جناب آقای بهجتپور برای شروع بحث بفرمایید یثرب و مردم آن چه تفاوتی با دیگر شهرها و مردمان آن زمان در حجاز و از جمله مکه داشتند که توانستند تحقق بخش مدینه نبوی شوند؟
تفاوت مردم مدینه با مردم مکه یا طائف این بود که مردم مدینه پیش از حضور پیغمبر اکرم(ص) در آن شهر با مضامین اسلامی آشنا شدند و به آن ایمان آوردند؛ برخلاف طائف که وقتی پیامبر به آنجا رفتند بشدت مورد آزار مردم آن شهر قرار گرفتند. مردم مدینه شاید به دلیل حضور اهل کتاب در این شهر و ارتباطی که با آنها داشتند اجمالا میدانستند دینی در آن منطقه ظهور پیدا خواهد کرد و یهودیها هم آمدهاند و منتظر پیغمبر آخرالزمان هستند. آنها به اسلام روی آوردند و به همین دلیل وقتی پیغمبر اکرم(ص) به مدینه رفتند اینگونه نبود که دوباره اقلیتی را تشکیل بدهند.
پیغمبر در مکه حرکت را بهتنهایی آغاز کردند و بتدریج جمع کوچکی به ایشان ایمان آورد و گرد ایشان را گرفت. بخش قابل توجهی از همین جمعیت کوچک تحت فشار مجبور به مهاجرت به حبشه شد. بخش خیلی کوچکی هم که در مکه بود تحت فشارهای شدید قرار داشت و اگر حمایتهای ابوطالب و حضرت خدیجه نبود کار بر پیغمبر سختتر از اینها میشد. بعد از قضیه شعب ابوطالب و فوت این دو بزرگوار و با افتادن رهبری قریش به دست ابوجهل فشارها بر پیغمبر بیشتر شد. بنابراین در مکه، هم فشارها زیاد بود و هم جمعیت مسلمانان اندک، اما در مدینه به دلیل هوشیاری مردم و آمادگی روحیای که وجود داشت و در واقع تلقی غیرمتعصبانهای که از پیامبر داشتند بخش قابل توجهی از آنان حتی پیش از حضور پیامبر ایمان آورده بودند، بنابراین وقتی پیغمبر وارد مدینه شد، دوره جدیدی شروع شد که در آن مؤمنان اکثریت جامعه بودند. خطابهای قرآن در این دوره هم کاملا نشان میدهد این گروه جمعیت قابل توجه و محوری جامعه را به خودشان اختصاص داده بودند.
با این زمینهای که با حضور پیامبر(ص) در مدینه پدید آمد، این شهر چه مراحلی را پشت سر گذاشت و چه عناصری در آن بروز و ظهور یافت؟ به تعبیر دیگر این شهر چگونه هویت خود را پیدا کرد؟
بعد از حضور پیغمبر اکرم(ص) اوس و خزرج با این که دو قبیله بودند ذیل سایه رهبری جدید قرار گرفتند. این دو قبیله و قبایل یهودی مانند بنینضیر و خیبر و بنیقینقاع که سه گروه اهل کتاب بودند و با اوس و خزرج پیمان داشتند همه در زیر چتر پیغمبر قرار گرفتند و با این که حذف نشدند، اما سازمانی برتر آمد و آنها را مدیریت کرد. در این شرایط در عین حالی که افراد در شکل قبیلهای زندگی میکردند زیر چتر بزرگتری به نام اسلام و ریاست و رهبری پیغمبر قرار گرفتند. این در واقع بلوغی بود که با حضور پیغمبر اکرم(ص) و با توافقی که روی شخصیت و اندیشه ایشان بود، شکل گرفت. در این وضع بود که پیغمبر اکرم(ص) مدینه را هویت جدیدی بخشید و یثرب تبدیل به شهر پیغمبر یا همان مدینهالنبی شد؛ شهری که پیامبر(ص) مدنیت خاص خود و آمال و آرزوهای خود را در مورد امت اسلامی در آنجا پایه گذارد.
مدینهالنبی در مقام یک پدیده اجتماعی و سیاسی دارای چه مؤلفهها و عناصری بود که در سالیان بعد از دل آن یک تمدن بیرون آمد؟ به تعبیر دیگر چه عناصری در مدینهالنبی پدید آمد و شکل گرفت که آن را بدل به یک تمدن کرد؟
بعد از این که پیامبر اکرم(ص) با پیشنهاد مردم مدینه مسئولیت آن منطقه را پذیرفتند عمدهترین نیازی که وجود داشت نیاز قانونی بود؛ یعنی سلسله قوانینی که بتواند مدنیت را در آنجا پایهریزی کند. اولین سورهای که در مدینه نازل شد و بزرگترین سوره قرآن هم است، بقره است. در این سوره که گفته میشود نزول آن تا حدود پنج سال ادامه پیدا کرد، خدای متعال مجموعهای از قوانین و گزارشات و معارف را که این جامعه تازه شکلیافته به آن نیاز داشت در اختیار آن گذاشت. گزارشات سوره بقره و چند سوره بعدی در این دوره ابتدایی، عمدتا تبیینگر مرزها و معرفیکننده دستهها و گروههای مختلفی هستند که در این شرایط مسلمانان با آنها مواجهند.
بخشی از آیات سوره بقره البته اختصاص به توصیف جامعه هدفی داشت که جامعهسازی قرآن و مجموعه قوانین آن متوجه آن بود. در اینجا مخاطبین اصلی افراد جامعهای هستند که به عنوان جامعه متقین شمرده میشوند؛ جامعهای که بر اساس آیات ابتدایی سوره بقره ایمان به غیب داشت و دست غیب را در زندگی خود باور کرده بود، اقامه نماز کرده و با پروردگارش پیوند داشت و او را به عنوان صاحب اختیار خود میشناخت و میثاق بندگی را دائما با او تجدید میکرد. این جامعه به آخرت هم یقین داشت و باور داشت از پس امروز فردایی وجود دارد و انسان در آن روز مورد سؤال قرار میگیرد. این گروه کسانی بودند که به قرآن و به همه کتابهای گذشته ایمان داشتند و دارای ویژگیهای دیگری هم بودند که ابتدای سوره بقره آمده است.
بخشی دیگر از آیات اشاره به کسانی داشت از اهل کتاب و مشرکین مدینه که بنای تسلیم نداشتند و بخشی هم مربوط به گروهی بود که با دل بیمار به سمت اسلام آمده بودند؛ آنها علی الظاهر مسلمان بودند، اما انگیزههایشان انگیزههای خالص و پاک نبود.
خدای متعال در این شرایط که مجموعهای از قوانین را نازل فرمودند برخی تذکرات و هشدارها را نیز در مقام پیشگیری از آسیبها گوشزد کردند. سوره بقره ضمن این که قوانین زیادی را در جنبههای مختلف در اختیار میگذارد این هشدار را هم میدهد که نکند حال که اسلام مستقر شده و بناست با قوانین تثبیت شود و شکل قانونی به خود بگیرد میثاقهایتان را با خداوند متعال فراموش کنید. بیان این هشدارها همراه با اشاراتی به داستان هبوط آدم و حوا و میثاق بندگیای است که در آنجا مطرح میشود.
مطلب دومی که باید بدانند و ممکن است متوجه آن نباشند این است که یهودیانی که در مدینه زندگی میکنند و انتظار بود با پیامبر همراهی کنند، بخش قابل توجهی از آنان همراهی لازم را با پیغمبر و مسلمانان نخواهند کرد. در اینجا سعی میشود با نگاهی تاریخی به نقصها و ضعفها و پیمانشکنیهای یهود این شناخت به مسلمانان داده شود تا اگر در آنها رفتاری ناهماهنگ و غیرمنتظره دیدند، منفعل نشوند. در سوره بقره حدود صد آیه بلکه بیشتر به همین مطالب اختصاص یافته است.
دیگر مطالبی که در سوره بقره مطرح میشود احکامی در باب روزه، احکامی در باب انفاق، احکامی در باب ازدواج و طلاق و روابط همسران، احکامی در باب ترک برخی محرمات مثل ربا و مسائلی مثل حج و قبله و از این دست است. در نتیجه صدور این احکام ظرفیت قانونی در جامعه مدینه تامین میشود و در واقع این قوانین هویت جدید جامعه را تثبیت میکند.
در همین بین هم البته شرایطی پیش آمده بود و به واسطه جنگهایی که مسلمانان با مشرکین داشتند سوره انفال همزمان با سوره بقره بتدریج نازل میشد و بیانگر بحثهای مربوط به احکام جهاد و فرهنگ جهاد و قوانین مرتبط با آن بود. سومین سوره مدنی هم که سوره آلعمران بود و در ترتیب نزول هشتاد و نهمین سوره است، مباحثی را در زمینه جامعهسازی در بر میگیرد. در اینجا هم یک سلسله قوانین و مباحث حقوقی و قانونی در اختیار پیغمبر گذاشته میشود و مسلمانان این بار در خصوص مسیحیان توجیه میشوند و ضمن معرفی ویژگیهای مثبت و منفی آنان، با نگاهی آسیبشناسانه هشدارهایی نسبت به هضم شدن مسلمانان در جامعه اهل کتاب یا حتی مشرکین مکه و دیگر نقاط که مسلمانان پیوندها و ارتباطاتی با آنها داشتند، داده شد و گوشزد شد این روابط نباید به نادیده گرفتن اندیشه اسلامی و فرهنگ اسلامی منجر شود.
با توجه به توضیحات شما بنابراین آنچه از پرتو سوره بقره و تا حدی انفال و بعد هم آل عمران که اولین سورههای مدنی هستند مشخص میشود این است که در سالهای اول نوعی زمینهسازی و جامعهسازی دارد اتفاق میافتد. در واقع مرزهایی کشیده شد، قوانینی تعیین شد، معارفی بیان شد و آگاهیبخشی و آسیبشناسیای صورت گرفت که از یک سو جامعه مسلمانان را به یک مرحله تفاوت رساند و به آنها هویتی مستقل بخشید و از سوی دیگر هم به نظر میرسد همین مسائل ظرفیتی را به جامعه مسلمانان بخشید و پتانسیلی را در آنان فعال کرد که به گسترش جامعه اسلامی در ابعاد جغرافیایی منجر شد.
بله از یک طرف مسلمانان نسبت به محیط، یعنی نسبت به یهود، نسبت به مسیحیت، نسبت به مشرکینی که در آن منطقه زندگی میکردند و نسبت به منافقین توجیه شدند و آنچه اتفاق افتاد و تا انتهای جریان نزول قرآن ادامه داشت بخوبی مدیریت شد و از طرف دیگر هم چند نتیجه در طول دوره حیات پیامبر عظیمالشأن حاصل شد. یکی این که اسلام بر ادیانی که آن روز مطرح بود غلبه پیدا کرد. درواقع قوانین اسلام چنان بخوبی طراحی شده بود و بخوبی مسلمانان را راهبری کرد و نقاط قوت و آسیبهای آنها را اظهار کرد که غلبه اسلام بر دیگر ادیان را براحتی نشان داد. نتیجه دوم این بود که اشخاصی تربیت شدند که در سیمای آنها اثر بندگی بخوبی نمایان بود. اینان که با انگیزههایی الهی زندگی میکردند، در حالی که بر دشمن تندی داشتند در بین خودشان مهربان بودند. سومین اثری هم که در این رابطه بارز است این بود که مسلمانان از نظر اجتماعی جریانی بودند که از دوره ضعف شروع کردند و بعدها تبدیل به یک درخت مستقل تناور شدند. اینها چیزهایی است که در دوره حیات پیغمبر(ص) اتفاق افتاد و در آیات پایانی سوره فتح که یکصدودوازدهمین سوره در ترتیب نزول است، در قالب گزارشی از رشد جامعه اسلامی به آنها اشاره شده است. بر این اساس دوره مدینه در واقع دوره قدرت یافتن به وسیله تثبیت قوانین و در نهایت مستقل شدن جامعه اسلامی است. دو سوره پایانی نازل شده بر پیامبر(ص) یعنی سورههای مائده و توبه نیز در ادامه به آسیبهایی پرداختهاند که این درخت تناور ممکن است با آن مواجه شود.
پس اینگونه پایه تمدن اسلامی گذاشته شد. آیا میتوان مرحله حضور پیامبر در مدینه را هم یک تمدن به حساب آورد؟
در مدینه مدنیتی شکل میگیرد که پایگاه تمدن اسلامی است؛ چون معمولا تمدن اسلامی به مجموعه حوزههایی که اسلام در آن جا حضور پیدا کرد اطلاق میشود و در این زمینه عمدتا به آثار و پیامدهای اسلام توجه میکنیم. اگر چنین تلقیای داشته باشیم مدینه را باید پایگاه تشکیل تمدن اسلامی دانست، اما تمدنی که خود پیغمبر در آن دخالت مستقیم داشتهاند در واقع همان مدینهالنبی است.
در هر صورت مدینهالنبی به پایگاهی برای تمدنسازی بدل شد و علیرغم ضعف اولیهاش به قدری در محضر اسلام و قرآن و پیامبر اکرم(ص) قدرت یافت که چهار تمدن برجسته آن دوره یعنی ایران و روم و یمن و مصر، به اسلام تن دادند و آن را پذیرفتند. البته بخشهایی از این تمدنها اسلام را نپذیرفتند اما در آن حوزههایی که اسلام حضور پیدا کرد و به دنبال آن تمدن اسلامی شکل گرفت، این تمدنهای چهارگانه گرد شبهجزیره عربستان همه ظرفیتهایشان را در اختیار اسلام گذاشتند و تمدن اسلام زایش پیدا کرد. برایناساس مدینهالنبی پایگاهی برای زایش تمدن اسلامی شد.
شما اشارهای داشتید به آسیبشناسیای که در دوره قوامیافتگی و استقلال جامعه اسلامی در مدینه و در واقع در دو سوره پایانی نازل شده بر پیامبر(ص) ارائه شده است. از مطالب این سورهها چه استفادهای میتوان کرد برای چالشهایی که در دورههای بعد، جامعه اسلامی یا تمدن اسلامی با آن مواجه شد؟
یکی از نکات که میتوان گفت اصلیترین نکته است ناظر بر این است که بعد از پیروزی جریان اسلام مردم گروهگروه به سمت اسلام آمدند. در این شرایط خدای متعال در سوره توبه این گونه هدایت فرمود که از هر گروه و منطقهای جمعی به مدینه آمده اسلام را بشناسند و به منطقه خود بازگردند و آن را تعلیم دهند. این در شرایطی بود که پیامبر اکرم(ص) در شرف پایان رسالت و ارتحالشان بودند و این تدبیر قرآن برای این بود که بسرعت یک سلسله آموزشی شکل بگیرد تا افرادی از اقوام مختلف معارف دین را فرا بگیرند و با بازگشت نزد اقوامشان آنها را انذار دهند. اما بعد از پیغمبر(ص) در این زمینه کوتاهیهایی صورت گرفت و این رفت و آمد علمی اتفاق نیفتاد. به همین دلیل تمدن اسلامی در بخشهایی از آن، عمدتا به اصطلاح رنگی ظاهری از اسلام را گرفت اما به حقیقت ایمان و به حقیقت اسلامی تبدیل نشد.
سرّ آن انحرافی هم که به نظر میرسد در رهبری پس از پیغمبر صورت گرفت و سرّ کوتاه شدن سقف تمدن اسلامی در ادامه و متوقف شدن رشد آن در قرنهای بعد هم دقیقا به همین مساله بازمیگردد. در طول حیات پیامبر(ص) و نزول قرآن، بر اساس این آیه که میفرماید «هو الذی بعث فی الامیین رسول منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه» روش این بود که قرآن مطالب را به نسل اول منتقل کرد و پیغمبر هم آنها را تعلیم و تبیین کرد. اما به دلیل این که در ادامه این مسیر طی نشد سقف دریافتهای تمدنی مسلمانان پایین آمد و به دلیل این که ریشهها قوی نبود بعد از مدتی تمدن اسلامی دچار چالشهای بزرگ شد و بعد هم که به انحطاط رسید و امروزی را که شما میبینید، شاهد هستیم.
بر اساس مطالبی که عرض شد امروز نیز راه این است که امت اسلامی به سمت رهبریهای شایسته حرکت کند. رهبریهای شایسته هم کسانی هستند که دقیقا قرآن را تعلیم بدهند و نه خواستهای خودشان را. اگر ما بتوانیم به سمت رهبران صالح در جهان اسلام حرکت کنیم و بتوانیم دوباره جامعه را بر اساس قرآن بسازیم حتما تمدن اسلامی دوباره کار خود را از سر خواهد گرفت و کار ناتمام و ناقصی که بعد از پیامبر اسلام(ص) باید به کمال میرسید انشاءالله به انجام میرسد.
سید مهدی موسوی / جام جم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد