برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح دوشنبه

گسترش شادی‌ نیاز امروز جامعه ایرانی

برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح چهارشنبه

منطق نگرانی‌های هسته‌ای

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «ریشه‌های اعتراف آمریکایی»«مردم، رهبری و ماجرای لوزان»،«قواعد فقهی حاکم بر مذاکرات»،«مردم آموختند اما دولت ها ...»،«اشتباه استراتژیک ریاض»،«آیا اسکیمر را می شناسید؟»،«تضمین حقوقی یا اعتماد غیرحقوقی؟»،«منطق نگرانی‌های هسته‌ای»،«پیام‌های دیپلماتیک اردوغان برای تهران»،«این ظرافت حالا حالا باید ادامه یابد»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۷۸۵۶۲۴
منطق نگرانی‌های هسته‌ای

جام جم: ریشه‌های اعتراف آمریکایی

«ریشه‌های اعتراف آمریکایی»عنوان یادداشت روز روزنامه جام جم به قلم دکتر حشمت الله فلاحت پیشه است که در آن می‌خوانید؛
برای بررسی مواضع اخیر رئیس‌جمهور آمریکا در قبال ایران، بهترین روش استفاده از روش رفتارگرایانه است؛ روشی که با بررسی رفتار رئیس‌جمهور ایالات متحده و تیم سیاست خارجی او، می‌تواند رویکرد باراک اوباما نسبت به مذاکرات هسته‌ای و قدرت کشورمان را مشخص کند.

در نگاه اولیه به نوع مواضع اوباما، می توان به این نکته اشاره کرد که او نسبت به دیگر روسای جمهور ایالات متحده در سه دهه گذشته از انقلاب، رفتاری عاقلانه تر در قبال کشورمان در پیش گرفته است و تغییری در این رویکرد سنتی واشنگتن ایجاد کرده که براساس آن، همواره ایران «دشمن» و دیگر کشورها «دوست» تلقی می شدند.

گرچه اوباما به دلیل نوع روابط راهبردی خود در خاورمیانه، هنوز هم بسیاری از واقعیت ها را نادیده می گیرد، ولی او باید این نکته روشن در منطقه را مدنظر قرار دهد که در حال حاضر، ایران یک عامل ثبات ساز در منطقه است و این در حالی است که متحدان واشنگتن در منطقه عامل بی ثباتی هستند.

بنابراین اگر بخواهیم سه دلیل اصلی تغییر نگرش در میان بخشی از نخبگان حاکم در کاخ سفید نسبت به تحولات منطقه و نیز اذعان به نقش مثبت ایران را برشماریم، باید به واقعیت هایی چون «افزایش قدرت ایران»، «انقلاب های عربی» و نیز «کیاست دیپلماتیک کشورمان» اشاره کنیم.

چنان که گفته شد، آمریکا اکنون نمی تواند قدرت ایران را در منطقه نادیده بگیرد. او در جریان آخرین دیدار خود با پادشاه پیشین عربستان به وی گفت که اعراب باید قدرت ایران را در خاورمیانه به رسمیت بشناسند.

او همچنین در جایی دیگر گفت که نمی توان انتظار داشت ایران، برنامه هسته ای خود را کنار بگذارد و در همین حال با توجه به هوشمندی دیپلماتیک کشورمان، بر این نکته نیز تاکید کرد که برخلاف نخست وزیر رژیم صهیونیستی، قائل به تهدیدآمیز بودن فعالیت های ایران برای منطقه نیست و ایران مسیری متفاوت از عراق دوران صدام و کره شمالی طی می کند.

در راستای همین کیاست دیپلماتیک است که می توان گفت تفاهم لوزان، میخ آخر بر تابوت ایران هراسی بود که باید به تاثیرات آن توجه کرد.

افزون بر این دو عامل مهم، آنچه باعث شده تا مواضع رئیس جمهور آمریکا نسبت به پیشینیان خود متحول شود، تحولات داخلی در کشورهای عربی است که باراک اوباما نمی تواند چشم خود را بر آن ببندد.

او در موضعگیری های خود بصراحت به دولت های عربی هشدار داده که انتظار نداشته باشند در تهدیدات داخلی، واشنگتن موضعی به سود آنها اتخاذ کند.

بنابراین سه عامل یاد شده، مهم ترین واقعیت هایی است که می توان با کمک آن به رفتارشناسی تیم دیپلماتیک آمریکا و مواضع رئیس جمهور این کشور روی آورد و رویکردهای ایالات متحده در قبال ایران و خاورمیانه را تحلیل کرد.

کیهان:مردم، رهبری و ماجرای لوزان

«مردم، رهبری و ماجرای لوزان»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می‌خوانید؛1- از نیمه شب سیزدهم فروردین که بیانیه لوزان منتشر شد، موضع مردم ایران و رهبر معظم انقلاب نسبت به این بیانیه مورد توجه رسانه‌ها و تحلیل‌گران قرار گرفت. طیفی از رسانه‌ها و تحلیل‌گران به ارزیابی بیانیه پرداختند اما طیف دیگر اقدام به گمانه‌زنی درباره نظر مردم و رهبری کردند؛ برخی هم پیشتر رفتند و رفتاری را مرتکب شدند که می‌توان آن را مصادره به مطلوب موضع مردم و رهبری به نفع تحلیل مورد علاقه خود یا تحمیل تحلیل خود به واقعیت نام نهاد. رفتار اخیر با نوعی از هم‌پوشانی طیف رسانه‌ای خاص داخلی و خارجی همراه بود و این احتمال را به ذهن متبادر می‌کرد که طیف مذکور بدون هزینه کردن از عنوان «مردم» و «رهبری» قادر نیست قضاوت خود را در میان افکار عمومی و نخبگان و ناظران جا بیندازد و بنابراین به شکلی شتابزده از قاعده و رأس نظام هزینه می‌کند.

2- در همین حیص و بیص اتفاق دیگری نیز صورت بست. شبکه سیاسی و رسانه‌ای معارض با انقلاب تلاش کرد به سنت مألوف خود به یک دو قطبی غیر واقعی در داخل دست بزند و توپی را که در زمین حریف (دشمن) است به درون زمین ایران برگرداند. به تعبیر دیگر به جای وحدت و همدلی ضروری در برابر دشمنان زیاده‌خواه و متکبر قرار بود یک دوقطبی القا شود که در یک سمت آن هیجان و شادی پیروزی و در سمت دیگر آن سرخوردگی و احساس شکست و از دست رفتن همه چیز باشد. یک طرف القای «فتح‌الفتوح» و «پیروزی مشعشع تاریخی» و انتساب این تحلیل به «مردم» بود که در عملکردها و تصاویر و گزارش‌های بی‌بی‌سی و صدای آمریکا و برخی تیترهای نشریات داخلی نظیر «عبور از بحران» و «شگون سیزده» و... نمود پیدا کرد و در مقابل ادعای سرکشیدن «جام زهر» و «بازگشت به وضعیت قبول قطعنامه 598» و «آغاز عقب‌نشینی‌های رژیم»! و... از سوی محافل معارض القا شد تا در برابر استراتژی «همدلی»، به تقابل ملت و حاکمیت دامن بزند؛ سناریویی که در مصاحبه اخیر اوباما با نیویورک تایمز و اذعان به روحیه مقاومت و تسلیم‌ناپذیری ملت ایران رنگ باخت.

3- واکنش مردم ایران به ماجرا چیست؟ روشن است که اگر توافقی متضمن حفظ حق پیشرفت ملت ایران در کنار رفع تحریم‌های ظالمانه- به موازات شفاف‌سازی متقابل- باشد مایه شادمانی قاطبه مردم ماست. اما آیا یک «چرک‌نویس» - به تعبیر دکتر ظریف- با هر محتوایی آن قدر مایه در خود دارد که موجب «جشن ملی» شود؟! آسوشیتدپرس، فرانس‌پرس، رویتر و یک خبرگزاری نشان شده و مورد طمع داخلی با چند فریم عکس سعی کردند جشن و شادمانی مردم ایران را تداعی بکنند؛ همچنان که روز بازگشت دکتر ظریف یک جمعیت چند ده نفره، شعارهای قالبی و سفارشی جریان آلوده به فتنه و آشوب 88 را تکرار کردند. فعلاً بر آن نیستیم که بگوییم چند تجمع چند ده نفره، خودجوش یا سازمان یافته و یا خودجوش سازمان یافته(!) بود؛ همچنان که نمی‌پرسیم ماشین‌های چند صد میلیونی آدم‌های خوشحال(!) برخی از این عکس‌ها چه نسبتی با قاطبه مردم و چه تناسبی با لغو یا ابقای تحریم‌ها دارد! اصلاً فرض را بر این می‌گیریم که از طبقه متوسط و پایین شهری هم در آن تجمع‌های چند ده - یا به فرض- چند صد نفره حضور داشتند و حقیقتاً خیال کردند اتفاق مهمی مثلاً درباره لغو تحریم‌ها و... پیش آمده و شادی کردند. فعلاً چشممان را هم به آن یکی دو نفری که یورو و دلار را با افتخار سر دست گرفتند - و تغییر نام میدان «استقلال» پایتخت اوکراین به «یورو» از سوی غربگراها را تداعی کردند- یا آن خانمی که روسری خود را به باد خودروی لوکس خود و همراهانش سپرد، می‌بندیم. آن کامنت‌های بلاصاحب فضای مجازی و معرکه‌گیری «کلیک، کلیک- بنگ، بنگ»های اپوزیسیون را هم به کناری می‌گذاریم که برای تشفی خاطر یکدیگر نوشتند برای سلامتی هم زهرماری مصرف کرده یا با تصاویر در حال سخنرانی اوباما و کری در ماهواره‌ها عکس «سلفی» دو نفره گرفته‌اند!

4- اصلاً به ترکیب عادی و غیرعادی آن عکس‌ها و اینکه چه قدر شهروندان معمولی و چه قدر افراد خاص و استثنایی بوده‌اند کاری نداشته باشیم و این گونه بپرسیم که این نمایش آمیخته با هیجان چه نسبتی با قاطبه مردم ما دارد؟ این پرسش از آن جهت مهم است که می‌تواند آدرس درست یا غلط درباره ملت ایران بدهد. البته آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها حقیقت ملت ما را در حماسه 22 بهمن سال گذشته دیده‌اند و نیک می‌دانند که این ملت با وجود علاقمندی به حل چالش‌های خارجی و از جمله تحریم‌ها، حاضر نیست بر سر عزت و حیثیت و آینده خود معامله کند. اما می‌توان برای دیر باورترین ذهن‌ها نیز یک استدلال ساده ارائه کرد و از این بحث عبور کرد. همه ما پیروزی تیم ملی فوتبال بر استرالیا و صعود به جام جهانی و همچنین صعود اخیر به جام جهانی را به خاطر داریم. جمعیتی که در این 2 اتفاق برای ابراز شادی و هیجان به خیابان‌ها آمدند را تداعی کنید. آیا حتی یک هزارم جمعیت شادمان از پیروزی تیم ملی بر تیم استرالیا، برای بیانیه لوزان ابراز ذوق و هیجان کردند؟! معلوم است که موفقیت‌های جهانی آن هم در سطح چالش هسته‌ای موجب شادمانی و خوشحالی مردم ما خواهد شد اما چرا باید مردمی که به یک معنا 12 سال و به یک معنای تاریخی‌تر 200 سال است بد عهدی و بی‌صداقتی دشمنان را تجربه کرده‌اند، برای چرک‌نویس یک توافق هیجان زده شوند؟ شادی و جشن و روحیه واقعی همین ملت مظلوم اما عزیز و مقتدر را اگر دیده بینا و منصفی باشد باید در 22 بهمن‌های ده‌ها میلیونی خانوادگی دیده باشد یا در همین مصاحبه اخیر اوباما با نیویورک تایمز مرور کند. او می‌گوید «ایران کشوری است که در برابر جنگ 8 ساله مقاومت کرده و یک میلیون کشته داده است؛ آنها نشان داده‌اند در ارتباط با برنامه هسته‌ای که آن را مایه غرور و در مواردی بقای ملی می‌دانند، سختی‌ها را تحمل می‌کنند». این حقیقت و هویت و فضیلت ملت ایران حتی به شهادت دشمن‌ترین دشمنان اوست. با این وصف طیف‌هایی که با شعبده رسانه‌ای سطح ملتی این چنین ایستاده بر سر حقوق خود را در حد ذوق زدگی برای چرک‌نویس یک بیانیه -یا پرچم کردن دلار و یورو(!)- پایین می‌آورند، مأمور یا ابزار تزریق حس ضعف به داخل و حس قدرت به دشمن هستند.

5- رهبر معظم انقلاب به عنوان کانون همدلی و هماهنگ کننده جبهه ملت ایران همواره مورد توجه دوستان و دشمنان کینه‌توز بوده است. مدیریت رهبری در قبال چالش‌های مهم از جمله در سیاست خارجی همواره معطوف به ایجاد انسجام ملی، انسجام نخبگان و انسجام حاکمیتی بوده به نحوی که در مسیر پیشرفت ملی، جمع میان چند طیف «شتابان، پیشرو، متوسط‌الحال،‌کندرو، جامانده و تأخیری» حاصل آید و این کاروان ملی را در فراز و نشیب‌ها با همراهی و همدلی به سمت آرمان‌ها پیش ببرد. در حالی که در آمریکا، اوباما به اعتبار عملکرد سایر نهادهای رسمی و غیر رسمی قدرت به عنوان یک رئیس جمهور ضعیف‌الاختیار به تصویر درآمده، در این سوی میدان، امام و رهبری به شکل قاطع از نوع دولت‌ها حمایت کرد‌ه‌اند مگر جاهایی که کار به عبور از خط قرمز منافع ملی و استراتژی کلان نظام کشیده باشد. این جمله از باراک اوباما شنیدنی است که به نیویورک تایمز می‌گوید «رهبر ایران فردی است که به سختی می‌توان درون وی را خواند. او معمولاً از جنایت‌هایی که در گذشته علیه کشورش شده یاد می‌کند اما آنچه روشن است او در این مذاکرات به مذاکره کنندگانش آزادی عمل و اختیار داد تا امتیازهای مهمی بدهند که امکان به ثمر رسیدن توافق را فراهم می‌کند؛ هر چند که او به غرب بدبین است».

6- این سخن اوباما در واقع اعتراف به شکست یک پروژه موازی و جانبی در مذاکرات - بلکه مهم‌تر از اصل مذاکرات- در زمینه ایجاد دوقطبی و القای حاکمیت دوگانه است. ایجاد یا القای تقابل میان دولت و حاکمیت ایران همواره وجهه همت آمریکا و غرب بوده است تا بدین ترتیب یا امر سیاست و پیشرفت را در داخل ایران قفل کرده و افکار عمومی را متحیر و مأیوس سازند و یا به عنوان دستاوردی هم‌سنگ، دست هماهنگ کننده و فرمانده کلان ایران برای هدایت خط دفاع و پیشرفت در برابر دشمنی غرب را ببندند و به فهم احمقانه خود، ایجاد انفعال کنند. میدان و مجال مانوری که رهبر حکیم انقلاب با طرح تاکتیک نرمش قهرمانانه برای دولت یازدهم و گشودن گره مذاکرات هسته‌ای و گرفتن مجال بهانه‌جویی دشمن فراهم کردند، در نوع خود بی‌نظیر است. بدین ترتیب تیم مذاکره کننده مجال یافت در کنار رعایت خطوط قرمز فنی و سیاسی که برآمده از جمع‌بندی‌های کارشناسی و ابلاغ رهبری است، در مذاکرات انعطاف نشان دهد. در مقابل اوبامای با هوش و زیرک که قرار بود عملیات فریب را در حوزه مذاکره به اجرا بگذارد و حیثیت آمریکا را بازسازی کند به همراه دولت خود هول کردند که عمق رفتار ایران را نفهمیده و پس از توافق موقت ژنو با بدفهمی از نرمش قهرمانانه، به بدعهدی و سوء استفاده و 100 مورد تحریم جدید و تهدید به گزینه نظامی پرداختند. آنها پس از انتشار بیانیه لوزان نیز به رهنمود روشنگر رهبر معظم انقلاب مبنی بر غیر قابل اعتماد بودن، بی‌صداقتی و عهدشکنی آمریکا صحه گذاشتند که به باز تفسیر همین توافق نیم بند پرداختند و تصریح کردند شاکله تحریم‌ها را با وجود مطالبه امتیازهای نقد نظیر کاهش سانتریفیوژهای فعال نطنز از 19 هزار به 5 هزار دستگاه، توقف غنی‌سازی 20 درصد در فردو، باز طراحی رآکتور اراک و... تداوم خواهند بخشید.

7- منطق رهبر انقلاب درباره نرمش قهرمانانه و مجال و مرز آن روشن است و هر بیانیه و توافقی را هم باید در همین منظومه راهبردی ارزیابی کرد. به این عبارات عنایت فرمایید: «تعامل ایرادی ندارد منتها طرف مقابل و شگردهای او را باید شناخت، ممکن است دشمن سر راه شما را بگیرد، بگوید از اینجا نباید جلو بروید. سازش با او به این صورت نیست که شما قبول کنید برگردید؛ هنر این است که شما کاری کنید که راهتان را ادامه دهید و الا اگر چنانچه توافق و تفاهم به این معنا بود که بگوید شما باید از این راه برگردید، شما هم بگویید خیلی خوب، این که خسارت است». «نرمش و انعطاف و مانور هنرمندانه و قهرمانانه نبایستی به معنای عبور از خطوط قرمز یا برگشتن از راهبردهای اساسی یا عدم توجه به آرمان‌ها شد. اینها را باید رعایت کرد». «عرصه سیاست خارجی میدان نرمش قهرمانانه است اما نرمشی که در برابر دشمن تیز باشد. دیپلمات‌های ما باید در مواضع اصولی خود محکم بایستند و استقامت و پایمردی امام خمینی را الگوی خود قرار دهند». «با اینکه این دوستان و برادران ]تیم مذاکره کننده[ برادران خوبی هستند، برادران امینی هستند و می‌دانیم که دارند برای صلاح کشور تلاش می‌کنند. در عین حال من نگرانم چون طرف مقابل طرف حیله‌گری است... اهل حیله‌گری و خدعه و از پشت خنجر زدن است. احتیاجشان ]به خدعه‌گری[ هم زیاد است و هم عمل می‌کنند». و «این حرف آمریکایی‌ها که ما قرارداد با ایران می‌بندیم بعد نگاه می‌کنیم ببینیم اگر به قرارداد عمل کردند تحریم‌ها را برمی‌داریم، حرف غلط و غیرقابل قبولی است. این را ما قبول نداریم. رفع تحریم‌ها جزو موضوعات مذاکره است نه نتیجه مذاکرات. این یک خدعه آمریکایی است».

همانگونه که رهبر حکیم انقلاب در حرم مطهر رضوی(ع) عنوان کردند آمریکا به حربه تحریم به عنوان ابزار کارزار و ایجاد بی‌ثباتی علیه امنیت بی‌نظیر ایران در منطقه نگاه می‌کند. آمریکایی‌ها به اعتبار شکست‌های گسترده از ایران در چهارگوشه غرب آسیا، تأثیرگذاری بر ساختار جمهوری اسلامی از طریق فشار به مردم ایران را مد نظر دارند و بنابراین دلیلی نمی‌بینند این حربه را کنار بگذارند حتی اگر تظاهر به آن کنند.

خراسان:مردم آموختند اما دولت ها ...

«مردم آموختند اما دولت ها ...»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم حبیب نیکجو است که در آن می‌خوانید؛بعد از توافق نامه لوزان همگی منتظر بودند تا سقوط آزاد دلار را ببینند و از کاهش قیمت اجناس منتفع شوند. اما بازار بی تفاوت از کنار توافق نامه گذشت و مسیر منطقی خود را ادامه داد. برخلاف بسیاری، از این اتفاق بسیار خرسندیم چرا که مطمئن شدیم مردم از حوادث گذشته به درستی درس می آموزند. احتمالا حافظه تاریخی همه ما در خاطر دارد که در دوران اوج نوسانات دلار در دولت قبل عده زیادی متضرر شدند. عده ای که غالبا مردمی را تشکیل می دادند که سرمایه های خود را با انگیزه سود بردن به این بازارها آورده بودند. از این ماجرا که بگذریم، همین 5 ماه پیش بود که مذاکرات هسته ای به توافق نهایی نرسید و تمدید توافق نامه ژنو تا تیر94 در دستور کار قرار گرفت. در روزهای بعد از این اتفاق، بازار دلار روند صعودی خود را آغاز کرد تا در عرض کمتر از چند روز دلار 3500 تومانی در تابلوی صرافی ها نقش ببندد. اما دیری نپایید که بار دیگر دلار به قیمت های منطقی خود بازگشت.

لذا همان مردمی که در سال 91 زیان دیدند و فهمیدند که گرانی دلار به دلایل روانی و سیاسی زودگذر است، این بار به خوبی وارد گرداب افزایش قیمت دلار نشدند. دلار بعد از توافق نامه ای که برای مردم امیدوار کننده بود، افزایش پیدا نکرد. این اتفاق (آموختن مردم از وقایع گذشته) گرچه کمتر در تاریخ سیاسی کشور رخ داده است اما جای بسی خوشحالی است که در اقتصاد ایران باب شده است.

اما حال که رفتار اقتصادی صحیح مردم را مشاهده کردیم بگذارید گذری هم به رفتار دولت ها در سال های گذشته بیندازیم و ببینیم آیا دولت ها هم از اتفاقات گذشته کشور درس گرفته اند یا خیر؟

سال 52 قیمت نفت با افزایش ناگهانی مواجه شد. شاه که می دید با افزایش درآمدهای نفتی می تواند محبوبیت خود را افزایش دهد، به مجلس رفت و خواستار افزایش سطح هزینه های خود شد. این اتفاق افتاد و دلارهای نفتی وارد اقتصاد ایران شد. اگرچه در آن سال ها بسیاری از مردم از لوازم خانگی بهره مند شدند اما دیری نپایید که تورم ناشی از تزریق دلارهای نفتی یقه شان را گرفت و اقتصاد را با رکود مواجه کرد. مشابه این اتفاق در دولت قبل نیز رخ داد. رئیس جمهور وقت از نفت 100 دلاری سرخوش بود، طرح ها و پروژه های بسیاری را پیاده کرد و زمینه ساز تورمی شد که چند سال بعد گریبان گیر ملت شد. یعنی با وجود تجربه تاریخی روشن و واضح، بار دیگر به دامی گرفتار شدیم که از آن آگاه بودیم. این تنها اتفاقی نبود که در اقتصاد ایران به صورت عینی تکرار شد. تجربه سیاست های تعدیل و انگیزه تکرار آن در دولت قبل یا حتی زمزمه های انجام آن در دولت فعلی رویداد دیگری است که تکرار پذیرفته است.

اما به راستی چرا مردم از اتفاقات درس می آموزند و دولت ها اعتقادی به درس گرفتن از تجربه ها ندارند؟ تا حدودی علت این تفاوت مشخص است: دلیل آن است که مردم از جیب خود برای خودشان خرج می کنند اما دولت ها از جیب مردم و نسل های آینده هزینه می کنند. شاید اگر دولت هم برای کسب درآمدهایش با سختی هایی (نظیر مواجهه با مردم برای کسب مالیات) مواجه می شد به این آسانی پول خرج نمی کرد، چون که دولت از نفتی استفاده می کند که برای آن هیچ گونه سختی را متحمل نشده است، طبیعی است که راحت خرج کند. این جمله را همگی به خوبی درک می کنیم که «خرج پسر حاجی بازاری با خودِ حاجی بازاری از زمین تا آسمان فرق می کند.» دولت پسر حاجی بازاری (بچه پولدار ملی) است که هیچ زحمتی برای پولی که در دستش است نکشیده است اما مردم (همان حاجی بازاری) برای هر تومان پولشان زحمت کشیده اند.

لذا تا زمانی که دولت به پول نفت متکی است همین آش است و همین کاسه. پس راه درس گرفتن دولت از گذشته زحمت کشیدن برای کسب درآمد یا همان جدایی از پول نفت است.

جمهوری اسلامی:اشتباه استراتژیک ریاض

«اشتباه استراتژیک ریاض»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛19 حزب سیاسی یمن با تشکیل جلسه مشترک، بیانیه‌ای در حمایت همه‌جانبه از مقاومت در برابر تجاوز نظامی عربستان صادر کردند. پیش از این هم قبایل پرنفوذ یمن مراتب همبستگی با مقاومت ملی علیه متجاوزان را اعلام کرده و عملاً با نیروهای مقاومت همراه شدند.

اگرچه متجاوزان بارها تلاش کردند در هر جای ممکن، چترباز پیاده کنند یا پیاده نظام را به درون مرزهای یمن اعزام نمایند ولی شدت و دامنه پاسخ نیروهای مقاومت به حدی چشمگیر و برق‌آسا بوده که ریاض مجبور به تجدیدنظر در تصمیمات نسنجیده اولیه شده است. دقیقاً به موازات این تلاش ناکام ریاض، دستگاه دیپلماسی هنوز نتوانسته متحد قابل ذکری را برای عملیات ضدانسانی خود در میان کشورهای عربی و اسلامی بیابد. امتناع عملی برخی کشورها به موازات بی‌میلی دیگران برای پیوستن به سعودیها، نگرانی در ریاض را دامن زده است اگرچه پاکستان همراهی با عربستان را در حمله به یمن رد کرده ولی ریاض اصرار دارد، با پیشنهادات مالی – تسلیحاتی خود، رهبران پاکستان به ویژه نظامیان را وسوسه کند تا سربازان پاکستانی را در یمن به استقبال گلوله‌های مقاومت بفرستند و تاکنون پاسخ‌ها منفی بوده است.

ریاض همچنین به ارتش مصر چشم دوخته ولی رهبران کودتائی مصر چندان جایگاه مستحکمی در کشور ندارند که بخواهند در یک بحران فرامرزی سرمایه‌گذاری کنند. بعلاوه اوضاع مصر به ویژه در صحرای سینا همچنان ملتهب و شکننده است و ژنرال «السیسی» در برابر تصمیم سختی قرار گرفته و ممکن است سرمایه‌گذاری بدفرجام در جنگ یمن به حیات سیاسی وی نیز پایان دهد.

با این حال، دربار ریاض از جانب غرب و به ویژه آمریکا برای ادامه این بازی رسوا تحت فشار قرار گرفته و مرتباً برای ورود گسترده‌تر به درون باتلاقی که خود تدارک دیده، تشویق می‌گردد. نیروی هوائی عربستان به استناد اطلاعات جاسوسی دریافتی از آمریکا دست به عملیات نظامی گسترده‌ای در یمن زده ولی تقریباً اکثر نقاط معرفی شده برای بمباران، به جای آنکه نقاط استراتژیک باشند مناطق مسکونی از آب درآمده‌اند که بمباران آنها خشم مردم یمن و اعتراض سایر کشورها را بهمراه داشته است. منابع سازمان ملل مرتباً ارقام بیشتری را درخصوص قربانیان غیرنظامی حملات وحشیانه عربستان به یمن اعلام می‌کنند ولی ریاض به جای تجدیدنظر در تصمیمات خود، به جنایات جنگی در یمن ادامه می‌دهد.

عربستان فرصت و شانس چندانی برای ادامه این جنایات ندارد، چرا که التهابات مرزی، دامنه بحران را به درون منطقه شیعه‌نشین شرق عربستان کشانیده و اوضاع داخلی را هم به «انبار باروت» مبدل ساخته است. علیرغم آنکه «نیروهای ویژه» با سنگدلی وخشونت بی‌حد و مرز به سرکوب معترضین پرداخته‌اند، ولی مرگ تعدادی از نیروهای سرکوبگر و بحرانی شدن اوضاع در استان «القطیف» و مشخصاً شهر «العوامیه»، زنگ خطر درون دربار ریاض و هشدار غیرمعمول کاخ سفید به پادشاه تازه کار عربستان را به همراه داشته است. این بحران فزاینده، واشنگتن را به شدت نگران کرده و اوباما طی مصاحبه‌ای نسبت به عدم درک صحیح اوضاع توسط متحدین عرب واشنگتن هشدار داده و تصریح نموده است که مهم‌ترین تهدید پیش روی آنها، نه تهدید خارجی بلکه اوضاع شکننده ناشی از نارضایتی داخلی نسبت به حکومت است که جوانان و توده جمعیت ناراضیان را در مقابل آنها قرار داده است.

ناگفته پیداست که دربار ریاض از بحران‌های داخلی و ابعاد نارضایتی عمومی در کشور کاملاً آگاه بود و به منظور فرصت سازی برای سرکوب داخلی، به مسائل یمن دامن زد تا به بهانه مواجهه کشور با تهدید خارجی، فرصتی برای اعمال فشار بیشتر علیه ناراضیان و بلکه تمامی اتباع عربستان در اختیار داشته باشد. اما ریاض یکبار دیگر با اشتباه در محاسبه، با ارتکاب خطای استراتژیک و بزرگی اکنون وارد جنگی شده که برای خروج از آن مشکل دارد.

ارتش عربستان فاقد تجربه‌های عملی برای انجام عملیات گسترده و جنگ فرسایشی است این بدان معنی است که توقعات و انتظارات ریاض برای پیروزی در جنگی که طرف مقابل آن یک ملت زجر کشیده و مظلوم است، هرگز برآورده نخواهد شد و ریاض در نهایت ناچار است با پرداخت غرامت جنگی، به جنایات خود خاتمه دهد. چرا که در غیر اینصورت با افزایش تعداد قربانیان و گسترده شدن ابعاد ویرانی‌ها،‌ کینه انباشته شده یک ملت را در پشت مرزهای جغرافیائی طولانی خود برای همیشه همچون آتشی در زیر خاکستر، با نادانی فراوانی حفظ کرده و به آن دامن زده است.

رسالت:قواعد فقهی حاکم بر مذاکرات

«قواعد فقهی حاکم بر مذاکرات»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر امیر مهدی قربانپور است که در آن می‌خوانید؛١. قاعده نفی سبیل ( خداوند کافران را بر مسلمانان مسلط نساخته است ) این قاعده اخبار در مقام انشا است یعنی نباید کافران بر مسلمانان مسلط شوند لذا مسلمانان حتی الامکان از انجام فعل موجب تسلط کافران که همان اعمال تحریم است باید اجتناب کنند البته هوشمندی سیاسی در سطح دیپلماسی بین المللی می تواند آستانه اغماض از حقوق مسلم شرعی و ملی را در برابر ممنوعیت تسلط کفار بالا برده و چشم پوشی حداقلی از برخی تحقیقات هسته ای را موجه سازد.

٢. قاعده ضرورت( الضرورات تبیح المحظورات - اگر وضعیتی خارج از اختیار انسان ، عارض شود که اجرای یک حکم عقلی یا شرعی موجب تلف یا اضرار به نفس گردد عنوان حرمت یا وجوب ، رفع شده و انجام فعل مباح می گردد) اگر استمرار استفاده از انرژی هسته ای بدون هیچ‌گونه محدودیت در تحقیق ، توسعه و غنی سازی به حق یا مِن غیر حق ، موجب اضرار ملی ناشی از تحریم گردد عقلا و شرعا به استناد قاعده فوق تحدید فعالیت هسته ای مانع شرعی نخواهد داشت.

٣. قاعده مصلحت ( الاهم فالاهم) . اگر در برخی حوزه های فعالیت
هسته ای محدودیت حداقلی وضع گردد تا احتمال ضرر اکثر( تحریم و جنگ) دفع شود این به موجب قاعده مصلحت موجه و مجاز است.

٤. الجمع مهما امکن اولی من الطرح( الطرد) اگر بتوان بین دو امکان مطلوب جمع نمود عقلا بهتر از طرد یکی از آن دو است. لذا اگر بتوان با پی ریزی یک طریق ممکن مثل توافق یا مذاکره یا قرارداد نتیجه ای گرفت که هم چرخ سانتریفیوژ بچرخد و هم چرخ اقتصاد ، عقلا و شرعا اتخاذ آن طریق واجب است.

٥. حرمت اقدام سالب نفوس عامه( ممنوعیت استفاده از بمب هسته ای به عنوان عامل کشتار جمعی که مبنای فتوای رهبری نیز همین است) این قاعده اگرچه عبارات و مفردات عربی ندارد ولی از این واقعه تاریخی نتیجه گرفته می شود که پیامبر اکرم(ص) در جریان محاصره خیبر پیشنهاد برخی افراطیون صحابه را در ریختن سم در آب آشامیدنی شهر قویا رد نمودند.

٦. قاعده وفای به عهد( قرآن کریم - یا ایها الذین ءامنو أفوا بالعقود- ای کسانی که ایمان آورده اید به عقود و عهدهای خود وفادار باشید ) هم چنین این فرموده حضرت امیر در نهج البلاغه که فرمودند: "مشرکین هم علاوه بر مسلمین وفای بر عهد را بر خود لازم می‌دانستند، چرا که عواقب زشت پیمان شکنی را آزموده بودند. پس در آنچه به عهده گرفته‏ای خیانت نورز، و پیمان خود را مشکن، و دشمنت را گول مزن، که بر خداوند جز نادان بدبخت گستاخی نکند."

البته لازم به ذکر است در متن بیانیه لوزان پیش بینی شده که اگر در جریان اقدام مشترک، طرف مقابل در فرض راستی آزمایی آژانس و صحه نهادن بر فعالیت ایران مطابق با توافق به عمل آمده ، از لغو تحریم ها طبق برنامه زمان بندی امتناع ورزد ، ایران نیز می تواند از محدودیت وضع شده سرباز زند.

اگر شرط فوق مورد توافق قرار نگرفته بود طبق ضوابط اصولی حقوقی ، تخلف متعهد از انجام تعهدات ، هیچ‌گاه امتناع طرف مقابل را در مقابله به مثل توجیه نخواهد کرد.

قدس:آیا اسکیمر را می شناسید؟

«آیا اسکیمر را می شناسید؟»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم سرهنگ رضا ملوکی است که در آن می‌خوانید؛امروزه استفاده از پول نقد در هنگام خرید و فروش بتدریج معنای خود را از دست می دهد و کارت بانکها جایگزین پول می شوند. در این شرایط معاملات الکترونیکی حجم بالایی پیدا می کند، و طبعاً باید مراقبت بیشتری به عمل آید تا با کلاهبرداران رو به رو نشویم.

اما نکته مهم این که چند سالی است که دستگاهی به نام «اسکیمر» به میان آمده است . این دستگاه امکان کپی برداری از عابر بانکها را دارد. لذا کارت بانک مشتریان با بهره گیری از این دستگاه به راحتی می تواند مورد سوءاستفاده ها قرار گیرد .

این دستگاه به اندازه ای است که در دست یک فرد عادی جای می گیرد و دیده نمی شود. از سوی دیگر امکان دارد از جایی کالا بخرید که آن مکان به صورت اجاره ای باشد یا فروشنده غیرمالک، آن را اداره کند و یا فرد کلاهبرداری در آن مکان باشد که وقتی عابر بانک را در اختیار او می گذارید، آن فرد با استفاده از دستگاه اسکیمری که در پنجه دارد، نسبت به کپی برداری اطلاعات کارت عابر بانک اقدام کند و سپس کارت را داخل دستگاه کارت خوان(پز) کشیده و از شما شماره رمز را بپرسد . به این ترتیب وقتی اطلاعات کارت از طریق دستگاه اسکیمر کپی شد ، فرد کلاهبردار کارت خامی را داخل دستگاه اسکیمر قرار می دهد و پس از انتقال اطلاعات کارت، نسبت به صدور کارت جدید اقدام می کند و به این شیوه به موجودی حسابتان دست می یابد .

اما روش درست چگونه است؟ در دستگاههای کارت خوان توضیحات لازم داده شده است. فروشنده باید فقط مبلغ را وارد کند و سپس دستگاه را برای ثبت رمز نزد خریدار ببرد و رمز را حتماً خریدار وارد کند. هنگامی که دکمه ورود (یا اینتر) زده می شود، دو نسخه رسید از دستگاه بیرون می آید که یکی برای خریدار و دیگری برای فروشنده است. این کارهایی است که خریدار و فروشنده باید در حضور همدیگر انجام دهند.

بهترین کار این است که کشیدن کارت در دستگاههای کارت خوان با حضور طرفین باشد. یعنی هم خریدار ببیند که کارت در کدام دستگاه کشیده می شود و هم فروشنده از سالم بودن کارت مطمئن شود.

البته تهدیدی نیز متوجه فروشندگان است. متاسفانه با یک ترفند ساده کشیدن کارت و گرفتن استعلام و موجودی، نمونه تراکنش دستگاه را می گیرند و آن را جعل می کنند و ممکن است با یک تراکنش جعلی وارد آن مغازه شوند و با کشیدن یک کارت جعلی، وانمود کنند که در حال دریافت تراکنش جدید هستند و تراکنش جعلی را در اختیار فروشنده می گذارند و سپس جنسی را با رقم بالا از فروشنده به سرقت می برند که این هم مصداق کلاهبرداری است و اداره آگاهی آن را پیگیری می کند.

همچنین هنگام مراجعه به دستگاههای عابر بانک باید مراقب باشید که دستگاهها حتما آنتی اسکیمر داشته باشد. این امکان بر روی عابر بانک ها با یک ورق پلاستیکی سبز رنگ مشخص است. دوربینهایی که در عابر بانکها وجود دارد به نوعی نیست که بتواند شماره رمز را یادداشت کند. لذا هوشیار باشید که بر روی دکمه های عابر بانک دکمه اضافه ای نباشد. در مراجعه به عابر بانکها مراقب افرادی که برای کمک مراجعه می کنند، باشید. به این افراد اطمینان نکنید و سعی کنید خود، کارتان را انجام دهید و اگر کسی را به کمک می گیرید مراقب باشید که آن فرد وجه عابر بانک را به حساب خود یا شخص دیگری واریز نکند و یا کارت را جا به جا ننماید. بارها مشاهده شده که افراد فرصت طلب در یک جا به جایی سریع، کارت را به نوعی عوض می کنند که شما باورتان نمی شود.

نکته مهم دیگر این که برای رفع نگرانی در این زمینه، حتما باید پیامک حساب بانکی تان را فعال کنید. در این صورت اگر کارت عابر بانک در دست شما باشد اما پیامکی بیاید که از حساب شما برداشت شده، آن وقت باید بدانید که از کارت شما سوء استفاده می شود و در معرض یک کلاهبرداری قرار گرفته اید. بنابراین باید به سرعت با مراجعه به بانکها با یک تماس تلفنی و دادن شماره کارت عابر بانک به سرعت آنرا باطل کنید و یا با مراجعه به عابر بانک و دادن شماره کارت وفشردن دکمه ورود (اینتر) ، اقدامات اولیه را انجام داده و سپس با مراجعه به پلیس فتا و دادسرای مربوطه نسبت به پیگیری این کلاهبرداری اقدام کنید.

وطن امروز:تضمین حقوقی یا اعتماد غیرحقوقی؟

«تضمین حقوقی یا اعتماد غیرحقوقی؟»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم مجتبی اصغری است که در آن می‌خوانید؛ یکی از شروط مهم که در قالب طرح خطوط قرمز هسته‌ای رسما منتشر شده، تاکید بر «متعارف و غیر فوق‌العاده بودن روابط ایران و آژانس بین‌المللی هسته‌ای» دارد. هر چند نمایندگان آژانس انرژی اتمی رسما طرف مذاکره نیستند اما سهم تعیین شده برای آنها بسیار ویژه و فاقد حد و مرز حقوقی مشخص است. در مقابل نگرانی‌های کارشناسان از عدم تعیین حدود حقوقی سیر راستی‌آزمایی آژانس، ظریف بر اصل رفتار منصفانه این نهاد بین‌المللی با ایران پس از تکمیل پروسه غیر متعین راستی‌آزمایی تاکید دارد. آیا چنین ادعایی قابل اطمینان است؟

1- ارزش تبدیل ایران به عضو عادی آژانس، به دلیل توجه دلسوزان نظام به بنای سیستم حقوق بین‌الملل براساس رویه «سابقه‌سازی» است که خاستگاه تبلور آن ساختار حقوق داخلی آمریکا و انگلیس است.
تمام کشورهای اروپایی و بیشتر کشورهای دیگر دنیا از جمله ایران از حقوق مدون برخوردار هستند که در آن قوه مقننه از طریق وضع و تدوین قوانین به ایجاد «حقوق» می‌پردازد اما بریتانیا و ایالات متحده از «نظام کامن‌لا» برخوردار هستند که در آن رعایت آرای قبلی دادگاه‌ها الزام‌آور است و حقوق از طریق سابقه قضایی ایجاد می‌شود.

رفتار آژانس بین‌المللی انرژی اتمی با ایران سال‌هاست مبتنی بر همین اصل سوابق ساختگی است که همواره صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها در این پروسه «سابقه‌سازی دروغین» نقش‌آفرین و سناریوساز بوده‌اند. به این ترتیب بعید نیست پرونده ایران پس از 25 سال تنش‌زدایی و تن دادن به تمام شروط سخت و هزینه‌ساز آژانس، به واسطه یک سناریوسازی دیگر دچار بحرانی جدید و معطوف به سوابق قبلی شود که خود این رویه دغل‌بازانه ساده و پرتکرار، می‌تواند به وضع تحریم‌های شدیدتر و سنگین‌تر منجر شود؛ علاوه بر آن استیفای حقوق هسته‌ای ملت نیز هرگز میسر نشود. بیانیه لوزان به عنوان چارچوب توافق آینده، ناظر به «متعارف و غیرفوق‌العاده بودن روابط ایران و آژانس بین‌المللی هسته‌ای» حتی در آینده دور نیز نیست و همین موضوع دست دشمنان نظام را برای سابقه‌سازی‌های آینده باز می‌گذارد.

2- مرتبط ساختن برنامه هسته‌ای ایران به سایر پرونده‌سازی‌های صورت گرفته و تاکید بر لغو تدریجی و پلکانی تحریم‌های هسته‌ای با بی‌توجهی به چندموضوعی بودن همه تحریم‌های وضع شده در شورای امنیت و کنگره آمریکا بر ضد ایران نیز نوعی بی‌توجهی غیر قابل توجیه به قوانین داخلی آمریکا و حقوق بین‌الملل محسوب می‌شود. این هم زیر شاخه‌ای از سابقه‌سازی آشکار آژانس است. کما اینکه براساس سناریوسازی‌های آمریکایی‌ها در مجامع جهانی، بحث قدرت دفاع موشکی کشورمان نیز تبدیل به بستری برای صدور قطعنامه و تحریم شده است. حقوق بشر نیز دست کمی از سایر پرونده‌ها ندارد.
اکنون سوال اصلی این است که تیم مذاکره‌کننده کشورمان برای حل موضوع «سابقه‌سازی مکرر» دشمنان برای بحرانی نگاه داشتن پرونده ایران در مجامع بین‌المللی چه باید بکند؟

3- در تقابل با یک نظام ظالمانه، رواداری با سیستم به منظور رتق و فتق امور عادی کشور باید بسیار محتاطانه و حقوقی صورت گیرد چرا که ضمانتی برای عدالت‌ورزی و رفتار منصفانه بدوا وجود ندارد و این اهمیت پایش مکرر منطق درونی تیم مذاکره‌کننده کشورمان در سهم‌گذاری برای «اعتماد به آمریکا» به عنوان ضامن وعده‌های سرخرمن در نگارش توافق نهایی را صد چندان می‌کند.

وزیر امور خارجه کشورمان در گفت‌وگو با مردم در برنامه چالشی «نگاه» در توجیه موضوع مهم تفاوت اسناد منتشر شده توسط طرف‌های مذاکره و تاکید آمریکایی‌ها بر برداشته نشدن تحریم‌ها به شکل تعریف شده در ایران، به قیودی همچون «نمی‌توانند و نمی‌شود و دنیا تغییر کرده است» متوسل شد. به نظر می‌رسد ظریف «عدالت و انصاف آمریکایی» را تنها ضامن «لغو تحریم‌ها» به شکل خیالی ترسیم شده، می‌داند. البته در نظام حقوقی بین‌الملل نیز همچون سیستم حقوقی کامن‌لا در آمریکا و انگلیس «انصاف» تعریف شده است اما سلیقه‌ای و سیاسی بودن چنین موضوعی در تقابل با ارزش و اهمیت سابقه‌سازی‌های صورت گرفته حقیقتا قابل استناد نیست و امیدی در فضای جهانی ایجاد نمی‌کند. کما اینکه آمریکایی‌ها هم‌اکنون جنگ رسمی عربستان بر ضد مردم انقلابی یمن را برخلاف همه قوانین بین‌المللی با استناد به اصل «انصاف» و «عدالت منطقه‌ای» توجیه می‌کنند.

درباره جایگاه «عدالت» در عرصه جهانی نیز بهترین محک، وضعیت فعلی اداره دنیا و میزان رضایتمندی ملت‌ها و دولت‌ها از کارنامه به اصطلاح «نظم» حاکم بر فضای جهانی است.

همه طرف‌های مذاکره هدف از مذاکرات هسته‌ای را دستیابی به «امنیت و صلح پایدار» عنوان می‌کنند اما برداشت‌ها از این مفهوم متنوع است. زمانی که «تامین امنیت اسرائیل» شرط آمریکا برای دستیابی به یک «توافق خوب» با ایران اعلام می‌شود آیا می‌توان به «عدالت و انصاف جهانی» توسل جست؟! پس می‌توان به سادگی نتیجه گرفت تنها اصلی که در بهترین شرایط منجر به تامین نظر طرف ایرانی می‌شود و ضامن لغو تحریم‌ها خواهد بود، عملکرد حقوقی صرف و تضامنی است. در چنین شرایطی بی‌توجهی به خطوط قرمز نظام همچون تبیین سازوکار حقوقی مشخص و تضمینی برای تبدیل ایران به عضو عادی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی با حقوق هسته‌ای برابر با سایرین، از پتانسیل نقض اصل توافق به جهت امکان سابقه‌سازی مجدد و مکرر توسط دشمنان فرضا به بهانه حفظ امنیت اسرائیل یا تامین منافع منطقه‌ای در آینده برخوردار است.

4- همین میزان تلاش بین‌المللی در به‌رسمیت شناختن بدیهی‌ترین حقوق اولیه هسته‌ای ایران نیز ناشی از تغییر رویه استکباری آمریکا و فراگیری موج عدالت‌ورزی جهانی نیست بلکه افزایش غیرقابل انکار قدرت فرامنطقه‌ای ایران و به دنبال آن نقش‌آفرینی سریع کشور در تغییر مرزهای ژئوپلیتیک منطقه همزمان با نزول بی‌سابقه قدرت هژمونیک آمریکا در سراشیبی افول، دلیل تغییرات مذکور است. ادامه اداره جهان با نظم آشفته کنونی ممکن نیست، چرا که کلانتر هفت تیرکش سابق به علت افول قدرت از توان اداره تک‌نفره جهان برخوردار نیست. به همین سبب است که پس از 11 سپتامبر ایده تشکیل «حکومت جهانی» با سرعت و جدیت بیشتری در دستور کار قرار گرفته است. علت میدان‌دهی و تاکید آمریکا بر نقش‌آفرینی همپیمانان اروپایی، چین و روسیه و عربستان و رژیم صهیونیستی در گفت‌وگوهای هسته‌ای با ایران نیز تلاش برای عادی‌سازی شکل جدید حاکمیت جهان است. پرواضح است که چشم‌پوشی از قدرت و سهم ایران در این بازی بزرگ میسر نیست. بزرگ‌ترین ترس سعودی‌ها و رژیم صهیونیستی از پررنگ شدن نقش و سهم ایران در تحولات جهانی نیز متناظر بر همین موضوع است. قضیه هسته‌ای ثابت کرد جهان از توان به انزوا کشاندن ایران قدرتمند حتی پس از سال‌ها تحریم و تنبیه و بی‌اعتنایی برخوردار نیست. به همین جهت است که رهبر انقلاب به‌رغم تاکید بر بی‌نتیجه بودن مسیر مذاکرات در دورنمای کلی، اقدام قاطعی را برای پایان دادن به آن در دستور کار قرار نداده‌اند. در حقیقت نگاه رهبر انقلاب به مذاکرات برخلاف تئوری‌های ساده‌انگارانه‌ای که بعضا از جانب تحلیلگران پر اشتباه غربی مطرح می‌شود، برآمده از نگاهی فراملی و با هدف نمایش جهانی ضعف‌های غیرقابل چشم‌پوشی «ساختار فعلی مدعی نظم جهانی» در منظر ملت‌ها و دولت‌هاست. به نظر می‌رسد از منظر رهبر انقلاب، تا زمانی که گفت‌وگوها و حتی توافقات در مسیر تثبیت سهم ایران در شکل آینده حاکمیت جهانی و برقراری نظمی متفاوت از بی‌نظمی فعلی باشد، قابل تامل است. این موضوع مهمی است که در آینده بیشتر به آن خواهیم پرداخت.

حمایت:منطق نگرانی‌های هسته‌ای

«منطق نگرانی‌های هسته‌ای»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم ابراهیم کارخانه‌ای است که در آن می‌خوانید؛پروتکل الحاقی آژانس بین المللی انرژی اتمی، به ‌منظور تقویت کارآمدی و بهبود کارایی نظام پادمان‌های آژانس در ۱۵ مه ۱۹۹۷ به تصویب رسید و کشورهایی که دارای موافقت‌نامه پادمانی جامع با آژانس هستند، مختارند که این پروتکل را نیز منعقد نمایند. لازم الاجراء شدن پروتکل برای کشور عضو منوط به تصویب آن در مجالس قانون‌ گذاری است. هرچند پیوستن به این پروتکل داوطلبانه می‌باشد، اما نحوه عملکرد آژانس و کشورهای غربی و آمریکا به ‌گونه ‌ای بوده است که آن را اجباری نشان می ‌دهد. آژانس از طریق پروتکل الحاقی دسترسی کامل ‌تری به کل فعالیت‌های مرتبط به امور هسته‌ ای کشورهای عضو داشته و قادر خواهد بود که از فعالیت‌ های اظهار نشده نیز بازرسی نماید. فراتر از این، در مقدمه این پروتکل به دسترسی آژانس بین المللی انرژی اتمی به اطلاعات محرمانه کشورها نیز اشاره شده است.در مهرماه 1382 و در جریان سفر همزمان وزاری امور خارجه انگلیس، فرانسه و آلمان به تهران، تیم مذاکره ‌کننده ایران به سرپرستی دکتر روحانی، دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی، در اقدامی که هدف آن «اعتمادسازی» با کشورهای اروپایی بود، تصمیم گرفت «به طور داوطلبانه» پروتکل الحاقی را امضا و اجرا کند.

مسئولین کشورمان، پس از اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی، فعالیت های مربوط به غنی سازی اورانیوم را به حالت تعلیق درآوردند و به بازرسان آژانس اجازه دادند تا به صورت سرزده از مراکز اتمی و در برخی موارد از مراکز نظامی بازدید کنند. اما با ارجاع پرونده اتمی ایران به شورای امنیت، مجلس فوریت طرحی را که چندی پیش از آن به تصویب رسانده بود از تصویب نهایی گذراند و دولت ایران را ملزم به کاهش همکاری با آژانس و لغو اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی کرد. اعتبار این مصوبه از آن زمان تاکنون به قوت خود باقی است و چنانچه لازم باشد طرحی مبنی بر اجرای مجدد این پروتکل روی میز مذاکره کنندگان 1+5 قرار داده شود – آنچنان که در بندهای مدوّن پروتکل تصریح گردیده – نیازمند تصویب مجلس شورای اسلامی است.

علاوه بر آنچه ذکر شد، نکته مهم دیگر این است که در توافقنامه ژنو که محور تصمیم گیری برنامه اقدام جامع مشترک است، به اجرای پروتکل الحاقی در چارچوب اختیارات و در نهایت تصویب و تنفیذ مجلس ایران، اشاره شده است. علیرغم اینکه در توافقنامه ژنو این حقیقت به شفافیت بیان گردیده است، اما در جریان مذاکرات و بر اساس ملاحظاتی، اجرای پروتکل الحاقی از سوی طرف ایرانی پذیرفته شد. انتظار این بود که تیم مذاکره کننده، پیش از برگزاری جلسات خود با گروه 1+5، هماهنگی های لازم را با مجلس شورای اسلامی به عمل می آورد تا در صورت عدم پذیرش آن سوی مجلس، بهانه ای برای طرف مذاکره کننده ایران ایجاد نشود. با عنایت به سابقه و خدعه ‌گری آمریکا، یکی از نگرانی های جدی اجرای پروتکل الحاقی، به خطر افتادن امنیت ملی کشور است. ماده ۴ پروتکل، در مورد دسترسی های تکمیلی است که از موارد اساسی و پایه ‌ای اقدامات تحت این پروتکل به شمار می آید. این ماده تشریح می‌کند که چرا و چه موقع دسترسی‌ های تکمیلی باید انجام شود. دسترسی ‌های تکمیلی همچنین می ‌تواند جهت تأیید وضعیت برچیده شدن یک مؤسسه یا مکانی خارج از مؤسسات که معمولاً مواد هسته‌ ای در آن‌ها به کار رفته‌ اند باشد. این دسترسی به جز در مواردی که مربوط به بازدیدهای بررسی اطلاعات طراحی یا بازرسی‌های ویژه یا معمولی از آن سایت باشد - حداکثر ۲ ساعت یا کمتر از آن و در بقیه موارد حداقل ۲۴ ساعت قبل- باید به اطلاع کشور مورد نظر رسانیده شود. ماده ۵ نیز تعهد کشورهای عضو را در مورد اجازه دسترسی به مکان‌ های مورد نظر بیان می‌دارد. این بند، کشور ما را ملزم به پذیرش تعهدی می ‌نماید که مغایر با اصل حاکمیت ملی است و در عمل ناچار می شویم به نفع یک سازمان بین‌المللی از اصل منافع ملی خود در این مورد صرف نظر نماییم.

نگرانی بعدی، پذیرش نظارت بر فعالیت های هسته ای به وسیله پیشرفته‌ترین و جدیدترین فناوری ها و اظهار نظر وزیر انرژی آمریکا در این مورد است که پس از تفاهم نامه لوزان گفته است: «مهم اینکه اقداماتی بی‌سابقه برای دسترسی‌های بیشتر، شفافیت و نظارت برای همه فعالیت‌های اتمی در همه‌جای ایران صورت داده‌ایم.» چنانچه در توافق جامع این مسئله روشن نشود و توافق نهایی به همین صورت فعلی یعنی به شکل کلی تصویب گردد، زمینه سوء‌استفاده های متعدد و پیش‌بینی‌ نشده‌ای از سوی طرف غربی در تمام ابعاد هسته‌ای کشورمان به وجود خواهد آمد. به عبارت دیگر، با توجه به توانمندی های علمی غرب به خصوص ایالات متحده آمریکا، باید به شکل روشن معلوم گردد که این فناوری‌های پیشرفته نظارتی آنان، شامل چه ابزارهایی و با چه کارایی هایی است و چرا عبارت «همه جای ایران» را ذکر کرده و منظور از تمام مکان ها، دقیقاً کجاست. از سوی دیگر، اجرای پروتکل الحاقی رابطه ای تنگاتنگ با بررسی امکان انحراف فعالیت های هسته ای ایران به سمت اهداف نظامی (PMD) نیز دارد. بدین صورت که به این بهانه، به احتمال قریب به یقین، مقرهای نظامی و کلیدی ما نیز مورد بازرسی‌های بدون اطلاع (NO-Notice Inspection) قرار خواهند گرفت. گواه این نگرانی، مقاله روزنامه انگلیسی گاردین است که چند روز پیش نوشت بازرسان آژانس برای اطمینان از عدم انحراف برنامه هسته ای ایران، می‌بایست به قرارگاه‌های نظامی و سپاه پاسداران دسترسی داشته باشند و با افرادی در این سازمان‌ها گفت‌وگو کنند.

توافق باحریفی که سابقه فراوانی در عهدشکنی دارد و شدیدترین توطئه ها نیز از جانب او علیه ما صورت گرفته است، اگر همه ابعاد آن مراقبت نشود خدای ناکرده مانند چک سفید امضا خواهد بود و توافق بر سر کلیاتی که بستر سوء‌استفاده های فراوانی را مهیا می کند، بالقوه می تواند به امنیت ملی کشورمان که حاصل خون پاک ترین جوانان کشور است، خدشه وارد نماید. بنابراین لازم است تیم مذاکره کننده در برنامه جامع اقدام مشترک، به موضوعات سه گانه پروتکل الحاقی، PMD و چگونگی و جزئیات نظارت بر فعالیت های هسته ای، با دقت بیشتری بپردازند و توجه داشته باشند که تفاهم نامه جامع از نظر شورای امنیت خواهد گذشت و اگر به جهت ملاحظات امنیت ملی از بازرسی بازرسان آژانس از مراکز نظامی و موشکی کشور ممانعت گردد، با شورای امنیت و تبعات قطعنامه های آن مواجه خواهیم. پس ضروری است از کلی گویی پرهیز نموده و موضوعات مطرح شده را با جدیت و جسارت منبطق با مصالح، منافع و امنیت ملی به شکل جزیی و تشریح شده، تصویب کرد.

آفرینش:پیام‌های دیپلماتیک اردوغان برای تهران

«پیام‌های دیپلماتیک اردوغان برای تهران»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛سفر رجب طیب اردوغان رییس جمهوری ترکیه به ایران، آن هم در زمانی که منطقه حساس ترین روز‌های خود را سپری می‌کند، از جهات مختلفی مورد تحلیل و بررسی می‌باشد. برکسی پوشیده نیست که موضع گیری خاص ترک‌ها در سیر تحولات چند ساله منطقه، نشان از میل حاکمان سیاسی این کشور در احیای ظاهری امپراطوری عثمانی دارد.

ترکیه پس ازدرگیریهای ظاهری با اسرائیل در منطقه، خود را به عنوان حامی و ناجی فلسطین معرفی کرد و به دنبال رهبری جریان‌های اسلامی از جمله اخوان بود. حمایت‌های اردوغان از محمد مرسی رییس جمهوری برکنار شده مصر، بیانگر نوع نگاه سیاسی حاکمان ترکیه و جانبداری آنها از اخوان المسلین بود. اما این رویه نیز نتوانست ترک‌ها را در محور تحولات قرار دهد و خط و مشی آنها را به اجرا گذارد.

درجبهه‌ای دیگر ترک‌ها وارد بازی خطرناک سوریه شده بودند که یک طرف آن ایران و روسیه قرار داشتند، در سویی دیگر مخالفان مسلح سوری که مورد حمایت غرب بودند، و در سمتی دیگر تروریست‌های افراطی که اصلی ترین‌ آنها داعش به حساب می‌آید. از آنجا که ترک‌ها مخالفتشان با اسرائیل استراتژیک نبود و قطع روابط هم به ضررشان تمام می‌شد، بدشان نیامد حکومت بشار اسد را برکنار و مخالفانشان را حمایت های نظامی و لجستیکی نمایند. غافل از اینکه حمایت از تروریست روزی دامن خودشان را نیز خواهد گرفت...

از جهتی نیز ترک‌ها گل آلودکردن آب در سوریه و عراق را فرصت مناسبی برای خاموش کردن صدای مناطق مدعی کردنشین تصور کردند. حمایت از تروریست‌های داعش در سرکوب مناطق کردنشین سوریه و عراق غیرقابل کتمان است و مسلماً لکه سیاهی در سیاست خارجی دولت اردوغان محسوب می‌شود. اگرچه نمی‌توان از حس برتری جویی ترک‌ها نسبت به همسایگان و رقبای منطقه‌ای خود همچون سوریه و عراق، ایران و عربستان به راحتی گذشت، اما مشاهده می‌کنیم که مقامات این کشور در سیر تحولات اخیر منطقه همچون یمن، خود را پشت سر دولت آل سعود مخفی کرده‌اند، تا از آثار و قضاوت‌های منفی که در سوریه و عراق شامل حالشان شد، مصون بمانند.

وحالا امروز اردوغان را در تهران می‌بینیم که به زعم بسیاری از سیاسیون حامل پیام سعودی‌ها به مقامات عالی ایران، در زمینه تحولات یمن هستیم. دیدار اردوغان با جانشین ولیعهد عربستان پیش از سفر به تهران این موضوع را تقویت کرده است.

در سیر تحولات یمن، ائتلاف عربی به رهبری عربستان در مقابل حوثی‌هایی قرار گرفته‌اند که مورد حمایت ایران می‌باشند. گمانه زنی‌هایی درمورد پیام اردوغان وجود دارد که براساس آن از ایران خواسته شده تا حوثی‌ها را از جنگیدن بازدارد و به پای مذاکرات سیاسی بنشاند. قطعا ترکها در مسئله یمن همچون عربستان منافع استراتژیکی ندارند، اما برای جلوگیری از گسترش نفوذ ایران به حمایت از ائتلاف عربی پرداخته‌اند.

جدای از اینکه کشورمان همواره به دنبال صلح و ثبات درمنطقه بوده است، اما باید در نظر داشت که تقابل با همسایگان در مسائل منطقه به هیچ وجه به نفع ما نخواهد بود.

اگرچه تجاوز عربستان به یمن غیرقابل توجیه است، اما فرصت مناسبی است تا ایران از نقش و جایگاه منطقه ای خود در راستای هم‌افزایی منطقه‌ای و کاهش تنش‌های موجود استفاده نماید. درچنین حالتی تاثیر گذاری نظرات ایران برای همگان آشکار خواهد شد و این پتانسیل را برای کشورمان ایجاد می‌کند تا در سایر مناطق درگیر در منطقه الگویی صلح مدارانه را به منصه ظهور بگذارد.

اما نکته آخر بحث اینکه نباید اجازه داد تا ترک‌ها با دوجانبه بازی کردن نقش سیاست خارجی خود، در جبهه‌ای به دنبال جلب نظر ایران باشند و در جبهه دیگری برعلیه کشورمان موضع گیری کنند. اظهارات اخیر اردوغان در قبال تحولات منطقه و نسبت دادن به ایران، نمونه بارز سیاست یک بوم و دوهوای ترک‌هاست که باید از سوی دستگاه دیپلماسی کشور مدنظر قرار گیرد.

شرق:اهمیت تأمین امنیت غذایی

«اهمیت تأمین امنیت غذایی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم علی ربیعی است که در آن می‌خوانید؛سازمان بهداشت جهانی از سال ١٩٥٠ به این سو، روز هفتم آوریل هر سال را به نام روز جهانی بهداشت نام‌گذاری کرده است و به این مناسبت روز گذشته در ایران هم برنامه‌هایی برگزار شد. شعار امسال روزجهانی بهداشت، «امنیت غذایی» است. گزارش‌های سازمان‌های بین‌المللی بیانگر این است که سالانه بیش از دومیلیون نفر در جهان به‌دلیل مصرف غذا یا آب آلوده از بین می‌روند. از سوی دیگر گفته می‌شود از میان یک‌میلیاردو٢٠٠میلیون نفر فقیری که در کشورهای در‌حال‌توسعه زندگی می‌کنند بیش از ٨٠٠میلیون نفر از گرسنگی رنج می‌برند. دقت در این داده‌ها نشان می‌دهد که تحقق سلامت و امنیت غذایی یک چالش و دغدغه جهانی است.

با شروع‌به‌کار دولت تدبیروامید اجرای سیاست‌های رفاهی منسجم به‌عنوان حق مردم و در راستای ایجاد فرصت‌های برابر، گسترش عدالت اجتماعی، افزایش اعتماد اجتماعی و تضمین توسعه و پیشرفت کشور در دستور کار قرار گرفت. در این میان مبارزه با فقر درمان و فقر غذایی به‌عنوان دو رکن مهم سیاست‌های رفاهی منسجم در رأس اولویت‌های وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی تعریف شد. در مقوله مبارزه با فقر درمان، یکی از موفقیت‌های مهم دولت، اجرای طرح تحول نظام سلامت با هدف محرومیت‌زدایی و فقرزدایی بوده است. در این طرح که بخش‌های مختلف وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی به‌عنوان همراهان بی‌نام و نشان نقش بی‌بدیلی در اجرای آن ایفا کردند، تخصیص منابع برای امنیت خوراکی نه به‌عنوان یک هزینه، بلکه به‌عنوان سرمایه‌گذاری برای ارتقای کیفیت زندگی افراد در نظر گرفته شد.

در طرح سلامت، بیمه‌ها با افزایش سطح پوشش بیمه‌ای در بخش ارائه خدمات درمانی و افزایش سطح داروهای تحت پوشش، نقش کلیدی در این حوزه ایفا کردند. یکی دیگر از اقدامات مهم و استراتژیک دولت و این وزارتخانه در مبارزه با فقر درمان، بیمه‌شدن هشت‌میلیون‌نفر ایرانی بود که نه‌تنها باعث تحقق یکی از آرزوهای امام خمینی(ره) و دغدغه‌های مقام‌معظم‌رهبری شد بلکه سهم هزینه‌های درمان در بخشی عمده از گروه‌های کم‌درآمد جامعه کاهش یافت. اجرای طرح حمایت غذایی از گروه‌های کم‌درآمدی که دچار فقر غذایی هستند اقدام مهم دیگری بود که در سال ١٣٩٣ در وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی انجام شد.

اجرای این طرح که دارای پیچیدگی‌ها و ظرایف فراوانی بود، آن‌هم بعد از تجربه ناموفق توزیع سبد کالا، یک تجربه موفق سیاست‌گذاری به‌شمار می‌رود که حتی تحسین مجامع بین‌المللی را نیز به‌دنبال داشت. در اجرای این طرح با شناسایی دقیق گروه‌های هدف، ایجاد هماهنگی بین نهادها و دستگاه‌های ذی‌ربط و استفاده از کارت‌های اعتباری سبد‌های غذایی بین ١٠میلیون‌نفر از افرادی که دچار فقر غذایی بودند، توزیع شد.

ذکر این نکته ضروری است که در تداوم این طرح به‌سمت هدفمندشدن بیشتر و تعیین گروه‌های مشخص مانند کودکان و زنان باردار پیش خواهیم رفت. باید توجه شود که مبارزه با فقر غذایی، فرصتی برای توانمندسازی افراد است. فقر خوراکی با سلامت افراد رابطه مستقیم دارد و زمینه‌ساز بیماری، بیکاری و بسیاری از نابهنجاری‌ها و جرائم اجتماعی است. فقر خوراکی اگر در زنان باردار و کودکان وجود داشته باشد سرنوشت فرد را تا آخر عمر رقم می‌زند چرا‌که تقریبا ٩٠درصد رشد و تکامل مغز یک کودک، تا قبل از پنج‌سالگی اتفاق می‌افتد. با این وصف اجرای موفق طرح حمایت غذایی را می‌توان اقدامی مهم برای جلوگیری از بین‌نسلی‌شدن فقر در کشور ارزیابی کرد.

مردم سالاری:حقوق مصرف‌کنندگان حلقه گمشده در اقتصاد ایران

«حقوق مصرف‌کنندگان حلقه گمشده در اقتصاد ایران»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم مجید سلیمی‌ بروجنی است که در آن می‌خوانید؛احترام گذاشتن به حقوق مصرف‌کنندگان در ایران، به یکی از آرزوهای ایرانیان تبدیل گردیده و چنانچه از اغلب ایرانیان پرسیده شود که چه آرزویی برای تولید داخلی دارند، پاسخ خواهند داد: احترام به حقوق‌شان. در علم اقتصاد، مصرف‌کننده به استفاده‌کننده از کالا و خدمتی که محصول نهایی است اطلاق می‌شود در حالیکه در زندگی روزمره ممکن است هر شخصی را که خریدار یک کالا یا خدمت است مصرف‌کننده بنامیم. قاعدتا در بحث امروز در مورد حقوق مصرف‌کنندگان منظور افرادی از یک جامعه هستند که در برابر بنگاه‌های بزرگ اقتصادی قدرت چانه‌زنی ندارند یا قدرت چانه‌زنی آنها محدود است و نمی‌توانند خواسته‌های خود را در خصوص کالایی که مصرف می‌کنند، محقق کنند. مصرف‌کنندگان هم مصرف‌کننده کالا هستند و هم خدمات.

در حقیقت حقوق آنان هم در خرید کالایی که مورد استفاده قرار می‌گیرد باید حفظ شود و هم برای خدماتی که به آنها ارائه می‌شود. در واقع می‌توان گفت احقاق حقوق مصرف‌کنندگان رابطه مستقیمی با سطح مطلوبیت حاصل از مصرف کالا و خدماتی که بنگاه‌های مختلف ارائه می کنند، دارد. حال باید دید این سطح مطلوبیت چگونه ارتقا می‌یابد و متاثر از چه مولفه‌هایی است.

در نگاه اول کیفیت عمومی آن کالا و خدمات مهم است و مصرف‌کنندگان توقع دارند به اندازه پولی که پرداخت می‌کنند کالای باکیفیت و خدمات بهتر دریافت کنند. دعوا آنجا شروع می‌شود که یک بنگاه کالا و خدمات خود را متناسب با پولی که از مصرف‌کننده می‌گیرد، ارائه ندهد. متاسفانه به لحاظ تاریخی حقوق مصرف‌کنندگان فقط به لحاظ قیمتی و آن هم از طریق سرکوب بدون توجیه قیمت‌ها مورد توجه قرار گرفته است و بسیاری از ابعاد حقوق اقتصادی آحاد مردم مورد بی‌مهری واقع شده است. متاسفانه در طول تاریخ همواره کنترل قیمت‌ها به عنوان یکی از وظایف ذاتی دولت‌ها نقش بسته است و دولت‌ها برای حفظ حقوق مصرف‌کنندگان به انواع روش‌های اداری و گاه قضایی برای سرکوب قیمت‌ها اقدام می‌کنند که نه فقط نقض حقوق اقتصادی تولیدکنندگان، بلکه نقض حقوق مصرف‌کنندگان است.

در ایران اگر چه تاکنون سازمان‌های متعددی برای حمایت از حضور مصرف‌کنندگان تاسیس شده‌اند ولی این سازمان‌‌ها هم دوباره بر کنترل‌های قیمتی متمرکز شده‌اند و سایر حقوق مصرف‌کنندگان را به دست فراموشی سپرده‌اند. اساسا وجود انحصار یا ایجاد مانع ورود برای بنگاه‌های جدید به صنعت یکی از مهمترین مصادیق نقض حقوق مصرف‌کنندگان است که بنگاه‌های دارای موقعیت انحصاری یا شبه انحصاری قادرند شرایط ناعادلانه خود را چه به لحاظ قیمتی و چه به لحاظ کیفیتی بر مصرف‌کنندگان تحمیل کنند. یکی از مهمترین دلایل نقض مستمر و سیستماتیک حقوق مصرف‌کنندگان را باید عدم وجود سازمان‌های مردم نهاد حامی این حقوق اقتصادی نامید. متاسفانه مصرف‌کنندگان فاقد یک سازمان منسجم برای پیگیری خواسته‌های خود هستند و به همین دلیل منافع یک اکثریت فاقد انسجام فدای منافع یک اقلیت منسجم و متمرکز می‌‌شود. تضمین حقوق بدیهی مصرف‌کنندگان مسیری جز تدوین قوانین الزام‌آور و ایجاد نهادها و دادگاه‌های تخصصی برای استیفای این حقوق ندارد و امید می‌رود مصرف‌کنندگان ایرانی نیز بتوانند همچون همتایان خود در کشورهای توسعه یافته حقوق فراموش شده خود را دوباره بازیابی کنند.

ابتکار:این ظرافت حالا حالا باید ادامه یابد

«این ظرافت حالا حالا باید ادامه یابد»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم حمید قاسمی فیض آباد است که در آن می‌خوانید؛در حدیثی از معصوم(ع) آمده است که: به تو خیانت می‌کنند تو نکن، تو را تکذیب می‌کنند آرام باش، تو را می‌ستایند فریب نخور، تو را نکوهش می‌کنند شکوه مکن، مردم شهر از تو بد می‌گویند اندوهگین مشو، همه مردم تو را نیک می‌خوانند مسرور نباش، آنگاه از ما خواهی بود.

در آیه 23 سوره حدید آمده است به آنچه که از دست می‌رود مایوس نشو و بر آنچه که به تو می‌دهند نیز شادان مشو. این دو حدیث و آیه رموز عملی آرامش و زندگی متعالی هستند. انسان وقتی به مرتبه ای رسید که مصیبت ها و ناملایمات نتواند او را تکان دهد و از آن سو خوشی ها و نعمت ها نتواند او را به هیجان و وجد آورد به این معناست که انسان نفخه الهی پیدا کرده و در ساحل آرامش نشسته و چون خداوند می‌تواند در ظرف خویش همه آرامش باشد، همه سکینه، همه وجود، بدون هیچ گونه تلاطم، بدون هیچ گونه بیم، بدون هیچ گونه هراس، بی هیچ آرزو و بی هیچ خواستن و طلب، نشسته در آستان خدا و رسیده به آرامش محض، این گونه بودن یعنی به آخر انس رسیدن و در نزدیک و محضر خدا قرار گرفتن.

فهم این ماجرا برای من و مایی که با غمی افسرده می‌شویم و با دمی رقص کنان هلهله می‌زنیم بسیار درک ناکردنی است اما هر قدر به این آیه شریفه نزدیک شویم و آرام تر گردیم ذهنی از نوع ذهن ملکوت پیدا می‌کنیم.

روح پالایش نشده ما هر قدر به این آستانه نزدیکتر شود روحانی تر می‌گردد و در ساحل آرامش خداوند قرار می‌گیرد، آدمها اگر می‌خواهند جهان زمخت را لطیف تر کنند چاره ای ندارند جز اینکه رمز و راز رسیدن به این آرامش را پیدا کنند، جهان امن و عاری از خشونت بستر اولیه پرواز به سوی چنین آرامشی است.

جهان امن از جهان من و از جهان تو شروع می‌شود. من با جهان خویش چگونه رفتار می‌کنم؟ چقدر تلاش می‌کنم تا جهان تن را به آسایش و به آرامش نزدیک کنم؟ به چه میزان از بهداشت تن برای سلامت این جهان برخوردارم و به چه میزان جهان من از بهداشت روح برخوردار است؟ روح متلاطم از خواستن ها و طلب ها توان رسیدن به "لکیلا تاسوعلی ما فاتکم و لا تفرحواعلی ما اتاکم و الله لا یحب و کل مختال فخور" را ندارد، جهان آلوده به حسد، خودخواهی، اسراف و ریخت و پاش به آرامش درون نمی‌رسد، جهان خسته از تلاش های نافرجام به مقصود نخواهد رسید، جهان ناتوان از درک زیبایی ها و ظرافت ها، کنگره ها و فرورفتگی ها به این مرز نزدیک نمی‌شود.

آدم ها در دنیای تنگ و محدود و ازدحام رفت و آمدها به ناچار به هم نزدیک می‌شوند و اگر مواظبت نکنند سد راه یکدیگر شده و با هم برخورد می‌کنند. روح های دست یافته به آرامش از چنان تیزبینی و تیزهوشی برخوردارند که در این دنیای متراکم چنان با دقت حرکت می‌کنند که نه تنها سد راه هیچکس نمی‌شوند بلکه هیچ برخوردی نیز با کسی پیدا نمی‌کنند و بالاتر از این به هیچ رو اراده برخورد و صدمه با دیگران را به خویش راه نمی‌دهند.

جان آدمی، جهان آدمیت است و هر جان، مطابق گفته قرآن جهان آدمیان است. این جان به اندازه جهان آدمیان می‌ارزد و جهان آدمیان هر یک به تنهایی کل جهان بشریت اند. دنیا محل تراکم این جان های محترم است و در این تراکم جان ها راه هایی باید جستجو شود که این جان های محترم همگی بتوانند، اگر بخواهند، به آستان آرامش نزدیک شده و در کوی دوست قرار گیرند.

مبنای جامعه انسانی در هر حرکتی، عملی یا وضع قانون و اعتباری باید رسیدن به آرامش باشد. تمامی آنچه را که در جامعه برای رسیدن به چنین هدفی مانع ایجاد می‌کند باید برای رفع آن اندیشه کرد. هیچ قانونی نمی‌تواند از مرز و سمت و سوی آرامش مردم گذر کند.
هیچ مجری قانونی حق ندارد این آرامش را در نظر نگیرد. هیچ قانون گذار و سیاست مداری نباید در مسیر آرامش مردم محدودیت ایجاد کند. آرامش برای جان های آدمیان اصل کلیدی جامعه انسانی است. اگر کشوری در جامعه جهانی به بهانه حفظ آرامش خود آرامش همسایگان خویش را به هم می‌زند جامعه جهانی باید برای آن فکری بکند.

امروز دولت ها معمولا برای رعایت حقوق خویش، به خود حق می‌دهند از رعایت حقوق کشورهای دیگر بگذرند و این موضوع متاسفانه مورد تشویق بخش زیادی از آحاد جمعیت هر کشور نیز قرار می‌گیرد، این در حالی است که اگر جامعه جهانی می‌خواهد به آرامش مطلوب خویش برسد چاره ای ندارد جز اینکه به جای صرفا تعریف منافع ملی، به تعریفی جامع از منافع انسانی و فرا ملی برسد.

به شکرانه خداوند، فرزندان این آب و خاک یک گام برای رسیدن آرامش بیشتر در جامعه جهانی به جلو برداشتند و توانستند بیانیه تفاهم هسته ای را به امضای طرف های آن برسانند. سمت و سوی رسیدن به آرامش، نیامده، هلهله شادی را به بخش زیادی از کشور وارد کرد، اما هنوز برای رسیدن به توافق کامل هسته ای و آرامش منطقه ای و ان شاء الله آرامش جهانی راه های زیادی در پیش است. من با ظرافت دیدم که خلاصه، ظریفی علاوه بر رعایت حقوق خویش به بخشی از حقوق آنها که آن طرف میز نشسته اند نیز اشاره کرد و این موضوع، یعنی ظریف بینی، یعنی حرکت در چهارراه ها و تقاطع های بسیار بدون برخورد با دیگران. این ظرافت حالا حالا باید ادامه یابد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها