عجیب‌ترین معتادان جهان

معتاد بیمار است نه مجرم. این صحبت را حتما همه شما شنیده‌اید. افرادی که این اعتقاد را دارند؛ متوجه شدند که اعتیاد یک فرآیند ذهنی و مغزی است. اعتیاد با این تعریف فقط نسبت به دخانیات یا مواد مخدر نیست و شامل همه چیز می‌شود. از اینترنت گرفته تا همین روزنامه خواندن.
کد خبر: ۷۴۶۱۰۵
عجیب‌ترین معتادان جهان

از روزهای پایانی سال 2010 تا همین روزهای کنونی مستندی به نام اعتیاد عجیب و غریب من در ایالات متحده تولید و از شبکه TLC این کشور پخش می‌شود. در گزارش شگفتی این هفته، نگاهی داریم به برخی از این اعتیادهای عجیب و غریب که واقعا می‌تواند زندگی یک فرد را به هم بریزد.

در نخستین قسمت این مستند با لوری روبه‌رو می‌شویم. او زنی است که دو اعتیاد عجیب دارد. اولا معتاد به خوردن نیمی از یک رول دستمال کاغذی در یک روز است و ثانیا به این معتاد است که هر شب هنگام خواب با یک سشوآر روشن بخوابد. من که نمی‌خواهم تصور کنم فیبرهای کاغذی دستمال کاغذی با معده او، گرمای سشوآر با پوست او و البته سروصدای سشوآر با مغز او چه خواهد کرد هر چند که خود می‌گوید اصلا با این مسائل مشکلی ندارد!

قسمت دوم این مستند هم به خانم لاورن اختصاص دارد که سه نوع اعتیاد داشته است. اولی اعتیاد به مواد مخدر و الکل که خیلی چیز عجیبی نیست. اعتیاد دوم به ورزش بدنسازی است به طوری که او هر شش روز هفته و هر روز شش ساعت به این ورزش می‌پردازد و اعتیاد سوم به مکیدن انگشت شصت خود. اعتیاد سوم از زمانی آغاز شد که لاورن، در زمان طلاق پدر و مادر خود این کار را انجام می‌داد و از آن، راحتی و امنیتی احساس می‌کرد. مشابه این وضع برای دیگر سوژه این برنامه هم پیش آمده بود. تمپست، دانشجویی بود که یکی از اعتیادهایش تمرین شش ساعته در هر روز برای مسابقه قوی‌ترین مردان بوده است. او یک اعتیاد دیگر هم داشت. خوردن مایع تمیزکننده آن هم هفت بار در یک روز. این دو مساله و بخصوص اعتیاد اول باعث شده که برای او مشکلات جدی در ناحیه کمر و ماهیچه‌ها به وجود آید.

دیگر معتاد معرفی شده در این برنامه هم به دو چیز اعتیاد داشته است. اعتیاد اول به خوردن مواد تمیزکننده (مثل مایع ظرفشویی و...) که از دوازده سالگی شروع شده و کریستال (نام این معتاد)، این موضوع را از چشم همه پنهان داشته است. اعتیاد بعدی او به خوابیدن در تخت برنزه شدن بوده است. کریستال باید هر روز، سه بار در تخت سولاریوم بخوابد. او حتی بیرون از خانه هم دوست دارد برنزه شود و از این رو در استفاده از روغن بدن هم افراط می‌کند.

شاید دلتان برای آپریل بسوزد. زنی که سوژه قسمت بعدی این مستند بود و اعتیاد به بازی با عروسک داشت آن هم 12 ساعت در یک روز، یعنی نصف یک شبانه‌روز. علاوه بر این آنچه باعث دلسوزی است؛ این است که او با وجود آلرژی به گربه‌ها اعتیاد به داشتن آنها داشت و بیش از 20 گربه را نزدیک خود جمع کرده است. این مساله باعث شده که او بیماری‌هایی را هم به جان بخرد اما می‌گوید از زمان مرگ همسرش خود را با این گربه‌ها سرگرم کرده است.

داوکت نام معتاد دیگر است. او نیز به دو چیز اعتیاد داشت. اعتیاد اول کندن زخم‌هایی بود که به دلایل مختلف روی بدن او ایجاد می‌شد و او نمی‌توانست وجود آنها را تحمل کند و تا دو ساعت در هر روز برای کندن این زخم‌ها وقت می‌گذاشت. اعتیاد دوم، این فکر بود که او با یک عروسک ازدواج کرده و از این رو با او گفت‌وگو می‌کرد، برای او به خرید می‌رفت، به او لباس می‌پوشاند و حتی با او غذا می‌خورد!

سوژه بعدی این برنامه دختری بود که به کفش اعتیاد داشت. او همه کفش‌های خود که رقم آن به بیش از 200 جفت می‌رسید را مثل بچه‌های خود می‌دانست و نگران آنها می‌شد. این عادت از زمان کودکی در او نهادینه شده بود. ضمنا ربکا (نام این معتاد) به کشیدن موی خود هم اعتیاد داشت. کاری که جز ایجاد غده بر روی سرش، نتیجه دیگری نداشت ولی او این کار را شش سال بود که ترک نمی‌کرد و حتی گاهی تا دو یا سه ساعت در حمام بود تا موی خود را بکشد.

دیگر معتادی که این مستند به آن پرداخته، فرد است که به پوشیدن لباس خزدار اعتیاد دارد. او در هر مراسمی این لباس را می‌پوشد و حتی موقعیت‌های کاری خود را به دلیل پوشیدن این لباس به خطر می‌اندازد. (چون اولویتش با این پوشش است). از آن طرف هر وقت استرس و نگرانی سراغش می‌آید باید فورا برود و کوسن‌های مبل را بردارد و آنها را بجود. این اعتیاد دوم اوست.

کینترله معتاد دیگری است که به تمیز کردن اعتیاد داشت، مساله‌ای که حتی در ایران خودمان هم شایع است ولی این زن، روزانه 8 ساعت را به این کار اختصاص می‌داد و از این رو نمی‌توانست هیچ فعالیت اجتماعی دیگری مثل داشتن شغل را تجربه کند. او همچنین معتاد به جمع کردن سنگ بود و وقتی به این کلکسیون‌داری می‌پرداخت حسی نظیر بیهوشی به او دست می‌داد. او برای جمع کردن سنگ‌های مرغوب حتی سفر به نقاط دوردست و خطرناک را هم تحمل می‌کرد.

نگاه کردن به زندگی این افراد حسی توام با دلسوزی و ترس به آدم دست می‌دهد. می‌گویند سلامت نعمتی پنهان است. شاید شما هم مثل من به اهمیت حیاتی این نعمت، بعد از خواندن این مطلب ایمان آورده باشید.

مصطفی مسجدی آرانی / چمدان (ضمیمه آخر هفته روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها