یک اتفاق ساده، فیلمی است که به دنبال نمایش «زندگی» است

راه فراری از واقعیت نیست

فیلم‌های قدیمی از این نظر دیدنشان اهمیت دارد که فارغ از نوستالژی و یادآوری خاطرات خوبی که در حول و حوششان وجود داشته، به چیزهایی که امروز می‌بینیم و می‌شناسیم، معنای تازه‌ای می‌دهد. فیلم‌های معاصر، سلیقه‌های نو و پدیده‌های عجیب را با دیدن فیلم‌های قدیمی می‌توانیم بهتر بفهمیم و به شکلی از آنها لذت ببریم. مثلا اگر فیلم‌های سهراب شهید ثالث را ببینیم، درک تازه‌ای از سینمای کیارستمی پیدا می‌کنیم، می‌فهمیم که سینمای ایران از کجا سکوت را به جای پرحرفی تجربه کرد و به جهان پیشنهاد داد و داستان آدم‌های ساده را جایگزین داستان آدم‌های خارق‌العاده و غیرحقیقی کرد.
کد خبر: ۷۶۹۸۸۵

سهراب شهید ثالث فیلمسازی جهانی بود، به این معنا که فیلم‌هایش برای همه جهانیان قابل فهم بود. او وطن خود را هر جایی می‌دانست که بتواند به علایق خود بپردازد. اگر بخواهیم سینمایی که کیارستمی را جهانی کرد تبارشناسی کنیم، باید از شهید ثالث شروع کنیم؛ سینمایی که نه می‌خواست شبیه فیلم فارسی باشد و نه می‌خواست فقط با فرمی بهتر، حرف‌های پیش پاافتاده بزند. سینمای شهید ثالث می‌خواست یک زندگی را به تماشاگر نشان دهد؛ یک زندگی ساده که از شدت سادگی برای انسان شهری ناآشناست.

فیلم «یک اتفاق ساده» که بتازگی در گروه سینمای هنر و تجربه زیر عنوان کلاسیک‌های ایرانی اکران شده، ساخته سال 1352 است. فیلمی شریف و متفاوت که همان زمان به دلیل حمایت نشدن از فیلم‌های متفاوت با دشواری زیاد ساخته شد، اما در طول تاریخ سینما بارها دیده شده و به یکی از فیلم‌های مهم و جریان‌ساز تبدیل شد. این در حالی است که خود شهید ثالث به گواه دوستانش همواره انسانی گوشه‌گیر و بی‌هیاهو بود و کم حرف می‌زد و فیلم‌هایش هم بخوبی نشان‌دهنده این روحیه او است. با وجود این پژواک سینمای شهید ثالث حتی امروز هم بوضوح به گوش می‌رسد. یک اتفاق ساده نقطه تلاقی سه گونه فیلم در تاریخ سینمای ایران است؛ نخست فیلم قوم‌شناسانه بلند که از مستند قوم‌شناسانه فراتر می‌رود. دوم سینمای کودک که در اینجا شاهد نگاهی واقعگرا به زندگی کودک هستیم و فیلم در این عرصه در کنار فیلم‌های «ساز دهنی» و «مسافر» جزو آثار مهم سینمای کودک به شمار می‌رود و سوم فیلم‌های هنری که روایتی کلاسیک ندارد. استراتژی شهید ثالث این بود که روی هیچ‌کدام از اینها تاکید نکند و به آرامی فیلم را به مسیر خود ببرد، حتی در عنوان‌بندی فیلم نیز می‌توان این عناصر را مشاهد کرد که در آن خطی کودکانه در بستری کاملا ساده همراه با آوازی محلی به نمایش گذاشته می‌شود.

در آن دوران تصویری عمومی‌ که از شرایط اجتماعی ایران در فیلم‌ها ارائه می‌شد، واقعی نبود. حکومت پهلوی ادعای احیای تمدنی بزرگ و ورود به جهان مدرن را داشت و در حال برپایی جشن‌های 2500 ساله بود، اما آنچه در فیلم شهید ثالث می‌بینیم، کاملا برعکس آن چیزی است که تلاش می‌شد از ایران به تصویر کشیده شود. شهید ثالث در فیلمش تصویری کاریکاتورگونه از شخصیت‌ها ارائه می‌دهد، حرف زدن آدم‌ها کاملا تصنعی است و می‌بینیم که در مسائل زندگی روزمره این آدم‌ها هیچ اتفاق خاصی نمی‌افتد و اخلالی ایجاد نمی‌شود.

فیلم از مجموعه‌ای از موقعیت‌های مجزا که در کنار هم قرار می‌گیرد، شکل گرفته است. در چنین فیلم‌هایی مسیری رو به جلو طی نمی‌شود. شهید ثالث می‌کوشد تا جایی که امکان دارد عناصر حاشیه‌ای را حذف کند. وی به دنبال این است که در جایی تلنگر خود به مخاطب را وارد آورد.

شهید ثالث به ما می‌گوید که باید ریتم واقعی زندگی و رنج را هم ببینیم. وی می‌کوشد در روزگاری که زندگی انسان‌ها شکلی مکانیکی پیدا کرده است، هسته اصلی فیلم خود را رنج انسانی قرار دهد. تصاویر او کاملا واقعی است و چیزی غیرطبیعی در زندگی این مردم دیده نمی‌شود. دوربین او بی‌طرف است، به سوژه‌ها نزدیک نمی‌شود و حتی اگر در جاهایی از فیلم به سوژه نزدیک شود، در ادامه در روندی معکوس از آن دور می‌شود.

کار بزرگ شهید ثالث این بود که به شیوه‌ای شگفت‌انگیز، داستانی را که در دست داشت به شکل مستند درمی‌آورد و به ما ارائه می‌داد و هیچ ردی از داستان هم در فیلم او باقی نمی‌ماند. این نکته از این نظر اهمیت دارد که فیلم او گونه‌ای دیگر از لذت سینما را معرفی می‌کند؛ گونه‌ای که انگار از سینما میکروسکوپ می‌سازد تا واقعیت را تا ریزترین لحظاتش با همه وجود درک کنیم. در سینمای شهید ثالث راه فراری از واقعیت وجود ندارد و حتی از بزک‌های عادی زندگی روزمره هم خبری نیست و واقعیت لخت و بی‌تکلف به ما نشان داده می‌شود؛ جوری که تا به حال ندیدیم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها