
ارزشگذاری اقتصادی شغل خانهداری هم که عاقبتش خوشتر از بیمه زنان نیست تا همگان متقاعد شوند زنی که از صبح تا شب، بی وقفه و بیست و چهار ساعته جسم و روحش را فدای رفاه خانواده میکند، تلاشش چه قدر قیمت دارد.
و اما زنان شاغل، فعال در دو جبهه که گر چه به استقلال مالی رسیدهاند ولی تا آرامش خیال فاصله دارند. طبق آمار معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری فقط 12 درصد از زنان جامعه شغل تعریف شده دارند که اگر خوشبین باشیم این رقم به 14 درصد میرسد. محیطهای کاری هنوز مردانه است و مزایا و پیشرفتها غالبا مردانه. اما معنیاش این نیست که زنان رشد نکردهاند که به جایگاههای بالا رسیدهاند ولی با تلاش مضاعف.
سهم زنان از مجلس شورای اسلامی خودمان را اگر مرور کنیم به شاهرگ این بحث خواهیم رسید و خواهیم دید حتی در خانه ملت، صندلیها برای زنان اندک است. در مجالس اول تا سوم فقط چهار کرسی، در مجلس چهارم 9، مجلس پنجم 14، مجالس ششم و هفتم 13، مجلس هشتم 8 و مجلس نهم فقط 9 صندلی برای زنان خالی کرده است.
این یعنی رسیدن به قلههای تصمیمگیری برای خیل عظیمی از زنان دست نیافتنی است و این فضای بسته ایراد محیطهای کاری کشور و سیستم توزیع فرصتهای شغلی است.
در این میان زنانی که در بازار کار جایگاهی برای خود دست و پا میکنند، اسباب آسودگی کم دارند.
دغدغه سرنوشت فرزندی که در خانه تنها مانده یا نزد یکی از اعضای فامیل است، همسری که احیانا بیمار است و به حضور زنش در خانه نیاز دارد و مهدهای کودک که در محیطهای کاری وجود ندارد فقط اندکی از نکات بحثانگیز است.
رسیدن به اهداف سند چشم انداز 20 ساله
قرار بود استخدامهای نیمهوقت زنان در دستور کار باشد، اما در دستور کار قرار نگرفت، قرار بود مرخصی زایمان به 9 ماه افزایش یابد که گر چه قانونی شد، ولی اجرا نشد، قرار بود زنانی که فرزند معلول یا همسر بیمار صعبالعلاج دارند هشت ساعت کمتر از دیگران در محل کار حاضر شوند که این هم به سرانجامی نرسید.
حالا زنان شاغل ماندهاند و شغلی که به آن نیاز دارند و برای نگه داشتنش باید تلاش فراوان کنند و محدودیتهای زندگی شخصیشان را به دست خود و نه با مساعدت دولت حل کنند.
روز زن بهانه خوبی برای مرور این گفتههاست، روز خوبی است برای دور شدن از حرفهای کلیشهای و تبریکات بی ثمر که برای بهبود زندگی فردی و اجتماعی زنان توفیری ندارد.
یادمان باشد سال 94 که فرا رسید، ما را رساند به پایان دهه اول عدالت و پیشرفت و قرارمان داد در ابتدای دهه دوم. سند چشمانداز بیست ساله ملاک ایجاد این دو دهه است که دهه اولش از سال 84 آغاز شد و دهه دومش از حالاست تا سال 1404.
این سند، ایرانی پیشرفته و توسعه یافته میخواهد و میداند که این مهم میسر نمیشود مگر با توجه به زنان و تلاش برای بهبود جایگاه آنان.
سند چشمانداز بیست ساله خواهان تقویت نهاد خانواده و جایگاه زن در این نهاد است و همزمان خواستار تقویت حضور زنان در صحنههای اجتماعی است بهطوری که چه در خانه و چه در اجتماع، حقوق شرعی و قانونی زنان استیفا شود و این نیمه کمتر دیده شده اجتماع نقش سازنده خود را ایفا کند.
تا سال 1404 فقط 10 سال باقی است، مرور این سند برای همگان الزامی است.
مریم خباز - گروه جامعه
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد