به گزارش خبرنگار جامجم،رسیدگی به این پرونده از تیرماه سال۱۴۰۰ وبا گزارش درگیری مرگباری در جنوب تهران آغاز شد. با شروع تحقیقات پلیسی، متهم (کامران) شناسایی و دستگیر شد و در جریان تحقیقات گفت: شب حادثه قرص اعصاب مصرف کرده بودم و وقتی برای خوردن شام به جگرکی رفتم، چند پسر با دو خودرو به آنجا آمدند. یکی از آنها بهزاد بود که بهخاطر دوستش سعید با من درگیر شد. در بزمی شبانه سعید در حالت مستی به یکی از بستگانم فحاشی کرده بود و من در دفاع از فامیلمان، با او درگیر شدم. تا اینکه سعید شب حادثه، بهزاد را تحریک کرد تا مرا کتک بزند. برای فرار از دست بهزاد من یک ضربه چاقو به او زدم.
با تکمیل تحقیقات، پرونده برای رسیدگی به شعبه سوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
مادر مقتول در این جلسه بهعنوان ولی دم درخواست قصاص کرد.سپس کامران به جایگاه رفت وگفت: بیش از۱۰سال است که بیماری اعصاب وروان دارم وقرص مصرف میکنم.من فقط برای نجات جانم یک ضربه چاقوزدم وقصدم کشتن او نبود.
درپایان جلسه، قضات متهم را برای بررسی سلامت روان به پزشکی قانونی معرفی کردند. با تأیید سلامت روان، او به قصاص محکوم شد. با اعتراض کامران به حکم دادگاه، قضات دیوانعالی کشور رأی را نقض کرده و پرونده برای رسیدگی مجدد به شعبه ۱۳ (همعرض) فرستاده شد.
در این جلسه متهم بار دیگر اظهاراتش را تکرار کرد و مدعی شد در دفاع مشروع از خودش مرتکب قتل شده است.
پس از دفاعیات کامران و وکیلش، قضات عمل متهم را دفاع مشروع تشخیص دادند اما عنوان کردند که او از مراتب دفاع مشروع تجاوز کرده و به همین خاطر بهزاد را به پرداخت دیه و ۱۰سال حبس محکوم کردند.
این بار ولی دم اعتراض کرد و قضات دیوانعالی کشور این حکم را هم نقض کرد و قرار شد متهم بار دیگر با حضور شاهدان درگیری محاکمه شود.
هفته گذشته محاکمه متهم بهصورت ویدئوکنفرانس و با حضور شاهدان درگیری و وکلای متهم و اولیای دم برگزار شد. در ابتدای جلسه وکیل مادر مقتول از طرف او برای متهم به قتل درخواست قصاص کرد. سپس صاحب جگرکی در جایگاه ایستاد و گفت: با یکی از دوستانم کنار خیابان بساط جگرکی داشتیم. شب حادثه کامران به آنجا آمد و شام خورد. چند دقیقه بعد دو خودرو توقف کردند و پنج شش نفر از آن پیاده شدند. کامران لب جدول نشست تا صندلی برای آنها باشد. بهزاد از دوستانش پرسید چهکسی بود که آنها کامران را نشان دادند. بهزاد او را صدا کرد و به صورتش سیلی زد. کامران فقط گفت چرا میزنی! تو با عمویم دوستی اما بهزاد لباسش را گرفته بود و میزد. وقتی لباس کامران پاره شد، کمربندش را گرفت و میخواست او را سوار ماشین کند. یکدفعه دیدم، چاقوی کامران در سینه بهزاد فرو رفته. بهزاد را سوار ماشین کردم که همانجا چشمانش سفید شد.
قاضی از شاهد پرسید؛ مقتول چاقو داشت، که او گفت: من چاقویی دستش ندیدم. مقتول از نظر هیکلی دوبرابر کامران بود.
دیگر شاهدانی که در جایگاه ایستادند، از دوستان مقتول بودند. یکی از آنها به نام سعید گفت: حدود ساعت ۱۱شب تصمیم گرفتیم جگر بخوریم. بهزاد را در مسیر دیدیم و سوار کردیم. وقتی به محل درگیری رسیدیم، کامران لب جدول نشسته بود و با چاقو بازی میکرد. کامران صدایش کرد و درگیر شدند. من نفهمیدم چرا دعوا کردند.
در این هنگام وکیل اولیای دم در اعتراض به ادعای این شاهد گفت: عامل اصلی درگیری سعید است. متهم و سعید از یک سال قبل درگیری داشتند و سعید دنبال کامران بود. دو شاهد دیگر هم در جایگاه ایستادند و مدعی شدند که متوجه علت درگیری نشدهاند و کامران امکان فرار از محل را داشت اما فرار نکرد.
پس از اظهارات شاهدان، کامران که در زندان بود و ازطریق ویدئوکنفرانس ازخود دفاع میکرد، گفت: بهزاد ابتدا بغل دستی من را زد که دوستانش گفتند او کامران نیست.بعد سراغ من آمد.آنقدربه سرم کوبیدکه گیج شدم. نه قصد قتل داشتم و نه مست بودم. بعد قصد ربودنم را داشتند. بهزاد داشت مرا سمت ماشین میکشید که با چاقویی که در کمرم داشتم ضربهای به او زدم.
رئیس دادگاه: از کجا میدانستند آن شب آنجایی؟
کامران: دو ماه بود شبها آنجا غذا میخوردم.
رئیس دادگاه: هنگامی که مقتول و دوستانش به آنجا آمدند در حال بازی با چاقو بودی؟
کامران: نه، دوستان بهزاد دروغ میگویند. وسط دعوا چاقو را از کمرم بیرون آوردم .
در پایان وکیل متهم در جایگاه ایستاد و در دفاع از او گفت: موکلم چندین سال در بیمارستان اعصاب و روان بستری بوده و سر همین مساله از سربازی معاف شده است. در زمان قتل هم تحت نظر پزشک بوده و روزی شش قرص میخورده که خواب شبانه را از او گرفته بود و به همین خاطر شبها به محل بساط جگرکی میرفت. پس از دفاعیات متهم و وکیلش قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.