شما در کارنامه سینمایی و البته تلویزیونی خود مسیری را طی کردید که از شاگردی آقای تارخ آغاز میشود و در ادامه به دستیاری مرضیه برومند و کار با داریوش فرهنگ و جعفری جوزانی و... میانجامد. بگذارید این مسیر را ابتدا با هم مرور کنیم.
خدا را شکر مسیر خوبی را طی کردم و به لطف خدا توانستم ژانرهای مختلفی را تجربه کنم. غیر از بازیگری دستیاری مرضیه برومند را هم تجربه کردهام که خیلی برایم ارزشمند بود. کار کردن با کارگردانهایی مثل فرزاد موتمن، مرضیه برومند، سعید ابراهیمیفر، داریوش فرهنگ، محمدمهدی عسگرپور، مسعود جعفریجوزانی و سیروس مقدم از اتفاقات خوب و مهم کارنامه من در این چند سال است؛ ضمن اینکه تجربه حضور در سریالهای پر مخاطبی مانند «شیدایی» و «مدینه» را هم داشتم که هر دو نوشته سعید نعمتالله بود. در سه فیلم سینمایی هم بازی کردم که یکی همین شیار 143 است که بتازگی اکران شده و بقیه فیلمهایم نیز در نوبت اکران قرار دارد. به خاطر بازی در فیلم اشیا از آنچه در آینه میبینید به شما نزدیکترند در جشنوارههای خارجی حضور پیدا کردم که تجربه جالبی بود.
پس میتوان گفت به بخشی از آرزوها و خواستههای خود رسیدهاید؟
بله، فکر میکنم.
ورودتان به دنیای هنر از روی علاقه بود یا کنجکاوی یا میل به دیده شدن؟
علاقه اصلی من همیشه ادبیات بوده و دلم میخواست ادبیات فارسی بخوانم که به مرور به ادبیات نمایشی و بعد به بازیگری علاقهمند شدم. بازیگری و هنر برایم کنجکاوی نبوده، چون از کودکی در محیط خانواده ما هنر و ادبیات جایگاه ویژهای داشت و تئاتر دیدن و سینما رفتن از نوجوانی برایمان عادت بود. فیلم مسافران بیضایی و تئاترهای علی رفیعی اولین کارهایی بود که در کودکی دیدم. از همان موقع همه چیز برایم جدی شد و خانوادهام هم خیلی همراهم بودند و حمایتم میکردند. مدتی به خارج از کشور رفتم، اما برای خواندن ادبیات و بازیگری به ایران برگشتم. در دانشگاه تئاتر خواندم و همزمان در کلاسهای بازیگری امین تارخ هم شرکت کردم. استاد امین تارخ مسیر زندگی و بازیگریام را تغییر داد. خیلیها معتقدند من شانس زندگی در یک کشور دیگر را از دست دادم، ولی همیشه میگویم آنچه در راه نزدیک شدن به عشق باشد، شانس حقیقی است.
امسال مسیر کاری موفقی داشتید؛ در تلویزیون با مجموعه موفق مدینه و در سینما با فیلم پرسر و صدای شیار143. خودتان چه نظری در این باره دارید؟
«در چشم باد» مسعود جعفریجوزانی اولین کار جدیام بود که واقعا کار سنگینی بود. در این مجموعه که در خاطره خیلیها هست، من نقش جوانی و پیری کاراکتر فاطمه را بازی میکردم. «نون و ریحون» کار فرزاد موتمن هم که یک سریال مناسبتی بود و در ماه رمضان پخش شد تا حدودی مرا معرفی کرد. بعد از آن هم سریالهای شیدایی و مدینه را کار کردم که خیلی مخاطب زیادی داشت و جزو موفقترین مجموعههای تلویزیون بود، اما در سینما قبل از فیلم شیار 143 در فیلم اول نرگس آبیار- اشیا از آنچه درآینه میبینید به شما نزدیکترند- بازی کردم که به نظرم خیلی مظلوم واقع شد و هنوز اکران نشده است. در حالی که این فیلم در جشنوارههای خارجی خیلی مورد توجه قرار گرفت؛ البته این فیلم بعد از شیار 143 در گروه هنر و تجربه اکران میشود و شک ندارم که مخاطب خودش را پیدا میکند.
تصورم این است که فیلم شیار 143 نسبت به دیگر کارهای شما بیشتر دیده شد، موافقید؟
شیار 143 به چند دلیل فیلم بسیار موفقی است؛ هم به لحاظ سینمایی، هم به لحاظ اجتماعی و مفهومی و هم در عرصه بینالمللی. خدا را شکر که این فیلم بسیار دیده شده و امیدوارم در اکران هم با حمایت مردم بتواند موفق باشد و تعریف جدیدی از فیلمهای پرفروش بدهد.
زمان ساخته شدن این فیلم، تصور این ابعاد از استقبال و سر و صدا را داشتید؟
اگر در زمان ساخت فیلم، همه عوامل میخواستند به دیده شدن و فروش و جایزه فکر کنند، شیار ١٤٣ اصلا خلق نمیشد و این فیلمی نمیشد که الان هست. اگر مریلا زارعی میخواست به سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر فکر کند یا نرگس آبیار به اینکه فیلم پرسر و صدایی بسازد و خود من هم اگر به این فکر میکردم که باید دیده بشوم و چگونه شخصیت فردوس را مطرح کنم یا مهران احمدی، چطور سیدعلی بمون را برجستهتر کند، آن وقت این زندگی جریان پیدا نمیکرد. این را با صداقت و به دور از هر مصلحتطلبی میگویم که دغدغه همه ما صداقت و نشان دادن دورهای از زندگی آدمهایی چون الفت، فردوس و سیدعلی بمون بود. ما نمیخواستیم خودمان، بازیگریمان یا قصه را به نمایش بگذاریم و چیزی را به رخ بکشیم یا آیندهنگری کنیم. خیلی ساکت و آرام آمده بودیم که مظلومیت این آدمهای دوست داشتنی را به تصویر بکشیم. برای همین هم شیار143، شیار ١٤٣ شد.
زمان خواندن فیلمنامه چه حسی داشتید؟
ارتباط و همکاری و دوستی من با نرگس آبیار و تهیهکنندههای فیلم آقایان قاسمی و پورمحمدی به فیلم اول خانم آبیار برمیگردد. بنابراین با قصهها و سلیقه خانم آبیار آشنا بودم و نگاه زنانه و صادقانهاش را دوست دارم. وقتی اولین بار فیلمنامه شیار 143 را خواندم، آن را لطیف و صادقانه دیدم.
فیلم شیار 143 از نظر کارگردانی، ساختاری و فیلمنامه قابل تحسین است، اما تماشای آن در برخی موارد آنقدر تاثیرگذار است که حال مخاطب را دگرگون میکند.
موضوع فیلم خاص است و هر کسی با دیدگاه و تجربیات و زندگی شخصی و درونیات خودش با فیلم ارتباط برقرار میکند. به نظرم تاثیرش روی همه مخاطبان یکسان نیست و با توجه به ارتباط آنها با این موضوع و خاطراتشان میتواند درصد تاثیرگذاریاش متفاوت باشد. شیار 143 یک فیلم جنگی بدون توپ و مسلسل و خون است و ما فقط شاهد عاطفه و احساس و امید هستیم. فراموش نکنیم این فیلم بسیار امیدبخش است. فیلم با گفتن بسمالله از زبان الفت تمام میشود و به پایان رساندن بافتن یک فرش حکایت از یک تحول و شروع جدیدی برای این مادر دارد. این به معنای پذیرش و توکل اوست. شیار 143 فقط از مسائل انسانی حرف میزند.
تا قبل از خواندن فیلمنامه چقدر با مادران شهید نشست و برخاست داشتید؟ با روحیات این مادران بزرگوار آشنا بودید؟
جنگ هشت ساله تحمیلی تاریخ کشور من است. این جنگی بود که ما نمیخواستیم و برای دفاع تاوان زیادی هم پرداخت کردیم. من متولد سال 1362 هستم و جنگ تاثیرات زیادی روی نسل من گذاشت. نسلی که نه سن و سال و تجربهاش اجازه تحلیل داده و نه کسی برایش مسائل را بدرستی توضیح میداد و نه میدانست چه اتفاقی برایش میافتد، فقط ترس و فرار و نگرانی بود و فکر میکرد لابد زندگی همین است، چون جور دیگری از زندگی را ندیده بود. بعد که بزرگتر شدم کنجکاوی و گاهی خشم و گاهی دلسوزی به احترام تبدیل شد و من خودم را سراپا مدیون کسانی دیدم که در دوران کودکی من خودشان را به آب و آتش زدند و سینههایشان را سپر گلولههایی کردند که خاک و خانهها و باورهای ما را نشانه گرفته بود، فهمیدم آرامش خانواده من تاوانی است که خانواده همسایهام داده که عزیزشان را از دست دادهاند و حالا مسیر شیار ١٤٣ که باعث شد من به شناختی برسم که فقط سر تعظیم جلوی مادران شهدا فرود بیاورم. خوش به حال مادران شهدا که این قدر ایمانشان حسادتبرانگیز است.
یکی از ویژگیهای مثبت فیلم شیار143 نشان دادن دوباره یا یادآوری چنین بانوان ارزشمند جامعه ماست. خودتان چه عقیدهای دارید؟
در افتتاحیه فیلم گفتم امروز با فیلم شیار ١٤٣ میزبان این زنان و مادران شهدا هستیم، ولی همان لحظه فهمیدم جملهام اشکال دارد، ما همیشه مهمان این زنان و مادرانیم. آنها ما را به آرامش و امنیت مهمان کردند و ما تا همیشه در ایران مهمان گذشت و ایثار مادران شهیدهستیم.
این سوال را از این جهت پرسیدم که چگونه با نقش فردوس ارتباط برقرار کردید و حس یک خواهر چشم انتظار و غمخوار مادر را به تصویر کشیدید؟
در چنین مواقعی آدم عزیزانی را که خودش از دست داده و تجربه شخصی و عواطف خودش را تجسم میکند و در بازیگری از آنها کمک میگیرد. بجز اینها ما فیلمهای مستندی را هم در مرحله پیشتولید از خانوادههای شهدا دیدیم. ضمن اینکه در این سالها از فیلمهای ساخته شده درباره شهدا و دیدن خانوادههای آنها هم تجربههایی کسب کردهایم.
انصافا خوب از پس نقش هم برآمده بودید. یک زن کرمانی؛ چقدر کار کردید تا به این شخصیت برسید؟
برای یاد گرفتن لهجه کرمانی از کمک و مشاوره آقای یدالله شادمانی (بازیگر نقش تلفنچی) استفاده کردم. دیالوگهایم را ضبط میکردم و میشنیدم. علاوه بر این ما چند روز زودتر از مرحله فیلمبرداری به کرمان رفتیم و در روستاها و بین مردم بودیم و از رفتارهای آنها الگوبرداری کردیم. یاد گرفتن لهجه و اینکه لهجه را در زمان کوتاهی از آنِ خودت کنی سختیهای خودش را دارد.
دوست نداشتید نقش الفت را بازی کنید، چون ارتباط دوستانه خوبی با نرگس آبیار دارید و در فیلم قبلی او هم نقش اول را بازی کردید؟
من نگاه ظریف و با جزییات آبیار را دوست دارم. در فیلم اشیا هم همین توجه به جزییات چه در قصه و چه در اجرا و بازیگری برایم جذاب بود. نقش الفت هم نقش بسیار جذابی بود و مریلا زارعی آن را درخشان بازی کرد. بهقدری او انتخاب و نقشآفرینی خوبی داشت که به بازی در آن نقش فکر نمیکردم.
وقتی بازی زارعی را میبینیم، انگار واقعا با شمایل یک مادر شهید روبهرو هستیم. شما چه نظری دارید؟
به نظر من مریلا واقعا درخشان بود. بهترین بازیای بود که در این چند سال در سینما دیدم. من که کنارش بودم میدیدم چقدر بازیگری برایش جدی است. چقدر با حساسیت کار میکند و چقدر انگیزه دارد. با دیدن جدیت و بازی او امیدوار شدم که میشود بعد از سالها کار، آدم همچنان عاشق باشد.
خود شما هم خیلی خوب با گروه بازیگری هماهنگ بودید و بازی روانی ارائه دادید.
هدف و سلیقه من در بازیگری این است که به عنوان بازیگر خودم را به رخ نکشم. بلکه بیادعا و روان در حدی که نقشم جا دارد، آن کاراکتر را درست بازی کنم. بنابراین باید نقشم را دوست داشته باشم، چون از خودم مهمتر است. در این فیلم هیچ کس نمیخواست کاراکترش را به رخ بکشد یا خودش دیده شود و قرار بود قصه الفت و خانوادهاش و آن مردم روستا را ببینیم. سلیقه نرگس آبیار هم در بازیگری در همین راستاست که به مخاطب دروغ نگوییم و خالص و صادق باشیم تا ما را باور کند. نرگس به خاطر مستندهایی که کار کرده بشدت به باورپذیری بازیها معتقد است.
کمی هم از حال و هوای پشتصحنه و زمانی که این صحنههای تاثیرگذار را فیلمبرداری میکردید، بگویید. شما و بازیگران دیگر و عوامل صحنه با دیدن این صحنهها دچار ابراز احساسات میشدید؟
بله، خودمان هم متاثر میشدیم. مخصوصا سر سکانس آخر همه متاثر و بشدت همدل و همراه الفت بودند. ولی خب شکل تاثیرپذیری من که به عنوان بازیگر در یک فیلم حضور دارم، با مخاطبی که آن را میبیند، فرق میکند.
در اینکه گریم روی چهره بازیگران خوب نشسته بود و فیلم طراحی صحنه و لباس خوبی هم داشت، شکی نیست. اما انگار کمی در این مسیر اغراق شده. چون مثلا درباره شما که نقش دختری تحصیلکرده را بازی میکردید، انتظار پوشش دیگری میرفت. حتی نوع رفتارها و نشست و برخاست چنین دختری باید کمی فرق میکرد. دوست دارم کمی در این مورد توضیح دهید.
من موقع بازی هم خیلی به اینها فکر کردم، ولی واقعا نه! فکر نکنم یک دختر روستایی که لیسانس میگیرد و دوباره در همان محیط زندگی میکند، تفاوت زیادی کند. ضمن اینکه ما تغییرات کوچک زندگی فردوس را هم نشان دادیم. هم افزایش سن او را دیدیم و هم پختگی بعد از ازدواج او را لحاظ کردیم. یعنی نشان میدهیم که فردوس بزرگتر و پختهتر شده بود و دیگر آن سرخوشی قبل از دانشگاه را نداشت. بعد از رفتن یونس هم یک غم عمیق در فردوس ایجاد شده بود. خسته بود. من خودم مدام به پختگی، خستگی و غم پنهانی فردوس فکر میکردم. به اینکه هم یونس رفته، هم شادی خانه و الفت روزبهروز بیشتر از دست میرود، فکر کردم. حتی با مرگ آهی جان، مادربزرگ سعی کردم تنهایی و سنگینتر شدن فردوس را بیشتر نشان دهم. به نظرم عوض شدن نوع لباس و گریم، تغییرات سطحی است و بیشتر باید روی درون کاراکتر تمرکز کرد و تغییرات آن را نشان داد.
از برنامه کاری جدیدتان هم برایمان بگویید.
فعلا هیچ. بعد از بازی در سریال مدینه کار نکردم و منتظر یک پیشنهاد خوبم. یک نقش خوب پیشنهاد شده که هنوز قطعی نشده و در مرحله صحبت هستیم.
اگر صحبتی در پایان دارید، بفرمایید.
از شما بهخاطر این گفتوگو و از مردم و حمایتهایشان از شیار 143 ممنونم. تمام هدفم این است که کنار مردم سرزمینم زندگی کنم و بتوانم کارهای خوب و شریفی انجام دهم. بزرگترین دغدغهام این است تا فرصتی داشته باشم که اگر شده حتی یک قدم مفید و موثر برای فرهنگ کشورم بردارم.
معصومه جلالی/ جامجم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد