این همان چیزی است که گسترش فضای مجازی و روی کار آمدن شبکههای اجتماعی برای زنان به ارمغان آورده است؛ اما امکان همزمانی خانهبودن و درآمدداشتن زنان، واقعا ارمغانی برای توانمندشدن آنهاست یا یک اجبار اقتصادی و شاید هم فرهنگی؟ این همان چیزی است که مرز میان خوب و بد بودن اشتغال خانگی زنان را مشخص میکند.
سرت را میچرخانی و یک صفحه جدید در شبکه اجتماعی باز میشود؛ صفحهای که یا فروش آنلاین محصولی خاص تحت مدیریت یک خانم را نشان میدهد، یا انواع کیک، نان، شیرینی و غذاهایی که بهصورت پخته و آماده برای سفارش هستند. بلاگری و تولیدمحتوا در زمینههای متفاوتی که بشود درنهایت از آنها کسب درآمد کرد هم جای خود را دارد؛ صفحات و اتفاقاتی که خبر از واردشدن یک خانم برای درآمدزایی میدهد! درواقع هر خانمی به هر نحو و طریقی، گاهی از هنر و تخصصش، گاهی از اطلاعات و آگاهیهایش و گاهی هم از سرمایه اندک اولیهاش، برای درآمدزایی استفاده میکند و وارد دنیای مشاغل خانگی و مجازی میشود؛ مشاغلی که جان میدهد برای این دوره و زمانه. اما چه کسی است که نداند همین جریان هم دو رو دارد؟ یک رویش سراسر خوبی و حسن و فایده و روی دیگرش، اجبار و تحمیلی از طرف جامعه و از آن مهمتر دلایل اقتصادی است که میتواند شیرینیاش را آنقدر کم کند که طعمش دیگر به گسی بزند.
فرصتی اینچنین!
«زندگی در شرایط اقتصادی امروز، زنان را هم به فکر درآمدزایی انداخته است.» این را یکی از کسانی میگوید که با باز شدن هر صفحه جدیدی از این کسبوکارهای اینترنتی و مجازی، افسوس میخورد که یعنی واقعا خانمها آنقدر درگیر این ماجرا شدهاند که دیگر هرکدامشان باید کسبوکاری داشته باشند؟ که اگر آنها درآمدی نداشته باشند، خرج زندگیشان نمیچرخد؟! اما واقعیت این است که تا این اندازه هم افسوسبرانگیز نیست، چراکه ضرورت کسب درآمد بیشتر برای خانواده، تنها یکی از جنبههای درآمدزایی زنان است! یعنی همه این مشاغل مجازی زنانه، فقط برای نیاز مالی ایجاد شدهاند؟ البته که اینطور نیست: «بخشی از آن برمیگردد به تمایل خانمها برای در اجتماع بودن و بروز تواناییهای خاص و منحصربهفرد خودشان. درواقع حالا که فرصت برای ارائه هنر و توانایی، به چنین راحتی و سهولتی مقدور شده، چرا آنها هنر، تخصص و تواناییشان را در انجام رشتهای خاصی بروز ندهند؟ شخصا فکر میکنم بیانصافی است اگر چنین ماجرایی را صرفا به نیازمالی ربط دهیم.» این را مریم فاضلی، روانشناس میگوید که معتقد است ارائه هنر در کنار درآمدزایی، اتفاق شیرینی است؛ اتفاقی که یک خانم چرا باید بهسادگی از کنار آن بگذرد؟ اما دلیل آن هم میتواند در کم و زیاد بودن این شیرینی تاثیرگذار باشد.
غنیمت بشمار
چراکه نه؟! حالا که ابزاری به راحتی و کارآمدی فضای مجازی و شبکههای اجتماعی در اختیار داریم، چرا از آن استفاده نکنیم؟ چرا از چنین امکانی که میتواند بیشتر از یک مغازه در پررفتوآمدترین نقطه شهر برای ما ارزشافزوده داشته باشد، بهراحتی بگذریم؟ چرا آن ذوق مخصوص به خودمان در پخت کیک و شیرینیهای خاص، آن توانایی چشمگیر در بازاریابی، آن دانش در حوزه علمی، آن سلیقه در دوخت ودوز محصول هنری و...را نادیده بگیریم وازارائهاش درچنین فضایی بگذریم؟اما ماجرا تا همینجا شیرین و دلنشین و قابلقبول است؛تا همینجا که همهچیز ازخواست وعلاقه قلبی زن نشأتگرفته وبدون فشار خارجی ازطرف خانواده و موقعیت خانواده، به عرصه مشاغل خانوادگی ورود کرده است؛موضوعی که فاضلی هم آن راتایید میکند و میگوید: «اما اگر به جایی برسد که علت راهاندازی چنین صفحاتی، چشم و همچشمی وعقبنماندن ازدوست وآشنا باشد،کار کمی سخت و اگر برای نیازمالی برای یک خانواده جمعوجور باشد،کمی نگرانکننده میشود.موضوعاتی که برای مورد اول نیاز به یک فرهنگسازی اساسی داریم و برای مورد دوم، نیاز به یک بازنگری اقتصادی توسط دولتمردان که ببینند وبدانند مادر جوان خانواده، علاوه بر همه فشارهای خانهداری و بچهداری و شببیداری و مسئولیت بزرگ تربیت فرزند، ناچار به راهاندازی کسبوکار و تزریق درآمد بیشتر به خانواده برای گذران زندگی است.»
اما و اگرها
داشتن یک کسبوکار شخصی، بدون وجودهیچ کارفرمایی، آرزویی دیرینه برای همه افراد جامعه بوده است؛ آرزویی که با گسترش مشاغل اینترنتی در فضای مجازی بهخصوص در دوره کرونا و پساکرونا، برای بسیاری از افراد جامعه محقق شد و بخش اعظمی اززنان هم ازچنین نعمتی بهرهمند هستند!زنانی که بدون تعلقداشتن به سازمان یا ارگانی خاص وباهزینه اندکی،به دورازاجاره مغازه وسرمایههای عظیم برایراهاندازی شغلشان،اشتغالپیداکنندودرزمانی قابلقبول،بهدرآمدخوبیهم برسند:«امابه شرطی که آموزشهای لازم را دیده باشند و بتوانند بهخوبی این موضوع رامدیریت کنندتاچنین اتفاقی سایهای سنگین برخانواده ومسئولیت شگفتانگیز و اولویتدار مادریشان نباشد.» درواقع اگر به فضای مجازی بهعنوان ابزاری برای توانمندسازی زنان جامعه نگاه کنیم، قطعا از نتیجهاش خوشحالتر خواهیم بود تا اینکه آن را تبدیل به مسئولیت تازهای کنیم و بر دوش زنان و مادران بگذاریم: «و این باور را به آنها القا کنیم که تو حتما باید کار کنی و آنها اینطور برداشت کنند که اگر کسبوکاری در این فضا ندارند، از جامعه جا ماندهاند.»