برشهایی از کتاب « پرسه در احوالات ترون و ترونیا»

پاتق هنرمندای تیارت

کافه قنادیِ لاله زار پاتق هنرمندای تیارت بود. تک و توکی از نویسنده ها و شاعرا مث صادق هدایت، صادق چوبک، نصرت رحمانی، کریم پور شیرازی، حکیم الهی، بر و بچه های روزنومه فکاهیِ توفیق، ممد مسعود مدیر روزنومه مرد امروز، یه چن نفری اَخّواننده ها و نوازنده ها، میز رضا قلی ظلی، ادیب خونساری، روح بخش، مجید و حمید وفادار و رضا محجوبی توش رفت و اومد داشتن.
کد خبر: ۷۵۵۷۸۱
پاتق هنرمندای تیارت

در ص 15 کتاب آمده است:

به سید خندان رسیدم، زیادم بدم نَیمَد، رفتم که سری به سیّد نورانی بزنم و یکی دو تا پیاله ازون چاییای سردمِ معروفش بزنم و یک کمی جون بیگیرم، اما هر چی چش انداختم نه سیّدو دیدم نه کلبه عشقشو. تو یه دکّه خشت و گلیِ کوچیک، شاید سه متر در سه متر، سالای درازی زندگی می کرد. مردی بود قد کوتاه و کمی کُپُل، صبور و آروم.

همیشه شال کمر و عرق چین سبز به کمرش و رو سرش دیده می شد، زیاده طلب نبود، زندگیشوهمین قّد و همین طور که بود دوس داش، تنا زندگی می کرد و به تناییش خو گرفته بود، صورت شاد و لبِ خندونش هر آدم عنق و بداخمی رو به وجد می آورد. اون سال و زمونا جاده قدیم شمرون خاکی بود با درختای سرسبز و جوبای پر آب، رفت و اومدشم با درشگه و گاری و مال بود. کسایی که بین ترون و شمرون بیا برو داشتن هر دفه که به اون نقطه می رسیدن سری ام به سید می زدن. یک کمی کنارش می شسن و باهاش چاق سلامتی و با یه اسّکام کمر باریک چاییِ دبش و دیشلمه نفسی چاق می کردن،

وقتی ام می خواسّن اَسّیّد جداشن دسّشون تو جیبشون می رفت و اون بنده خدا رو بی نصیب نمی ذاشتن، بعضیام که به سلامت و پاکدلیِ اون اعتقاد داشتن اگه می خواسّن سفره نذری بندازن یا گوسبندی قربونی کونن یا هر نیتی که داشتن می اومدن پیش سیّد و با نیّت اون این کارو می کردن، می گفتن نفسش حقّه. پرس و جو کردم تا بالاخره بِهِم رسوندن سیّد در اردیبهشت سال ۱۳۲۳ با نود و یک سال سن روح بزرگش پرواز کرده.

منبع: مرنضی احمدی، « پرسه در احوالات ترون و ترونیا» ، تهران: انتشارات هیلا،‌1389

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها