قسمت دوم

جسدی در پیکان

هفته گذشته خواندید که جسد زن جوانی داخل خودروی سفیدرنگی پیدا شد. استعلام پلیس نشان می‌داد خودرو متعلق به همسر مقتول بود. همسر او مدعی بود از روز گذشته که ژیلا به دانشگاه رفته دیگر به خانه بازنگشته و ناپدید شدنش را به پلیس گزارش کرده است.
کد خبر: ۷۴۸۱۴۷

با آن‌که تحقیقات نشان می‌داد سالار، همسر مقتول ماجرا را به پلیس گزارش داده، اما این احتمال هم وجود داشت که جنایت توسط خود وی صورت گرفته و برای رد گم کردن شکایت کرده است. اگر می‌خواهید بدانید چه اتفاقی افتاد و سالار با دیدن جسد همسرش چه واکنشی نشان داد، ادامه داستان را بخوانید.

حالا باید سالار را با جنازه همسرش مواجه می‌کردیم تا عکس‌العمل او را می‌دیدیم. سالار به محض دیدن ماشین گفت: «خودشه. ماشین خودمه. پس همسرم کجاست؟» وقتی جسد همسرش را دید روی زمین نشست و زیر گریه زد. مرد جوان اشک می‌ریخت و از ما علت حادثه را می‌پرسید.

نباید زمان را از دست می‌دادیم. بعد از این‌که مرد جوان کمی آرام‌تر شد، سراغش رفتم. بی‌شک او بیشترین اطلاعات را درباره همسرش داشت. به او گفتم: «همسرت با چه کسانی ارتباط داشت؟»

سالار در حالی که اشک‌های روی شیشه عینکش را با دستمالی پاک می‌کرد، گفت: «همسرم خیلی آرام بود و زیاد درباره دوستانش یا دانشگاه حرفی نمی‌زد، اما چند نفری از همکلاسی‌ها و دوستانش را می‌شناسم؛ یعنی شماره تلفن‌های آنها داخل دفترچه تلفن ژیلا است. دفترچه باید در اتاق خواب باشد، برایتان می‌آورم.»

گفتم: «رابطه ژیلا با خانواده‌اش چطور بود؟»

سالار عینکش را روی صورتش گذاشت و دستی لای موهایش کشید و گفت: «با آنها هم مثل من رفتار می‌کرد. با کسی درددل نمی‌کرد و حرفی نمی‌زد. ژیلا آدم کم‌حرفی بود، با خانواده‌اش تا آنجا که من می‌دانم، مشکلی نداشت.»

آخرین سوالم از سالار درباره اختلاف او با ژیلا بود و این‌که آیا با هم مشکل داشتند یا نه و سالار جواب داد: «راستش اگر بگویم دعوا نداشتیم، دروغ گفتم، اما جناب سروان در هر خانه‌ای مشکلات جزئی وجود دارد و گاهی سر آنها با هم بحث می‌کردیم، اما اختلافی که بشود آن را اختلاف نامید، وجود نداشت. من و ژیلا همدیگر را دوست داشتیم و زندگی خوبی داشتیم.»

صحبت‌های سالار به ما کمکی نکرد و در تحقیقاتی که از دوستان ژیلا داشتم، حرف‌های شوهرش تائید شد. همه آنها می‌گفتند قربانی زنی آرام بوده و اطلاعات زیادی از او و مسائل خانوادگی‌اش نمی‌دادند. سراغ دانشگاه رفتیم، اما آنجا هم به سرنخی نرسیدیم. تنها جایی که مانده بود، خانواده زن قربانی بود.

از صحبت‌های خانواده‌اش مشخص بود که ژیلا و سالار گاهی اوقات با هم مشاجراتی داشته‌اند، اما از آنجا که او زنی درونگرا بود، حتی این موضوع را با خواهرش نیز در میان نگذاشته بود، اما آنها از رفتارهای دخترشان به اختلاف او با همسرش پی برده بودند.

در تحقیق از خانواده و دوستان ژیلا هیچ سرنخی به دست نیامد. حتی بررسی تماس‌های تلفنی نیز ما را به جایی نرساند. تنها موضوعی که شک ما را برانگیخت، صحبت‌های سالار بود. حرف‌هایش پر از تناقض بود و در حالی که او اصرار داشت وانمود کند با همسرش مشکلی نداشته، خانواده ژیلا از اختلافات آنها می‌گفتند.

از آنجا که سالار آخرین نفری بود که ژیلا را زنده دیده و با او اختلاف داشته، او را به عنوان مظنون بازداشت کردیم. سالار اولین مظنون ما بود. در تمام این مدت هم پسربچه او نزد خانواده ژیلا بود و آنها از نوه‌شان نگهداری می‌کردند.

برای آن‌که بدانید چه کسی ژیلا را به قتل رسانده و سالار در این جنایت نقشی داشته یا خیر، در شماره بعدی تپش همراه ما باشید.

هلیا نصرتی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
روایت اول، شرط پیروزی

در گفت‌وگو با دکتر سیدمرتضی موسویان، ضرورت و اهمیت داشتن دکترین در رسانه و دلایل قوت و ضعف رسانه‌های داخلی و معاند را بررسی کرده‌ایم

روایت اول، شرط پیروزی

مجرمان در قاب شوک

در گفت‌وگو با تهیه‌کننده مستند معروف شبکه سه اولویت‌های موضوعی فصل جدید بررسی شد

مجرمان در قاب شوک

نیازمندی ها