در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
او سرحال است و با نشاط. فرز است و خواب ندارد. همیشه رژیم دارد و تا دیر وقت کار میکند. پیشش کم میآوریم بس که بینقص است. بس که روی برنامه است. لاغر است و پیشانی بلندی دارد و انگشتانش باریک و بلندند و به زور لبخند میزند. گاهی خطکشی دستش میگیرد تا بیشتر حساب دستمان بیاید. اهل ورزش است و کفش اسپرت به پا دارد.
یکشنبه اما ترسو است. زود میآید و زود میرود. یک جوری بیاعتماد به نفس است. خیلی کارها از دستش برمیآید اما زود خسته میشود. صبحها کمی بیشتر میخوابد و دلش نازک است. زودرنج است و کمی عصبی. ریزنقش است و شلوار جین روشن میپوشد. کمی اخمو است و هی غرغر میکند. زیادی کتاب میخواند و عینکی است و گاهی فشارش میافتد و از حال میرود.
دوشنبه خیلی پررو است. از آن آدمهای تخس است. خنثی است. سرد است. یک جوری نگاهت میکند که انگار دیگر امیدی به تو ندارد. خودش را از تبار شنبه میداند اما هیج چیزش به او نرفته. نه مثل او پرانرژی و مقتدر است نه مثل یکشنبه ترسو و کم حرف. دوشنبه حسود است. خودش را به در و دیوار میزند تا بیشتر بماند. انگار طولانیتر است. همیشه کت وشلوار به تن دارد. یک کت و شلوار راه راه قهوهای سیر. میخواهد مرتب به نظر برسد و خونسرد. اما هیچکدامشان نیست. دوشنبه فقط باید بگذرد، برود. دهن به دهنش بگذاری خودت خسته میشوی. باید ندید بگیری...آنقدر تا سهشنبه متواضع سر برسد.سهشنبهای که خیلی ملایم است. آرام حرف میزند. ریز ریز میخندد و کمروست. کمی سر به هوا و شاعرمسلک است. بیخیال دنیا دارد زندگیاش را میکند. نه به دل میگیرد نه دل کسی را میشکند. هراس نمیاندازد به جانت. گاهی فقط دستهاش را میکند توی جیبهاش توی خیابان راه میرود، سوت میزند و راه میرود. سوت میزند و راهمی رود... سوت میزند و راه میرود... بعد که خسته شد یک چای دبش سفارش میهد توی نعلبکی هورت هورت بالا میکشد. آرامآرام حرف میزند و دائم پیش خودش یک چیزی را مرور میکند که مربوط به سالهای خیلی دور است. چیزی که دم دمهای غروب توی سایه روشن هواش، همان وقت که همه تند تند دارند برمیگردند و خیابان کمکم خلوت میشود اتفاق افتاده. برای همین دلگیر است غروبهای هوای سهشنبهها. خوب گوش کنی، صدای ریز نالهای آرام را از جایی خیلی دور خواهی شنید.
چهارشنبه اما ساده است. متعادل است و کمحرف. اصلا همه چیز پیشش جور دیگری است. خوشیهایت از دستت میلغزد چهارشنبهها. قل میخورد توی بغل پنجشنبه مغرور. بس که بخشنده است چهارشنبه. با اینکه مثل آفتاب دم ظهرِ بهار، تیغ تندی ندارد اما خوشیهایش ساده و باطراوت است. چهارشنبه بیخیال است. زن چاق خوشخندهای را میماند که گاهی در اوج درگیری و کار، لحظهشماری میکنی برای پیشش نشستن و تخمه شکستن و به هیچ چیز فکر نکردن. انگار کن زن چاق خوشخندهای را که تکیه داده به پشتی نرم قرمز رنگ. روبهرویش پر است از آجیل و پسته و تخمه هندوانه و شربت سکنجبین. پیراهن گل گلی صورتی به تن دارد و هی از همه چیز ذوق میکند. پاهایش را دراز کرده و همانطور که آرام تکانشان میدهد و غرق خنده است به تو اشاره میکند رویشان بخوابی. چهارشنبه به هیچکس کاری ندارد. خود خود خودش است. مثل پنجشنبه خسیس جانش در نمیرود خوشیهایش را با تو قسمت کند و حساب و کتاب بلد نیست. مثل جمعه بیحال و افسرده و نالان نیست و خوشگذرانیهایت را از دماغت در نمیآورد. آنقدر ساده و بی تکلف است که خوشنامی دوست داشتنیاش را بی هراس سند زده باشد به نام پنجشنبه با سیاست.
پنجشنبه خسیس. پنحشنبه از خود راضی. پنجشنبه بیمرام که فکر میکند خیلی لوکس و کمیاب است. پنحشنبهای که گاهی فقط روی فرش قرمز قدم میگذارد و ته دلش میداند چقدر جذاب است. لوندی میداند و کفش پاشنه بلند به پا دارد. نه آداب و معاشرت بلد است نه از بیپروایی باکی دارد. سرخوش است و بلند بلند میخندد. از آنها که اگر توی خوشی پا به پاش آمدی تا خرخره لبریزت میکند از کیف، اما اگر آداب خوشی بلد نباشی تنه میزند و فقط میلرزاندت. آنقدر خودخواه هست که خیلی زود تنهایت میگذارد و خسته و بیانرژی پرتت میکند توی دستهای سرد و استخوانی جمعه افسرده. جمعه عارف گوشهگیر. جمعه پیری که حالا حالاها عمرش به این دنیاست...
مهراوه فردوسی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم