این اختلال شخصیت تاثیر گستردهای بر سلامت عمومی و امنیت و سلامت افراد دیگر جامعه دارد و به همین دلیل بیشتر مورد توجه و تحقیق قرار گرفته است. شیوع این اختلال در مردها بیشتر است و در طبقات پایین اجتماعی اقتصادی بیشتر دیده میشود.
فرد دارای شخصیت ضداجتماعی به دفعات برای اعضای خانواده و دوستان ناراحتی ایجاد میکند. آنها نگرش طمعکارانه نسبت به دیگران دارند، نسبت به حقوق دیگران بیتفاوت هستند و با دروغ گفتن، دزدی کردن یا تقلب، خودشان را به هدفشان میرسانند. شخصیت ضداجتماعی خطرناک است. برخی از آنها صورتهای خفیفتر بزهکاری را نشان میدهند و اما برخی جنایتکاران خطرناکی هستند.
در قرن نوزدهم گفته میشد افراد ضداجتماعی به «جنون اخلاقی» مبتلا هستند. یعنی قادر به درک و رعایت موازین اخلاقی نیستند.
افرادی که دچار اختلال شخصیت ضداجتماعی هستند ضدقانونند. قانون خانه، مدرسه یا جامعه را زیر پا میگذارند، همهجا قانونشکنی میکنند، مثل عبور از چراغ قرمز که علامت بدی است و نشاندهنده شخصیت ضداجتماعی فرد است. این افراد به دزدی، تجاوز به حقوق دیگران، دروغگویی و هر گونه رفتارهای ضداجتماعی دست میزنند و از هیچ تنبیهی عبرت نمیگیرند.
این افراد نمیتوانند خود را با هنجارهای اجتماعی سازش دهند. پرخاشگرند، نسبت به امنیت خود یا دیگران بیپروا عمل میکنند. زمانی که حقوق اجتماعی را پایمال میکنند و به اذیت و آزار دیگران میپردازند هیچگونه احساس پشیمانی ندارند. مسئولیتناپذیرند، به فریبکاری و دروغ متوسل میشوند.
دکتر افسانه نیکراد، روانشناس و مدرس دانشگاه در تبیین اختلال شخصیت ضداجتماعی و عواقب این اختلال در جامعه با تپش به گفتوگو نشسته است که در ادامه میخوانید.
اختلال شخصیت ضداجتماعی چیست و منظور از سرقتهای روانی چیست؟
از لحاظ شخصیتی و روحی افرادی وجود دارند که دچار نوعی اختلال شخصیتی به نام اختلال شخصیت ضداجتماعی هستند. این افراد ریسکپذیری بالایی دارند و براحتی دست به خطر میزنند، رفتارهای این افراد در عرف جامعه جایگاهی ندارد و از اینرو اختلال این افراد را ضداجتماع مینامند.
این افراد در چارچوب هیچ قانونی قرار نمیگیرند و نمیتوانند خود را با قوانین و چارچوبهای رایج جامعه تطبیق دهند، آنها تمایل شدیدی به سر باز زدن از بایدها و نبایدهای اجتماعی دارند.
افراد ضداجتماع تمایل بسیاری به سرقت دارند، جنون سرقت و تجاوز در این افراد پررنگ است. این افراد کار اشتباه خود را به هیچ وجه خطا تصور نمیکنند و بر خلاف افراد عادی جامعه که به حکم وجدان و مسائل اخلاقی از انجام کارهای مغایر با چارچوبهای اخلاقی سر باز میزنند، بنا به شرایط و اختلال شخصیتی خود وجدان درد ندارند. آنها هرچه را که مورد پسندشان واقع میشود برای خود میدانند و سعی در تصاحب آن خواهند داشت. تکرار این عمل تبدیل به عادت میشود و به مرور زمان به روزمرگی تبدیل میشود. این مساله در فضاهای عمومی مانند خوابگاه، سربازخانه، آموزشگاه، دانشگاه و... نمود بیشتری دارد.
شخصیت اجتماعی در این مجرمان چقدر نقش دارد؟
در این مورد نمیتوان بصراحت شخصیت و جایگاه اجتماعی را بیتاثیر یا دارای تاثیر مستقیم عنوان کرد، بعضی از این افراد در زندگی گذشته خود خاطرات تلخی دارند که میتواند عامل بروز این اختلال باشد، نقطه مقابل این افراد هم اشخاصی هستند که از شرایط اجتماعی و اقتصادی عالی برخوردارند، این افراد ریسکپذیر و هیجانطلب هستند و بدون نیاز مالی و برای عرضاندام بین همسالان دست به سرقت میزنند.
اما اگر افرادی که دارای این اختلال هستند در سطوح و جایگاه اجتماعی خوبی باشند، دسترسی راحتتری برای ارضای نیازهای روحی خود خواهند داشت که گاهی این مساله میتواند ضربههای جبرانناپذیری را به اجتماع بزند.
مهمترین فاکتور در شکلگیری شخصیت این افراد نوع تربیت خانوادگی است، سیستم قانونمداری خانواده در شکلگیری یا عدم شکلگیری شخصیتهایی از این دست نقش اساسی دارد. چنانچه در خانواده مفاهیم مالکیت شخصی و مالکیت غیر، درست تبیین شده باشد کودکان در زمان رشد و شکلگیری شخصیت نسبت به هر آنچه مالک آن هستند حریص و نسبت به هر آنچه مالک آن نیستند امین خواهند بود؛ زیرا اگر از همان سنین کودکی و نوجوانی معنای وجدان و مالکیت را بفهمند، هرگز در آینده برخلاف فهم اولیه خود عمل نخواهند کرد.
خصوصیات افراد دارای اختلال شخصیت ضداجتماعی چیست؟
بعضی از خصوصیات این افراد مختص خود آنهاست، اما خصوصیات عمده این اختلال، ناتوانی در برقراری روابط محبتآمیز، فقدان احساس گناه و ناتوانی در عبرت گرفتن از اتفاقات، نداشتن دردهای روحی ناشی از بزهکاری، دروغگویی، فرار از مدرسه و منزل، دزدی، نزاع، سوء مصرف دارو و فعالیتهای غیرقانونی که شروع آن از دوره کودکیشان مشاهده میشود.
شخصیتهای ضداجتماعی، اضطراب و افسردگی از خود نشان نمیدهند که با موقعیت آنان هماهنگی ندارد. توضیحات خودشان در مورد رفتار ضداجتماعیشان آنان را انسانهای تهی و کوتهفکر نشان میدهد. تهدید به خودکشی و اشتغال ذهنی با ناراحتیهای جسمانی در آنان شایع است. این بیماران فرد معاینهکننده را با هوش کلامی خود تحت تاثیر قرار میدهند.این افراد حقیقت را نمیگویند و نمیتوان در مورد انجام وظایف و رعایت اصول اخلاقی به آنان اعتماد کرد. بیمبالاتی جنسی، بدرفتاری با همسر و فرزند و رانندگی در حال مستی از حوادث معمول در زندگی این بیماران است. این بیماران توانایی مهر ورزیدن و وفاداری نسبت به هیچکس را ندارند و نسبت به قربانیان جنایات خود احساس همدلی نمیکنند.
آنها برای رفتار غیرمسئولانه و گاهی شرورانه خود احساس گناه نمیکنند و در مورد اعمال خلاف خود چیزی بر آنان تاثیر نمیگذارد، مگر دلخوری اندکی از بابت گرفتارشدنشان.
این افراد در بازی گرفتن دیگران بسیار استادند و براحتی میتوانند دیگران را برای شرکت در طرحهایی که به منظور به دست آوردن پول و شهرت نزدیکترین و آسانترین راه شمرده میشود، راغب کنند که موجب خسارتهای مادی و شرمساری اجتماعی یا هر دوی آنها میشود.
آیا سرقتهای روانی در افرادی که دچار این اختلال هستند با برنامهریزی قبلی است؟
شخصیتهای ضداجتماعی اغلب جرمهای خود را بیهدف و تصادفی انجام میدهند انگار درست متوجه نیستند که چه میکنند. این افراد به دلیل فقدان احساس شرم و پشیمانی از خلافکاریهای گذشتهشان، براحتی حقوق دیگران را زیرپا میگذارند، روابطشان با دیگران سطحی است و به بهرهکشی از دیگران تمایل دارند.
آنها فاقد استعداد عشق ورزیدن و دلبستگیاند و نسبت به اعتماد و مهربانی دیگران بیتفاوت هستند. میتوانند بیرحم باشند و براحتی از کسی که به آنها اعتماد کرده است، سوءاستفاده کنند. همه این اتفاقات آنی و بدون برنامهریزی قبلی است.
برای جلوگیری از تولد و رشد چنین شخصیتهایی چه باید کرد؟
یکی از مهمترین راههای جلوگیری از تولد و رشد چنین شخصیتهایی، مشاورههای قبل از ازدواج است. مشاورههای ژنتیکی و مشاورههای خانواده تاثیر بسزایی در جلوگیری از تولد و رشد شخصیتهای نابهنجار دارد.
آموزش و آگاهی باعث میشود تربیت کودکان به شکلی اصولی و مناسب صورت بگیرد. شخصیت کودکان در سیستم مدرسه، آموزشگاه و جامعه شکل میگیرد و اگر این رویه رشد و شکلگیری درست مراحل خود را طی کند ناخودآگاه باعث جلوگیری از رشد شخصیتهای دارای اختلال میشود.
آیا این افراد بعد از دستگیری دچار تالمات روحی میشوند؟
چنانچه این افراد در خانوادههای بزهکاری که سابقه زندانی شدن داشته باشند زندگی کرده باشند، تالمات روحی ناشی از دستگیری کمرنگتر خواهد بود، اما اگر در چنین خانوادهای نبوده و برای بار اول دستگیر شده باشند، دچار استرس و اضطراب و تالمات روحی خواهند شد.
البته بعضی از افراد دارای شخصیت ضداجتماعی نه تنها از زندانی شدن ناراحت نمیشوند بلکه آن را نوعی هیجان میدانند و در پارهای از موارد مشتاقانه حاضرند در آنجا حضور داشته باشند.
کانون اصلاح و تربیت چه تاثیری در تادیب آینده نوجوانان دارد ؟
باید مفاهیم حضور این افراد در کانون اصلاح و تربیت یا زندان و هدف حضور آنها را از یکدیگر جدا کرد، گاهی شخص برای ترساندن و تادیب بازداشت میشود و گاهی برای آموزش رفتارهای صحیح اجتماعی بازداشت میشود. متاسفانه بازداشتگاههای کشور چه کانون اصلاح و تربیت و چه زندان، مفهوم مشخصی از دستگیری مجرمان را روشن نکرده است. برای رسیدن به نتیجه مطلوب باید در بازداشتگاهها از تیم متخصص روانشناس، جامعهشناس و جرمشناس برای بررسی و تغییر و تعدیل رفتار مجرمان استفاده شود و به جنبه مجازات و تادیب به تنهایی پرداخته نشود.
چنانچه بازداشتگاهها با این سیستم اداره شود نقش بسزایی در تعدیل و تغییر رفتار مجرمان و تغییر مسیر زندگی آنها خواهد داشت و اگر چنین چیزی نباشد چه بسا میتواند بستر مناسبی برای آشنایی و ورود این افراد به عرصههای مختلف بزهکاری باشد.
علی جزایری / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد