«سلول شخصی» آلبوم تاره رضا یزدانی به «سمت هیچ» می‌رود

مثه یه تصادف ناجور

هنرمند قرار نیست همیشه در اوج باشد. قرار نیست همیشه همه آثارش مورد پسند مخاطبان واقع شود. او مسیری را انتخاب کرده و طی می‌کند. حال مخاطب ممکن است اثرش را بپسندد یا دوستش نداشته باشد و بیش از یک بار به آن گوش ندهد.
کد خبر: ۷۵۹۶۴۵
مثه یه تصادف ناجور

این را گفتم تا بنویسم آلبوم تازه رضا یزدانی با عنوان «سلول شخصی» از آن دسته کارهایی است که نمی‌تواند چندان که باید و شاید نظر مخاطبان را به خود جلب کند. این آلبوم تکرار کارهای گذشته او به شکلی به مراتب ضعیف‌تر است و اتفاق تازه‌ای در خود ندارد. آن‌قدر که می‌توان گفت انتخاب نام سلول شخصی برای این آلبوم کاملا درست و بجا بوده است!

این آلبوم دارای دو لوح فشرده صوتی است که 14 قطعه را در برمی‌گیرد. تمام ترانه‌های بخش اول با نام‌های سلول شخصی، آهنگ قدیمی، پله برقی، سیگار پشت سیگار، سمت هیچ، کلاشینکف، پل نیومن و شلیک کن رفیق توسط اندیشه فولادوند سروده شده‌اند. در بخش دوم هم ترانه‌های کاشف، خاطرات پینه‌بسته، ما، مثه یه تصادف ناجور، تعظیم زئوس و خودزنی توسط مهدی ایوبی، رضا داورزنی، خسرو کیان‌راد، علیرضا باران و بابک صحرایی سروده شده‌اند. رضا یزدانی آهنگسازی این آلبوم و تنظیم یک قطعه را انجام داده است. میلاد عدل، بهروز پایگان، پویا نیکپور، محمد خرمی‌نژاد، شهروز بردوده و ستار اورکی تنظیم‌کنندگان این آلبوم هستند.

نوستالژی بازی و خاطره‌بازی به شکلی ضعیف‌تر از گذشته در سراسر آلبوم وجود دارد و ریتم موسیقی و تنظیم‌ها هم تقریبا شبیه آلبوم‌های پیشین است. آن‌قدر که حتی نمی‌توان گفت یزدانی در این آلبوم درجا زده است، فقط می‌توان گفت او بازگشت و تکرار دارد.

تمرکز یک خواننده روی ترانه‌های یک ترانه سرا و استفاده مداوم از آنها می‌تواند به تکراری شدن فضای آلبوم‌ها بینجامد. یزدانی در این آلبوم از هشت ترانه اندیشه فولادوند، بازیگر سینما استفاده کرده که فضایی یکنواخت به این آلبوم داده است.

ترانه‌های فولادوند در این آلبوم هر چند ظرافت‌هایی را در خود دارد، اما اگر قرار باشد مخاطب مدام در هشت قطعه پشت سر هم صرفا بیان نوستالژی‌هایی چون لوکوموتیو، بافتن کلاه یا بیان پدیده‌های تازه اطرافمان مانند بی‌آرتی و... را بشنود، کمی کسل‌کننده می‌نماید. دو بیت زیر از همین نمونه است که البته می‌توان در آن نکته دیگری را هم دید؛ ایرادهای وزنی هم وجود دارد که خواننده هنگام خواندن ترانه سعی در پوشاندن آنها دارد:

با یه چاقو توی کتفم می‌گذرونم زندگی رو

من دارم خودم ادامه میدم خودمُ به خاطر تو

این لوکوموتیو کهنه از تو ریلش زده بیرون

شده بی آر تی تو خط تو و خونه و خیابون

در ترانه‌هایی هم که دست از نوستالژی‌بازی کشیده است، ترانه‌ها حرف تازه‌ای برای گفتن ندارند و همان واژه‌هایی را کنار هم صف می‌کنند که پیش از این بارها در ترانه‌های دیگر تکرار شده‌اند. یا:

کف افکارمُ موکت کردم که صدای سرم نره بیرون

توی اندازه‌های یک در یک، قد سلول شخصی حلزون

طبق ژورنال‌های سبک جدید واسه کف پارکت مد بود

سر من آکوستیک شد سبک من بر خلاف پارکت بود

ترانه‌های بخش دوم آلبوم هم حرفی برای گفتن ندارند. به یک نمونه اشاره می‌کنم:

من و تو شبیه توریستیم و ویزا

مثل لبخند رو لب مونالیزا

ما شبیه برج ایفلیم و پاریس

ما شبیه بانکیم و واژه واریز

عبارات بالا هم بخوبی نشان می‌دهند ترانه از نظر محتوایی هیچ ندارد و باز هم مواردی چون قافیه رعایت نشده است. اگر قرار است مقید به اصول ترانه نباشیم بهتر است ترانه نگوییم و کسانی که زیر سوال بردن چارچوب‌های لازم در هر گونه یا قالب ادبی را خلاف می‌دانند هم تنگ نظر نخوانیم! این عبارات بیش از این بارها درباره کسانی که قصد بیان کردن ایرادهای یک ترانه را در کشورمان داشته‌اند، گفته شده است.

در پایان این‌که سلول شخصی 14 قطعه دارد که مخاطب اغلب آنها را تنها یک بار گوش خواهد داد و بعد هم احتمالا سراغ «ساعت 25 شب» و «خاطرات مبهم» رضا یزدانی می‌رود تا خاطره‌های خوبش از کارهای گذشته این خواننده را زنده کند. شاید یزدانی این روزها را اگر در سلول شخصی‌اش تنها بگذراند بهتر باشد و درباره آلبوم تازه‌اش بیندیشد و سراغ ترانه سراهای خوب کشورمان برود، آهنگسازی را به متخصصان این امر بسپرد و تمام انرژی و توانش را روی خوانندگی‌اش بگذارد. اندیشه فولادوند هم یا دوره‌های تخصصی ترانه را بگذارند یا به سینما بازگردد.

بامداد محمدی / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها