نگاهی به اوضاع و احوال عراق و سوریه، بررسی وضع قیمت طلای سیاه در هفتههای اخیر، واکاوی ریشههای دست نیافتن ایران و 5+1 حتی به یک توافق سیاسی در مذاکرات وین، همه و همه نشان میدهد که پای عربستان بیش از آنکه گلیم سیاسی این کشور اجازه دهد، دراز شده و همین امر حتی برخی بازیگران فرامنطقهای چون روسیه و آمریکا را نیز نگران بازی ریاض با کارتهای خطرساز کرده است؛ کارتهایی چون «نفت» و «تروریسم» که معادلات خاورمیانه را پیچیدهتر از قبل کرده است.
استراتژی موازنه مثبت آمریکا در خاورمیانه
روابط تهران و ریاض در بستری از تاریخ اسلام قابل بررسی است. تاریخی پرفراز و نشیب که اگرچه الزامات آن، نزدیکی بیشتر ایران و عربستان بهعنوان دو کشور اسلامی را گریزناپذیر میکند، اما همین تاریخ جزئیاتی در دل دارد که باعث شده تا این دو کشور به رقبایی در جهان معاصر و در منطقهای پرآشوب تبدیل شوند که منافعشان هر از چندگاهی در تضاد با یکدیگر قرار میگیرد.
پیش از انقلاب اسلامی، واشنگتن تلاش میکرد تا در چارچوب راهبرد «سدّ نفوذ» خود در طول جنگ سرد، روابط میان تهران و ریاض را مدیریت کرده و این دو متحد خود را علیه اتحاد جماهیر شوروی نزدیک کند. با این همه حتی در همان زمان نیز ریاض برتری منطقهای تهران را تاب نیاورده و برای تضعیف موقعیت کشورمان تلاش میکرد. تلاشهایی که با پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز فصلی نو در برقراری نسبت میان مردم و حکومت در کشورهای اسلامی شکل دیگری به خود گرفت و این بار واشنگتن دیگر وزنه مناسبی برای برقراری موازنه نبود و بنابراین مجبور شد در منطقه پرآشوب خاورمیانه فقط به ایفای نقش عربستانی اتکا کند که دود بازیگردانیهای سیاسیاش در دهههای بعد، به چشم سردمداران کاخ سفید رفت.
پوستخربزه صدام، زیر پای آلسعود
در جریان پیروزی انقلاب اسلامی، ریاض که گمان میبرد با وقوع انقلاب در ایران، موقعیت نظام سلطنتی این کشور نیز تضعیف خواهد شد، تلاش کرد تا انقلاب اسلامی را ناکارآمد نشان داده و نقش رهبری خود در جهان اسلام را تثبیت کند. آلسعود که میدید چگونه انقلاب ایران به یک حادثه پرجاذبه برای جهان عرب تبدیل شده، خیلی زود پشت متحدی قرار گرفت که هشت سال جنگ را بر کشورمان تحمیل کرد. آنها افزون بر حمایت آشکار از دیکتاتور بعثی عراق، جنگی نفتی علیه ایران را نیز به راه انداخته و نقشی مهم در جلب حمایت بازیگران منطقهای از بغداد ایفا کردند.هر چند اقدام نظامی بخشی از کشورهای عربی علیه ایران نتوانست ضربهای به انقلاب ایران وارد کند و آنها همچنان نگران پیامدهای «صدور انقلاب» بودند، ولی ریاض در جریان کشتار زائران خانه خدا که فریاد برائت از مشرکین سرمیدادند، بار دیگر نشان داد که حاضر به قبول یک رقیب انقلابی در منطقه نیست. همزمان با عشوه سیاسی ریاض برای غرب، حمله صدام به کویت، خیلی زود به آمریکا نشان داد متحدان عرب، مهره قابل اعتنایی برای مقابله با تهران نبوده، همین واقعیت باعث شد تا یک دهه بعد، واشنگتن با حمله نظامی به عراق، فصل تازهای در روابط تهران و عربستان رقم بزند.
تروریسم، پاشنهآشیل ریاض در جلب حمایتهای فرامنطقهای
ریاض در دهههای گذشته براساس ماموریتی که از جانب واشنگتن برای مبارزه با ارتش سرخ شوروی داشت، توانسته بود مجوز لازم را برای بازی با کارت «تندروی اسلامی» در خاورمیانه بهدست آورد. بیتردید در نبود افراطیون مورد حمایت عربستان در افغانستان، مسکو میتوانست نقش متفاوتی در کابل ایفا کند. با وجود این حتی پس از فروپاشی شوروی، ریاض باز هم احساس کرد باید با برگ افراطیگری، معادلات منطقهای را مدیریت کند.
هرچند ایالات متحده در جریان جنگ سرد تمایل خود را برای استفاده از این برگ استراتژیک برای مبارزه با رقیب خود نشان داده بود ولی خیلی دیر متوجه شد که تداوم بازی با این کارت خطرناک تا چه اندازه میتواند منافع واشنگتن را به خطر بیندازد. روز 11 سپتامبر که پیروان یک ثروتمند عربستانی هواپیماهای ربوده شده آمریکایی را به برجهای دوقلو کوبیدند، تازه واشنگتن متوجه شد که متحد خاورمیانهایاش چطور با سیاستهای تندروانه خود در منطقه ـ که ناشی از تیرگی روابط تهران و واشنگتن بود ـ امنیت ایالات متحده را به خطر انداخته است.درک این واقعیت که ریاض نمیتواند متحدی قابل اعتماد برای واشنگتن باشد، باعث شد تا آمریکا با لشکرکشی به خاورمیانه و حمله به افغانستان و عراق، رأسا منافع منطقهای خود را دنبال کند.
حمله آمریکا به عراق، اگرچه در کوتاهمدت منطقه خاورمیانه را ثباتی ناشی از التهاب حضور بیگانه بخشید، اما در بلندمدت، موجبات یک بیثباتی منطقهای را فراهم آورد و باعث شد تا دیگر بار، ریاض به سیاست سنتی خود یعنی بازی با برگ افراطیون روی آورد.
عربستان که این نکته را دریافته بود که استقلالطلبی ایران چگونه باعث شکلگیری بیداری مردم منطقه علیه دیکتاتورهای متحد آلسعود شده، وقتی حکومت آلخلیفه و دیگر دولتهای نزدیک به خود را در حال سقوط دید و متوجه این واقعیت شد که چطور مردم مصر و لیبی و تونس یک به یک ائتلاف سنتی عربهای خاورمیانه را به فروپاشی نزدیک میکنند، سناریوی جنگ داخلی در سوریه را مورد حمایت قرار داد تا انحراف در بیداری اسلامی را موجب شود. این سناریو پس از ناکامی در تشویق آمریکا و اسرائیل برای حمله به ایران با این توصیه پادشاه عربستان به سفیر ایالات متحده در عراق که «سر افعی را قطع کنید»، طراحی و اجرا شد. ریاض که گمان میبرد با شکلگیری ائتلافی شامل بازیگران منطقهای و فرامنطقهای علیه دولت دمشق میتواند موقعیت ایران و محور مقاومت متحد کشورمان را تضعیف کند، وقتی متوجه شد که نمیتواند با وجود حمایت آشکار تهران و مسکو از اسد، سقوط دمشق را به بزم بنشیند، آتش فتنه را در عراقی شعلهور کرد که قربانی یک نزاع فرقهای بود.
چوب عربی، لای چرخ مذاکرات
ظهور داعش در سوریه و عراق، واشنگتن را بار دیگر به یاد ریشههای شکلگیری القاعده انداخت و نخبگان آمریکایی را مجاب کرد این واقعیت را بپذیرند که عربستان نمیتواند با این ساختار ایدئولوژیک و نفوذ افراطیگری، متحدی مناسب برای ایالات متحده باشد. ریاض که خود نیز خیلی زود دریافت استفاده از کارت داعش فقط به افول جایگاه ریاض منتهی شده و حاصلی جز قدرت گرفتن بیش از پیش تهران در خاورمیانه نداشته، تلاش کرد تا در ائتلافی نمایشی با واشنگتن، خود را ضدداعش معرفی کند. ژستی تبلیغاتی و چنان ریاکارانه که حتی افکار عمومی داخلی این کشور را هم نسبت به مبارزه عربستان با تروریستهای داعش قانع نکرد.
در چنین وضعی، ریاض نگران مذاکراتی بود که میان تهران و واشنگتن همراه با پنج قدرت فرامنطقهای دیگر در جریان بود. هرچند هفت کشور حاضر در مذاکرات تاکید داشتند که این گفتوگوها فقط درباره پرونده هستهای است، اما عربستان میترسید که شاید نتیجه توافق هستهای، جابهجایی متحدان آمریکا در منطقه باشد و برای همیشه به امتیازاتی که ریاض از قِبل نزدیکی به واشنگتن داشت، پایان دهد. به همین دلیل وزیر خارجه عربستان شبانه خود را به وین رساند تا همصدا با لابی صهیونیستی، چوبی عربی را لای چرخ مذاکرات هستهای گذاشته و مانع از حلوفصل یکی از مهمترین پروندههای سالهای اخیر شود.
از پرچم سیاه داعش تا بازار سیاه نفت
عربستان برای مقابله با قدرت برتر ایران در منطقه، به هر وسیلهای ازجمله نزدیکی به رژیم صهیونیستی و تشکیل اتحادی عبری ـ عربی، فشار بر قطر برای تحت تاثیر قرار دادن حماس و ارتباطش با تهران و همراهی با ترکیه برای حمایت از تروریستهای منطقه متوسل شد.
با وجود این ایران نه فقط در عرصه نزدیکی به قدرتهای فرامنطقهای بلکه در حوزه مدیریت تحولات منطقه دست برتر را در اختیار داشت که راهپیمایی اربعین در کربلا آن هم در امنیت کامل و نیز در اختیار گرفتن قدرت توسط شیعیان یمن آن هم در نزدیکی مرزهای عربستان، از جمله مهمترین مصادیق آن بود. فشارهای ریاض حتی نتوانست مذاکرات هستهای را به شکست منتهی سازد و همین مساله موجب آن شد که آلسعود، بهگونهای شتابزده از سلاح نفت برای تحت فشار قرار دادن کشورمان و دیگر متحد سوریه یعنی روسیه استفاده کند. کاهش شدید قیمت نفت آن هم همزمان با شدت گرفتن تلاشهای جهانی برای پایان دادن به بحران سوریه هرچند تهران، مسکو و حتی واشنگتن را تحت فشار قرار داد، ولی همزمان بازار انرژی را هم ناآرام کرد.
به این ترتیب ریاض که پیش از این با رفتارهای سیاسی خود، باعث شده بود بخشی از حامیانش را از دست بدهد، اکنون در بازی نفتی آغاز شده نیز روشن نیست بتواند دست برتر را داشته باشد و بعید نیست متلاطم کردن بازار انرژی و خصومت نفتی ریاض با روسیه آن هم در دوره رکود اقتصادی، بتواند جهان را بیش از پیش متقاعد کند که آلسعود دیگر قابل اعتماد نیست.
دوراهی سرنوشتساز، پیشروی آلسعود
در کنار همه این حوادث، عربستان در داخل نیز با بحرانهای متعددی دست به گریبان است. فرقهگرایی آلسعود و سرکوب شیعیان که تبلور آن در حکم شیخ نمر، روحانی شیعه بود، از یکسو، رسوایی تبلیغاتی نزدیکی ریاض به تلآویو از سوی دیگر و نیز بحران جانشینی سلطنتی در ساختار سیاسی فرسوده این کشور، همه و همه باعث شده است تا ریاض با اضطراب مضاعف به صفحه شطرنج منطقه نظر بیندازد.در چنین شرایطی، به گمان صاحبنظران، عربستان که شکست سناریوهای خود را در سوریه، عراق، یمن و حتی شاید بحرین به تماشا نشسته، تنها راه باقیمانده برایش، نزدیک شدن به تهران و فاصله گرفتن از نقش رقابت منفی با تهران است؛ همان نقشی که تاکنون فقط برای ریاض هزینه سیاسی، اقتصادی و تبلیغاتی دربر داشته و جز افزایش اقتدار تهران، به نتیجه محسوس دیگری نینجامیده است.
تهران تاکنون بارها از عربستان خواسته تا با ایجاد یک اتحاد منطقهای با کشورمان، به حفظ ثبات منطقه کمک کند. این همان پیامی است که ظریف در دیدار سه ماه پیش خود با همتای عربستانیاش آن را گوشزد کرد و پیش از این نیز همین گزاره از سوی رئیسجمهور کشورمان در نشستهای مختلف خبری مورد تاکید قرار گرفته بود.
حالا ریاض مانده و رسوایی دکترین سیاسی آن در منطقه که بهاختصار «پترو تروریسم» خوانده میشود، همان دکترین واپسگرایانه متکی بر دو بال نفت و افراطیگری که ناکارآمدیاش در جریان بداقبالیهای میدانی داعش بار دیگر اثبات شد و به این ترتیب باید منتظر ماند و دید که ریاض که بر سر دوراهی «نزدیکی به تهران» و «فرورفتن در باتلاق بحرانهای درونی و بیرونی» قرار گرفته، در فرجام پا در کدام راه خواهد نهاد.
مصطفی انتظاری هروی / گروه سیاسی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد