رفتارهای ناهنجار اغلب نوعی جلب توجه منفی از سوی کودکی است که نگران رابطه والدینش است. چنین کودکی با ایجاد ناخواسته مشکل سعی میکند توجه والدین را از موضوع اصلی، یعنی اختلافشان، به خود جلب کند.
خشونت خانگی از جمله روابط ناسالمیاست که مواجهه کودک با آن میتواند اثرات بسیار وخیمی روی روحیات و نوع رفتار و کردارش گذاشته و شخصیت انسان بالغی را که قرار است در آینده باشد تحت تاثیر قرار دهد. نتیجه تحقیقات روی افرادی که در کودکی شاهد خشونت بین والدینشان بودهاند نشان میدهد که درصد زیادی از این افراد در سنین بلوغ و بالاتر، رفتارهای خشونتآمیزی در رابطه با دیگران از خود بروز داده و مشکلات روحی و روانی، درماندگی و آسیب زدن به خود (اقدام به خودکشی، اعتیاد) در میانشان رایج است.
برخلاف باور همگانی که محیط خانه را محیطی امن تصور میکند، «خانه» میتواند بیش از هر مکان دیگری برای کودکان ناامن و خطرناک باشد. شواهد نشان میدهد که کودکان در خانه خود بیش از هر جای دیگر در معرض خشونت قرار میگیرند. آنان یا به صورت مستقیم قربانی خشونت والدین و نزدیکان خود میشوند یا بهطور غیرمستقیم و فقط با مشاهده اعمال خشونت بین والدین آسیب میبینند. وجود حتی خشونت لفظی بین والدین در مورد مسائلی که به کودک مربوط میشود، میتواند حس تشویش و اضطراب را در او بیدار کرده و در او احساس ناامنی ایجاد کند. اگر در اینگونه مواقع کودک احساس کند که خودش عامل اختلاف و نبود توافق و در نتیجه منشأ بروز خشونت بین والدینش بوده، امکان آسیبپذیری بیشتر شده و احتمال اینکه از اعتماد به نفس پایینی برخوردار شود و نشانههایی از افسردگی بروز دهد افزایش مییابد.
در گفتوگویی با دکتر افسانه نیکراد، روانشناس و مدرس دانشگاه به بررسی تاثیر خشونت خانوادگی روی کودکان پرداختیم که در ادامه میخوانید.
مهمترین دلایل وجود خشونت در خانوادهها چیست؟
هر رفتار نابهنجاری که در سیستم خانواده یا بین افراد جامعه شکل بگیرد خشونت معرفی میشود. خشونت میتواند کلامی یا غیرکلامی باشد. خشونت کلامی حرفها، کنایهها، توهینها، سرزنشها و القاب کلامی اذیتکننده برای طرف مقابل است و خشونت غیرکلامی ضرب و شتم و کتک زدن و آسیبهای جسمانی است.
برای فهمیدن علل خشونت باید بررسیهای جامعی صورت گیرد. متاسفانه در خانوادههای اینچنینی زن و شوهر عصبانیتهای خود را با پرخاشگری، توهین، سرزنش و برخوردهای جسمی، به فرزندان و همسر خود منتقل میکنند.
خشم، ضرب و شتم، سرزنش، توهین و آزارهای جسمی و روحی مسائلی است که در کودکان باعث افسردگی و انعکاس همان رفتارها در آینده خواهد بود.
بیمهری و بیتوجهی به فرزندان و همراه نبودن با آنان را هم به نوعی میتوان خشونت خانوادگی قلمداد کرد، زیرا اینگونه رفتارها بخصوص در کودکان زیر پنج سال واکنشهای منفی گسترده و عمیقی بجا میگذارد. کودکان در این سنین نیاز مبرم به توجه و محبت والدین بخصوص مادر دارند و اگر به هر دلیلی برخوردهای عاطفی والدین با آنها حذف و در مقابل برخوردهای تند همراه با پرخاش یا بیتوجهی جایگزین شود، گارد دفاعی میگیرند و از آنجایی که نمیتوانند احساس منفی بهوجود آمده را در ذهن خود از بین ببرند همیشه با آن احساس، زندگی میکنند. همین مساله باعث میشود که در رفتارهایشان پرخاشگری و خشونت نسبت به افراد ضعیفتر مشاهده شود.
بعضی خانوادهها با رفتار نامناسب خود خشم و نفرت و سرخوردگی را در وجود فرزندان شعله ور میکنند و فرزندانی را به جامعه تحویل میدهند که دچار تزلزل شخصیتی و رفتارهای نابهنجارند. هرچه میزان خشونت در خانواده بیشتر باشد میزان آسیبپذیری کودکان و جوانان نیز در جامعه بیشتر خواهد شد.
نوجوانان و جوانان بزهکاری که امروزه شاهد رشد روز افزونشان هستیم، همه در خانوادههایی رشد کرده اند که محبت و عاطفه در بین آنها جایگاهی نداشته و در مقابل پرخاشگری و خشونت کلامی و غیرکلامی در بین آنان روزمره بوده است.
تاثیر برنامهها، فیلمها و بازیهای رایانهای در تهییج یا ترویج خشونت در جامعه چیست؟
متاسفانه فیلمها و برنامههایی که برای جوانان و کارتونهایی که برای کودکان پخش میشود خشونت بسیاری را به همراه دارد، این در حالی است که در برنامهها، فیلمها و کارتونهایی که برای کودکان یک نسل قبلتر ساخته و پخش میشد اغلب موضوعات و داستانهای انساندوستانه و عاطفی دیده میشد.
طراحی چهرهها و شخصیتهای اصلی کارتونها و فیلمها، خشن و ترسناک است. روند داستانی نیز اغلب جنگ و ستیز با شمشیر و سلاحهای لیزری و انفجار و آدمکشی و انتقام است و درونمایه اغلب آنها مروج خشونت و نفرت است. این فیلم و کارتونها از غرب وارد فرهنگ میشود و خانواده را نشانه گرفته است.
هنگامیکه کودکان تصاویر ترسناک یا صحنههایی از تیراندازی را در فیلمها مشاهده میکنند، بعضیشان در پی انجام موارد مشابه در بازیهای کودکانه خود برمیآیند، در حالی که گروهی دیگر از دیدن چنین صحنههایی نگران، ناراحت و وحشتزده میشوند.
این در حالی است که کارتون یکی از تاثیرگذارترین سیستمهای آموزشی و تربیتی است زیرا اغلب کودکان زمان و وقت خود را برای دیدن آن صرف میکنند.
در کنار کارتون، فیلم و برنامههای تصویری دیگر، بازیهای رایانهای نیز نقش بسزایی در ترویج خشونت بین کودکان، نوجوانان و حتی جوانان دارد. متاسفانه امروزه طراحی بازیهای رایانه ای به شکلی صورت میگیرد که گستردهتر از بسیاری از عوامل دیگر میتواند خشونت را در میان کودکان افزایشدهد.
اغلب اوقات هنگامیکه کودکان مشغول بازیهای رایانهای هستند، عصبی و پر استرس با اطرافیان برخورد میکنند. در چنین مواقعی با یک نگاه ساده میتوان اوج تنش، اضطراب، استرس و خشم یا نفرت را در چهره آنان دید.
کودکان بعد از پایان بازیهای رایانهای یا کارتونها و فیلمهای حاوی خشونت و نفرت و مسائلی از این دست درصدد انتقال تنشها و هیجانهای کاذب بهوجود آمده از آن به اطرافیان برمیآیند، آنها بهدلیل الگو گرفتن از شخصیتهای بازیهای رایانهای یا همذات پنداری با آنها، مرتکب رفتارهای خشونتآمیز با اطرافیان میشوند که حتی باعث آسیب دیدن خود آنها نیز میشود. تغییر خلق و خو، پرخاشگری و تعدد و تکرار رفتارهای خشونتآمیز نتیجه و تاثیر اینگونه بازیها و برنامههاست.
متاسفانه با تبلیغ و ارائه بازیهای رایانهای، فیلم و کارتونهایی از این دست، مهرورزی و محبت از کودکان و نوجوانان و جوانان سلب میشود و جای خود را به احساس منفی، افسردگی، پرخاشگری و خشونت میدهد. اغلب اینگونه افراد توانایی برقراری ارتباط با دیگران را ندارند و فقط رابطه آنها با دیگران از طریق پرخاشگری، دعوا، فحاشی و خشونت ایجاد میشود.
نمونه بارز رفتارهای پرخاشگرانه ای از این دست را میتوان در نحوه رانندگی کردن جوانان در سطح جامعه دید که متاسفانه توام با پرخاشگری، بوقهای ممتد، سرعتهای بالا و حرکات خطرناک، فحاشی و درگیریهای فیزیکی است.
آیا مدرن شدن زندگیهای امروزی تاثیری در افزایش خشونت در خانواده و جامعه دارد؟
بیشک زندگیهای امروزی با مشکلات بی شمار خود تاثیر بسزایی در روند افزایش خشونت چه در سطح خانواده و چه در جامعه دارد، بیماریهای گوناگون، مسائل و مشکلات اقتصادی، فناوری و کوچکتر شدن خانه و خانوادهها از جمله دلایلی است که باعث افزایش خشونت در جامعه شده است.
در گذشته نه چندان دور، خانوادهها، پر جمعیتتر و صمیمیتر بود. نبود فناوریهای امروزی و حضور همیشگی بزرگان خانواده در میان فرزندان باعث ایجاد رابطههای صمیمی دور از تنش و اضطراب میشد. پدربزرگ یا مادربزرگی که اکثر اوقات فرزندان و اطرافیان را با خواندن شعر، داستان، خاطره و قرائت قرآن پر میکردند، سهم اساسی در ایجاد فضایی بیتنش و پر از آرامش در خانواده و به تبع آن جامعهداشتهاند.
امروزه شاغل بودن پدر و مادر در بسیاری از خانوادهها یکی از معضلات اساسی برای فرزندان است، فرزندان والدینی از این دست، اکثر اوقات خود را در تنهایی سپری میکنند و حتی بعد از حضور والدین در محیط خانواده بهدلیل خستگی ناشی از فعالیت و کار فرصت کمتری برای با هم بودنشان یا الگو گرفتن از والدین دارند، در نتیجه فرزندان برای تخلیه هیجانات مقتضی با سنین رشد خود به فیلمها، بازیها یا افرادی پناه میبرند که نه تنها برای رشد آنان مفید نیستند، بلکه باعث جلوگیری از عدم پیشرفت آنها و گرایش به سمت و سوی خشونت نیز نقش اساسی ایفا میکند.
برخی از والدین برای تربیت کردن کودکان آنها را تنبیه میکنند، آیا تنبیه کردن را هم میتوان خشونت دانست؟
بیشک مرز تنبیه وخشونت بسیار باریک است. بسیاری از والدین بدون آگاهی از این مرز و بدون قصد و غرضی کودکانشان را مورد خشونت قرار میدهند. البته باید این را هم بدانیم که هر تنبیهی خشونت نیست. تنبیه و تشویق لازمه ضروری تربیت محسوب میشود. اما آنچه خطرناک است و موجب آسیب رساندن به کودک میشود درک نادرستی است که اکثر والدین از تنبیه دارند. باید اذعان کرد که تنبیه به هیچوجه نمیتواند و نباید حاوی آسیب جسمی، روحی ـ روانی و غفلت و سهلانگاری به نیازهای کودک باشد. مهمتر اینکه باید به کودک توضیح داد برای چه کاری تنبیه میشود، در واقع تنبیه باید با گفتوگو همراه باشد. نوع و زمان تنبیه هم باید متناسب با سن کودک باشد. حبس کردن کودک در محیطی بسته کاری است که برخی از پدر و مادرها به غلط بهعنوان روشی برای تنبیه از آن استفاده میکنند و با اعمال چنین تنبیهی حس وحشت زیادی به کودک میدهند.
علی جزایری / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد