به گزارش جام جم آنلاین تاکنون سنای آمریکا در این زمینه دست به کار بود و پس از بیانیه سوئیس سنگ اندازهایی در این راه است، اما اکنون پس از گذشت یک هفته از انتشار بیانیه سوئیس و سکوت شخصیتهای و تئوریسینهای سیاسی و مطرح آمریکا در این زمینه، آنها نیز وارد ماجرا شده و به اظهار نظر درباره توافق احتملی و بیانیه لوزان سوئیس پرداختند.
کیسینجر که در عالم سیاست چهره شناخته شده و تأثیر گذاری در آمریکاست و سابقه چند دوره وزارت خارجه این کشور را در سالهای دور دارد و حتی مشار امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا را هم یدک میکشد، همواره دیدگاهها و نظراتش در باره جمهوری اسلامی ایران مورد توجه مقامات و رؤسای جمهور آمریکا بوده است.
او که نظریه احیای امپراتوری ایران را مطرح کرده و گفته بود جمهوری اسلامی در پی بازآفرینی این امپراتوری در منطقه است، اما در کنار این نظریه که از سوی مقامات ارشد کشورمان هم رد شد و آن را توطئهای برای ایجاد فضای هر چه بیشتر ایران هراسی در منطقه تحلیل کردند، خطر ایران در منطقه را حتی بیشتر از گروههای تروریستی و تکفیری از جمله داعش میداند.
البته چنین هم باید القاء شود چون چنین گروههای تروریستی دست پرورده آمریکا و سران برخی کشورهای مرتجع عربی هستند که برای مقابله با موج اسلام خواهی و خیزشهای اسلامی مردم کشورهای مسلمان منطقه تشکیل شده است.
کیسینجر به همراه همکار دیرین خود اریک شولتز وزیران خارجه اسبق آمریکا در یک مقاله مشترک در روزنامه وال استریت ژورنال به نقد و تحلیل بیانیه لوزان سوئیس و توافق احتمالی هستهای پرداختهاند.
آنها در این یادداشت خود نگرانیهایی را مطرح کردهاند که اگر انعکاس آن را مشاهده کنیم، در واقع نگرانیهای اصلی و اساسی جمهوری اسلامی ایران در قبال تعهداتی است که آمریکا و غرب در توافق هستهای خواهند داد.
این دو سیاستمدار کهنه کار آمریکا در واقع، اساس توافق را زیر سوال بردهاند و حتی دولتمردان آمریکایی را با دلایلی که در یادداشت خود مطرح میکنند از چنین توافقی بر حذر میدارند.
کیسینجر و شولتز در مقاله مشترک خود اعتقاد دارند که توافق هستهای با ایران، موجب تعمیق چالشهای منطقهای است، نه راه حل آن.
در این یادداشت که روشن و بدون هیچ گوشه و کنایهای علیه توافق هستهای با ایران است، با اشاره به روند مذاکرات هستهای طی 12 سال گذشته و با بیان اینکه در این مدت سه رئیسجمهور آمریکا از هر دو حزب تلاش کردند ایران را از توان هستهای محروم کنند، نوشتهاند که با این حال نهایتاً ایران توانست به این توانمندی دست یابد، هرچند که این توان برای 10 سال محدود خواهد بود.
کیسینجر و شولتز نوشتهاند: «ایران با ترکیب دیپلماسی و سرکشی علنی در برابر قطعنامههای شورای امنیت، به تدریج روند مذاکرات را به نفع خود تغییر داد. تعداد سانتریفیوژهای ایران از حدود 100 دستگاه در ابتدای مذاکرات، امروز به حدود 20000 دستگاه رسیده است. امروز تهدید جنگ بیش از آنکه ایران را محدود کند، دست غرب را بسته است.»
نویسندگان این یادداشت همچنین با تمجید از تعهد باراک اوباما رئیسجمهور و جان کری وزیر خارجه آمریکا برای پیشبرد مذاکرات هستهای، نوشتهاند که با این حال «میزان نهایی اثرگذاری چارچوب به قابلیت راستیآزمایی و اجرایی بودن آن بستگی دارد.»
این یادداشت همچنین با اشاره به نبود یک متن رسمی از چارچوب توافق شده و همچنین اختلاف میان بیانیه مشترک و بیانیه مطبوعاتی منتشر شده از سوی آمریکا، مذاکرات پیش رو در ماههای آینده را «به شدت چالشبرانگیز» توصیف کرده و نحوه برداشته شدن تحریمها و همچنین نحوه ادامه فعالیت تحقیقات و توسعه را از موارد مورد ابهام دانسته است.
در واقع این دو موضوع از مسائلی است که منتقدان داخلی هم بر روی آن موضع دارند. در حالی که آمریکاییها پس از بیانیه لوزان سوئیت با انتشار فکت شیت خود در سایت وزارت خارجه این کشور، تفسیرها و برداشتهای خود را داشتند و در آن حتی اعلام کردند که تحریمها یکجا برداشته نواهد شد، از بازدیدهای سرزده و گسترده بازرسان آژانس از هر نقطه از ایران خبر دادند.
اظهار نظر کیسینجر و شولتز و وارد کردن ابهام درباره چگونگی برداشتن تحریمها از سوی غرب و آمریکا، در واقع به خوبی در فکت شیت آمریکاییها در راستای فراخواستههای آنها گنجانده شده اما این دو سیاستمدار کهنه کار علیرغم این صراحت، به چگونگی برداشته شدن تحریمها ابهام وارد میکنند.در واقع آنها چیزی فراتر از آنچه در بیانیه لوزان سوئیس و توافق احتمالی هستهای را خواهان هستند.
کیسینجر و شولتز همچنین به اصرار آمریکا برای ایجاد زمان گریز یک ساله اشاره کرده و نوشتهاند که اکنون که این مفهوم جایگزین اصلی که پیش از این مورد نظر بود، یعنی صدور مجوز غنیسازی متناسب با یک برنامه صلحآمیز، شده است، «روند راستیآزمایی پیچیدهتر شده و به واسطه ابهام در معیارها، این روند بیشتر سیاسی خواهد بود.»
نویسندگان مطلب همچنین اشاره کردهاند که در مفهوم جدید، ایران هیچیک از زیرساختها و تأسیسات اصلی خود را کنار نگذاشته و تنها آنها را تحت محدودیت موقت پادمانی قرار میدهد، که این امر در بسیاری موارد تنها پلمپ یک انبار یا بازرسی دورهای بازرسان از سایتهای اعلامشده خواهد بود. شولتز و کیسینجر سپس ظرفیت فنی و منابع انسانی آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای انجام این حجم گسترده از بازرسیها در کشور بزرگی چون ایران را مورد پرسش قرار دادهاند.
کیسینجر و شولتز حتی پا را فراتر گذاشته و نسبت به نوع بازرسیهای آژانس هم ابهام وارد کردهاند، به این خاطر که از نظر آنها باید سازوکاری آماده شود تا برای بازرسی از ایران که کشور بزرگ و پهناوری است و با این ظرفیت و تعداد منابع انسانی آژانس نمیتوان به خوبی هر گوشه از خاک ایران را بازرسی کرد.
این دو دیپلمات بازنشسته سپس ادعا کردهاند که حتی اگر در طول دوره اجرایی ایران توافق را نقض کند، تشخیص آن دشوار است و حتی در صورت تشخیص، احتمالا این مورد نقض با ایران به مذاکره گذاشته میشود. آنها همچنین مدعی شدهاند که طرف غربی در طول اجرای توافق موقت، موارد نقض توافق در رآکتور آب سنگین اراک را با هدف ایجاد جو مثبت در مذاکرات، کماهمیت جلوه داده است.
در این این یادداشت مشترک که فارس آن را ترجمه کرده، بروز اختلاف در روند اجرای توافق، از جمله در زمینه بازرسیها مورد دیگری است که این دو به آن اشاره کردهاند. شولتز و کیسینجر نوشتهاند: «زمانی که اختلافنظرهای غیرقابل اجتناب بر سر میزان و نحوه بازرسیها بروز پیدا کرد، ما بر سر چه معیار و به چه میزانی حاضر به پافشاری خواهیم بود اگر مدارک ناقص بود، چه کسی میخواهد وظیفه اثبات آنها را انجام دهد؟ برای حل روان مسئله، قرار است چه روندی طی شود؟»
کیسینجر و شولتز به مسئله تحریمها نیز اشاره کرده و نوشتهاند که بر اساس مکانیزم تعریفشده، قرار است ایران در برابر محدودیتهای موقت، شاهد لغو دائمی تحریمها باشد. این دو سیاستمدار سابق آمریکایی به بند معروف به «بازگشت فوری» (Snap back) که مورد تاکید مقامات آمریکاست اشاره کرده و نوشتهاند که با توجه به اینکه بازگشت تحریمها نیازمند همکاریهای بینالمللی است، اما ایران میتواند رأساً اقدام به نقض توافق کند، بعید است که این بند آنطور ساده که در توافق نوشته شده، قابلیت اجرا داشته باشد. کیسینجر و شولتز نوشتهاند که بازگرداندن تحریمها آن هم با توجه به اینکه برخی کشورها از ابتدا در برابر اجرای آنها مقاومت کرده و بیمیل بودند، حتی ممکن است «آمریکا را منزوی کند، نه ایران.»
این یادداشت به بحث تحقیق و توسعه و همچنین لغو تدریجی محدودیتها از برنامه هستهای ایران اشاره کرده و نوشته است که ایران میتواند در این مدت سانتریفیوژهای خود را ارتقا داده و زمانی که محدودیتها برطرف شد با به کارگیری فوری آنها، «به یک قدرت قابلتوجه هستهای، صنعتی و نظامی» بدل شود.
نحوه کاهش ذخایر اورانیوم ایران از 10000 کیلوگرم کنونی به 300 کیلوگرم، میزان ذخایر ایران پس از دوره 10 ساله و همچنین مسئله ابعاد احتمالی نظامی از دیگر مواردی است که در این یادداشت تأکید شده که باید تکلیف آن ها «به دقت» در مذاکرات آتی مشخص شود.
کیسینجر و شولتز در ادامه مدعی شدهاند که پذیرش غنیسازی در ایران میتواند به بروز رقابت هستهای در خاورمیانه منجر شود، امری که نویسندگان مطلب مدعی هستند میتواند «مفهوم بازدارندگی هستهای یا ثبات راهبردی» را به خطر بیندازد و موجب شود وضعیتی به وجود آید که «هر برنامه جدید هستهای، با یک برنامه دیگر در منطقه موازنهسازی کند.»
این موضع که بارها پیش از این اعلام شده است باعث درخواستهایی از سوی برخی کشورهای منطقه از جمله عربستان شد. سران این کشور که با القاء مقامات آمریکایی دست به طرح چنین خواستههای کردهاند، خواهان داشتن فناوری هستهای هم سطح ایران و فراتر از آن شدند. آنها بدون توجه به این نکته که دستاوردهای هستهای ایران بومی و داخلی است و بدون کمک دیگر کشورها و آژانس بینالمللی انرژی اتمی به دست آمده است، چنین درخواستی را میدهند.
این یادداشت به اظهارات مطرح شده در مورد دادن تضمین به کشورهای منطقه با گسترش چتر هستهای آمریکا هم اشاره کرده و آن را از جهات مختلف امری مبهم دانسته است.
کیسینجر و شولتز در بخش پایانی این یادداشت به تبعات برداشته شدن تحریمهای ایران پرداخته و به استدلالهای مطرحشده مبنی بر امکانپذیر شدن همکاری با تهران پرداختهاند. آنها هرچند به تمجید از ماهیت و هویت ایران به عنوان یک «دولت و ملت مهم با فرهنگی تاریخی» پرداختهاند، اما مدعی شدهاند که تهران به دنبال گسترش «هژمونی» خود در منطقه است و تفاهم هستهای به تقویت این روند منجر میشود.
نویسندگان یادداشت در این مورد نوشتهاند: «اگر محدودیتهای هستهای به محدودیتهای سیاسی مرتبط نشود، یک توافق ایران را از تحریمها آزاد کرده و ریسک تقویت تلاشهای هژمونیک ایران را افزایش میدهد.»
کیسینجر و شولتز حتی در یادداشت خود علاوه بر محدودیتهایی هستهای، محدودیتهای سیاسی را هم پیشنهاد میکنند و اعتقاد دارند که محدودیتهای سیاسی همراه با هستهای باید اجرا شود. این پیشنهاد میتواند مبنایی بر چنین اقدامی باشد و در جریان توافق هستهای محدودیتهای سیاسی هم پیگیری شود.
در پایان این یادداشت با بیان اینکه توافق هستهای میتواند واشنگتن را به دخالت بیشتر در منطقه وادار کند، نوشته شده است: «تا زمانی که یک مفهوم راهبردی سیاسی آمریکا به وضوح مشخص نشده باشد، توافق هستهای احتمالی با ایران، چالشهای جهان در منطقه را تقویت خواهد کرد، نه حل. چارچوب هستهای، به جای آنکه امکان جدایی آمریکا از خاورمیانه را فراهم کند، به احتمال زیاد لزوم دخالت در آنجا در ترکیبی پیچیدهتر، تعمیق میکند. تاریخ وظیفه ما را به جای ما انجام نمیدهد، بلکه تنها به کسانی که میخواهند به خود کمک کنند، کمک میکند.»
محمد صفری - جام جم آنلاین
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد