با سعید عبدولی، قهرمان بدشانس کشتی فرنگی

اگر کشتی‌گیر نـمی‌شدم، کارگر می‌شدم

گریه‌هایش بعد از المپیک لندن را همه به یاد دارند. بعد از همان کشتی معروف که داور بلاروس در مقابل حریف فرانسوی بازنده‌اش کرد و ماه‌ها تلاش و اردونشینی‌اش را به باد داد. ناداوری‌ها در مورد او به همانجا ختم نشد و در بازی‌های آسیایی اینچئون هم حقش را خوردند. صحبت از سعید عبدولی است که دیگر کم‌کم مردم وقتی کلمه «ناداوری» را می‌شنوند یاد او می‌افتند. پینگ‌پنگ خواندنی ما با عبدولی را در ادامه می‌خوانید.
کد خبر: ۷۳۸۰۰۹

خودتان را تعریف کنید؟

سعید عبدولی هستم.

کمی بیشتر لطفا.

بیست و پنج ساله از اندیمشک.

بازهم بیشتر.

متاهل و دارای دو فرزند.

اخلاقت چگونه است؟

دوست دارم با همه مهربان باشم.

چرا سعید؟

سعید یعنی سعادتمند.

حالا واقعا هستی؟

ان‌شاء‌الله که باشم.

عبدولی یعنی چه؟

یک بنده خدا.

اندیمشک چگونه است؟

پر از منابع اما محروم.

چرا؟

نفت و گاز زیاد است، اما زندگی مردم تعریفی ندارد.

با این اوضاع چطور شما قهرمان جهان شدید؟

کار خدا بود.

مگر در خوزستان هم کسی کشتی‌گیر می‌شود؟

چرا نمی‌شود، زحمت بکشی، می‌شوی.

می‌دانی به خیلی از ایرانی‌ها بگویند عبدولی را تعریف کن می‌گوید ناداوری؟

آن‌قدر تکرار شده، همه این را می‌دانند.

اگر همین فردا داور بلاروس را در خیابان ببینی.

از او می‌پرسم چرا این کار را کرد.

فکر می‌کنی چه جوابی بدهد؟

نمی‌دانم.

واقعا در المپیک ناداوری شد؟

رسما این اتفاق افتاد.

چرا فرنگی‌کار شدی؟

شهر ما اکثرا فرنگی‌کار هستند، محدودیت وجود داشت.

اگه همین الان بگویند مجبوری بروی کشتی آزاد.

می‌روم، مشکلی ندارم.

به همین راحتی؟

بله، هرکاری را که به سود کشورم باشد انجام می‌دهم.

در بچگی کشتی می‌گرفتی؟

بله. با داداشم و بچه محل‌ها.

می‌بردی یا می‌باختی؟

آن زمان برد و باخت مهم نبود.

سالی چند نفر را می‌زنی؟

آزارم به مورچه هم نمی‌رسد.

دعوا هم می‌کنی؟

بچه بودم زیاد دعوا می‌کردم، اما الان برای من زشت است.

توی خیابان هم فنون کشتی فرنگی را روی کسی اجرا کردی ؟

صد درصد.

واقعا؟

بچه بودم خیلی از این کارها می‌کردم.

پس بچه شری بودی.

تا حدودی.

از چند سالگی کشتی می‌گیری؟

از دوازده سالگی.

به کشتی علاقه داشتی؟

تا قبل از دوازده سالگی نه.

خب چرا واردش شدی؟

به اصرار پدرم.

بعدش هم به اصرار پدر این همه سال ماندی؟

نه دیگر، علاقه‌مند شدم.

توی سیزده‌به‌در و پیک‌نیک از شما می‌خواهند کشتی بگیری؟

زیاد.

می‌پذیری؟

بله خب من لرم و لرها علاقه زیادی به کشتی دارند.

اولین باری که به تیم ملی دعوت شدی؟

سال 1384 بود.

چه حسی داشتی؟

خوشحال بودم، تیم ملی رویای هرکسی است.

چقدر به درس خواندن علاقه داری؟

واقعیتش سخت است و اذیت می‌کند.

دانشگاه می‌روی؟

سه ترم خواندم، اما مشکل سربازی اجازه ادامه نداد و باید دوباره شروع کنم.

اگر کشتی‌گیر نمی‌شدی؟

کارگر می‌شدم.

چرا کارگر؟

نمی‌دانم. در هر کاری که بتوانم به کشورم خدمت کنم.

ورزش شغل خانوادگی شماست؟

بله.

یعنی همه ورزشکارید؟

بله. پنج برادر دارم که همگی کشتی‌گیر هستند. پدرم هم کشتی‌گیر بوده است.

اولین باری که برای شرکت در اردو خانواده‌تان را ترک کردید؟

همان سال 84 بود.

کجا بود؟

تهران.

خوش می‌گذشت؟

آن موقع‌ها خوب بود، اما الان نه.

چرا؟

بچه بودیم نمی‌فهمیدیم زمان چگونه می‌گذرد، اما الان سخت می‌گذرد.

سرگرمی‌تان در اردوها چیست؟

با هم حرف می‌زدیم و پلی‌استیشن بازی می‌کردیم.

دلتان برای شهرتان تنگ نمی‌شد؟

با این‌که چیزی ندارد، اما دلم تنگ می‌شود.

چطور؟

خاکش دامنگیر است.

بیشترین دلبستگی‌تان در اندیمشک؟

خانواده‌ام.

دوستانت چطور؟

دوست زیاد ندارم.

چرا؟

از بچگی گوشه‌گیر بودم.

جنگ؟

قهرمانان زیادی را از دست دادیم.

چیزی یادت می‌آید؟

من به دنیا آمدم، جنگ تمام شده بود، اما تعریف زیاد شنیده‌ام.

شعر؟

اهلش نیستم.

داستان؟

مادرم آن‌قدر برایمان تعریف کرده است، زیاد بلدم.

می خواهید یک روز مربی کشتی شوید؟

نه.

چرا؟

مربیگری کار سختی است.

پس کی به بقیه آموزش بدهد؟

الحمدلله افراد دیگر زیادند.

بهترین دوست کشتی‌گیر؟

حمید سوریان.

دلیلش؟

چون با او خیلی راحت هستم.

پول؟

تا حدی خوب و تا حدی بد.

تا چه حد خوب است؟

تا جایی که مشکلات حل شود.

تا چه حد بد است؟

زیادی‌اش دین و ایمان را از آدم می‌گیرد.

فکر می‌کنید یک روزی به اندازه فوتبالیست‌ها به شما پول بدهند؟

فکر نمی‌کنم.

چرا؟

خب شرایطش نیست.

شرایط الان چطور است؟

به فوتبالیست‌ها آن‌قدر بها می‌دهند که قهرمانی‌های المپیک و جهان ما به چشم نمی‌آید.

دوست داشتی یک روز فوتبالیست شوی؟

به هیچ وجه.

اگر کشتی‌گیر نمی‌شدی چه رشته‌ای می‌رفتی؟

تکواندو یا بوکس را انتخاب می‌کردم.

محمد بنا؟

عشق من است.

با او ارتباط داری؟

نه.

این چه جور عشقی است پس؟

ما تماس می‌گیریم، اما او جواب نمی‌دهد!

رسول خادم؟

آدم فهمیده و با درایتی است.

حمید سوریان؟

زرنگ، باهوش و اعجوبه.

اسیدپاشی؟

باید عاملان آن را به اشد مجازات برسانند.

زشت‌ترین فرنگی‌کار ایران کیست؟

خودم!

چرا؟

زشت هستم دیگر.

خوش‌تیپ‌ترین‌شان کیست؟

طالب نعمت‌پور.

سوریان ناراحت نشود.

نه نمی‌شود. سوریان هم است، اما نظر من طالب‌پور است.

فوتبالیست مورد علاقه؟

از نظر اخلاقی کریم باقری.

از نظر فنی چطور؟

به کسی علاقه ندارم.

تاکنون شده با تماشاچی‌ها دعوا کنید؟

اصلا. با همه آنها رابطه خوبی دارم. چه خوب چه بد!

اهل اینترنت و فیسبوک و این‌طور چیزها هستید؟

اهل اینترنت هستم، اما فیسبوک نه. با نرم‌افزارهای گوشی کار می‌کنم.

آخرین باری که اسم خودتان رو گوگل کردید کی بود؟

چند روز پیش بود.

برای چه کاری؟

اینترنت یکی از دوستانم مشکل داشت، برای تست اسم خودم را در گوگل زدم.

اگه برگردی دوره بچگی، چه کاری را قطعا نمی‌کنی؟

دعوا را.

این‌قدر بد است؟

زیاد نفرینم می‌کردند.

الان وقتی آنها را می‌بینی چه حسی داری؟

هم آنها خجالت می‌کشند و هم من.

اگر یک میلیارد تومان بدهند حاضری کشتی را کنار بگذاری؟

چه سوال سختی...

چرا؟

چون یک میلیارد برای ما خیلی زیاد است.

پس احتمال دارد کنار بگذاری...

نمی‌دانم.

بالاخره آری یا خیر؟

ماندن در کشتی به علاقه بستگی دارد.

خب؟

من خیلی علاقه دارم.

چه کار را حتی را در ازای یک میلیارد تومان نمی‌کنی؟

خود فروشی را.

دقیقا یعنی چه؟

یعنی پول بگیری و مسابقه را ببازی.

الان کسی از این کارها می‌کند؟

بله، مد شده است.

دوست داری با چه کسی عکس یادگاری بگیری؟

با رهبر معظم انقلاب.

رابطه‌ات با فرزندانت چگونه است؟

خیلی صمیمی، هر روز از سر و کولم بالا می‌روند.

بزرگ‌ترین آرزوی ورزشی؟

گرفتن طلای المپیک.

قهرمان، چه زمانی این اتفاق می‌افتد؟

ان‌شاءالله سال 2016.

جلال بابایی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها