کیهان:از کجا به کجا؟!
«از کجا به کجا؟!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن میخوانید؛
-۱ «برتولت برشت» نمایشنامهنویس و شاعر بلندآوازه آلمانی از قول بازیگر نقش اول یکی از نمایشنامههای خود میگوید: «شرمآور است!... چرا هنوز متوجه نشدهای که میتوان به یک نفر برای همیشه دروغ گفت و میتوان برای یک بار به همه دروغ گفت، اما هرگز نمیتوان برای همیشه به همه دروغ گفت».
در گرماگرم مذاکرات هستهای ایران و ۵+۱ در ژنو و در حالی که نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی به منظور خام کردن تیم هستهای کشورمان و آمادهسازی آنان برای اعطای امتیازات بیشتر، به آمریکا رفته و قرار بود طی سخنانی در کنگره، نقش مخالف توافق پیشروی را بازی کند، آقای هاشمی رفسنجانی در اقدامی عجیب که با توجه به هوش سیاسی ایشان دور از انتظار بود، منتقدان داخلی را به باد اتهام گرفت و گفت؛ «درمهمترین پروژه دولت که تیم مذاکرهکننده است و مورد حمایت مقاممعظمرهبری قرار دارد، خودشان هم تکرار میکنند که با برنامه رهبری کار را پیش میبرند اما این دلواپسان چه بر سرشان میآورند و با نتانیاهو همنوا شدهاند. هاشمی رفسنجانی با اشاره به سفر نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی به آمریکا ادامه داد: او آنجا رفته و اوباما را تحریک میکند و اینجا هم دلواپسان میگویند که ما اسرار را میگوییم؛ نمیدانیم این چه سری است؛ آنها هم از شیطان هستند و از آن طرف دارند کار میکنند اما در حال حاضر نزدیک به نتیجه رسیدهایم. رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام افزود: زمانی که تیم مذاکرهکننده باز میگردد به جای استقبال از آنها دلواپسان چیزهایی میگویند که نباید بگویند. وی با اشاره به انتقادات مجلس از تیم مذاکرهکننده ادامه داد: تریبون مجلس باز است و هر چه میخواهند میگویند و برخی هم این دروغها را باور میکنند و اینها مزاحمت است»!
-۲ با عرض پوزش از آقای هاشمی رفسنجانی باید گفت؛ اظهارنظر ایشان درباره موضوع یادشده به اندازهای سخیف است که نمیتوان باور کرد، این اظهارات بیپایه و عوامانه مورد قبول خود ایشان نیز باشد. یعنی آیتالله هاشمی با آن سوابق چند ده ساله و حضور در مسئولیتهای بلندپایه نظام به این نتیجه رسیدهاند که آمریکا اصرار دارد در توافق پیشروی به ایران امتیازات فراوانی بدهد! ولی نتانیاهو از اینکه آمریکا با ایران از در دوستی درآمده و دشمنیها را کنار گذاشته، عصبانی و ناراحت است؟!... به یقین آقای هاشمی رفسنجانی در دورترین افقهای ذهن خود نیز بر این باور نیست. پس ماجرا چیست؟! بخوانید!
-۳ تأسفآور است، ولی قابل انکار نیست که آیتالله هاشمی رفسنجانی امروز با رفسنجانی دهههای اول انقلاب تفاوت فراوانی دارد. ایشان دیگر به عنوان یکی از استوانههای نظام شناخته نمیشود، بلکه جایگاه پیشین خود را - به هر علت! - از دست داده است و از سکوی بلند «شخصیت سیاستساز و استوانه نظام» به «عضویت یک گروه سیاسی» تنزل یافته است. این «افول» البته که برای دوستداران انقلاب و نظام تأسفآور است و مشاهده ایشان در کنار پادوهای بیشخصیت سیاسی که هر روز به رنگی درمیآیند و بیشترین دشمنیها را نسبت به وی روا داشتهاند، سخت و ناگوار است ولی...
اکنون باید توجه داشت که وقتی به اینگونه اظهارات آقای هاشمی از دریچه جایگاه قبلی ایشان نگاه میشود، تعجبآور به نظر میرسد و حال آن که اظهارات مورد اشاره از جایگاه بلند قبلی نیست بلکه - با عرض پوزش- اکنون دیگر اظهارات ایشان به عنوان اظهارنظر یک عضو از اعضای یک حزب سیاسی قابل ارزیابی است.
۴- آقای هاشمی رفسنجانی همسو با آقای روحانی، تمامی حیثیت سیاسی خود را به مذاکرات هستهای و نتایج آن گره زدهاند و حال آن که امروزه اگر از خسارتهای فراوانی که تحمل کردهایم، امتیازات نقدی که دادهایم و تحقیرهایی که تحویل گرفتهایم صرفنظر کنیم، تمامی شواهد موجود به وضوح حکایت از آن دارند که تنها دستاورد دور جدید مذاکرات هستهای، اثبات غیرقابل اعتماد بودن آمریکا بوده است، یعنی دقیقا آنچه که آقایان در دولت جدید اصرار بر نفی آن داشتند.
اظهارات اخیر جناب هاشمی، تلاش بیفایدهای برای تغییر صورت مسئله است. ایشان و در موارد بیشتری آقای روحانی، سعی میکنند برای ناکامی خود در مذاکرات و بر زمین ماندن وعدههایی که داده بودند، «علت» و «عواملی» بیرون از حوزه مسئولیتی خود بتراشند و در این راه تا آنجا پیش میروند که حتی منتقدان خود را با نتانیاهو، همزبان معرفی میکنند!
۵- آقای هاشمی و دوستانشان در دولت بیشتر از آن که در پی عمل به وعدههای خود باشند، سخنرانی و مصاحبه و همایش به مردم تحویل دادهاند و اکنون که یکسال و چند ماه از عمر دولت یازدهم میگذرد، با انبوهی از وعدههای بر زمین مانده روبرو هستند، و متاسفانه به جای این که از تجربه ناکام گذشته پند بگیرند و مسیر حرکت خود را به سوی منافع ملی و رسیدگی به امور ضروری و حیاتی مردم تغییر دهند، به فرافکنی روی آورده و موانع فرضی میتراشند.
۶- و اما تهمت بزرگ همنوایی منتقدان با اسرائیل، اگرچه کودکانه و خندهدار است ولی به دلیل سوابق همسو با اقدامات وطنفروشانه و خیانتآمیز اصحاب و سران فتنه ۸۸ باید آن را در چارچوب «ترفند فرار به جلو» ارزیابی کرد. و شاید کسانی که در فتنه یاد شده، آشکارا از سوی مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس به کار گرفته شده بودند، در پی تطهیر! خود برآمده باشند!
آقایان فراموش نکردهاند که نتانیاهو با صراحت اعلام کرده بود «اصلاحطلبان بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران هستند» - که البته منظورش آن دسته از مدعیان اصلاحات بود که در فتنه حضور داشتند - و شیمون پرز، تاکید کرده بود که «جنبش سبز به نمایندگی از اسرائیل با جمهوری اسلامی ایران درگیر است»، به یقین از یاد نبردهاند که شعار «نه غزه، نه لبنان» از سایت وزارت خارجه رژیم صهیونیستی سر برآورده بود! و به یاد دارند که روز قدس به نفع اسرائیل شعار میدادند، روز ۱۳ آبان به حمایت از آمریکا شعار میدادند، روز عاشورا به ساحت امام حسین(ع) اهانت کرده بودند و شعار «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» را هم که به خاطر دارند؟ و ...
حالا باید پرسید؛ کدام اقدام اصحاب و سران و همراهان فتنه ۸۸، مستقیما و آشکارا در خدمت به اسرائیل نبوده است؟! و...
خراسان:سخنرانی غرور آفرین نتانیاهو!
«سخنرانی غرور آفرین نتانیاهو!»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم امیرحسین یزدان پناه است که در آن میخوانید؛سخنرانی اخیر نتانیاهو در کنگره آمریکا و قبل تر از آن در لابی آیپک را از چند بعد می توان تحلیل کرد. نخست از دید رابطه آمریکا و اسرائیل. حواشی قبل از این سخنرانی و نیز سخنان نتانیاهو و واکنش های برخی مقامات آمریکا به این سخنرانی نظیر اوباما و نانسی پلوسی، نشان دهنده اختلافی است که مدت هاست بین مقامات آن ها وجود دارد. با این حال هم سخنرانی نتانیاهو و هم گفت و گوی 2 روز پیش اوباما با رویترز، نشان داد که این اختلاف چندان مهم و راهبردی نیست. هردوی آن ها در صحبت های شان چند کلید واژه مهم داشتند: «اهداف ما یکی است؛ ارزش های مشترک داریم و به دنبال هدف واحد هستیم.» حتی نتانیاهو صریحا گفت که ما صرفا اختلاف نظر داریم؛ مثل دو خانواده اما در مقابل ایران هردو یک هدف را دنبال می کنیم. سوال این است که در شرایطی که به گفته اوباما آمریکا میلیاردها دلار برای گنبد آهنین هزینه می کند اختلاف میان اسرائیل و آمریکا چه اهمیتی دارد و اصولا چه ربطی به مادارد؟ وجه دیگر این سخنرانی، هدف گذاری نتانیاهو برای انتخابات چند روز آینده این رژیم است.
جایی که به گفته تحلیلگران غربی او در مقابل حزب کارگر شرایط مناسبی ندارد و از هر چیزی برای ماندن در قدرت استفاده خواهد کرد. برای همین هم باید در آمریکا در جمع لابی صهیونیست ها و نیز در کنگره در جمع قانون گذاران آمریکایی حامی اسرائیل تندترین جملات را علیه یک دشمن شناخته شده به زبان بیاورد تا این حرف ها پای صندوق های رای به کمکش بیایند تا به جای تمرکز بر مشکلات اقتصادی که خواسته 40 درصد رای دهندگان سرزمین های اشغالی است، او با بزرگنمایی ایران، زمین بازی را عوض کند و امنیت را به جای اقتصاد اولویت دهد. هرچند پس از این 2 سخنرانی، تحلیلگران می گویند بعید است که این سخنان به پیروزی او کمک کند اما نمی شود این هدف انتخاباتی را نادیده گرفت.
وجه سوم را باید در نوع رابطه آمریکایی ها با صهیونیست ها دید. برای من که ناظر این سخنرانی ها بودم، تعجب برانگیز بود که قانونگذاران آمریکایی که هرسال بخشی از بودجه این کشور را به بقای اسرائیل اختصاص می دهند و به قول اوباما، «میلیاردها دلار برای امنیت اسرائیل هزینه می کنند» چطور می شود حدود 30 بار مقابلش بایستند و برایش کف بزنند. کاری که در کنگره چند دهه قبل فقط برای وینستون چرچیل انجام شده بود.
اگر آمریکایی ها از نتانیاهو بودجه می خواستند، این کف زدن ها تحلیل راحتی داشت اما ... اکنون این سوال جدی می شود که چطور می شود به چنین کنگره ای اعتماد کرد؟ وجه چهارم سخنرانی نتانیاهو اما از جنس دیگری است. اگر من را به طرفداری از نتانیاهو متهم نکنند می خواهم بگویم از جملاتی که او در کنگره و شب قبلش در لابی آیپک راجع به ایران گفته بود احساس غرور می کنم. حتی وقتی او یک نقشه بزرگ در آیپک به نمایش گذاشت و از نفوذ ایران در 5 قاره سخن گفت، یا وقتی گفت «موجودیت» اسرائیل را در خطر می بیند، این غرور بیشتر شد. کشوری که 30 و چند سال قبل در جنگ تحمیلی مجبور بود با چند واسطه و با قیمت گزاف چند متر سیم خاردار بخرد، حالا در جایگاهی از قدرت قرار گرفته که رژیمی که یکی از مجهزترین ارتش های جهان را دارد، در مقابلش منفعلانه سخن می گوید.
در شرایطی که تقریبا همه رسانه های جهان تحلیل خود را به اختلافات آمریکا و اسرائیل متمرکز کرده اند، و فارغ از توهین ها و تهدیدهای چندباره نتانیاهو علیه ایران، به آن چه در کنگره و آیپک رخ داد می توان از منظری دیگر نگریست؛ نفوذ انقلاب اسلامی. این یعنی در بزنگاهی تاریخی که به گفته اندیشمندان غربی چون برژینسکی نظم جهانی در حال تحول است، یک قدرت جدید دارد به دنیا شناخته می شود. قدرتی که حتی دشمنان اصلی نیز نمی توانند به آن اقرار نکنند.
درست در نقطه مقابل 36 سال قبل. درواپسین روزهای بهمن 1357 با وجود این که انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسیده بود، اما وابسته نظامی اسرائیل و چند تن از کارمندان نمایندگی این رژیم در ایران پیش از انقلاب، هنوز در تهران مانده بودند تا مثلا استوارنامه خود را به مقامات تازه تهران بدهند! تماس تلفنی که با آن ها برقرار شد اما واضح و شفاف بود: «تهران را ترک کنید!» 33 کارمند اسرائیلی وقتی با هواپیمای پان آمریکن به فرانکفورت و از آن جا به فلسطین اشغالی رفتند امید داشتند خیلی زود به تهران بازگردند و هرگز تصور نمی کردند ایرانی را که ترک می کنند روزی آن قدر قدرتمند ببینند که به قول نتانیاهو آن ها را نگران «موجودیت» اسرائیل کند.
انقلاب اسلامی مسیر دیگری با آن چه آن ها پیش بینی می کردند را طی کرد.اسرائیل باید نگران موجودیتش باشد چرا که گفتمان استکبار ستیزی و آزادی خواهی انقلاب اسلامی امروز مشتاقان زیادی در منطقه پیدا کرده است؛ یک نشانه آن تصاویر رهبر انقلاب و امام راحل است که در عملیات آزادسازی تکریت روی خودروهای نظامی عراقی نصب شده است و این کابوسی برای تل آویو است.
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛ایام، در سوز شهادت ریحانه رسول خاتم حضرت فاطمه زهرا(س) میگدازد؛ همان بهشت بینشانی که در حجرهای کوچک و در خانهای محقر، انسانهایی را تربیت کرد که نورشان از بسط خاک تا آن سوی افلاک و از عالم ملک تا آن سوی ملکوت اعلی میدرخشند و آیات قرآن در مورد او و خانوادهاش نازل شده و عظمت آنان از حوزه درک و فهم عقول فراتر است. همان بانویی که جامع جمیع صفات کمال الهی بود و در عین زهد و عدم دلبستگی به دنیا، برای دفاع از حقانیت امامت، خطبه فدکیه خواند و بهترین یاور برای مولا و همسرش در طاعت پروردگار بود. همان فاطمهای که پاره تن پیامبر اعظم(ص)، سرور همه زنان عالم، الگوی همگان و اسوه شایستهای برای امامان معصوم بود؛ همانگونه که امام عسکری علیه السلام میفرماید: «نحن حججالله علی خلقه و جدتنا فاطمه حجهالله علینا» ما ائمه، حجت خدا بر مردم و مادرمان فاطمه، حجت خدا بر ماست.
ایکاش جامعه ما نیز این شایستگی و لیاقت را در خود ایجاد میکرد تا بتواند قطرهای از دریای فضائل حضرت فاطمه(س) در زمینه دین داری، ولایتمداری، همسرداری، فرزندپروری، مهربانی، حیا و پاکدامنی، راستگویی و خداترسی را در خود ایجاد کند.
در هفته جاری، تیم مذاکره کننده ایران و آمریکا دور تازهای از گفتگوها را در دهکده «مونترو» در حومه شهر ژنو سوئیس با دیدار محمد جواد ظریف و جان کری وزرای خارجه دو کشور آغاز کردند که امروز با گفتگوهای ایران و 1+5 ادامه مییابد. در این دیدار همانند دور قبل مذاکرات، وزیر انرژی آمریکا و رئیس سازمان انرژی اتمی ایران نیز شرکت داشتند. در این دور از مذاکرات که خوشبینی رسانههای غربی به توافق هستهای را علیرغم تلاش منفی نخستوزیر رژیم صهیونیستی به همراه دارد، موضوع رفع تحریمها مورد توجه جدی قرار دارد. واقعیت اینست که غرب تاکنون بیش از هر ابزاری، از اهرم تحریمها برای اعمال فشار علیه ایران استفاده کرده ولی تجربه نشان داده که تکیه بر این ابزار فرسوده و ناکارآمد نه تنها باعث بازدارندگی ایران نشده بلکه منجر به پیشرفت برنامههای هستهای ایران شده است. از این رو قدرتهای جهانی چارهای جز تجدید نظر در رویکردهای پیشین خود ندارد و آنچه که اکنون غرب در مورد آن اختلاف دارد، بازه زمانی برای رفع تحریمهاست، درحالی که تیم مذاکره کننده ایرانی خواستار برداشتن همه تحریمها به صورت همزمان است.
بنابر این میتوان گفت مذاکرات در مرحله حساس و پایانی قرار دارد و شانس رسیدن به توافق نهایی بسیار زیاد است، البته درصورتی که غرب، و مشخصاً آمریکائیها، بتوانند در مقابل فشاری که از سوی صهیونیستها بر آنها وارد میشود، مقاومت کرده و قدرت تصمیمگیری مستقل داشته باشند.
در روزهای واپسین هفته جاری با رای نمایندگان مجلس و پس از 13روز مذاکره در صحن علنی سرانجام لایحه بودجه 844 هزار میلیارد تومانی به تصویب رسید و بدین ترتیب پرونده بودجه سال آینده برای دومین بار در سالهای اخیر و با تدبیر دولت یازدهم و هماهنگی مجلس پیش از پایان سال بسته شد. در آخرین روز رسیدگی به بودجه، نمایندگان در ادامه بررسی تبصره 21 مربوطه به قانون هدفمندی یارانهها، دولت را موظف به قطع یارانه پردرآمدها کردند.
در موضوعات خبری خارجی این هفته، سفر جنجالی نتانیاهو به آمریکا،پیروزیهای ارتش عراق در تکریت و تحولات تازه در یمن را به عنوان سه رویداد مهم مورد بررسی قرار میدهیم.
سفر بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی به آمریکا و سخنرانی وی در کنگره آمریکا، به دلایل متعدد، سفری خبرساز و حاشیهساز بود که به دو مورد آن اشاره میشود. نخست اینکه، نتانیاهو به دعوت رئیس مجلس نمایندگان و بدون توافق کاخ سفید، دعوت شده بود که این در نوع خود رویدادی کم سابقه در طول تاریخ مناسبات رژیم صهیونیستی و آمریکا محسوب میشود. باراک اوباما آشکارا اعلام کرده بود از این اقدام رئیس مجلس نمایندگان ناخشنود است.
در جلسه سخنرانی نتانیاهو نیز هیچیک از مقامات ارشد کاخ سفید حضور نداشتند و نزدیک به 60 نماینده دمکرات نیز در حمایت از موضع کاخ سفید، سخنرانی نتانیاهو را تحریم کرده بودند.
البته با این اتفاقات، تغییری در سیاستهای آمریکا در حمایت بیچون و چرا از رژیم صهیونیستی به وجود نخواهد آمد، چرا که حتی در بحبوحه این اختلاف نظرها، جان کری وزیرخارجه دولت باراک اوباما تاکید کرد آمریکا در کنار رژیم صهیونیستی قرار دارد، ولی با این حال، این واقعیت را نیز نباید نادیده گرفت که آمریکاییها از این متحد دردسرساز و شرور به ستوه آمدهاند و قلباً تمایلی ندارند آن را مورد حمایتهای گسترده و بیحد و حصر قرار دهند، هر چند مجبور هستند در ظاهر طور دیگری رفتار کنند و نفرت خود را از این رژیم منفور بروز ندهند.
حضور نتانیاهو در کنگره آمریکا بدون هماهنگی کاخ سفید و بیاعتنا به نظرات دولت، یک اقدام تحقیرآمیز علیه دولت آمریکا محسوب میشود و این عمل، آشکارا در درون حاکمیت آمریکا شکاف ایجاد کرده است. خشم و عصبانیت باراک اوباما از حضور این میهمان ناخوانده و منفور نیز از واکنش اوباما به اظهارات نتانیاهو کاملاً آشکار بود که گفت: «در صحبتهای نتانیاهو چیز جدیدی وجود نداشت.»
این هفته، عراق شاهد عملیات گسترده ارتش و نیروهای مردمی برای آزادسازی شهر تکریت بود. این عملیات که ناظران نظامی و سیاسی آنرا مهم و سرنوشت ساز خواندهاند برای بیرون راندن تروریستها از این شهر صورت میگیرد که از تابستان گذشته این شهر را به اشغال خود در آوردهاند.
تکریت، زادگاه صدام حسین، دیکتاتور معدوم این کشور میباشد و از پایگاههای مهم گروههای تروریست محسوب میشود. پیروزی در عملیات تکریت تاثیر به سزایی در سرنوشت جنگ نیروهای دولتی عراق با تروریستها خواهد داشت. گزارشهای رسیده حاکی است اگرچه پیشروی کند میباشد ولی به تائید منابع عراقی و محافل مستقل خبری تا همین مرحله نیز نیروهای دولتی پیروزیهای مهمی به دست آوردهاند. به گفته منابع نظامی عراق، علت کندی پیشروی نظامیان آن است که تروریستها در مناطق مسکونی پناه گرفتهاند و مردم غیرنظامی را سپر خود قرار دادهاند. ارتش عراق از چند روز قبل به ساکنان تکریت اعلام کرده بود که شهر را تخلیه کنند ولی گزارشهای رسیده حاکی است که تروریستها مانع خروج مردم شدهاند. از این رو حیدرالعبادی نخستوزیر عراق که اداره عملیات تکریت را برعهده دارد به نیروهای عراقی دستور داده است تا از جان غیرنظامیان محافظت کنند.
پیروزی در تکریت، در ادامه پیشرویهای مستمر نیروهای دولتی است که از چند ماه قبل ادامه دارد و پس از آزادی «آمرلی»، آزادی تکریت، بزرگترین دستاورد علیه تروریستها میباشد که میتواند مسیر آزادی شهر استراتژیک و مهم موصل را و شکست قطعی داعش هموار کند.
این هفته، در یمن نیز شاهد تحولات مهمی بودیم. جنبش انصارالله که با حمایت مردم، صنعا، مرکز حکومت یمن را در کنترل خود دارد در اقدامی مصالحه جویانه از «منصور هادی» رئیسجمهور برکنار شده دعوت کرد تا در چارچوب شورای ریاست جمهوری همکاری و مشارکت کند. با اینحال، منصور هادی که تحت تاثیر القائات حامیان منطقهای و خارجی خود، در عدن دست به تحرکات سیاسی زده است به جای پذیرفتن دعوت انصارالله و مشارکت در روند بازگشت ثبات و صلح به این کشور، روز سه شنبه با سفیر آمریکا ملاقات کرد تا تدارک توطئههای تازهای دیده شود. آمریکا به همراه کشورهای شورای همکاری خلیج فارس که در توطئه برهم زدن اوضاع یمن مشارکت دارند، در اقدامی خارج از عرف سفارتخانههای خود را به عدن، محل استقرار «منصور هادی» منتقل کردهاند تا به زعم خود، جنبش انصارالله را در انزوا و فشار قرار دهند.
با اینحال جنبش انصارالله با تکیه بر حمایتهای گسترده مردم و احزاب سیاسی، اعلام کرده است که طرحهای تازهای برای برون رفت از وضعیت کنونی دارد و تصمیمات مهمی را برای پر کردن خلاء سیاسی گرفته است که طی روزهای آینده آنرا اعلام خواهد کرد. انصارالله به گروههایی که در روند سیاسی کارشکنی میکنند هشدار داده است که در صورت ادامه این رفتارها، بدون حضور آنها، شورای ریاستی کار خود را آغاز خواهد کرد. توطئه مخالفان انصارالله به شیطنتهای سیاسی محدود نمانده است و این جریانها گروه تروریستی داعش را تحریک کردهاند که با انصارالله به ستیزد که این تحرکات، تنها موجب خونریزی بیشتر و رسوایی برای توطئهگران خواهد شد ولی در اراده مردم یمن برای به ثمر رساندن انقلابشان بیتاثیر خواهد بود.
رسالت:دادخواست معلمان
«دادخواست معلمان»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت است که در آن میخوانید؛واقعیت آن است که از دیر زمان جامعه شریف معلمان با مشکلات معیشتی جدی مواجه هستند و اگر چه دولتهای با گرایشهای سیاسی متفاوت نتوانستهاند گرهگشایی اساسی از مسائل آنان داشته باشند اما تحلیل عملکرد دولتها از دو رویکرد متفاوت در برابر این مشکلات حکایت دارد که تدبر در آن چه بسا به یافتن راه حل کمک کند؛ رویکرد اول، تلاش برخی دولتها برای کاهش مشکلات معیشتی معلم بوده که موجب شده است معلمان با سماحت خویش عذر دولتمردان را بپذیرند و چشم انتظار وعده آنان و فرصتی بنشینند که مسئولان فاصلهها را از میان بردارند و طبعا در دوران تصدی این دولتها، از شدت مشکلات معیشتی معلمان تا حدودی کاسته شده است.
اما رویکرد دوم که در پوشش حرکتی به ظاهر انقلابی جلوهگر میشود، تشنجآفرینی است یعنی چنین به نظر میرسد که آتش تهیه و زمینه ایجاد تشنج توسط همان کسانی تدارک دیده میشود که در زمینه تامین معیشت معلم، مسئولیت سنگینی بر عهده دارند ولی عمداً و آگاهانه و یا به علت ضعف مدیریت، آنقدر عرصه را بر معلمان تنگ میکنند که تعدادی از آنان ناگزیر از توسل به برخی اعتراضات میشوند.
البته همچنان که اشاره شد حل مشکلات معلمان و رفع تبعیضهای موجود بین دریافتی معلمان و سایر کارمندان دولت، نیازمند چارهای اساسی است و دولت و مجلس باید برای رفع آن برنامهریزی و اقدام کنند، اما در عین حال ابهامات و سئوالاتی نیز جامعه فرهنگیان از مسئولان مستقیم خویش دارند که تامل برانگیز است:
1- وزارت آموزش و پرورش برای حل ریشهای مشکلات معلمان چه طرح و پیشنهادی ارائه و چه اقدامی انجام داده است؟ چگونه است که وزیر محترم بهداشت گامهای اساسی در افزایش اعتبارات آن وزارتخانه برداشته است اما از وزارت آموزش و پرورش خبری در این زمینه به گوش نمیرسد؟ چرا از هدفمندسازی یارانهها، سهمی به آموزش و پرورش پرداخت نشد؟ چرا حتی در زمان تصویب بودجه، نمایندگان مجلس بسیار بیشتر از وزارتخانه برای آموزش و پرورش تلاش میکنند؟ چندان که برخی معلمان به این باور رسیدهاند که دغدغههای سیاسی و انتخاباتی، فرصتی برای بعضی مدیران آموزش و پرورش باقی نگذاشته است تا به مسائل معیشتی معلم بپردازند و حتی مسائل تعلیم و تربیت نیز تحت الشعاع رویکرد فعالیتهای سیاسی حزبی قرار گرفته است.
2- آیا تا رفع تبعیضهای موجود بین معلمان و سایر کارمندان دولت، لااقل این امکان وجود ندارد که با تلاش و تدبیر و استفاده بهینه از اعتبارات و سرمایههای موجود وزارت آموزش و پرورش و فرهنگیان، فشار اقتصادی بر معلمان کاهش یابد؟ به عنوان مثال:
* صندوق ذخیره فرهنگیان با سرمایه حداقل شش هزار میلیارد تومان چه باری از دوش معلمان برداشته و چرا زمام مدیریت آن به کسانی سپرده شده است که مورد اعتماد فرهنگیان نیستند؟
* تاسیس دفاتر صندوق ذخیره در استانهای کشور و هزینههای مترتب بر آن، توجیه اقتصادی دارد یا اقدامی بر اساس ضرورت یارگیری و به کارگیری دوستان است؟
* چرا مدیریت شرکتهای تابعه صندوق در دست افرادی است که نگاهشان واگذاری تسهیلات با کارمزد کم برای تور آنتالیا و تایلند و یا برای خرید اتومبیل سانتافه و اسپورتیج است؟
* در شرایطی که برخی معلمان به وام بسیار اندک نیازمند هستند و در صورت یافتن منبعی برای دریافت وام باید وثیقههای مطمئن ارائه نمایند، پرداخت بیش از دویست میلیارد تومان از سرمایه معلمان به متهم نفتی (ب ـ ز) آن هم بدون وثیقه بانکی و صرفا در قبال چک شخصی، چگونه قابل توجیه است و آیا مسئولان بانک توان مالی جبران ضرر و زیان وارده را دارند یا باید مانند بعضی موارد گذشته صندوق، معلم تاوان آن را بپردازد؟
* پشت پرده اعطای تسهیلات میلیاردی به برخی شرکتهای بدهکار عمده بانکی، نظیر شرکت (س ـ م) یا (ر ـ گ) آن هم بدون پشتوانه مالی و صرفا در قبال دریافت سفته کیست؟ چرا بر عدم وصول مطالبات در زمان مقرر نظارتی نشده است؟
* در شرایطی که اضافهکار، حق التدریس، پاداش پایان خدمت و دیگر مطالبات معلمان پرداخت نشده است، به کارگیری عده زیادی از بازنشستگان هم حزبی در وزارتخانه، ادارات کل و صندوق ذخیره فرهنگیان و پرداخت حقوقهای کلان به آنان چه ضرورتی دارد؟
* همچنان که نمایندگان مجلس تاکنون نتوانستهاند پاسخی برای این سئوال بیابند که چرا هر چه مجلس اعتبار وزارت آموزش و پرورش را افزایش میدهد، تاثیر معناداری بر وضعیت معیشتی معلمان نمیگذارد، برای معلمان نیز این سئوال به طور جدی مطرح است. افزایش بودجه وزارت آموزش و پرورش از شانزده هزار میلیارد تومان در سال 1392 به 22 هزار میلیارد تومان در سال 1393، اگر به طور صحیح مدیریت میشد و تمامی آن تخصیص مییافت آیا آثار محسوستری بر زندگی فرهنگیان بر جای نمیگذاشت؟ و آیا با توجه به اینکه با تلاش نمایندگان، امید میرود بودجه سال 1394 وزارتخانه به قریب 30 هزار میلیارد تومان افزایش یابد، مسئولان وزارت آموزش و پرورش توان مدیریت این اعتبارات و جذب و هدایت آن در جهت بهبود معیشت معلمان را دارند؟
آنچه مسلم است امروز آموزش و پرورش بیش از هر زمان دیگر به تهیه طرحهای کارشناسی شده برای افزایش منابع مالی خویش و نیز تدوین طرحهایی در زمینه افزایش رفاه معلمان از جمله در زمینه مسکن، پزشکی، تحصیل فرزندان و... نیاز دارد و تجربههای متعدد سالهای پس از انقلاب ثابت کرده است که معلمان، صمیمیترین یاران نظام اسلامی هستند و علیرغم تمامی مشکلات، فریب دستهای پشت پردهای را نخواهند خورد که با شکستن حرمت و دستاویز قرار دادن آنان، اهداف شوم خود را دنبال میکنند.
قدس:به نفع کاخ سفید
«به نفع کاخ سفید»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم محمد اسماعیل کوثری است که در آن میخوانید؛بدون تردید باید «بنیامین نتانیاهو» را یکی از مضحکترین نخست وزیران تاریخ رژیم صهیونیستی بدانیم.
او عادت کرده است با اظهارات خندهدار یا نشان دادن نقاشی، خود را ملعبه رسانهها و افکار عمومی کند و جالب آنکه حاضر نیست از این رفتار دست بردارد و میاندیشد که با این رفتار میتواند حیات رژیم اشغالگر قدس را طولانی کند، در حالی که فقط میخهای تابوت آن را بیشتر و محکم تر میکند. او اخیراً هم با اظهارات خود یک بار دیگر سبب جلب توجه رسانهها به خود شد و نشان داد، اسراییل در شرایط وخیمی قرار دارد که نخست وزیر آن ناچار است با ادبیات خنده دار با مردم صحبت کند. نتانیاهو در سخنرانی اخیر خود در کنگره آمریکا - که البته با خروج عدهای از نمایندگان هم همراه بود- گفته است، حاضر است به ایران حمله کند. او که این روزها در برابر حملات نظامی حزب ا... ناتوان است و با وجود محاصره مطلق غزه نتوانست به اهداف خود برسد، ادعا میکند که میتواند به ایران حمله کند. مسلم است که این اظهارات خنده شنوندگان را در پی داشته باشد. آنها از خود میپرسند نتانیاهو با کدام پشتوانه نظامی و مردمی میخواهد به ایران حمله کند؟
واقعیت آن است که کارشناسان، این اظهارات را دست و پا زدنی بی ثمر ارزیابی میکنند که روز به روز شرایط را برای رژیم صهیونیستی سختتر خواهد کرد. مردم دنیا امروز از خود میپرسند، چرا باید هزینه نگهداشت اسراییل را بپردازند، در حالی که مسؤولان آن، از اداره خود نیز بر نمی آیند و عملاً یک تهدید جدی برای دنیا محسوب میشوند. تهدیدی که سبب تولد و تقویت داعش در جهان شد وامروز بسیاری از مردم باید جور تربیت تروریستهایی را بکشند که ساخته پرداخت مالیات خود آنهاست که در اسراییل هزینه میشود.
نکته دیگری که در سخنان نتانیاهو باید مورد توجه قرار گیرد این است که به هیچ وجه نباید فریب جنگ زرگری او و اوباما را بخوریم. در حقیقت این یک واقعیت است که آمریکا و اسراییل یک تفکر را دنبال میکنند و میخواهند با بازی رسانهای و شوی سیاسی به سیاستمداران ما نشانی غلط بدهند.
بازی واشنگتن و تل آویو یک موضوع طراحی شده است و در پس آن هیچ اختلافی وجود ندارد. آنها در واقع میکوشند، نقش پلیس خوب و پلیس بد را بازی کنند تا ما با فریب شرایط در مسیری حرکت کنیم که آنها طراحی کردهاند.
سران کاخ سفید باید بدانند که حمایتهای بی دریغ آنها از اسراییل هرگز از نظر افکار عمومی جهان پاک نخواهد شد و مردم آمریکا نیز از خود میپرسند چرا باید با مالیات ما اسراییل ادامه حیات بدهد و چرا کنگره آمریکا در دست لابی صهیونیست اسیر است و نمی تواند مستقل عمل کند؟ این مباحث به زودی به یک چالش بزرگ برای آمریکاییها بدل خواهد شد، ولی مقامهای وابسته کاخ سفید و صهیونیستهای کنترل کننده آنها، سر خود را زیر برف کردهاند و گمان میکنند تا ابد میتوانند به این بازی مضحک ادامه دهند. امروز دنیا تغییر کرده و ایران هم شرایط استواری دارد که کسی نمی تواند آن را نادیده بگیرد. بنابراین بهتر است از این بازی دست برداشته و نگاه منطقی به موضوع ایران داشته باشند. این به نفع کاخ سفید است و نفعی که متأسفانه آنها تا کنون متوجه آن نشدهاند.
سیاست روز:کری در عربستان
«کری در عربستان»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است که در آن میخوانید؛جان کری وزیر امور خارجه آمریکا به عربستان سفر خواهد کرد. این سفر در حالی صورت میگیرد که گمانهزنیهای متعددی در باب اهداف و دلایل آن مطرح میگردد. برخی محافل رسانهای غربی ادعا کردهاند که سفر کری برای اعلام گزارش روند مذاکرات هستهای ۱+۵ و ایران به ریاض میباشد. این ادعا در حالی مطرح میشود که سفر کری برای اعلام گزارش روند مذاکرات هستهای صورت نگرفته و به گفته طرفین راه طولانی تا توافق باقی مانده است.
با این شرایط میتوان گفت که ادعای گزارش دادن کری از مذاکرات به عربستان بیشتر یک فضای رسانهای است که برای برجستهسازی نام عربستان در مسائل منطقه صورت میگیرد که هدف نهایی آن القای هراس منطقه از توان هستهای ایران میباشد؛ تا توجیه کننده فشارهای غرب بر ایران باشد.
با این اوصاف میتوان گفت که دلیل سفر کری به عربستان برگرفته از اهداف و دلایل دیگری میباشد. بخشی از این سفر معطوف به بحرانهای داخلی عربستان و جنگ قدرت میان شاهزادگان است. هر چند سلمان پادشاه جدید عربستان تغییرات گستردهای اعمال کرده اما روند تحولات از استمرار بحران در خاندان آلسعود و چالش سلمان که شرایط جسمی مناسبی ندارد حکایت دارد در کنار مسائل داخلی عربستان، چالشهای منطقهای آمریکا و عربستان از محورهای مذاکرات است.
بخشی از این مسئله مربوط به رفتاری طرفین در قبال سوریه و عراق میباشد. درحالی که آنها نتوانستهاند از تروریستها برای سلطه بر عراق و سوریه بهره گیرند، برآنند تا تدابیر جدیدی برای استمرار بحران در این کشورها و مقابله با فروپاشی کامل رویاهای خود اتخاذ نمایند.
نکته بسیار مهم دیگر در سفر کری، تحولات یمن و چالشهای دو کشور در قبال آن است. قیام مردم یمن و رویکرد مردم به انصارالله و فرار منصور هادی رئیسجمهور مستعفی به عدن تمام طرحهای آنها را در یمن به چالش کشیده است.
شرایط آمریکا و عربستان چنان بحرانی شده که منابع خبری از گرایش آنان به اخوانالمسلمین سخن گفتهاند چنانکه از یک سو، سران سعودی از به کار بردن واژه تروریسم برای اخوان خودداری میکنند و از سوی دیگر منابع خبری از دیدار آمریکاییها با هیئتی از اخوان خبر دادهاند. شرایط آمریکا و عربستان در یمن چنان وخیم گردیده که بسیاری سفر اردوغان رئیسجمهور ترکیه به عربستان را نوعی دلجویی ریاض از آنکارا و چراغ سبز برای احیای اخوان دانستهاند. این معادلات چنان گردیده که حتی عربستان خواستار رویکرد مصر به اخوان و کاهش فشارهای السیسی رئیسجمهور مصر به اخوان شده است.
در همین حال هفته اخیر ریاض کانون رایزنیهای گسترده بوده است. از ملکعبدالله دوم پادشاه اردن گرفته تا السیسی و امیر قطر، امارات، کویت و اردوغان و... با توجه به این مولفهها میتوان گفت که سفر کری به عربستان پیش از هر چیز برای تحولات یمن، چگونگی تعامل با اخوانالمسلمین، مسئله سوریه، و بررسی طرح ادعایی تشکیل ارتش واحد عربی میباشد که این روزها به کرات مطرح گردیده است.
سفر کری نه از روی قدرت آمریکا و عربستان بلکه برگرفته از چالشهای آنها در منطقه است که زمینهساز سفر اجباری کری به عربستان گردیده هر چند که برای پنهانسازی این بحرانها ادعای سفر کری برای گزارش هستهای دادن را مطرح میسازند.
وطن امروز:خاورمیانه به ایران رسید
«خاورمیانه به ایران رسید»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم مجتبی اصغری است که در آن میخوانید؛ بازی بدون توپ نتانیاهو در کنگره آمریکا و اجلاس سالانه آیپک با تبلیغات بسیار قرار بود به گلزنی دوست و همپیمان قدیمیاش در میز مذاکرات ژنو منجر شود و از اوبامای گرفتار در تغییرات هولناک خاورمیانه، «لوک خوششانس»بسازد.
خبرنگاران یهودی بیبیسی فارسی در راستای اجرای همین سیاست، پس از نطق «خاضعانه و اندکی مزورانه» نتانیاهو در اجلاس آیپک نیز وی را موجودی غیرقابل کنترل و غیرمنطقی خطاب کردند که اوباما را تهدید به نافرمانی و جنگافروزی کرده است! حتی روز گذشته خبرنگاران رسانه مذکور کوشیدند با مرور توئیتها و پیامهای فیسبوکی ایرانیان در شبکههای مجازی عملا چنین به مخاطب القا کنند که ایرانیها «پیام نتانیاهوی بیمنطق و خارج از کنترل» را دریافت کرده و به مشکلات اوبامای دوستداشتنی پی بردهاند!
در همین حال، مجموعه امنیتی کنگره ـ نایاک ـ که تحتالحمایه گروه قابل توجهی از نمایندگان دموکرات و جمهوریخواه مجلسین آمریکا قرار دارد با هزینهکرد 200 هزار دلاری از جانب بهاصطلاح ایرانیان مقیم آمریکا در روزنامه مطرح نیویورک تایمز آگهی یک صفحهای در مذمت سخنرانی نتانیاهو در کنگره منتشر کرد که مورد اعتراض بسیاری واقع شد، چرا که «شور شدن آش» نایاکیها که از هول حلیم بازی مشترک کنگره و اوباما و اسرائیل در دیگ افتاده بودند، به مذاق هیچکس خوش نیامد.
هدف اصلی از نمایش نه چندان بزرگ «دوگانهسازی قدرت» این بود که نخستوزیر رژیم در محاصره اسرائیل، با حمایت تمام عیار رسانههایی همچون بیبیسی فارسی و سیانان «مرد جنگهای آینده خاورمیانه» معرفی شود که حتی بدون جلب نظر آمریکا نیز قادر به آغاز آتشبازی بزرگ با انگیزه نجات «دنیای صهیون» است! اما با کدام عِده و عُده؟! اسرائیل با ارتش ترسویی که به بهترین سلاحهای پیشرفته جهانی مجهز است حتی از پس مردم بیدفاع و سالها محاصره شده غزه برنیامد! حتی تصور جنگ رژیم درهم شکسته صهیونیستها با لشکر داعشکش سردار قاسم سلیمانی نیز خندهدار است!
اما چرا چنین تئاتر فاش و مضحکی در آمریکا روی پرده رفت؟ مشکل کجاست که آمریکا و اسرائیل اینطور برای مهار برنامه هستهای ایران از آبرو مایه میگذارند؟ آیا بحث اصلی همان طور که نتانیاهو میگوید بر سر مخاطرات بمب هستهای ایران است؟
1- قریب به 2 سال پیش از این «وطن امروز» اولین رسانهای بود که پرده از طرح «دوقطبیسازی قدرت» میان آمریکا و اسرائیل با هدف شکست ایران در «فتح خاورمیانه» برداشت. آن زمان نوشتیم: «دستگاه سیاست خارجی آمریکا با تغییر ژست از «کابوی خشمگین بیمغز» در دوره بوش به ورژن جهانفریب کلانتر عاقل جهانی یا «لوک خوششانس» روی آورده است. کابویی که از ایجاد درگیری ساختگی با سایه خود - اسرائیل- در منطقه خاورمیانه سود برده و ماهیهای چندتنی مانند «صلح جهانی»، «اتحاد فرامذهبی» و «نظم جدید جهانی» را بهعنوان مقدمه تشکیل حکومت جهانی صید میکند!»
بنا بود ترس از داعش به ایجاد اتحادی فرامنطقهای و ضد اسلام سیاسی منجر شود و نقشه پذیرش اسرائیل در کشورهای اسلامی از ترس توفق داعش بر منطقه با نام «صلح خاورمیانه» اجرایی شود اما ماجرا طور دیگری رقم خورد! اصل ماجرا همان است که نتانیاهو در آیپک با بدزبانی به آن اعتراف کرد: «ایران همچون عنکبوتی بزرگ یک به یک کشورهای خاورمیانه را میبلعد و بقای اسرائیل را در خطر قرار داده است».
2- خاورمیانه از دوره جنگهای صلیبی تاکنون به لنگرگاه امنیت جهانی تبدیل شده است. اهمیت استراتژیک این منطقه بسیار فراتر از «قدرت نفت» است، چرا که دستکم در حال حاضر شاهد قربانی شدن نفت برای تضعیف قدرت «ناظم جدید منطقه» هستیم. صهیونیسم همان طور که نتانیاهو گفت «ناظم دموکراسی ظالمانه غرب» در منطقه ما بود که اکنون به واسطه قدرت گرفتن بیش از اندازه ایران در محاصرهای بدپایان و خوارکننده دست و پا میزند. دشمن خارجی منطقه اسرائیل است و حامی داخلی وی در جامعه اعراب، آلسعود. اکنون موجودیت هر دو شکل خارجی و داخلی حامی نظم جهانی در خاورمیانه با مخاطرات جدی روبهرو است و زوری برای آزمودن در تقابل با ایران قدرقدرت برایشان باقی نمانده است.
از طرفی حامی بزرگ آنها آمریکا بهعنوان ابرقدرتی مطلق در موقعیت افول قرار گرفته و حتی در بلوک همپیمانان اروپایی خود نیز بشدت تضعیف شده است. آمریکا نه به اندازهای قدرت دارد که اتحادیه اروپایی را از فروپاشی ناشی از بحرانهای اقتصادی بیپایان نظام سرمایهداری نجات دهد و نه از توان جمع کردن یک لشکر جهانی برای جنگ با ایران برخوردار است. شاید اگر آمریکا در جنگ با فرزندان خودساختهاش در عراق و سوریه جدی بود و رأی به نابودی داعش به دست خود میداد، اندکی سرعت افولش کاهش مییافت! اما در آن صورت ناچار به قربانی کردن اسرائیل و ایده جهانی صهیونیسم میشد. پس دستگاه سیاست خارجی آمریکا در تصمیمی غلط رأی به «حفظ اسرائیل» در برابر خطر افزایش نفوذ و برتری ژئوپلیتیک ایران به واسطه «جنگ با داعش» در کل منطقه خاورمیانه داد.
3- میتوان اینطور گفت که غربیها داعش را به وجود آوردند تا قدرت همه کشورهای منطقه خاورمیانه را توامان تضعیف کند و تنها اسرائیل و سعودی را بهعنوان حامیان مالی و فکری خود در امان گذارد. پس تبلیغات پیرامون شدت خطرناکی این وحشیان آخرالزمانی خونخوار را حداکثری کردند. غافل از اینکه پس از قدرتنمایی حداکثری غرب درباره تواناییهای داعش، لشکری متحد از مسلمانان شیعه و سنی و کرد در «اتحادی فرامنطقهای» به جنگ با آنها پرداخته و اتفاقا تا اینجای کار موفق نیز بودهاند. به این ترتیب همه پایههای نظم جهانی سابق یکجا به لرزه درآمد! چرا که ناجی امنیت و آرامش مردم خاورمیانه، از قدرت ایجاد نظمی نوین برخوردار است.
اکنون آمریکا و اسرائیل در حال تلاش جدی و نافرجام برای متوقف کردن ایران در خاورمیانه و جلوگیری از فراگیری نظم جدید جهانی هستند که ناظم آن کسی است که از پس شکست جدیترین تهدید فرامنطقهای مردم غرب و جنوب غرب آسیا و حتی شمال آفریقا برآید. همزمانی عملیات آزادسازی تکریت و پیروزی انصارالله در یمن و هراس سعودیها از شیفت داعشیها پس از فرار از منطقه به سمت مرزهای آنها نشان از آن دارد که موقعیت اسرائیل و حامیان منطقهای آمریکا بسیار بحرانی است. آمریکا هر چند مذاکرهکنندگان ایرانی را تهدید به ترک توافق میکند اما حقیقت این است که حاضر به از دست دادن آخرین موقعیت برای جلب نظر ایران در جبهه سرمایهداری با وعدههای سرخرمن اقتصادی نیست. علت اصلی بازی مشترک اوباما- نتانیاهو نیز جلب نظر ایران برای توافق با کمترین هزینه است.
اما حقیقت این است که آمریکاییها اگر عاقل بودند بسیار پیش از پیروزیهای اخیر همپیمانان ایران در عراق و سوریه و یمن باید امتیازدهی به دولت دکتر روحانی را بیچون و چرا آغاز میکردند و به ابرقدرت نوظهور فرامنطقهای پیام «تبریک و پذیرش» در باشگاه قدرتهای جهانی میفرستادند. چنین نکردند و اکنون ناچارند نابودی یک به یک متحدان منطقهایشان از اسرائیل تا عربستان را به واسطه سیاستگذاریهای غلط به تماشا بنشینند و دوره افول را با تلخکامی به پایان برسانند. به این ترتیب مورخان خواهند نوشت «زیادهطلبی» و تاکید بر سیاستورزی غلط داعشی- صهیونیستی- سعودی، عملا موجب شد خاورمیانه بهعنوان غنیمت جنگ با داعش به ایران تقدیم شود. این سیاستبازی غلط اوباما- نتانیاهو به سبب کمکرسانی به پذیرش و تثبیت هر چه سریعتر قدرت فرامنطقهای ایران در هر حال شایسته تقدیر است!
حمایت:تقسیم کار ناشیانه!
«تقسیم کار ناشیانه!»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم حسن هانی زاده است که در آن میخوانید؛
سخنرانی اخیر بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی در کنگره آمریکا و واکنش باراک اوباما نسبت به این سخنرانی نشان می دهد که آمریکا و اسرائیل نوعی جنگ زرگری را علیه فعالیت هسته ای ایران آغاز کرده اند.رژیم صهیونیستی در حال حاضر حدود 300 کلاهک هسته ای در اختیار دارد، لذا رهبران این رژیم نمی تواند در باره فعالیت هسته ای صلح آمیز ایران اظهارنظر کنند.
ورود رژیم صهیونیستی به روند مذاکرات هسته ای ایران و 1+5 و نیز جریان سازی های لابی صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی در چارچوب هماهنگی های موجود میان تل آویو و واشنگتن قابل تجزیه وتحلیل است.
اگرچه حضور نخست وزیر رژیم صهیونیستی در کنگره آمریکا جنبه مصرف داخلی و تبلیغات انتخاباتی دارد اما قطعاً نتانیاهو بدون هماهنگی با کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا امکان حضور در کنگره را نداشت.نتانیاهو در آستانه بر گزاری انتخابات کنست "پارلمان" اسرائیل که در 27 اسفند ماه جاری در اراضی اشغالی بر گزار خواهد شد، نیازمند یک پروسه تبلیغاتی است.گفته می شود آمریکا تلاش می کند تا از پیروزی مجدد چهره های افراطی مانند بنیامین نتانیاهو نخست وزیر و اویگدر لیبرمن وزیر خارجه در انتخابات آینده کنست اسرائیل جلو گیری کند.
این امر به ظاهر نوعی تقابل سیاسی شخصی میان نتانیاهو و باراک اوباما بوجود آورد، اما عملکرد رئیس جمهوری آمریکا نشان داد که وی همچنان تابع اراده لابی صهیونیستی است. با این حال به نظر می رسد نوعی هماهنگی آشکار و پنهان در سیاست های آمریکا و رژیم اسرائیل برای تاثیر گذاری بر روند مذاکرات هسته ای ایران و 1+5 وجود دارد.سخنرانی نتانیاهو در کنگره آمریکا با واکنش های متفاوتی از سوی اعضاء کنگره آمریکا بویژه دموکراتها مواجه شد و بیش از 50 تن از نمانیدگان کنگره سخنرانی نخست وزیر رژیم صهیونیستی را تحریم کردند.اوباما نیز بلافاصله اعلام کرد که سخنرانی نتانیاهو مطلب مهمی به همراه نداشت اما برخی تحلیلگران اعتقاد دارند که آمریکا در رابطه با موضوع هسته ای ایران سیاست چماق وهویج را دنبال می کند.از مدتها پیش که روند مذاکرات هسته ای ایران وکشورهای 1+5 مسیر مناسبی را طی کرد، لابی صهیونیستی وارد فاز گفتگوها شد و تلاش کرد تا فشارهای خود را بر کاخ سفید ووزارت خارجه آمریکا تشدید کند.
جریان سازی های رسانه های وابسته به لابی صهیونیستی و نیز کشورهای عرب منطقه علیه مذاکرات هسته ای نشان می دهد که یک مثلث تخریبی با شرکت اسرائیل، عربستان و لابی صهیونیستی برای فضا سازی علیه مذاکرات هستهای تشکیل شده است. آمریکا نیز با هدف استفاده از سیاست "چکش و سندان" علیه ایران از وجود این مثلث تخریبی برای فشار بر تیم مذاکره کننده ایرانی استفاده کرد.با این حال تیم مذاکره کننده ایرانی که به خوبی از تحرکات دو گانه و جنگ زرگری میان باراک اوباما و بنیامین نتانیاهوآگاهی دارد تلاش کرد تا روند مذاکرات را بر اساس الگوهای جمهوری اسلامی به پیش ببرد.اما سوالی که اکنون مطرح می شود این است که آیا آمریکا حقیقتا مایل به دست یابی به یک توافق هسته ای جامع با ایران هست یا هدف این کشور توقف فعالیت هسته ای صلح آمیز ایران است؟قطعا اگر آمریکا و رژیم صهیونیستی یک جنگ زرگری را برای فریب افکار عمومی وتوقف فعالیت هسته ای ایران آغاز کرده باشند، ملت ایران اجازه نخواهد داد که قربانی این جنگ زرگری شود.
ایران تا کنون با حسن نیت و بر اساس سیاست شفاف سازی دولت ، در خصوص فعالیت هسته ای وارد مذاکره نفسگیر و جدی با کشورهای 1+5 شده و ورود به این مذاکرات از موضع ضعف نیست، بلکه نقطه قوت ایران به شمار می رود.اما اگر حقیقتاً آمریکا مایل به توافق جامع با ایران است، چرا باید به یک تروریست جنایتکاری مانند بنیامین نتانیاهو اجازه بدهد که از تریبون کنگره آمریکا علیه ایران جریان سازی کند؟ بر اساس کدام قوانین بین المللی رژیم صهیونیستی که خود یک زرادخانه سلاح کشتار جمعی در اختیار دارد علیه فعالیت هسته ای صلح آمیز ایران فضا سازی می کند؟ آیا وقت آن نرسیده است که آمریکا مرزهای سیاسی خود را با رژیم صهیونیستی مشخص کند و مانع دخالت اسرائیل در مسائل مربوط به سیاست خارجی آمریکا شود؟ امروزجامعه جهانی به خوبی دریافته است که قطب نمای سیاست خارجی آمریکا در دستان لابی صهیونیستی است زیرا سخنرانی اخیر نتانیاهو در کنگره آمریکا ثابت کرد که این کشور نمی تواند خارج از اراده این لابی تصمیم گیری کند.
جوان:منتقدان را دشمن نخوانید
«منتقدان را دشمن نخوانید»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم محمد اسماعیلی است که در آن میخوانید؛«مهمترین پروژه دولت، تیم مذاکرهکننده است اما دلواپسان چه سرشان میآورند. آنها با نتانیاهو همنوا شدند. نتانیاهو اوباما را تحریک میکند و دلواپسان هم میگویند اسرار را میگوییم. تریبون مجلس تریبون بازی است و هرچه میخواهند میگویند. اینها مزاحم کارند!»
این سخنان جوانی احساساتی که تازه یک سال از سابقه او در عالم سیاست میگذرد نیست بلکه سخنان آیتالله هاشمی رفسنجانی کارکشته سیاست است که ترجیح میدهد اینگونه با منتقدان مواجهه کند.
با شنیدن چنین سخنانی از سوی آیتالله هاشمی نا خودآگاه مخاطب یاد الفاظی نظیر «ترسو»، «بزدل»، «لرزان»، «تازه به دوران رسیده» و« جنگ ندیده» میافتد که دولتمردان در برخورد با منتقدان از آن به کرات استفاده کردهاند، البته باید یادآور شد که آیتالله هاشمی طی 19 ماه گذشته در تریبونهای مختلف تلاش کرده تا با ادبیاتی تند نقادان رویکرد فعلی تیم هستهای را در مقام دفاع قرار دهد، از آن جمله میتوان به سخنان ایشان در اردیبهشت ماه امسال اشاره کرد: «گروهی میخواهند دولت را زمینگیر کنند... هیاهوی تندروها در مسائل کلان مانند مذاکرات هستهای و جلوگیری از تشدید تحریمها برای «منافع ملی» خطرناک است.» چنین موضعگیریهای تند از سوی آیتالله هاشمی و برخی دیگر از دولتمردان در مواجهه با منتقدان سؤالات فراوانی را با خود به همراه دارد از جمله اینکه: علت عصبانیت و ناراحتی آیتالله هاشمی و برخی دیگر از دولتمردان چیست، چرا باید نقد آن هم از نوع عمدتاً کارشناسی شده و مستدل تا به این حد آنها را آشفته کرده و باعث شده به زبان تهمت و تحقیر روی بیاورند؟
مگر یکی از شعارهای هم فکران کنونی آقای هاشمی «آزادی بیان و اندیشه» و «زنده باد مخالف من» نیست، پس چه شده که ایشان با کوله باری از تجربه و سابقه اینگونه به منتقدان حملهور میشود؟ مگر نه این است که منتقدان تازه به دوران رسیده و جنگ ندیده دولت باید از کهنسالان و سابقون انقلاب درس اخلاق و رفق و مدارا بگیرند و آنها را الگوی رفتاری خود قرار بدهند؟
برای پاسخ به این پرسشها و سؤالات دیگر میتوان نکاتی را ذکر کرد.
1- غالب منتقدان دولت بارها اعلام کردهاند که با اصل مذاکره مخالف نیستند و تنها اختلاف نظر آنها با دولت «رویکرد و روش» دیپلماتهای هستهای است. منتقدان تاکنون در قالب سخنرانی، مقاله و مناظره تلاش کردهاند توافق ژنو 3 و رویکرد دیپلماتهای هستهای را کارشناسی شده و مستدل- با رجوع به مفاد توافقنامه و تغییر رفتار مقامات غربی و همچنین «قول، فعل و تقریر» طرف ایرانی- نقد کنند، در چنین شرایطی انتظار طبیعی است که دولت و حامیان به جای اتهامافکنیهای گاه و بیگاه نظیر پیوند دادن منتقدان با نتانیاهو، پاسخی عقلانی و منطقی به آنها داده و با ادله حقوقی و سیاسی اثبات کنند دو هدف عمده دولت در مذاکرات «گشایش آنی در وضعیت معیشتی مردم» و «رفع کامل تحریمها» محقق شده و در ژنو 3 ایران مکلف به اجرای تعهدات «عینی» در مقابل تعهدات «کلی و مبهم» نشده است. پاسخ منطقی دهند که چرا به رغم توافق نامه ژنو3- که از آن به عنوان پیروزی بزرگ توسط دولتمردان یاد شد- بیش از 50 بار تحریمهای بینالمللی علیه کشورمان افزایش پیدا کرده و دهها بار مقامات غربی جمهوری اسلامی ایران را تهدید به حمله نظامی کردهاند- که در طول سالهای گذشته کمنظیر بوده- و بارها جامعه ایرانی مورد تحقیر و توهین قرار گرفته است. آیا بهتر نیست آیتالله هاشمی و برخی دولتمردان به جای عصبانیت در جلسات اینچنینی درحد چند دقیقه - و نه بیشتر- از دستاوردهای عینی و ملموس- نه تبلیغاتی و پوپولیستی- برای افکار عمومی توضیح دهند و جامعه را قانع کنند که امریکاییها قابل اعتماد هستند، توافق ژنو3 دستاورد بزرگی است و وعدههای انتخاباتی تنها شعار نبوده است. مناسبتر نیست که آیتالله هاشمی اجازه دهد جامعه به دور از جنجالهای سیاسی قضاوت خود از ماهها مذاکره را علنی اظهار کند و با برخوردهای چکشی که یادآور اقدامات دولت سازندگی با رسانههای منتقد است، فضای کشور را به التهاب نکشاند.
2- با بررسی تحولات یک دهه اخیر میتوان متوجه شد رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام اصلاً تمایل ندارد بار دیگر از کانون توجهات مردمی حذف شود. بنابراین آیتالله هاشمی باید هم از منتقدان داخلی ناراحت باشد و تلاش کند آنها را مورد تخریب و تهمت قرار دهد.
3- یکی دیگر از اهداف آیتالله هاشمی و جماعت همسو با وی از نامیدن بخشی از نیروهای انقلابی به نام « تندرو» و القای آن به جامعه این است که جریان متبوع خود را از زیر بار روانی اتهام فتنهگری دربیاورند؛ اتهامی که مردم به واسطه رفتار ساختارشکنانه آنها به این گروه نسبت دادهاند.
نباید از این نکته هم غافل شد که نامگذاری اصولگرایان بهعنوان «تندروهای مخالف مصلحت عمومی» میتواند سابقههای پرتعداد از تندرویها، هنجارشکنیها و رفتارهای همسو با نظام سلطه این طیف را در اذهان عمومی مخدوش کند و به طیف مقابل نسبت دهد که همین رها شدن از بند بسیاری از انتقادات است.
آیتالله هاشمی و همفکران وی بر این باور هستند تکرار یک دروغ بزرگ «افراطی نامیدن بخشی از انقلابیون به ضد منافع ملی» - که آخرین نمونه آن یکی دانستن آنها با نتانیاهو است- در درازمدت تأثیر خود را در فضای سیاسی کشور میگذارد، پس میتوان امیدوار بود که آرامآرام با تبلیغات جهتدار، جریان منتقد را در اذهان عمومی با کلمه «افراط» پیوند داد و این باور را به جامعه تزریق کرد که اصولگرایی یعنی تندروی و خشونتطلبی.
به زبان دیگر، نسبت دادن اتهامی که سالها منسوبین به اصلاحات با آن شناخته شدهاند، تنها از این مسیر میسر میشود که جریان رقیب را افراطگرا بنامند تا هم قد خمیده دوستان فتنهگرشان را از زیربار این اتهام سنگین چندساله خالی کنند و هم بتوانند از پاسخ به افکار عمومی در مورد چرایی هزینهزایی برای نظام و مردم طفره بروند.
4- سخنان آیتالله هاشمی تناقضات فراوانی را هم با خود برای افکار عمومی به دنبال دارد، از جمله اینکه:
- اقدامات زمینهسازان غائله سال88 را خلاف منافع عمومی و همسو با رژیم صهیونیستی بدانیم یا نقد دلسوزانه برخی از منتقدین ژنو و سیاستهای اقتصادی دولت را.
- دروغگو را فتنهگران در سال 88 بدانیم که با اتهامزنی به نظام و ادعای تقلب هشت ماهه کشور را در بحران فرو بردند و بر اساس طرح امریکایی - صهیونیستی راهبرد براندازی نظام را آن هم با سر دادن شعارهایی نظیر نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران- که سایت رسمی وزارت خارجه رژیم صهیونیستی آن را تئوریزه کرد- یا کسانی که تبیین میکنند نباید به امریکاییها خوشبین بود و همه چیز را در توافقنامه جامع هستهای خلاصه کرد.
- سندسازی حقوق بشری توسط رسانهها و شخصیتهای تجدیدنظرطلب طی یک سال و نیم اخیر را میتوانیم همگامی با رژیم صهیونیستی تلقی کنیم.
5- آیتالله هاشمی و جریان خوشبین به مذاکرات با امریکاییها باید توجه داشته باشند که راهبرد ایالات متحده امریکا و رژیم صهیونیستی در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران یکی است و اختلاف نظر آنها شاید در بخشی از روشها خلاصه شود و دعوای کنونی اوباما- نتانیاهو یک دعوای زرگری بر اساس همان سناریوی پلیس خوب و بد بوده و باهدف امتیازگیری بیشتر از تیم ایرانی در دستور کار قرار گرفته است. بنابراین انتظار این است که دوستان نسبت به موضوعات مهم بینالمللی نگاهی دقیقتر و کلانتر به موضوعات داشته و از توجه احساسی به موضوعات پرهیز کنند.
6- نکته پایانی اینکه منتقدان مذاکرات هستهای فرزندان این ملتند و شایسته نیست با سران رژیم کودککش صهیونیستی مقایسه شوند.منتقدان میتوانند با دیدگاههای اصلاحگرانه خود پشتوانه مناسبی برای مذاکرات هستهای باشند و قدرت چانهزنی سربازان دیپلماسی را افزایش دهند، به شرط اینکه ارادهای برای استفاده از این پتانسیل وجود داشته باشد.
آفرینش:راه اعتدال، بدون اقتدار میسر نیست
«راه اعتدال، بدون اقتدار میسر نیست»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛مشخص نیست که برداشتهای موجود از "اعتدال" برای برخی افراد و گروههای مختلف چگونه معنا و تفسیر میشود. آنچه از عملکردها و اتفاقات مختلفی که درکشور مشاهده میشود، بیانگر آن است که عدهای معنای اعتدال را به منزله ضعف دستگاههای اجرایی تلقی نموده و این رویه را فرصتی برای کارشکنیها و اجرای سیاستهای غیرمنطقی خود یافتهاند. از سوی دیگر باید این مطلب را به دولتمردان نیز گوشزد کرد که مردم برای تغییر فضای عمومی و بهبود نابه سامانیهایی که به واسطه سوء مدیریتهای قبلی درکشور حادث شده بود، به سمت تفکر اعتدالی گرایش پیدا کردند و به "تدبیر و امید" این دولت دل بستند.
جامعه از افراط گراییهای گوناگون در عرصههای مختلف خسته و دلآزرده بود و انتظار داشت و دارد، تا دولت با بکارگیری سیاستهای کارشناسی و استفاده از نیروهای زبده، زمام امور را به دست گیرد و چالشها را مدیریت کند. قصد زیر سوال بردن اقدامات سازنده دولت در یک سال و نیم گذشته را نداریم، اما انتقاداتی در حوزه فرهنگ وجود دارد که ضروریست مسولان فکری به حال آنها بکنند.
وزارت ارشاد به عنوان نهاد مسول و متولی امور فرهنگی کشور وظیفه دارد تا سیاستهای کلان این عرصه را طرح ریزی، اجرا و مدیریت نماید. نمیتوان پذیرفت که یک فیلم یا کتاب و کنسرت موسیقی از فیلترهای این نهاد بگذرد و با کسب مجوزهای قانونی نتوانند در جامعه بروز و ظهور نمایند. در یک سال گذشته تعداد بسیاری از کنسرتهای موسیقی با کسب مجوزهای قانونی از نهاد رسمی فرهنگ و ارشاد اسلامی، به واسطه فشارهای غیرقانونی برخی افراد وگروهها لغو و به چالش کشیده شده است. این موضوع از چندین جهت قابل بررسی است و آسیبهای فراوانی برای گرایش جامعه به سمت تفکر اعتدال خواهد داشت.
مهمترین و اصلی ترین آفت این رویه شامل حال دستگاه اجرایی خواهد شد، چرا که افراط گرایان در مقابل اقدامات خود واکنشی قوی و برخوردی سخت را نمییابند و به خود اجازه میدهند تا در عرصههای دیگر نیز به غوغاسالاری اقدام نمایند. امروز اگر با اردو کشی و فشارهای پشت پرده خود از اجرای یک کنسرت موسیقی جلوگیری و مجوز آن را بی اعتبار قلمداد میکنند، معلوم نیست فردا روز برسر مسائل کلان سیاسی، بین المللی و اقتصادی نیز چنین رویهای را درپیش گیرند!.
آفت دیگر این رویه، کاهش وزن دستگاهی استراتژیک همچون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میباشد که متولی خوراک دهی به جامعه و جریان سازی فکری و رفتاری درحوزه فرهنگ و هنر میباشد. عدم اقتدار در حمایت از تصمیمات و مجوزهای دستوری موجب نگاه متزلزل جامعه به این نهاد خواهد شد. وقتی قانون ضرورت تبعیت از تصمیمات غیرشرع و عرف فرهنگی را برای یک نهاد معین میکند، واجب است تا دیگران برآن تمکین کنند، واگر از آن سرباز زنند این حق برای نهاد مذکور باقی است تا از طریق ضمانتهای اجرایی با متخلفین برخورد و با اقتدار مانع از خودسری و قانون گریزی افراد و گروهها گردد. مسئله بعدی سلب اعتماد و اعتبار از نهادهای تصمیم گیرنده خواهد بود که نمیتوان به راحتی از کنار آن گذشت. اگر امروز هنرمندان و سایر اهالی فرهنگ در ازای تلاشی که در این عرصه انجام میدهند، حمایتی از آثار و هویت هنریشان نبینند، نسبت به سیاستها و چارچوبهای مشخص شده بی اعتماد و بی توجه خواهند شد.
هنرمند به دنبال دیده شدن اثری است که خلق میکند لذا وقتی اعتمادی به فضای داخلی نداشته باشد، انگیزههایش برای مهاجرت و کار کردن در فضای باز غرب، دوچندان خواهد شد. ضمن اینکه با این رویه انگیزهها برای شکوفا شدن استعدادهای هنری در کشور از بین خواهد رفت و زمینه برای فعالیتهای زیرزمینی و غیرقانونی افزایش مییابد. بعد ما مدام نسبت به ازدست رفتن سرمایههای انسانی مملکت گلایه می کنیم!. نکته آخراینکه مردم با امید به تغییر رویههای گذشته به خط اعتدال روی آوردند و انتظار داشتند روشها و عملکردهای افراطی مورد بازبینی قرار گیرد. اما درعمل شاهدیم که به سبب تضاد منافع افراط گرایان با خط اعتدال، شاهد افزایش تندرویها درعرصه فرهنگی هستیم. لذا انتظار میرود تا دولت معنا و مفهوم اعتدال را با تسامح و سازش با متخلفان و قانون گریزان جایگزین نکند و از ابزارهای قانونی برای برخورد با متخلفان استفاده نماید. فراموش نکنیم که مردم در طی سالهای گذشته دچار شعار زدگی شدهاند و دیگر وقعی به این رویه نمینهند. امیدواریم اعتماد مردم به خط اعتدال حفظ و اقتدار آن در عرصه عمل ظهور پیدا کند.
مردم سالاری:آن مرد برگشت؟
«آن مرد برگشت؟»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم احسان کیانی است که در آن میخوانید؛هنوز سالی از استقرار دولت یازدهم نگذشته بود که وزیر خارجهاش در کنار مذاکرات فشرده با غرب تصمیم گرفت دیپلماسی ظریفی در فضای مجازی برای بهبود روابط با آنها آغاز کند. به همین دلیل وقتی سال نوی یهودی را تبریک گفت، در پاسخ دختر نانسی پلوسی(رییس سابق مجلس نمایندگان آمریکا) که گفته بود:«سال جدید اگر با پایان انکار هولوکاست از سوی ایران همراه بود شیرینتر میشد»؛ نوشت:«مردی که هولوکاست را انکار کرد، رفت». ولی اکنون چند روزی است که غوغای رسانهها درباره بازگشت آن مرد به سیاست بالا گرفته است. احمدینژاد که پس از خروج از پاستور از عرصه عمومی نیز خارج شده بود، مدتی است که کنشهای دیگری در پی گرفته است. از افزایش سخنرانیهای عمومی و تأسیس سایت رسمی تا سفر به ترکیه. چند نکته در این بازگشت محسوس بیتأثیر نبوده است:
اول وضعیت دولت یازدهم. فراموششدنی نیست که احمدینژاد هرگز با سیاستهای ایجابی به قدرت نرسید. او همواره به رقیبی احتیاج داشته تا با ایجاد شرایط دوقطبی و ترسیم دوگانه خادم و خائن بتواند اکثریت جامعه را مجاب کند او تنها کسی است که میتواند از قدرت گرفتن آن مافیای هولناک جلوگیری و در برابرش بایستد. وی حتی در گرماگرم رقابتهای دهمین انتخابات ریاستجمهوری نیز بیش از آنکه به دفاع از عملکرد چهارساله دولت نهم بپردازد، اثبات خود را نفی رقیب میدید. سوی دیگر این دوقطبی در دو انتخابات نهم و دهم ریاستجمهوری هاشمیرفسنجانی بود. به همین دلیل «وارثان سوم تیر»(از جبهه پایداری تا جریان موسوم به انحرافی) که روحانی را نایب و نمادهاشمی در قدرت میدانند؛ مترصد فرصتی هستند تا با شکست دولت یازدهم در اجرای برنامههایش؛ به قدرت بازگردند.
آنها میدانند سیاستهای دیپلماتیک و اقتصادی دولت مورد حمایت دیگر نهادها و قوا و به خصوص تحت حمایت صریح رهبری قرار دارد به همین دلیل در این دو عرصه تنها منتظر ناکارآمدی و بیکفایتی دولتمردان هستند به خصوص که هم مذاکرات هستهای به تدریج به پایانش نزدیک میشود و هم با کاهش قیمت نفت؛ برنامه خروج از رکود اقتصادی به مشکل برخورده است. از آنسو به دلیل عدم اجماع همه نهادهای حاکمیت در زمینه وعدههای روحانی درباره سیاست داخلی و مسائل فرهنگی، با کارشکنیهای خود میخواهند پایگاه اجتماعی دولت را ناامید کنند.
دوم مسائل درونی اصولگرایان است. از یکسو حامیان اصولگرا و میانهروی دولت به رهبری علی لاریجانی به تدریج راه خود را از تندروها جدا میکنند. این مسأله موجب میشود اصولگرایان رادیکال درباره انسجام درونی در آستانه انتخابات مجلس بیش از پیش نگران شوند و اگر قرار است وحدتی میانشان برقرار شود چه محوری بهتر از احمدینژاد. برخی رسانهها گفتوگوی اخیر آقاتهرانی(دبیر جبهه پایداری) با برنامه «شناسنامه» را نشانه جدایی حامیان سابق احمدینژاد از وی میدانند. حال آنکه آقاتهرانی در خصوص حمایت از احمدینژاد در انتخابات ریاستجمهوری آینده گفت:«مگر اینکه تغییر جدی در خود ایجاد کند» و احمدینژاد مدتهاست در پی تغییرات مورد نظر دوستان است. از جدایی ظاهری از مشایی که ماههاست خبری از او نیست تا نگارش نامهای مبنی بر اعلام برائت از محکومیت رحیمی؛ هرچند که احتمالاً انتظار پاسخ جنجالی رحیمی را نداشت.
پاسخی که این نقشه را نقش بر آب کرد. با این حال انکارشدنی نیست که احمدینژاد بدون پشتیبانی اصولگرایان رادیکال، مشروعیت رقابت در جمهوری اسلامی را نخواهد داشت و اصولگرایان رادیکال نیز بدون احمدینژاد، گزینهای برای جلب نظر اکثریت جامعه ایران ندارند. این نیازی دوسویه است که آنها را به یکدیگر میرساند. اما همه اینها به شرطی است که روحانی و یارانش با ناکارآمدی، فرصت ظهور دوباره را به آنان بدهند. حال باید منتظر ماند و دید که روحانی فرصت بازگشت را در اختیار این مرد قرار میدهد یا خیر؟
ابتکار:آخرین «بازی تقلید» در کنگره
«آخرین بازی تقلید در کنگره»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم شایان ربیعی است که در آن میخوانید؛سخنرانی نتانیاهو در کنگره امریکا در واقع رونمایی از آخرین نسخه اساسنامه و مرامنامه مخالفان ایران در سالهای پس از انقلاب اسلامی بود. این سخنرانی بیش از دیگر نشانههای گفتمان مخالف جمهوری اسلامی شفافیت و برون ریزی داشت و شاید به همین دلیل باشد که فرایند موضعگیری افکار عمومی و سران سیاسی کشورهای جهان علیه رژیم صهیونیستی به عنوان نقطه ثقل شرارت در جهان را، بیش از پیش تسریع و تسهیل کرد.
به بیان دیگر آنچه در کنگره امریکا اتفاق افتاد، کاتالیزور فرایندی است که ریزش متحدان فکری و سیاسی امپریالیسم صهیونیستی را به دنبال دارد.
شاید هیچ شخصیت سیاسی دیگری بهتر از خود نتانیاهو نمیتوانست اینگونه زوایای پنهان جهانخواری سیاسیاش را برای افکار عمومی جهان بازگو و اثبات کند؛ آنگونه که وی به دست خویش، مرگسیاسیاش را در افکار عمومی رقم زد.
سخنان نتانیاهو، چه در روایت، چه در منطق اقناعی و چه در درونمایه، تکرار یک فرمولا سیون زهوار در رفته سیاسی است که آخرین نشانههایش به سالهای آغاز جنگ جهانی دوم برمیگردد. سخنرانیهایی شبیه به آنچه چرچیل در انگلستان زمان جنگ، برای تودههای مردم ایراد میکرد، تودههایی که خواسته و دانسته باید قربانی میشدند تا آلمانها رازهای اطلاعاتی دولت وقت انگلیس را کشف نکنند.
مرگ سیاسی نتانیاهو در افکار عمومی جهان، شاید یکی از مهمترین نشانههای پایان دوران «سیاست سیاه» در تاریخ است. در زمانی که دولت-ملتها عمدتا سعی در تعدیل و تلطیف سیاستهای خود به ویژه در روابط بینالمللی دارند و گفتمان همپذیری سیاسی با یک نیروی درونزا در بیشتر مناطق جهان در حال رشد و بلوغ است، تبیین جایگاه رژیم صهیونیستی در افکار عمومی به عنوان نیروی پیشبرنده تنش، بیش از پیش قانع کننده مینماید.
نکته قابل توجه در این میان آن است که گرایش بینالمللی به گفتمان دوستانه جمهوری اسلامی به ویژه پس از روی کار آمدن دولت اعتدال نه تنها در منطقه و به قول نتانیاهو در چهار پایتخت خاورمیانه بلکه در سطح گستردهتری از جغرافیای سیاسی جهان رو به افزایش است؛ افزایش تنش دیپلماتیک میان امریکا و رژیم صهیونیستی و استقبال روز افزون برخی سیاست مداران امریکایی از کاهش تنشها با ایران نشان دهنده نفوذ روحیه صلح طلبی جامعه و سیاست ایرانی در قلب بزرگترین حامی صهیونیستها است.
بسیار محتمل است که در صورت شکل گیری یک توافق جامع میان ایران و کشورهای 5+1 در موضوع هستهای و رفع تحریمهای یک جانبه علیه ملت ایران و همچنین با ادامه سیاستهای تنش زدایی در میان کشورهای قدرتمند در نقاط استراتژیک جغرافیای سیاسی، معادلات کلان سیاسی در نظام ساختاری جهان دچار تغییرهای محسوسی خواهد شد. تا آنجا که رژیم صهیونیستی در صورت بقا، باید به دنبال یک هم پیمان غیرامریکایی باشد. همان چیزی که میتوان نامش را «محو شدن گفتمان صهیونیزم» نهاد.
از این جهت بیراه نیست اگر کاتالیزور روند جانشینی تنش زدایی به جای تنش زایی را، سخنان کسی بدانیم که خود بیش از هرکس دیگری خواستار افزایش تنش های سیاسی در جهان است؛ به قول شاعر؛ عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.
دنیای اقتصاد:حکایت یارانه ما و قانون آمریکا
«حکایت یارانه ما و قانون آمریکا»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم مهدی نصرتی است که در آن میخوانید؛در موضوع حذف یارانه ثروتمندان، وقتی موضوع بررسی حسابهای بانکی توسط دولت مطرح شد، انواع اعتراضها بلند شد که دولت حق سرک کشیدن به حسابهای بانکی افراد را ندارد. حالا بشنوید از قانونی که در سالهای اخیر در آمریکا تصویب شده و همه موسسات مالی در همه جای دنیا را ملزم کرده است که برای جلوگیری از فرار مالیاتی اتباع آمریکایی، باید اطلاعات حسابهای اتباع این کشور را به دولت آمریکا گزارش دهند؛ والا جریمه خواهند شد.
به عبارت دیگر، بررسی حسابهای شهروندان در بانکهای داخلی آمریکا که جای خود دارد، همه موسسات مالی در همه جای دنیا باید اطلاعات حساب اتباع آمریکایی را به دولت این کشور گزارش کنند.
این قانون (FATCA) در ابتدا با تعجب و مخالفت سایر کشورها مواجه شده بود. هرچند قلدری و زورگویی آمریکا در تحمیل چنین قوانینی به سایر کشورها مشهود است؛ اما به تدریج سایر دولتها در حال رسیدن به این نتیجه هستند که ظاهرا این قانون میتواند برای آنها نیز منافعی برای جلوگیری از فرار مالیاتی داشته باشد. بیش از 110 کشور دنیا تاکنون موافقتنامه دوجانبه با آمریکا در این خصوص را (بهصورت نهایی یا اولیه) امضا کردهاند.
منفعت بالقوه برای سایر کشورها در امضای این توافقنامه این است که برای آنها نیز امکان دسترسی به حساب شهروندان خود در بانکهای آمریکایی را فراهم میکند. حتی برخی کشورها در حال تهیه نسخه بومی خود از این قانون هستند که این توافقنامه را علاوهبر آمریکا با سایر کشورها نیز امضا کنند.
در اینجا قصد دفاع از این قانون را نداریم و چه بسا آمریکا از تصویب چنین قانونی، مقاصد پنهان دیگری غیر از فرار مالیاتی را نیز مد نظر داشته باشد.
همچنین اینکه این قانون مصوب در آمریکا چه اثراتی بر اقتصاد ما خواهد داشت، موضوع دیگری است، اما اینکه برخی کشورهای دیگر نیز به دنبال ایجاد چنین ترتیباتی برای جلوگیری از فرار مالیاتی هستند را با وضعیت ما در داخل کشور مقایسه کنید. ما هنوز درگیر این بحث هستیم که برای حذف یارانه نقدی (که مبلغی ناچیز برای ثروتمندان و هزینهای کمرشکن برای دولت محسوب میشود)، دولت حق دارد حساب بانکی شهروندان را بررسی کند یا خیر؟! البته اینکه آیا حساب بانکی، معیار خوبی برای حذف یارانهبگیران هست یا خیر، موضوع دیگری است.
چه بسا معیارهای دیگری مثل ارزش املاک، مستغلات و خودروهای شخصی افراد (که اطلاعات آن حاضر و آماده و موجود است) معیار بهتری برای تشخیص دادن ثروتمندان و حذف یارانه آنها باشد، ولی بحث بر سر این است که دولتها در دنیا برای جلوگیری از فرار مالیاتی چه کارهایی میکنند و ما کجا هستیم!
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگو با محسن بهرامی، گوینده کتاب «مسیح بازمصلوب»
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم: