در این فیلم که اقتباسی آزاد از نمایشنامه «اتوبوسی به نام هوس» تنسی ویلیامز است، برقنورد نقش کاراکتر «داود» را ایفا کرده است. با وجود اینکه این کارکتر-داود-نقش کوتاهی در فیلم دارد ولی هومن برقنورد در آن بازی بسیار درخشان و قابل توجهی از خود به نمایش گذاشته است. گفتوگوی زیر با هومن برقنورد پیرامون بازی در فیلم «بیگانه» است که در ادامه میخوانید:
درباره کاراکتر داود در «بیگانه» برایمان بگویید و اینکه چه مراحلی را برای بازی در این نقش گذراندید؟
من در ابتدا از سعید ملکان بابت اعتمادش به خودم تشکر میکنم و اینکه من را به گروه بهرام توکلی معرفی کرد. همانطور که در جریان هستید این فیلم برگرفته از نمایشنامه «اتوبوسی به نام هوس» است که یک متن جهانی و معتبر است و همه با آن آشنایی دارند. روز اولی که در مورد این کار با آقای توکلی صحبت کردیم قرار بر این بود که تمام فیلم به صورت سکانس-پلان گرفته شود ولی در مرحله اجرا به دلیل بحثهایی فنی که به وجود آمد این اتفاق نیفتاد ولی ما تمام تلاشمان را به کار بستیم که بتوانیم سکانسهای فیلم را سکانس-پلان بگیریم.
نتیجه این شد که در یکسری از پلانهای فیلم شاهد اتفاق مثبتی در اثر این تلاش هستیم. ما برای بازی در این فیلم پروسه تمرین مانند تئاتر را پشت سر گذاشتیم. بهرام توکلی بسیار ریزبین و دقیق بود. من اعتقادم بر این است که هر جایی که بازیگر در حال بازی دچار اشتباهی میشود و کارش را به درستی انجام نمیدهد؛ اول از همه خودش متوجه این اشتباه میشود، مگر اینکه بازیگر بیهوش یا کمهوشی باشد. من زمانی فهمیدم که آقای توکلی بسیار دقیق نگاه میکند که دقیقاً همانجاهایی که خودم متوجه میشدم که اشتباه کردم، او اشتباهم را به من گوشزد میکرد. اینجا بود که فهمیدم با کارگردانی روبهرو هستم که من را بهتر از خودم میشناسد، بنابراین دیگر خیالم راحت بود، میدانستم هر اشتباهی داشته باشم او حواسش هست و به من یادآوری خواهد کرد. بهرام توکلی در کار برداشتهای بسیار زیادی میگرفت و وسواس بیش از حدی داشت ولی این وسواس از نوع منفی آن نبود و نتیجهای که از فیلم به دست آمده، گواه بر این موضوع است.
شیوه هدایت بازیگر بهرام توکلی چگونه بود؟ آیا همان شیوهای که در تمرینها برای شما به کار میبرد برای دیگر بازیگران پی میگرفت یا با هر بازیگری رفتار منحصر به فردی داشت؟
من فکر میکنم برای همه ما از یک شیوه استفاده میکرد. همه چیز به نرمی صورت میگرفت. هیچ عجلهای نبود. تمام سکانسهایی که من دیالوگ داشتم-نه تنها من، بازیگران دیگر هم به همین صورت بود-اگر در 9 برداشت به سکانس مورد نظر میرسیدیم همه دست میزدند که مثلاً با 9 برداشت توانستیم سکانس را به پایان برسانیم؛ ولی در مقابل در سکانس پایانی-سکانسی که پس از جدا شدن از کاراکتر نسرین کنار چراغ قرمز ایستادم-با وجود اینکه دیالوگی نداشتم ولی آن سکانس را با 35 برداشت گرفتیم!
به نظر شما حساسیت تا این اندازه برای گرفتن سکانسها به جا بود؟
فکر میکنم گرفتن سکانسها در 35 برداشت یا 30 برداشت در صورتی که در تدوین واقعاً از برداشت آخر استفاده شده باشد به جا بوده ولی اگر از برداشت سوم استفاده کنند، این دیگر وسواس بیجاست.
خود شما در زمان بازی حس میکردید گرفتن این همه برداشت برای بازی شما لازم است؟
بهرام توکلی آنقدر فرد آرامی بود که همان توضیحی که برای برداشت اول به من میداد با همان لول صدا و آرامش در نگاه در برداشت آخر بود. بنابراین به عنوان بازیگر در صحنه او احساس آرامش داشتم و تمام تلاشم را میکردم چیزی که او میخواهد را اجرا کنم و فکر میکنم نتیجه خوبی هم از این تلاش گرفته باشم.
این نقش در ابتدا برای شما چه جذابیتی داشت که بازی در آن را پذیرفتید؟ نقش برایتان در اولویت بود یا همکاری با بهرام توکلی؟
هر دو برایم جذابیت داشت. هم نقش، هم کار کردن با بهرام توکلی. این حرف را نمیزنم که کارگردانها به من با پیشفرض حرفی که زدهام نگاه کنند، ولی خودم احساس میکنم تخصصم در نقشهای کوچک است البته کاراکتر داود خیلی نقش کوچکی نبود، ولی نقشی که در «کیفر» یا «آرایش غلیظ» داشتم نقش کوچکی بود. هم نقش، هم این موضوع که فیلم اقتباسی از «اتوبوسی به نام هوس» است برایم جذاب بود و هم کار با بهرام توکلی برایم جذابیت داشت. علاوه بر همه اینها من پارتنرهایم را هم دوست داشتم؛ سالهای سال است که با امیر جعفری و پانتهآ بهرام تئاتر کار کردهام و با هم آشنا هستیم. البته افتخار آشنایی با خانم افشار را در این کار به دست آوردم، ولی ایشان هم تمام سعی و تلاشش را میکرد که با ما سه نفر هماهنگ شود.
با توجه به این موضوع که در تیتراژ اول با این روبهرو میشویم که این فیلم برداشتی آزاد از «اتوبوسی به نام هوس» است، در نقدهای زیادی توسط منتقدان درباره این فیلم نوشته شده است که این فیلم هیچ ربطی به نمایشنامه ذکر شده نداشته و با نوشتن این جمله در تیتراژ به زور میخواهد ذهن مخاطبان را به سمت نمایشنامه سوق دهد. شما در این مورد چگونه فکر میکنید؟
من مطمئنم اگر آقای توکلی در تیتراژ نمینوشت برداشت آزاد، همین منتقدان و دیگران میگفتند: «اِاِاِ... اینکه «اتوبوسی به نام هوس» است، چرا ننوشته که بر اساس آن ساخته شده است؛» هرکسی «اتوبوسی به نام هوس» را دیده باشد کاملاً متوجه خواهد شد که این کار براساس داستان آن نوشته شده است.
وقتی به شما گفته شد که قرار است در این متن بازی کنید به فیلم الیا کازان مراجعه کردید تا کاراکتر هارولد میشل را که کارل مالدن بازی کرده است بار دیگر واکاوی کنید؟
من سالها پیش این فیلم را دیده بودم و اصلاً یاد این نقش نبودم. برای بازی در نقش داود به فیلم الیا کازان مراجعه نکردم. چون وقتی ما یک فیلمنامه داریم که باید بر مبنای آن بازیهایمان را ارائه بدهیم چه لزومی دارد که به چیزی به جز فیلمنامه رجوع کنیم.
شما این نمایشنامه را از پیش خوانده بودید و فیلمی که براساس آن ساخته شده را هم دیده بودید، حتی بارها در همین کشور خودمان براساس این نمایشنامه، تئاترهایی اجرا شده که ممکن است آنها را هم دیده باشید؛ آیا بازی در چنین نقشی که بارها توسط بازیگران مختلف امتحان شده بود برای شما به عنوان بازیگر راحتتر بود یا سختتر؟
به نظر من بستگی به شیوه بازیگر دارد. من شیوه منحصر به فرد خودم را در بازیگری دارم و به کپیبرداری اعتقادی ندارم. شاید اگر قرار باشد کس دیگری این نقش را بازی کند به تماشای فیلم الیا کازان بنشیند و بگوید دیدن فیلم میتواند به من ایده بدهد، ولی من اینطور عمل نمیکنم. برای بازی در این کار تنها به فیلمنامه رجوع کردم، پیشینهها را کنار گذاشتم و از ابتدا به عنوان یک کاراکتر جدید به آن نگاه کردم.
شما به عنوان بازیگر معمولاً چقدر طول میکشد که با کارگردانهای جدید خودتان را وفق دهید و با رویکرد آنها کنار بیایید؟
بستگی به کارگردانی دارد که با او کار میکنم. بعضی وقتها کارگردان چهار کلمه که صحبت میکند من میفهمم که او در کل، آدم بیتجربه و پرتی است، بنابراین در کار کردن با آنها شیوه خودم را پیش میگیرم و به حرفشان توجهی نمیکنم. ولی وقتی کارگردان آدمی درست و حسابی باشد و کارش را بلد باشد، به او اعتماد میکنم و همه تلاشم را در راستای رسیدن به چیزی که مورد نظر اوست به کار میبندم. اگر با کارگردان به زبان مشترک برسم خیلی زود میتوانم خودم را با او وفق دهم. در این مواقع همیشه تلاش میکنم که با کارگردان هماهنگ شوم نه اینکه او به خاطر حرف من از چیزی که مد نظر داشته کنار بکشد. از میان کسانی که من برایشان کار کردم، بهرام توکلی و حسن فتحی دو کارگردانی هستند که بازیگر میتواند با خیال راحت خودش را به دست آنها بسپارد. دو کارگردانی که میتوان به راحتی با آنها دیالوگ گفت، از درون آنها با خبر شد و به زودی با آنها به یک زبان مشترک رسید.
بهترین سکانسی که در فیلم داشتید کدام سکانس بود؟
ما سکانسی در فیلم داشتیم که حذف شد. من خیلی به آن سکانس علاقه داشتم. سکانسی که من و امیر جعفری در زمین فوتبال بودیم. این سکانس زمین فوتبال را چند بار در طول فیلمنامه داشتیم که به طور کل آن را از فیلم حذف کردهاند. یکی از این سکانسها به این صورت بود که پس از بحث کردن کاراکتر داود با امیر سر موضوع نسرین، ما در زمین فوتبال هستیم. من به امیر میگویم که امروز حال بازی کردن را ندارم و بر روی سکو مینشینم. امیر وارد زمین فوتبال میشود و پس از چندی در زمین دچار درگیری میشود. من از روی سکو نگاه میکنم و میبینم که امیر را میزنند ولی رویم را از او بر میگردانم و سیگار میکشم. شاید این سکانس هیچ چیز خاصی نبود ولی به نظر من به کاراکتر داود خیلی کمک میکرد و میتوانست این کاراکتر را برجستهتر کند ولی متأسفانه این سکانس را از فیلم حذف کردهاند و همه سکانسهای مربوط به زمین فوتبال را از فیلم کنار گذاشتند، بنابراین گذاشتن این سکانس به تنهایی هم دیگر معنا نداشت؛ چرا که ما باید حداقل دوبار قبل از این هم مطرح میکردیم که این کارکترها اهل فوتبال رفتن هستند. اگر بخواهم در مورد بهترین سکانسم که در فیلم وجود دارد صحبت کنم باید بگویم سکانس آخری که چمدانهای نسرین را بر میدارم و در صندوق عقب میگذارم را خیلی دوست دارم. چون با این حس بازی کردم که این ارتباط دیگر تمام شده است.
در کل، تجربه کار با بهرام توکلی چگونه بود؟
خیلی لذتبخش بود، بازیگر در کار بهرام توکلی خداوندگار است. هیچوقت نشد که ما سر صحنه برویم و وقتمان بیهوده تلف شود. آقای توکلی سه دستیار داشت که تمام صحنه را آنها بازی میکردند، خطکشی و نوارکشی میکردند، بعد ما روی صحنه میآمدیم و یک دور روی همان خطها تمرین میکردیم، آقای توکلی دیالوگها و بازیهایمان را روتوش میکرد و بعد برداشت اصلی را میگرفتیم.
من صبر و شکیبایی بهرام توکلی را تحسین میکنم. من از او هیچ رفتار تندی ندیدم. ما در این کار گروه بسیار منظمی داشتیم. اولین باری که سر لوکیشن آمدم ساعت 7 صبح آفیش بودم. وقتی وارد شدم دیدم هیچکس نیست. با خودم گفتم که وای، باز یک گروه بینظم دیگر، حتماً از آن گروههایی هستند که صبح گریم میشویم تا عصر یک برداشت بگیریم. در همین فکر بودم که از پنجره راهرو به داخل نگاه کردم و دیدم 50 نفر داخل خانه مشغول کار هستند. حیرتزده شدم وقتی دیدم گروه در سکوت مطلق مشغول به کار هستند. وقتی پرسیدم اینها چه زمانی آمدهاند گفتند اینها از 5 صبح آمدهاند که نور ببندند. افسوس میخورم به خاطر ریشی که برای کاراکتر سریال «پردهنشین» داشتم نتوانستنم سر کار جدید بهرام توکلی حضور پیدا کنم. (روزنامه صبا)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد