در سریال« پرده‌نشین» هر کدام از شخصیت‌‌ها برای کارهایی که انجام می‌دهند دلیلی قانع‌کننده دارند

شخصیت‌های خاکستری دوست‌داشتنی

پرداختن به برخی موضوع‌ها در آثار تلویزیونی به‌سان راه رفتن روی لبه تیغ است؛ یک حرکت اشتباه کار را به افراط و تفریط می‌کشاند و از مسیر اصلی‌اش منحرف می‌کند. در عین حال، پرداخت صحیح و اصولی به همان سوژه‌ها، نتایج فرخنده‌ای به همراه دارد و البته یک کار متمایز.
کد خبر: ۷۴۸۱۲۰

تا امروز سهم روحانیون از شخصیت‌های تلویزیونی محدود بوده است به نقش‌های فرعی و در حاشیه که معمولا همراه و قهرمان می‌شوند و گره‌گشای گره‌های کور فیلمنامه. به عنوان مثال، روحانی سریال پرمخاطب «او یک فرشته بود» دقیقا همین کارکرد را در سریال ایفا می‌کرد و در حد توان می‌کوشید قهرمان اصلی را از وسوسه‌های شیطان مصون بدارد.

تلویزیون اما طرحی نو در انداخته و عزمش را جذب کرده که این بار به صورت مستقیم سراغ روحانیت برود و نقش‌های اصلی یکی از مجموعه‌های خود را به آنان بسپارد. سریال «پرده‌نشین» که این روزها از شبکه یک در حال پخش است در یک سکوت خبری موضوعی ساخته شد و سوژ‌ه‌اش در حد یک راز و اسرار مگو باقی ماند؛ قهرمانان اصلی‌اش، اما روحانیون هستند و اصولا بخش عمده‌ای از قصه آن در یک حوزه علمیه می‌گذرد.

فرهاد آئیش یکی از نقش‌های محوری این سریال ـ حاج‌آقا شهیدی ـ روحانی مورد وثوق جامعه و سرپرست حوزه علمیه را به عهده دارد. آنچه شخصیت حاج آقا شهیدی را برای مخاطب ملموس و محبوب می‌کند در وهله اول تواضع و حکم صادر نکردنش برای دیگران است. او حتی به پسرش هم اجبار نکرده که ملبس به لباس روحانیت شود و دستش را باز گذاشته تا در بازار آزاد کسب روزی کند. این روحانی حتی وقتی با تردید یکی از شاگردان محبوبش در پوشیدن لباس روحانیت مواجه می‌شود نه‌تنها موضع نمی‌گیرد و از در عتابه و خطابه وارد نمی‌شود، بلکه شاگرد را به تفکر و مخیر به انتخاب تشویق می‌کند.

او حتی پرحوصله‌ترین فرد در برابر هدی است؛ زنی که پس از سال‌ها برای سهم‌خواهی به ایران بازگشته است. این روحانی امر و نهی نمی‌کند حتی به عروس و پسرش حکم نمی‌دهد، امانتدار است، پدر شهید است، کشاورزی و باغداری می‌کند، همسرش را بدون هیچ ابایی با واژگان محبت‌آمیز در برابر دیگران تکریم می‌کند، با مردم می‌جوشد، نگاه از بالا به کسی ندارد و همه این خصایص دست به دست هم می‌دهد تا دوست‌داشتنی باشد و محبوب و مقبول در میان دیگر شخصیت‌های سریال و البته بینندگان.

گزافه نیست اگر حاج‌آقا شهیدی سریال پرده‌نشین را نماد یک روحانی روشنفکر و منورالذهن بخوانیم. فرهاد آئیش هم الحق و الانصاف با سبقه‌ای که از سال‌ها حضور در عرصه تئاتر، سینما و تلویزیون دارد از پس این نقش بخوبی برآمده است.

دیگر روحانی‌ای که در سریال پرده‌نشین حضور دارد جوانی است به نام براتعلی (محسن کیایی) که در بزنگاه ملبس شدن، خود را بر سر یک دو راهی می‌بیند؛ عشق و روحانیت. پدر معشوق وصال را مشروط به کناره‌گیری از کسوت روحانیت و کمک حالش بودن در کار کشاورزی می‌کند و او درمی‌ماند که کدام را انتخاب کند؛ عشقی که دلبسته‌اش شده و لباس و عنوانی که خودش سال‌ها برای رسیدن به آن زحمت کشیده و البته سخت هم مورد تاکید و خواسته پدرش است. فشارها که بر او سنگینی می‌کند به دلش شک می‌آورد و بدگمانی به دلش می‌افتد و اصولا در راهی که تا امروز آمده تشکیک می‌کند. شخصیت‌پردازی مناسب این روحانی جوان و اتفاقاتی که در بستر منطقی و به دور از کنش‌های احساسی قصه برایش رخ می‌دهد، باعث شده حتی در این شرایط هم بیننده با او همذات‌پنداری کند و به سستی و خلف وعده متهمش نکند و حتی در پاره‌ای مواقع حق را هم به او بدهد.

نویسندگان فیلمنامه پرده‌نشین در پرورش و پردازش اغلب شخصیت‌ها چندان موفق عمل کرده‌اند که حتی شخصیت پدر براتعلی (مهران رجبی) و اصرارهایش برای ملبس شدن پسر به لباس روحانیت نیز برای مخاطب پرتوقعی به نظر نمی‌رسد. پدری که خود سال‌ها در حوزه علمیه خدمت کرده، آرزو داشته و دارد که پسرش را در کسوت روحانیت ببیند و حال که شاهد است عشق به یک دختر، فرزندش را تا مرز تشکیک و انصراف از پوشیدن این لباس پیش برده، دل‌نگران است و دلواپس و به هر دری می‌زند و به هر کس متوسل می‌شود تا مگر او را بر سر عقل آورند و به صراط مستقیم، به زعم او، بازش گردانند.

عاملی که شخصیت‌های سریال پرده‌نشین را برای بیننده ملموس و باورپذیر می‌کند خاکستری بودنشان است. تعدادی مطلقا خوب نیستند و مابقی بدجنس و منفور. با گذشت زمان مخاطب متوجه می‌شود که حتی شخصیت هدی که او را بی‌اخلاق و بی‌عاطفه و بی‌ملاحظه و فرصت‌طلب می‌پنداشته هم برای کارهایش دلایلی دارد که شاید منطقی و موجه باشد.

نویسندگان فیلمنامه حتی برای نقش‌های روحانی سریال هم شخصیت‌هایی چندپهلو و خاکستری طراحی کرده‌اند. در این میان شاید شخصیت حاج‌آقا شهیدی یک استثنا باشد که جامع‌الشرایط است و موجه و متین. بقیه شخصیت‌ها اما همه خاکستری و شبیه آدم‌هایی هستند که هر روز در کوچه و خیابان می‌بینیمشان. بیننده نمی‌تواند حق را تمام و کمال به یکی بدهد و از دیگری سلب کند. همه به نوعی متاثرند از شرایطی که سرنوشت برایشان رقم زده است. شاید گرفتن نگاه یکسویه و حق به جانب از روحانیون سریال پرده‌نشین باشد که این چنین متمایزشان کرده و مقبول عامه. آنچه مخاطب سریال می‌بیند روحانیونی هستند شبیه همه مردم عامه که اشتباه هم می‌کنند و لزوما بدون خطا نیستند.

محسن محمدی‌ /‌ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها