کیهان:چه نیازی به دشمن؟!
«چه نیازی به دشمن؟!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم جعفر بلوری است که درآن میخوانید؛1- در فیزیک قانونی هست به نام «قانون سوم نیوتن». طبق این قانون «هر کنشی واکنشی به دنبال دارد». این قانون «گاهی» در دنیای سیاست نیز مصادیقی پیدا میکند. یعنی گاهی صحبت، حرکت و موضعگیری یک مسئول (کنش) با واکنش طرف مقابل (اینجا دشمن) مواجه میشود. بر خلاف تصور برخی، واکنشها بسیار مهم هستند چرا که از نوع واکنش دشمن، حداقل میتوانیم عیار کنش خود را بسنجیم. بعضی وقتها برای اینکه بفهمیم، اظهارات و حرکتی که از ما در مقابل دشمن سر زده، درست بوده یا غلط، کافی است به واکنش دشمن نگاه کنیم. وقتی دیدیم دشمن از صحبت یا اقدام ما ذوق زده شد و به قول حضرت آقا، شروع به زدن سوت و کف کرد، این یعنی گل به خودی زدهایم، اشتباه کردهایم و...
عکس این هم صادق است؛ یعنی وقتی صحبت یا حرکتی از ما سر زد که مثلا باعث خشم، انفعال، موضع از سر ضعف یا عصبانیت دشمن شد، این یعنی گل به دشمن زدهایم و تیرمان درست خورده به هدف. بنابر این رصد واکنش دشمن گاهی محک خوبی است برای اینکه بفهمیم اصطلاحا چند چندیم. ابراز خشم، تهدید، اقدامات جنونآمیز و منفعلانه و چنگ و دندان نشان دادن دشمن در مقابل اقدام و اظهار ما، یعنی به احتمال قریب به یقین، تیر ما به هدف خورده است. به اقدامات جنونآمیز نتانیاهو در قتلعام مردم مظلوم فلسطین در کرانه باختری که در «واکنش» به انتفاضه سوم صورت میگیرد نگاه کنید! این یعنی، انتفاضه بهترین راه است. خلاصه این که، باید مراقب اظهارات و واکنشها بود. اهمیت اینگونه مراقبتها بسته به زمان و شخص بالا و پایین میشود.
2- رجزخوانی، یعنی تعریف از شجاعت و شرافت خود. این اقدام، همواره در طول اعصار گذشته و در جنگها مورد استفاده قرار گرفته است بدینشکل که، سرباز یا فرمانده با استفاده از اشعار و جملات حماسی و گاهی اغراقآمیز، قدرت و توان خود را به رخ حریف کشیده و از طرفی به نیروهای خودی روحیه میدهد. این مسئله امروز هم به شکلی دیگر اما با همان هدف بازدارندگی صورت میگیرد. کشورها با به تصویر کشاندن توانمندیهای خود- مثلا در حوزه نظامی با انجام مانور- از یک طرف باعث بازدارندگی از حملات احتمالی دشمن میشوند، از طرف دیگر به مردم کشور خود روحیه میدهند. و البته برخی از کشورها چه بسا که در این راه اغراق و دروغ را هم چاشنی رجزخوانیهای خود کنند!
3- «اگر قرار باشد تعرفه واردات برداشته شود، در هیچ صنعتی به جز آبگوشت بزباش و قرمهسبزی و در هیچ تکنولوژی تولید رقابتی و برتری نخواهیم داشت.» این آخرین سری از اظهارات عجیب یکی از مسئولین محترم کشورمان است که همین چند روز پیش بنا به دلایلی که از درک درست آن عاجزیم، در خصوص اوضاع و جایگاه کشورمان در حوزه صنعت و تکنولوژی کشور گفته شده است. اظهاراتی که ناخواسته انسان را به یاد صحبتهای علی رزم آرا، نخستوزیر سال 1329 ایران میاندازد. نخستوزیر دست نشانده پهلوی در آن سال در واکنش به رد لایحه معروف گس-گلشاییان در مجلس گفته بود: «ملت ایران قادر به ساختن لولهنگ (آفتابه) نیست و یک کارخانه سیمان را نمیتواند اداره کند!»
متاسفانه، اینگونه اظهارات مدتی است در دولت محترم یازدهم اپیدمی شده و گویا برخی مسئولین- انشاءالله سهوا- چنین جفاهایی را در حق کشور و پیشرفتهای بعضا بینظیر آن در حوزههای مختلف روا میدارند. یعنی بدون توجه به حساسیت زمانی و اثرات و عواقب اینگونه موضعگیریهای نسنجیده، اظهاراتی را بیان میکنند که فقط، قند را در دل دشمن آب میکند! کسی از مسئولین انتظار ندارد، همچون غربیهای لیبرال، برای بازدارندگی یا روحیهبخشی، خداییناکرده دروغ بگویند یا حتی در ارائه تصویر از توانمندیهایمان، اغراق و رجزخوانی کنند چرا که جمهوری اسلامی ایران نیازی به اغراق ندارد و دلایل و مستندات کافی برای اثبات اقتدار کشور وجود دارد. مگر نه اینکه یکی از مهمترین اهداف آمریکا در مذاکرات هستهای، به خیال خام خود، «اقتدارشکنی جمهوری اسلامی ایران» است؟!
اما این انتظار هست که مسئولین محترم، توانمندیهای کشورمان در حوزههای مختلف را بدون کم و کاست اعلام نمایند. اما صد افسوس میبینیم مدتی است کار برخی در داخل شده «تبلیغ ناتوانی برای کشور»؛ بدعت تازهای که در دولت یازدهم گویی در حال تبدیل شدن به یک رویه شده است.
اینکه در بحبوحه مذاکرات هستهای، یکی با رفتار و دیگری با گفتار خود سرنوشت کشور را به تحریمهای اقتصادی گره میزند، بعد دیگری جار میزند که ایهاالناس«خزانه دولت خالی است» و آن دیگری هم میگوید: «آمریکا میتواند ظرف چند دقیقه زیرساختهای کشور را نابود کند.» چه پیامی به دشمنان مخابره میکند؟ آیا جز این است که آنها را گستاختر میکند؟ اینگونه اظهارات و فرستادن ناخواسته پالس به آنطرف، یا از سر بیاطلاعی است یا برای تحقیر یا با هدف توجیه برخی ناتوانیهاست.
و هر چه باشد، باید گفت با وجود اینگونه خودیهای غفلتزده دیگر چه نیازی به دشمن؟! جالب است، آخرین نوع از این اظهارات آبگوشتی، مدتی پس از آن منتشر شد که دولت مکرر اعلام کرده بود، میزان صادرات غیرنفتی افزایش چشمگیری داشته است. سوال اینجاست که، اگر محصولی قابلیت رقابت نداشته باشد، چگونه در بازارهای بینالمللی میتواند به فروش برسد؟ مگر نه اینکه، کالا زمانی در بازارهای جهانی خوب فروش میرود که قابلیت رقابتی داشته باشد؟
درباره پیشرفتهای ایران در حوزههای مختلف به ویژه حوزه نظامی، موشکی، فضا، هستهای، پزشکی، نانو، تولید مقالات علمی و... زیاد گفته و شنیده شده است. در اینجا فقط به چند مورد اشاره و از آن میگذریم.
ساخت رادیو داروی تکنسیوم 99 (دارویی ارزشمند که بیش از 85 درصد سرطانها با آن تشخیص داده میشود)
پیشرفتهای خیرهکننده در حوزه سلولهای بنیادین (مجله علمی ساینتیست در این حوزه ایران را رهبر علوم مرتبط با سلولهای بنیادی در جهان معرفی کرده است. اردشیر قوامزاده، برنده جایزه جهانی 2012 برترین محقق جهان در زمینه سرطان و بیماریهای خونی نیز در این باره گفته، ایران دومین کشور دنیا در پیوند سلولهای بنیادین است.)
انواع موشکهای کوتاه و دوربرد. (بد نیست یادآوری کنیم حزبالله لبنان و حماس، با موشکهای رده چندم ایران، رژیم صهیونیستی را بارها به زانو درآورده است.)
رشد بینظیر علمی ایران در جهان (نیوساینتیست در اینباره مینویسد، ایران سریعترین رشد علمی جهان را داراست. سرعت رشد علمی در ایران 11 برابر کشورهای دنیا است... سال 2010 سال ایرانیهاست و...)
همانطور که اشاره شد، اینگونه اظهارنظرهای مخرب و غیرواقعی، اگر از سر بیاطلاعی نباشد، احتمالا به خاطر توجیه برخی ناتوانیها در انجام وعدههای اقتصادی است. وعدههایی که دولت، بخشی از رأیآوری خود را مرهون آن میداند. شاید هم تکرار همان ماجرای خواندن انشاء در زنگ حساب است اما به شکلی دیگر! ولی نباید فراموش کرد که این رویه همیشه پاسخگو نخواهد بود و مردم منتظر تحقق وعدهها به ویژه در حوزه اقتصادی هستند.
خراسان:پیام های یک انتصاب
«پیام های یک انتصاب»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم دکتر رضا واعظی است که در آن میخوانید؛سرانجام با به پایان رسیدن دو دوره ریاست جناب آقای ضرغامی در صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، آقای محمد سرافراز که بیش از 20 سال سابقه فعالیت در این سازمان را دارد با حکم مقام معظم رهبری از 15 آبان ماه برای 5 سال به ریاست سازمان صداوسیما منصوب شد. جدای از ویژگی های فردی وشخصیتی رئیس جدید رسانه ملی که نمونه ای از مدیریت اسلامی و انقلابی است و به دور از شعارگرایی ، مدیری عمل گرا و همواره در صحنه است ، انتصاب مدیری باسابقه و از جنس رسانه ملی برای مجموعه بزرگ و مهم صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران حاوی نکات ارزشمند قابل اعتنایی است که به برخی اشاره می شود.
1 - رهبر معظم انقلاب اسلامی همانگونه که در حکم انتصاب جناب آقای دکتر سرافراز مأموریت خطیر صداوسیما را «هدایت و مدیریت فرهنگ و افکار عمومی جامعه» به مثابه دانشگاه عمومی دانسته اند جایگاه این سازمان را اینگونه تبیین می فرمایند: «... بهنظر من همه تلاشها و کارهایی که در کشور صورت می گیرد به یک معنا یک طرف، کار رسانه ملی یعنی صدا و سیما طرف دیگر...» این جمله رهبرمعظم انقلاب اسلامی در دیدار مدیران صداوسیما درآذر ماه سال 1383 با ایشان است که نشان دهنده اهمیت و نقش سازمان صداوسیما است و مشخص می شود که رسانه ملی یک سازمان معمولی نیست بلکه هم وزن و هم ردیف با همه تلاشها وکارهای سایر بخش ها در کشور است؛ این سازمان با بیش از 85 شبکه و کانال تلویزیونی استانی، ملی و بین المللی، با تولید بیش از 100 هزار ساعت برنامه، با پخش بیش از 380 هزار ساعت در سال و وجود بیش از 90 شبکه و کانال رادیویی استانی ، ملی و بین المللی با بیش از 30 زبان دنیا، یک ابر رسانه واقعی و بسیار تاثیر گذار ، حساس ، حیاتی و مهم در سطح ملی و بین المللی است ؛ بنابراین مسئولیت در چنین سازمانی بسیار سنگین و در واقع شایستگی های خاصی را می طلبد که کمتر کسی در کشور از آن ویژگی ها و شاخص ها برخوردار است. به کلامی روشن ،اگر معروف است که باید کار را به کاردانش سپرد دراین سازمان غیر از این به هیچ وجه نشاید و نباید و بسیار مخاطره آمیز است. از این روانتخاب شخصی همچون دکتر محمد سرافراز که بیش از 2 دهه جزو مدیران ارشد صداوسیما بوده و کمترین حاشیه ای نیز نداشته و در معاونت برون مرزی صداوسیما نقش تعیین کننده ای در بسیج افکار عمومی منطقه و جهان علیه نظام سلطه و به سود منافع ملی ودر چارچوب دیپلماسی عمومی داشته است، انتخابی هوشمندانه و حکیمانه است.
2 - انتخاب فردی از مجموعه رسانه ملی دلیلی روشن بر درستی راهبردها و خط مشی های این سازمان و اعتماد مقام معظم رهبری به مدیران این مجموعه است. اما اگرچه راهبردها وسیاست های کلان صحیح است ولی به نظر می رسد این سازمان به دلیل حجم عظیم فعالیت ها و مشغولیت هایی که خصوصا در سال های اخیر به دلیل توطئه های خارجی و فتنه انگیزی های داخلی برایش به وجود آمده و همچنین سرعت زیاد تکنولوژی ها، عدم تخصیص بودجه کافی وتحولات شگرف به وجود آمده در عرصه رسانه ها و ماهواره ها و تمرکز گسترده آنها بر جمهوری اسلامی ایران (به عنوان مثال بیش از 160 شبکه بیگانه با زبان های محلی کشورمان در حال تولید و پخش برنامه علیه ایران هستند) دچار سنگینی، عقب افتادگی و بعضا تراکم در بخشهای موازی و غیر منطبق با نیازهای روز رسانه ای شده است. از این رو انتخاب مدیری آشنا به فضای رسانه ای بین المللی و کم و کیف موجود در رسانه ملی نه تنها سرعت جبران کمبودها را بیشتر خواهد کرد، بلکه با تغییر لکوموتیوران قطارِ رسانه ملی و سبک وچابک کردن این قطار ،پیشرفت ها سرعت خواهد گرفت و رسانه ملی در انجام وظایف خطیر اسلامی وملی خود و رسالت جهانی و ماموریتی که رهبر معظم انقلاب برای آن تعریف کرده اند ،موفق تر از گذشته عمل خواهد کرد.
3 - رسانه ملی تنظیم کننده نبض کشور و نظام است؛ یعنی در مسائل ملیِ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، امنیتی، اجتماعی، منطقه ای و بین المللی، این رسانه ملی است که حسب وظایف خطیری که برای آن تعریف شده است، به میدان می آید و نقش آفرینی می کند. بنابراین رئیس و مدیرانی را می طلبد که هم به مصالح و منافع نظام آشنا باشند و هم در بزنگاه ها به دور از خط و ربط های جریانهای سیاسی و تنها در خط ولایت فقیه با تمام توان برای تامین منافع ملی تلاش کرده و به تنظیم نبض نظام و کشور بپردازند وتحت تاثیر هیچ تطمیع و تهدیدی قرار نگیرند.
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛هفتهها در پی هم میگذرند و کاروان اسرای کربلا پس از واقعه مصیبتبار عاشورا به سوی شام بلا، بیابانها را منزل به منزل میپیمایند. حادثه جانسوز شهادت عبدخالص خدا، حسینبنعلی علیهالسلام و یاران باوفایش هنوز بر دلها سنگینی میکند و از این رو ملت ایران به پاس این فداکاریها در پای مکتب تاریخساز حسینی زانوی ادب به زمین زده و از آن بهره میگیرد.
در این هفته مهمترین موضوع مطرح در رسانهها، برگزاری مذاکرات فشرده وحساس هستهای میان ظریف، اشتون وکری در مسقط از یکسو و نهمین مذاکرات جامع ایران و گروه 1+5 بود که حاکی از تلاشهای سازنده برای دستیابی به توافق جامع هستهای است بهگونهای که بسیاری از صاحبنظران وکارشناسان معتقدند اخبار وتحولات گفتگوهای عمان افق روشنی را از به ثمر نشستن تلاشهای دیپلماتیک نمایان میسازد. واقعیت نشان میدهد که مواضع طرف مقابل، خواسته یا ناخواسته، به مواضع جمهوری اسلامی ایران نزدیک میشود که خواستهای جز برخورداری از حق قانونی و مسلم هستهای و درعین حال پذیرش نظارت بینالمللی بر فعالیتهای شفاف غنیسازی وصلحآمیز خود ندارد. البته در این راه علاوه بر پایمردی گروه مذاکرهکننده ایرانی و ایستادگی آنها بر سر رهنمودهای رهبر معظم انقلاب، حمایتهای ایشان نیز قطعا کارساز وموثر بوده است.
هفته جاری معاون رئیس جمهوری عراق به تهران سفر کرد و مذاکرات موثر ومفیدی بین مقامات دو کشور برگزار شد. آقای نوری مالکی نخستوزیر سابق عراق که اکنون در سمت یکی از معاونتهای رئیس جمهوری این کشور قرار گرفته وتجربیات سازنده خود را به دولت جدید عراق منتقل میکند با رهبر معظم انقلاب نیز ملاقات کرد. در این دیدار حضرت آیتالله خامنهای از شجاعت، اقتدار ومدیریت آقای مالکی در دوران تصدی نخستوزیری عراق وخدمات بزرگی که در جهت حفظ ثبات و استقلال و پیشرفت عراق انجام داده است، تجلیل کردند. رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به شناخت خوب آقای نوری مالکی از مسائل و مشکلات عراق، افزودند: "رویه شما برای کمک به دولت جدید آقای حیدر عبادی وتلاش برای ایجاد وحدت میان نیروهای مختلف عراق، اقدام بسیار خوبی است که باید ادامه یابد."
بیستمین نمایشگاه مطبوعات وخبرگزاریها این هفته در مصلای تهران میزبان علاقمندان بود. نمایشگاه بیستم که اولین نمایشگاه رسانهای دولت یازدهم محسوب میشود هرچند شعار "رسانه، آزادی مسئولانه" را بر پیشانی خود قرار قرار داده و باید اذعان کرد با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید مجال بهتری برای فعالیتهای رسانهها ایجاد شده ولی باید گفت برقراری جریان آزاد اطلاعات واخبار با فضایی که دولت گذشته بر جامعه حاکم کرده و لطمهای که به اعتماد مخاطبان به رسانهها وارد نموده، نیاز به تلاش مضاعف و ویژه دارد.
البته قضاوت درباره عملکرد رسانهای وتبلیغاتی دولت گذشته نیاز به ارزیابی دقیقی دارد که متاسفانه همانند عملکرد این دولت در سایر زمینهها هیچگاه مورد واکاوی قرار نگرفته و شاید مرور زمان بتواند آیندگان را در رسیدن به این ارزیابی کمک کند. به هر حال گرچه نمایشگاه مطبوعات فردا به کار خود پایان میدهد اما موضوع ارتقاء جایگاه رسانهها، موضوعی نیست که محدود به زمان برگزاری نمایشگاه باشد بلکه مسالهای است که اصحاب رسانه و مسئولان باید آنرا وجهه همت خود قرار دهند.
در این هفته، صدا وسیما شاهد پایان دوران ریاست دهساله عزتالله ضرغامی بر رسانه ملی بود و رهبر معظم انقلاب طی حکمی محمد سرافراز را برای یک دوره پنجساله به ریاست این سازمان منصوب کردند. در حکم رهبری به رئیس جدید رسانه ملی بر مسئولیت وی در جهت حفظ وارتقای استقلال فرهنگی وهدایت انقلابی بر بکارگیری ابتهاج معنوی ونشاط انقلابی آحاد جامعه در رسانه ملی تاکید شده است.
واقعیت این است که رسانه ملی در کارکردی که نظام وانقلاب از آن به عنوان دانشگاه بزرگ تربیت وتعالی نفوس توقع دارد، مسئولیتی بسیار خطیر برعهده مدیران این رسانه میگذارد که باید برای همه مخاطبان با سلائق و گرایشهای مختلف در جهت اهداف متعالی وانسانی برنامهریزی کند و قطعا در این راه باید مدافع عزت دینی و منافع ملی بوده و آزادی بیان وافکار را در نگاهی فراجناحی سرلوحه فعالیتهای خود قرار دهد.
در این هفته و در روزهای پایانی مهلت قانونی رئیسجمهور جهت معرفی وزیر علوم وعبور از گردنه چالشبرانگیز گرفتن رای اعتماد از مجلس برای تصدی این وزارتخانه مهم، آقای فخرالدین احمدی دانش آشتیانی به عنوان گزینه چهارم معرفی شد و براساس آییننامه، مجلس 10 روز برای بررسی برنامههای وزیر پیشنهادی فرصت دارد که به احتمال زیاد جلسه رای اعتماد هفته آینده برگزار خواهد شد. البته از همان ساعات اولیهای که خبر معرفی وزیر پیشنهادی علوم منتشر شد، اظهارنظرها و عکسالعملها نسبت به وی آغاز گردید که عمدتا منفی بوده و نشان از شکلگیری موضعگیریهایی علیه او و عدم موفقیت او برای کسب رأی اعتماد دارد. طبعاً روسای قوای اجرایی و تقنینی باید راهحلی برای تصدی فردی شایسته جهت سکانداری وزارتخانه مهم و حساس علوم، تحقیقات و فناوری بیابند.
از دیگر رویدادهای این هفته باید به سفر رئیسجمهور در صدر هیأتی عالیرتبه به جمهوری آذربایجان اشاره کرد. وی در این سفر 10 سند همکاری میان دو کشور امضا میکند و پیرامون همکاری کشورهای حاشیه خزر بویژه تهران و باکو، ممنوع بودن حضور نیروهای نظامی بیگانه و تقویت زمینههای لازم برای رسیدن به منافع بیشتر دو کشور همسایه و هممرام گفتگو خواهد کرد.
در مسائل خارجی، اعتراضات سراسری در فلسطین اشغالی علیه سیاستهای رژیم صهیونیستی، شکستهای پی در پی گروههای تکفیری در منطقه و واکنش منفی حوثیهای یمن به دولت جدید را به دلیل اهمیت آنها مورد بررسی قرار میدهیم.
در فلسطین اشغالی، فلسطینیهای خشمگین در چندین شهر علیه سیاستهای ضدانسانی و تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی دست به اعتراض زدند که در برخی مناطق این اعتراضات به درگیری با پلیس رژیم صهیونیستی کشیده شد. در جریان اعتراضات اخیر دو فلسطینی شهید و شمار بیشتری زخمی شدهاند. صهیونیستها طی هفتههای اخیر اقدامات توسعه طلبانه و تجاوزکارانه خود را گسترش داده و بر شدت جنایات خود علیه مردم بیدفاع فلسطین افزودهاند. اوجگیری تحرکات جریانهای تکفیری و بروز اختلاف میان کشورهای منطقه فضای خاصی را ایجاد کرده و صهیونیستها را برای افزایش توطئه و تلاش برای محقق ساختن اهداف شیطانی و توسعه طلبانه خود به وسوسه انداخته است.
شروع حرکتهای جدی و دامنهدار صهیونیستها برای غصب مسجدالاقصی که با یورش ایادی این رژیم در روز عید قربان و به بهانه مصادف بودن با عید یهودیها همزمان شد، در همین راستا قابل بررسی است. رژیم صهیونیستی از چند ماه قبل اقدامات برنامهریزی شدهای را علیه قبله نخست مسلمانان به راه انداخته است، از جمله اینکه تلاش کرد تا یک تقسیم زمانی برای حضور یهودیها و مسلمانان در این مکان اسلامی تعیین کند که با اعتراض شخصیتهای فلسطینی و تظاهرات مردمی مواجه شد.گروههای فلسطینی با هشدار نسبت به اقدامات رژیم صهیونیستی خواستار مداخله کشورهای اسلامی برای مواجهه با این توطئه شدند.
واقعیت این است که صهیونیستها با سوءاستفاده از شرایط خاصی که بر منطقه حاکم شده است درصدد محقق ساختن اهداف شوم بلندمدت خود هستند و اقدامات اخیر، در واقع محکی برای سنجش میزان حساسیت و واکنش ملتها و دولتهای اسلامی است تا نقشههای خود را اجرایی کنند.
این هفته، گروههای تکفیری و در رأس آنها، گروه تررویستی داعش متحمل ضربات سنگین و شکستهای فاحشی در منطقه شدند، که نویدی برای اضمحلال این گروهها در میدانهای نظامی میباشد.
در عراق، ارتش این کشور با همراهی نیروهای مردمی توانست منطقه مهم "بیجی" که پالایشگاه مهم بیجی در آن قرار دارد را از دست تروریستها خارج سازد و تلفات سنگینی به این گروه وارد کند. در پی این تحولات، حیدر العبادی نخستوزیر عراق از آغاز قریب الوقوع عملیات برای آزادسازی شهر موصل خبر داد. در همین حال، گزارشهایی مبنی بر مجروح شدن و احتمالا هلاکت "ابوبکر البغدادی" منتشر شد. هلاکت سرکرده گروه تروریستی داعش اگرچه تاکنون رسما تایید نشده ولی یک سایت متعلق به تروریستها، مجروح شدن بغدادی را تأیید کرده است.
در سوریه و لبنان نیز گروههای تکفیری متحمل شکستهای سنگینی شدند و دهها نفر از اعضای این گروهها به هلاکت رسیدند. نکته مهم اینست که هم در لبنان و هم در سوریه، نقش حزبالله در قلع و قمع تکفیریها کاملا آشکار بوده است.
در کوبانی نیز مدافعین این شهر، داعشیها را به عقب رانده و از آزادسازی کامل این شهر طی روزهای آینده خبر دادهاند. مجموعه این حوادث، تاکیدی بر روند مضمحل شدن گروههای تروریستی و تکفیری در منطقه میباشد و این امر، حامیان مالی و فکری این گروهها را نیز دچار سرخوردگی کرده و آنها را به رسوایی کشانده است.
این هفته، دریمن اعلام شد که نخستوزیر تازه معرفی شده، کابینه خود را معرفی کرده است که در آن گروهی از شیعیان نیز مشارکت دارند. این تحول بلافاصله با واکنش "حوثیها" به عنوان جبهه اصلی قیام اخیر یمن مواجه شد و آنها، ترکیب دولت جدید را رد کردند. حوثیها، رژیم یمن را به سرکردگی "منصور هادی" که از عناصر وابسته به رژیم سابق میباشد متهم کردند که قصد فریبکاری دارد و برخلاف وعدهای که در توافق اخیر با حوثیها داده است، قصد ندارد به اعاده حقوق شیعیان تن دهد.
با خودداری حوثیها از پذیرش دولت جدید، بحران یمن همچنان ادامه دارد. از سوی دیگر، اعلام شد آمریکا، علی عبدالله صالح را تحریم کرده است. این اقدام آمریکا نیز حکایت از پایان یافتن تاریخ مصرف رژیم دیکتاتوری سابق و عوامل آن رژیم دارد. آمریکاییهابا این حرکت در واقع قصد دارند تا ضمن تطهیر خود از حمایتهای گذشته از علی عبدالله صالح، در دولت جدید نیز برای خود جایی باز کنند.
رسالت:در پشت میز مذاکرات هستهای چه میگذرد؟
«در پشت میز مذاکرات هستهای چه میگذرد؟»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛بیش از یک سال است از گفتگوهای هستهای بین ایران و 1+5 میگذرد. بیش از یک سال است دیپلماتهای ایران زانو به زانوی 6 قدرت جهانی نشستهاند تا مواضع آنها را در خصوص جلوگیری از پیشرفتهای ایران در فناوریهای نوین بویژه هستهای بشنوند.
پنج قدرت هستهای بهعلاوه آلمان که ضمیمه آنها شده، مشغول چانهزنی با ایران درباره کاهش سرعت پیشرفتهای ایران است. اینکه آنها راجع به چه چیزی چانه میزنند، برای مردم جهان و مردم ما فوقالعاده مهم است. پیشرفتهای سریع ایران در دولت نهم و دهم بویژه در مورد دستاوردهای دانش هستهای شگفتآور است. اکنون تیم هستهای با جیب پر در پشت میز هستهای نشستهاند. اینکه چرا مذاکرات را محرمانه اعلام کردهاند، روشن است چون نوع پیشنهادات و طرح نظرات آنها واقعا وقیحانه و زشت است. منطق آنها یک منطق قرون وسطایی است. آنها میگویند دور و بر علم را خط بکشید بویژه آن علومی که متضمن قدرت شماست. آنها در حقیقت دارند روی دُز قدرت ما چانهزنی میکنند. مذاکرات محرمانه است نه برای دشمنان ایران و اسلام چرا که پس از هر دور مذاکرات، رژیم صهیونیستی اولین جایی است که در جریان ریز مذاکرات قرار میگیرد. مذاکرات برای مردم ما و ملتهای جهان محرمانه است تا درجه پستی و وقاحت طرف مذاکرهکننده پنهان بماند.
اوباما رئیسجمهور آمریکا هراز چندی پشت تریبون میرود و عربدههایی میکشد اما فرکانس این عربدهکشی هیچ تناسبی با چند نامهای که تاکنون به رهبر معظم انقلاب نوشته، ندارد.
او اخیرا گفته است تحریمها ایران را پای مذاکره نشاند. خب این یک حرف دروغ است چون مذاکرات یک پروسه طولانی است که بیش از 10 سال است ادامه دارد. این تحریمهای ظالمانه آن سالهای نخستین که نبود اما مذاکرات هیچگاه در هیچ دولتی قطع نشد. اگر قطعی هم وجود داشت از طرف 1+5 بود.
مذاکرات هیچگاه قطع نشد به دلیل اینکه بلاموضوع از طرف ما بود چون ما هیچ گاه درصدد تولید بمب نبودیم و در آینده هم نخواهیم بود. بنابراین ما چیزی را در مذاکرات از دست نمیدادیم. طرف مقابل براساس یک دروغ و تهمت تنور مذاکرات را تاکنون گرم نگه داشته است. اگر ما میخواستیم بمب بسازیم رفتاری نظیر کرهشمالی نشان میدادیم. آنها امروز هم بمب دارند و هم تحریمهایی که علیه ملت ایران وضع شده علیهشان وضع نشده است.
ما به این دلیل پشت میز مذاکره نشستهایم تا ثابت کنیم استبداد جهانی بویژه آمریکا چقدر ضعیف و نحیف هستند. خودشان بر زرادخانههای اتمی تکیه کردهاند اما از کشوری که نه بمب هستهای دارد و نه درصدد ساختن آن است، میترسند. آنها از بمب هستهای ما نمیترسند. از اقتدار علمی ما میترسند و هرچقدر هم از این ترس بیشتر سخن بگویند، این خود نوعی تبلیغ اقتدار ماست بویژه آنجا که سخن محدود کردن برد موشکهای ما و ... را به میان میآورند.
ما پای میز مذاکره آمدیم تا ثابت کنیم طرف مقابل قابل اعتماد نیست. ما به عهدوپیمان خود پایبند هستیم اما طرف اصلا نمیفهمد عهدوپیمان چیست؟ تعهدات کدام است؟ آنها با زبان زور حرف میزنند. ما هم در وقت خود از این زبان ضرورتا استفاده میکنیم. به همین دلیل طی 30 سال گذشته همه ترفندها و توطئههای آمریکا را در ایران خنثی کردیم و در منطقه قدم به قدم آنها را به عقبنشینی وادار کردیم. ما غده سرطانی منطقه یعنی رژیم اشغالگر قدس و مولود نامشروع استکبار جهانی را در مرزهای خود محصور کردیم و جلوی دامنه تصرفات ارضی و نفوذ آن در قدرتهای منطقه را گرفتیم. به همین دلیل در جنگ 33 روزه ، 8روزه، 22 روزه و 51 روزه به شدت صهیونیستها را تنبیه کردیم.
مذاکرات هستهای هژمونی ابرقدرتی آمریکاییها و اقمار آن را زیر سئوال برده است. دنیا میداند آنها براساس یک دروغ بساط مذاکره را پهن کردهاند. آنها از قدرت انقلاب و قدرت ملت ما میترسند. اگر نمیترسیدند دلیل نداشت خود را به این ذلت بیندازند که در جهان اینطور تلقی شود که مگر در ایران چه قدرتی وجود دارد که نه تنها آمریکا نمیتواند با آن مقابله کند بلکه رفته شرکای خود را هم آورده است. شرکای اروپایی او کفایت نمیکرده است. حتی رفته چین و روسیه را هم ضمیمه آن کرده است.
پس در ایران خبرهایی است که این همه سراسیمگی و التهاب و ترس از آن وجود دارد. لزوما این خبر به تولید بمب اتمی مربوط نیست چون خود آنها هم بمب دارند. اگر بمب اتمی این همه نفرتانگیز و خطرناک بود قاعدتا آنها به مقام تنافر و تخاصم میرسیدند و لزوما نباید زیر یک سقف با هم جمع شوند.
از مذاکرات مسقط و سپس وین تا پایان مهلت مقرر چیزی بیرون نمیآید. اگر توافقی صورت گیرد فتحالفتوحی صورت نگرفته است نه برای ما و نه برای آنها و اگر هم توافقی صورت نگیرد باز هم اتفاق جدیدی رخ نداده است چون هر دو طرف برمیگردند بر موضع گذشته خود، بویژه آنکه در ایران محاسبات جدیدی در بازگشت به نقطه اول نیز حتما به وجود خواهد آمد و خواب راحت را از آنان خواهد ربود.
آیتالله جوادی آملی یک توصیه حکیمانه به تیم مذاکرهکننده کرده بودند و فرمودهبودند: «وقتی با آنها دست میدهید حتما انگشتان خود را بشمارید.» این نهایت هوشمندی ما را نشان میدهد که حواسمان باشد چیزی را از دست ندهیم. دستاوردهای علمی در ایران بویژه دستاوردهای هستهای محصول کار بزرگ دانشمندان مومن و مسلمان ماست. آنها علاوه بر زحماتی که در این باره کشیدند خون مقدس خود را برای اعتلای ایران و اقتدار علمی ایران تقدیم کردند. آنها باید بدانند چه چیزی را میدهند ]دادهاند[ چه چیزی را میخواهند بگیرند. متاسفانه کل مذاکرات یکسال گذشته بیشتر اختصاص به این داشت که ما چه چیزی را باید بدهیم. وقت کافی برای اینکه چه چیزی را باید بگیریم در گفتگوها صرف نکردیم. این یک اشتباه راهبردی در مذاکرات بود. اکنون که بحث لغو تحریمهاست آمریکاییها بازی درآوردند و فهرستی از موضوعات را روی میز مذاکرات گذاشتهاند که اگر 10 سال هم درباره آن سخن بگوییم چیزی از آن درنمیآید. فکر میکنم این بخش از مذاکرات باید بدون هیچ قهقهه و خندهای برگزار شود و اخم ما کمترین چیزی است که باید به طرف مقابل تفهیم کرد.
لغو همه تحریمها از سوی هر کس و در همه سطوح از خطوط قرمز ماست. اصلا مذاکرهپذیر نیست. اگر آنها بخواهند از لایهبندی تحریمها یا زمانبندی آن حرفی بزنند، باید دانست مذاکرات یک سال گذشته یک فریب بیش نبوده است. پاسخ این فریب را هم باید سریع و بدون دفع وقت داد.
حوزه این پاسخ هم محدود به امور هستهای ایران نباید باشد. ایران باید از همه ظرفیت خود در منطقه و جهان در هر حوزهای استفاده کند. باید به آنها تفهیم کرد روزهای پس از عدم توافق، روزهای سیاهی برای آنها خواهد بود. این را نه در حرف بلکه باید در عمل تجربه کنند. اولین اعلام آن قطعا واکنش ملت ایران به این فریب و نیرنگ خواهد بود. جنایتی به نام تداوم تحریمها باید پاسخ عملی از سوی دولت و ملت ایران در پی داشته باشد.
قدس:نقش جدید اوباما در بازی تازه
«نقش جدید اوباما در بازی تازه»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم دکتر نورالدین میر عمادی است که در آن میخوانید؛انتخابات میاندوره ای کنگره آمریکا در حالی برگزار شد که پیش بینی ها و نظرسنجی ها، پیروزی جمهوری خواهان بر دموکراتها را امکان پذیر می دانست. علت اصلی این مسأله نارضایی از عملکرد اوباما در عرصه داخلی و خارجی و در واقع «نه» به عملکرد دموکراتها به نظر میرسد. به همین دلیل اوباما تبدیل به برگ بازنده دموکراتها شد.
این مسأله سبب شد در زمان کارزار انتخاباتی، اوباما از فرایند تبلیغات فاصله بگیرد تا شاید اثر کمتری بر بخت دموکراتها داشته باشد، اما کارنامه 6 ساله او در حوزه سیاست خارجی و سیاست داخلی بی توجهی به حضور یا حضور نداشتن او را نشان داد.
گرچه انتخابات میان دوره ای در آمریکا اکثراً با استقبال کم مواجه می شود، اما مشارکت 19 درصدی در این دوره نشان از نارضایتی عمومی بسیار گسترده و قابل توجه دارد.
یک دست شدن مجلس نمایندگان و سنا و همچنین فرمانداری ها توسط جمهوری خواهان به طور حتم دو سال پایانی ریاست جمهوری اوباما را با چالشهایی مواجه خواهد کرد، هرچند او اعلام کرده، سعی خواهد کرد کنگره را با خود هماهنگ کند.
در واقع با مشخص شدن نتایج انتخابات پارلمانی میان دوره ای،حزب دموکرات آمریکا در مجلس نمایندگان؛ و در مجلس سنا دیگر دارای اکثریت کرسی ها نیست و از همین رو، انجام برخی طرحها و برنامه های نا تمام را برای دولت باراک اوباما و دموکراتها دشوار خواهد کرد، بنابراین درهمین راستا از رؤسای گروه پارلمانی جدید کنگره آمریکا خواسته است به کاخ سفید بیایند.
بدون شک اوباما در اجرا و تکمیل طرحهای اصلاحی بزرگی مانند مسأله مهاجرت و سامان بخشی به مهاجران غیرقانونی که در آمریکا به سر می برند، با مشکل مواجه می شود. موضوع سامان بخشی وضع مهاجران غیرقانونی در آمریکا، موضوعی مهم در سیاست داخلی آمریکا به حساب می آید، زیرا هم اکنون بیش از 12 میلیون نفر مهاجر به طور غیرقانونی در این کشور زندگی می کنند و منتظرند که به وضعشان ترتیب قانونی داده شود.
وضع از این نظر برای اوباما بسیار دشوار است، زیرا بخش زیادی از جمهوری خواهان با اجرای این طرحها مخالف هستند.تنها کاری که باراک اوباما می تواند انجام دهد این است که با استفاده از اختیارات ریاست جمهوری و آن هم به صورت بخشی اقدام کند وگرنه نمی تواند اصلاحات مهمی در این زمینه ها انجام دهد.
در حوزه سیاست خارجی نیز باید تمایز قایل شد. اوباما بر سر مسأله داعش و نیز درخصوص رفتارهای سیاسی و نظامی در سوریه و عراق با کنگره چالش خواهد داشت و اختلافات در این حوزه ریشه ای و اساسی تر از موضوع پرونده هسته ای ایران است. جمهوری خواهان اعلام کرده بودند که نباید از عراق خارج می شدند و در سوریه نیز باید نیرو های نظامی پیاده می شد، اما در مورد پرونده هسته ای، مسأله متفاوت است.
با وجود تندروی های جمهوری خواهان و خط و نشانهایی که برای اوباما می کشیدند، ولی در باطن علاقه مند به حصول توافق با جمهوری اسلامی هستند. اما، به دلیل اینکه طی چند ماه آینده در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا ، این موضوع محل مجادله و مناقشه میان دو گروه خواهد بود، گرچه جمهوری خواهان در ظاهر بسیار تند برخورد کرده و چهره جنگ طلب از خود نشان می دهند، اما در عرصه جهانی عملگراتر از دموکراتها هستند. دموکراتها بیشتر در چارچوب تئوری و بحثهای حقوق بشری خود را گرفتار کرده اند.
از طرفی شاهدیم که هم اسراییلی ها و هم سعودی ها بر روی انتخابات میان دوره ای کنگره برای به قدرت رسیدن جمهوری خواهان هزینه های بسیاری کرده اند. درست است که روابط اوباما و اسراییل بخصوص با شخص نتانیاهو ظاهراَ خدشه دار شده، اما از نتیجه این انتخابات، رژیم صهیونیستی خشنود است.
در حال حاضر اوباما درخواست سه میلیارد دلار اعتبار برای مبارزه با داعش کرده است، چه بسا کنگره از این اهرم استفاده کرده و چنین بودجه ای را تأمین نکند و با تحت فشار قرار دادن اوباما، توافقی را که مورد پسند آنهاست، به دست آورد. هرچند اوباما می تواند بدون توجه به کنگره پیش برود، اما ممکن است بعد از توافق مشکلات بروز کند. یعنی تعلیق و لغو برخی تحریمها نیازمند مصوبه کنگره است که در این صورت اوباما دچار چالش می شود. با این وجود شاید اوباما بتواند تا چند ماه کنگره را دور بزند، اما پس از آن با اقدامهای ایذایی کنگره مواجه خواهد شد. بنابراین لازم است موضوع را در تصویر بزرگتری ببیند. یعنی تنها موضوع هسته ای نیست که ممکن است چالشی میان کنگره و اوباما باشد، بلکه موضوعاتی مانند داعش و دیگر لوایح نیاز به مصوبه کنگره دارد. به همین دلیل اوباما ناچار به بده بستان با کنگره است.
رسالت:سفر معصوم به عربستان
«سفر معصوم به عربستان»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است که در آن میخوانید؛فواد معصوم رئیسجمهور عراق دیروز برای سفری رسمی راهی عربستان شد. این سفر در حالی صورت گرفته که بررسی کارنامه روابط دو کشور نشان میدهد که طرفین در جاده بیاعتمادی به سر میبرند و چارچوب مناسباتی مسالمتآمیزی میان آنها جاری نمیباشد. مقامات عراقی براساس اسناد و مدارک بارها اثبات کردهاند که عربستان در حمایت از گروههای تروریستی و عاملان ناامنی عراق نقش دارد و حتی بخشی از بحرانهای سیاسی این کشور است. حمایتهای عربستان از تروریستهای بعثی تکفیری چنان آشکار است که حتی جو بایدن معاون رئیسجمهور آمریکا نیز به آن اذعان کرده است.
با این شرایط این سوال مطرح است که چرا فواد معصوم رئیسجمهور عراق به عربستان سفر کرده و در ورای آن چه اهدافی را پیگیری میکند؟
چنانکه ذکر شد عربستان از عوامل بحرانساز در عراق است بر این اساس بخشی از سفر فواد معصوم به عربستان را میتوان در چارچوب هشدار به ریاض مبنی بر ادامه حمایت آنان از تروریسم ارزیابی نمود. به عبارتی سفر معصوم به عربستان نه برای گسترش روابط و یا اعلام نیاز به این کشور بلکه در چارچوب اتمام حجت با آن است.
نمود عینی این امر را در سفر اخیر ابراهیم الجعفری وزیر خارجه عراق به ترکیه میتوان مشاهده کرد. سفری که محور اصلی آن را هشدار به آنکارا درباره پیامدهای ادامه حمایت از تروریسم و بحرانسازی در عراق تشکیل میداد.
نکتهای که در باب سفر معصوم به عربستان میتوان مورد توجه قرار داد آن است که دولتمردان عراق برآنند تا در ایجاد ائتلاف منطقهای در مقابله با تروریسم ایفای نقش نمایند تا ضمن تامین امنیت عراق و منطقه از نفوذ غرب در منطقه جلوگیری نمایند.
این مهم زمانی بیشتر آشکار میشود که سران این کشور از جمله فواد معصوم بارها تاکید کردهاند که مبارزه با تروریسم در قالب همگرایی منطقهای امکانپذیر است و حضور نیروهای خارجی نتیجهای به همراه نخواهد داشت.
سفر حیدر العبادی نخستوزیر عراق به ایران و اردن و سفر جعفری به ترکیه و سفر کنونی فواد معصوم به عربستان در کنار تاکید مقامات عراق بر همکاری با لبنان و سوریه در برابر تروریسم را میتوان اقدامی برای تحقق این طرح دانست که به دلیل اصرار کشورهایی مانند عربستان و ترکیه بر حمایت از تروریستها و عدم همراهی آنان با کشورهایی مانند ایران، عراق، سوریه و لبنان در مبارزه جدی با تروریسم، همچنان این طرح ناکام مانده است.
نکته دیگری که در باب سفر معصوم به عربستان مطرح است تلاش وی برای مجاب کردن ریاض جهت عدم اجرای حکم اعدام شیخ نمر عالم برجسته شیعه عربستانی است که با هدف جلوگیری از فتنهای جدید علیه وحدت جهان اسلام صورت میگیرد. به هر تقدیر سفر معصوم به عربستان را باید اتمام حجت عراق با ریاض به ویژه در حوزه امنیتی دانست که بیانگر ظرفیتهای بالای عراق در پیگیری مسائل امنیتی در عرصه منطقهای است چنانکه سران عراق بارها درباره استمرار حمایت از تروریسم به عربستان هشدار دادهاند.
وطن امروز:تأملی بر مذاکرات هستهای مسقط
«تأملی بر مذاکرات هستهای مسقط»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم سیروس محمودیان است که در آن میخوانید؛ 1- مذاکرات پیدا و پنهان هستهای در حالی در مسقط به پایان رسید که عوامل وابسته به اصلاحطلبان افراطی در داخل کشور کوشش دارند با نهادن عنوان مجعول «فرصت تاریخی» بر مذاکرات هستهای مسقط به هر طریق ممکن شرایط سیاسی- اجتماعی مطلوبی را برای تسلیم کامل ایران در برابر غرب فراهم کنند. ظاهرا ضرورتهای دستیابی به توافق تحمیلی در مقطع کنونی و تنگناهای منطقهای بهقدری حاد است که دشمن ناچار به میدانداری عوامل داخلی دلخوش کرده است. از سوی دیگر آمریکا در سایه فضاسازیهای میدانی داعش در عراق و سوریه به تسلیم بیقید و شرط هیات ایرانی در مقابل مطالبات استکباری عمیقا خوشبین است.
2- جریان رسانهای وابسته به این طیف افراطی بهطور عمیق و سازمانیافته در داخل کشور تلاش دارد با توسل به نتایج انتخابات اخیر کنگره آمریکا و بزرگنمایی تأثیر منفی پیروزی جمهوریخواهان در این انتخابات بر روند مذاکرات هستهای 1+5، مسؤولان را شدیدا مرعوب کرده و افکار عمومی را برای رسیدن به یک توافق تحمیلی ضربالاجلی تحت فشار مضاعف قرار دهد. همسویی کامل رسانهای با خط القایی دشمن از طریق شبکههای ماهوارهای ضدانقلاب و تاکید بر اشتراکات خبری از راهبردهای عملیاتی آنان است.
3- انتخابات یادشده به دلیل پایینترین مشارکت مردمی در 200 سال اخیر آمریکا عینا یک رسوایی جدی برای دموکراسی آمریکایی است. این مشارکت ناچیز مردمی مشخصه میدانی وجود یک بحران مشروعیت در ساختار حکومتی نظام لیبرالی است که این جریان اصلاحطلب در اوج شگفتی عمومی تاکنون کمترین موضع رسانهای در مقابل این رسوایی اتخاذ نکرده است اما در عین حال این جریان وابسته با گذر تعمدی از این شکاف سیاسی در حال بروز در جامعه آمریکا، اتکای معنایی بر کاهش محبوبیت اوباما و خطر بالقوه فرض کردن این کاهش محبوبیت برای ملت ایران داشته است. خطر بالقوه محسوب کردن کاهش محبوبیت اوباما برای ایران یک سناریوی بسیار پیچیده است که به شکلی خاص از طریق روزنامههای اصلاحطلب و خبرگزاریهای خاص مکررا به آن دامن زده میشود. ملاحظه ریز و درشت اخبار منتشر شده از سوی این نشریات و خبرگزاریهای وابسته در ۲ هفته گذشته مبین زوایای متنوع این سناریو است. بدیهی است که دموکراتها و جمهوریخواهان آمریکا دو روی یک سکه بدنامی هستند که دشمنی با آرمانهای ملت آزاده ایران ریشه در نگاه استکباری آنان دارد.
4- ملاحظه تیتر نخست برخی رسانههای اصلاحطلب در چند روز گذشته موید این واقعیت تلخ است که در مقطع کنونی سناریوی مرعوبسازی ملت ایران در مقابل شیطان بزرگ از اولویتهای بسیار مهم خبری آنان بهشمار میرود. این نشریات با چنان حرارتی از دشمنی جمهوریخواهان با ملت ایران سخن به میان میآورند که گویا دموکراتها و در راس آنان اوباما تاکنون هیچ دشمنی با ملت ایران نداشتهاند(!) در واقع آنان میکوشند با ارائه چهرهای معقول و معتدل از دموکراتهای آمریکایی به تطهیر چهره اوباما پرداخته و با ظرافت خاصی روی خوی استکباری دولت یاغی آمریکا خاک فراموشی بپاشند. ملت ایران هرگز نمیتواند فراموش کند که تحریمهای ظالمانه کنونی آمریکا محصول تصمیمات سناتورهای آمریکایی و شخص اوباماست.
5- ملاحظه حمایت تصنعی مقامات غربی از برخی مواضع هستهای اتخاذی از سوی دولتمردان روحانی و اصرار کاذب بر رسیدن به یک توافق جامع هستهای با ایران لایه پنهان دیپلماسی قاجاری است که برخی اشخاص منسوب به دولت عملا آن را سرلوحه کار خود قرار دادهاند. از سوی دیگر بازبینی تحلیلی عمده مواضع اتخاذی برخی موثران دولت و مشاوران روحانی نشانگر خط سازشی است که برخلاف اراده ملی تلاش دارد تسلیم در مقابل استکبار جهانی را به جان بخرد. در واقع این تلاشها اگر چه به دلیل هوشیاری ملت ایران برای اردوگاه استکبار کمترین عایدی ندارد اما به هر حال در بحبوحه آشفتگی سیاسی- اجتماعی صهیونیسم بینالمللی، میتواند مرهمی بر زخم کهنه آنان باشد.
6- همزمانی مذاکرات هستهای مسقط با تاکید برخی مشاوران روحانی بر ناتوانیهای فنی- صنعتی ایران و استفاده از تعابیر سخیف و نامربوط و اصرار مدیریتی بر لاینحل بودن مشکلات معیشتی مردم و همچنین مرتبط دانستن این مشکلات معیشتی با بحث مطالبات هستهای ملت ایران لایه دیگری از این سناریو است. تلاش برای ایجاد یک فضای روانی یأس و نومیدی در میان مردم و القای کاذب ضرورت تسلیم در برابر افزونطلبیهای غربیها از کارکردهای این مشاوران در این برهه حساس است.
لذا ضرورت دارد در مقطع حساس کنونی رئیسجمهور محترم بهعنوان یک تکلیف و همگام با اراده ملی و خواست همگانی نسبت به برخورد انقلابی با اشخاص مذکور همت گمارد.
7- در خاتمه گفتنی است فضاسازیهای داخلی و خارجی هیچ تاثیری در تغییر یا تعدیل مواضع انقلابی ملت ایران در برابر استکبار جهانی ندارد. هیات مذاکرهکننده ایران به وضوح میداند دستیابی به دانش انرژی هستهای حق مسلمی است که ملت ایران مطلقا از این حق خویش کوتاه نخواهد آمد. در حال حاضر مهمترین محور مذاکره همانند گذشته لغو تحریمهای ظالمانهای باید باشد که هیات حاکمه آمریکا و صهیونیسم بینالملل آن را بر مردم مقاوم ایران تحمیل کردهاند. بیشک هرگونه تسامح و تساهل مقامات ایرانی در برابر زیادهخواهیهای آمریکا در متن مذاکرات هستهای یک گناه نابخشودنی است.
جوان:شاگردان طهرانیمقدم کار را تمام کردند
«شاگردان طهرانیمقدم کار را تمام کردند»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم دکتر یدالله جوانی است که در آن میخوانید؛«پروژهای که سردار طهرانیمقدم در هنگام تست و آزمایش آن به شهادت رسید، خوشبختانه هماکنون به سرانجام رسیده و این پروژه نیز نقش قابلتوجهی در توان دفاعی ما خواهد داشت.»
جملات مذکور، بخشی از سخنان سردار شریف، مسئول روابط عمومی کل سپاه در نشست خبری با اصحاب رسانه به مناسبت سومین سالگرد شهادت سردار حسن طهرانیمقدم و سیامین سال اقتدار موشکی سپاه است؛ جملاتی بسیار پرمعنا، پیامدار و امیدبخش که باید هر ایرانی در آن تأمل کند.
مختصات پروژه موشکی مورد نظر را در آینده مسئولان امر در صورت صلاحدید اطلاعرسانی خواهند کرد. به هر حال این یک واقعیت است که شهید طهرانیمقدم، پدر موشکی ایران است و اقتدار موشکی جمهوری اسلامی که هماکنون یکی از عوامل اصلی قدرت بازدارندگی ایران به حساب میآید، نتیجه مجاهدتهای خاموش سالهای طولانی این شهید بزرگوار است.
آخرین پروژه موشکی شهید طهرانیمقدم، کلاسی متفاوت از تمامی پروژههای پیشین وی داشت و هنگامی که او در مسیر آزمایش آن به شهادت رسید، این سؤال پیش آمد که آیا دیگران قادر خواهند بود روزی این کار نیمهتمام را به اتمام برسانند. اینک پس از سه سال از اوج گرفتن و پرواز آسمانی شهید طهرانیمقدم و جمعی از شاگردان و همکارانش، این خبر مسرتبخش اعلام شد که شاگردان آن شهید، کار پروژه را به نتیجه نهایی رساندهاند.
این خبر از یک واقعیت رونمایی میکند و آن اینکه، برای تربیتشدگان در مکتب ولایت، کار نشد ندارد و هر کار خوب و لازم را میتوان و باید انجام داد. یکی از تفاوتهای اصلی میان نیروهای اصیل انقلاب و خمینیباوران ولایتپذیر با دیگران، خودباوری، اعتماد به نفس، داشتن روحیه جهادی و پشتکار برای انجام کارهای بزرگ در پرتو خلاقیت و نوآوری است.
اگر کسانی چون رزمآرا در دوران ستمشاهی، ایرانی را حتی قادر به ساختن آفتابه هم نمیدانستند و با این نگاه مانع پیشرفت ایران میشدند و امروز هم کسانی متأسفانه قابلیتهای ایرانی را فقط در حوزه آبگوشت بزباش و قورمهسبزی خلاصه میکنند، انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) و رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، در عمل اثبات کردند که هوش و توانمندی ایرانی، به گونهای است که در صورت باور آن، قادر به انجام کارهای بزرگ است. امروز دشمنان این ملت تمامی نگرانیهایشان به همین مطلب برمیگردد که ملتی با هویت مستقل اسلامی- ایرانی، در حال پیشرفت و پیمودن پلههای ترقی یکی پس از دیگری، با تکیه بر توانمندیهای داخلی است.
نیروهای تربیت شده در مکتب ولایت با توکل بر خدا و ایمان به نصرت الهی، جنگ تحمیلی را به دفاع مقدس تبدیل کردند. همین نیروها با وجود تحریمها و تهدیدهای بسیار، به شکلی معجزهآسا ایران را به عضویت باشگاه هستهای درآوردند و واقعیتهای امروز نطنز، فردو، اراک و UCF اصفهان نشان میدهد که این ادعا یک بلوف نیست. همین نیروها ایران را به عضویت باشگاه فضایی جهان درآوردند و با قرار دادن ماهواره در مدار زمین با پرتاب از طریق ماهوارهبر ایرانی، برجستگان حوزه هوافضا در جهان را متحیر ساختند.
همین نیروها در حوزه صنایع دفاعی و تجهیزات نظامی، آنچنان کارهای بزرگ انجام دادهاند که اگر مصلحت در بیان آن میبود، آنگاه دنیا در برابر عظمت ملت ایران و جوانان پراستعداد و توانمند ایران بیش از پیش زانو میزد. پیشرفتهای صنایع دفاعی و از جمله قدرت موشکی، آنچنان به ایران اسلامی اقتدار بخشیده که دشمنان باید برای همیشه، فکر هر نوع مهاجم نظامی به جمهوری اسلامی را از سر بیرون کنند. زمانی که صهیونیستها سخن از اقدام نظامی علیه ایران بر زبان آوردند و در پاسخ شنیدند که رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند اگر آنها دست از پا خطا کنند تلآویو و حیفا با خاک یکسان خواهد شد، همه کارشناسان و صاحبنظران در جهان و از جمله خود سردمداران رژیم صهیونیستی گفتند این تهدید ایران معتبر است. دشمنان این تهدید را معتبر ارزیابی کردند به این دلیل که از پشتوانه برخوردار است. امروز آنچه محل نگرانی است، نادیده انگاشتن این خودباوری، اعتماد به نفس، زایش استعدادها و خلاقیتها برای انجام کارهای بزرگ در حوزهها گوناگون از سوی برخی از دستاندرکاران در دولت جدید است.
متأسفانه برخی از افراد یا رسانههای منتسب به دولت یازدهم با اتخاذ مواضعی اینگونه به جامعه القا میکنند که راه پیشرفت و حل مشکلات در گرو همراه شدن با جامعه جهانی، غرب و امریکاست. این افراد یا رسانههای داخلی چشم بر توانمندیهای داخلی بسته و چشم امید به بیرون دوختهاند. باید مراقب چنین نگاههای خطرناک که ریشه در نوعی خودباختگی، ضعف نفس، ضعف ایمان و در واقع باور نداشتن عظمت، قابلیتها و توانمندیهای ملت ایران دارد، بود.
تداوم یافتن پروژههای موشکی بعد از شهادت شهید حاجحسن طهرانیمقدم و پروژههای تحقیقاتی هستهای بعد از ترور شهدای هستهای، نشان میدهد که این افراد در میان ملت ایران یک استثنا نبوده و کشورمان از نیروهای ارزشمند و بسیار توانا برخوردار است و باید با توجه به این استعدادهای درونی، کشور را در تمامی حوزهها به پیش برد و اعتلا بخشید.
حمایت:این نکته مغفول نماند
«این نکته مغفول نماند»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم علیرضا سلیمی است که در آن میخوانید؛طی چند روز گذشته شاهد تکاپوی نمایندگان مجلس در راستای اجرای قسمتی از اصل 160 قانون اساسی مبنی بر افزایش اختیارات وزیر دادگستری بودیم که در حواشی آن مخالفین و موافقینی به اظهار نظر پرداخته اند. آنچه از اظهارات نمایندگان موافق در رسانه ها منتشر شده، گویای همت آنان برای کمک به قوه قضائیه در جهت حل مشکلات مردم و جامعه است، اما چیزی که کمتر به آن پرداخته شده، نظرات انتقادی درباره این طرح است که نکاتی قابل اعتناست.موضوع تفسیر اصل 160 قانون اساسی، موضوعی است که سال ها در دولت و مجلس مطرح بوده تا برای آن چاره ای اندیشیده شود.
اینکه وزیر محترم دادگستری فاقد مسئولیت درباره امور قوه قضائیه می باشد، موضوعی مشخص است و همه به آن اذعان دارند زیرا قوه قضائیه به تصریح اصل 157 قانون اساسی از استقلال برخوردار بوده، چارچوب آن به عنوان یک قوه مستقل تعریف شده و جایگاه رفیع آن به روشنی در ارکان نظام مشخص شده است. به نظر می رسد در طرح پیشنهادی مجلس آنچه که مغفول مانده، رعایت استقلال قوه قضائیه و تعیین تکلیف اصل 160 قانون اساسی مبنی بر چگونگی انتخاب وزیر دادگستری است. طرح ارائه شده توسط نمایندگان بر ابهامات اضافه کرده و کلیات آن برای پوشش مشکلات هر دو بخش ناکافی است زیرا بدون مشورت قوه قضائیه تهیه گردیده است.
به عبارت دیگر مجلس شورای اسلامی در حال تصویب طرحی است که در برخی موارد با قانون اساسی مغایر و در برخی مواد آن، اصول قانون اساسی کپی شده است. نکات دیگری در بندهای بعدی این طرح آمده که از شفافیت لازم برخوردار نیست مانند انجام «بررسی ها با هماهنگی ریاست قوه قضائیه» که تفسیر آن روشن نیست. زیرا هماهنگی و عدم هماهنگی تفسیرهای متفاوتی دارند و باعث ایجاد سردرگمی بیشتر می شود. این طرح که اساساً برای ارتقای اختیارات وزیر دادگستری ارائه شده، نه تنها ابهامات را کمتر نمی کند، بلکه بر دامنه آن هم اضافه می نماید.
عمده تمرکز این طرح دو فوریتی، بر مواد 4 و 5 است که هر دو با اصول 160 ، 157 و 98 قانون اساسی مغایرت دارد. باید اینگونه تصریح کرد که متأسفانه این طرح به گونه ای تدوین شده که در وظایف و امور دولت و قوه قضائیه تداخل ایجاد می کند و از طرفی دیگر خلاف اصل 160 و 57 قانون اساسی است زیرا طی آن، وظایف وزیر دادگستری بلاجهت توسعه داده شده است.
براساس اصل 158 قانون اساسی لوایح قضایی باید از سوی رئیس قوه قضائیه ارائه شود اما در طرح مذکور این وظیفه بر عهده وزیر دادگستری گذاشته شده و در ارتباط با عزل وزرا، این طرح با اصل 136 قانون اساسی نیز مغایرت دارد. بر اساس قانون، مسئولیت کلی امور قضایی، اداری و اجرایی در قوه قضائیه بر عهده رئیس این قوه است اما در این طرح وظایف وزیر دادگستری خارج از این موضوعات دیده شده است. اگر قرار است با تصویب این طرح در وظایف رئیس قوه قضائیه تداخلی ایجاد شود، مشکلی حل نشده و وزیر نیز در صحن به نمایندگان هیچگونه پاسخگویی نخواهد داشت. نکته در خور تامل این است که این طرح دوفوریتی انتظاری ناروا در جامعه ایجاد می کند زیرا به مردم القا می شود که مجلس توان دخالت در پروندههای قضایی را دارد در حالی که شیوه کار نمایندگان و وظایف آنها مشخص است. مسائل و مشکلات مردم را باید از زاویه دیگری حل کرد و در این زمینه وظایفی هم برعهده قوه قضائیه گذاشته شده که خود این قوه به آن عمل خواهد کرد.
همانگونه که دادستان محترم کل کشور اشاره داشته اند براساس این طرح وزارت دادگستری بهعنوان نماینده دولت میتواند از تمام مفاد پروندهها مطلع شود که این موضوع قطعاً تبعات بسیاری را در آینده به دنبال دارد. رفع دغدغههای نمایندگان درباره اختیارات و وظایف وزارت دادگستری راهکار مناسبی دارد بدین ترتیب که خود قوه قضائیه سازوکاری را در این رابطه به مجلس پیشنهاد کند و قوه مقننه نیز آن را به تصویب برساند، اما قطعاً با طرح مذکور، مشکلات بسیاری ایجاد میشود، زیرا دست دولت و وزارت دادگستری در تمام پروندههای قضایی باز میشود. بدون تردید نمایندگان محترم که به نیابت از مردم به دنبال بر طرف کردن دغدغه آنان بوده و از سر دلسوزی به دنبال تصویب چنین طرحی هستند، بوسیله تعامل با قوه قضائیه می توانند به نحوی کامل تر، نگرانی های خود را پیگیری کنند؛ زیرا به جهت حفظ حیثیت افرادی که روند قضایی آن در حال طی شدن می باشد و نیز به لحاظ صیانت از امنیت ملی، اقتصادی و اجتماعی، مشورت و رایزنی با مسئولین قوه قضائیه به خیر و صلاح نزدیک تر است.
آفرینش:رویارویی نفتی نیازمند دیپلماسی
«رویارویی نفتی نیازمند دیپلماسی»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛پیچیدگی های سیاسی در عرصه جهانی موجب شده تا نوعی بازی نفت در بین کشورهای دنیا به وجود آید. قبل ازشروع شدن سرما در اقدامی هماهنگ شده دولت سعودی بدون توجه به سبد نفتی اوپک شروع به افزایش بی رویه تولید و عرضه نفت به بازار نمود. به طوری که قیمت نفت را در یک پروسه زمانی سه ماهه از 125 دلار به زیر80 دلار رساند. این اقدام عربستان مستقیماً بر علیه کشورهایی چون ایران و روسیه، طرح ریزی شد، تا هر دوکشور تحت فشارهای اقتصادی نتوانند به اهداف سیاسی و تجاری خود در امر تخصیص بودجه نائل آیند.
البته این اوصاف برای هیچیک از کشورهای نفتی راضی کننده نیست، و آنها ناخواسته در رقابتی اجباری درگیر شدهاند که مجبورند با افزایش تولید وفروش نفت ارزان، بتوانند کسری بودجه خود را جبران نمایند. با اوضاع پیش آمده هرکشوری درصدد است تا کمترین ضربه را از این تقابل نفتی ببیند و لحظه به لحظه عرصه را بر دیگر رقیبان تنگ تر کنند.
اما مشاهدات در بازار خرید و فروش نفت نشان می دهد که عربستان به عنوان بزرگترین تولید کننده نفت در طی یک ماه گذشته توانسته است به میزان 5/1 تا 2 میلیون بشکه میزان تولید خود را افزایش دهد. براساس گفته منابع نفتی سعودی این کشور توانایی افزایش تولید بیش از 12 میلیون بشکه در روز را دارد. هرچند که ممکن است این ادعا جنبه تبلیغاتی داشته باشد اما ورود 5/1 میلیون بشکه در روز معادلات نفتی ما و دیگر اعضای اوپک را برهم زده است.
هرچند که مقامات نفتی کشورمان اعلام کرده اند مشتریان نفت ایران بسیارند، اما نمی توان از این حقیقت چشم پوشید که مشتریان کنونی به سبب منفعت و تسهیلاتی است که درپرداخت پول نفت دریافت میکنند؛ از ایران نفت می خرند وهیچگونه همراهی استراتژیک وسیاسی درمیان نیست. اگر عربستان بتواند به روند افزایش تولید نفت با این رقم ادامه دهد و دیگر کشورهای نفتی نیز تولیدات خود را افزایش دهند، دیگر می توان از نفت به عنوان ابزاری بازدارنده و منبع درآمدی پایدار یاد کرد؟.
قسمتی ازاین بازیها و کارشکنیهای پیچیده اقتصادی و نفتی به سبب دیپلماسی نامناسب ما درطی سالهای گذشته و عدم توفیق در تاثیر گذاری بر اعضای اوپک بوده است. دیپلماسی نفتی ما در اوپک نتوانست زمینه را برای جلوگیری از افزایش تولید بی رویه فراهم سازد و مشاهده می کنیم که در سطح سیاسی نیز روابط ما با سران اوپک چندان مطلوب و قانع کننده نیست.
درحال حاضر ما در چند جبهه در مقابل با کشورهای نفتی منطقه و علی الخصوص عربستان، دچار تنش و سردی روابط شدهایم. اختلافات سیاسی در سوریه، عراق، لبنان،یمن، بحرین و مسئله هستهای از جمله موانعی است که ضخامت یخ روابط را بیشتر نموده است. اما با تمام این اوصاف نقاط مشترک و منافع جامع میان طرفین همچنان وجود دارد و میتوان آنها را دست مایهای برای کاهش اختلافات قرار داد.
نباید اجازه دهیم این تقابل نفتی میان ما و عربستان در قالب اوپک و برسر اختلافات سیاسی در منطقه، پا به عرصه های جدی تری بگذارد. نباید از این نکته غافل ماند که در میان دستگاه حکومتی دوکشور ایران و عربستان، هستند افرادی که توانایی بهبود سطح روابط فی مابین را دارند. نباید در مسیر مورد نظر غرب و در تقابل با کشورهای مهم منطقه قرار بگیریم.
شرق:گذر از نفی به تعداد
«گذر از نفی به تعداد»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم احمد شیرزاد است که در آن میخوانید؛فرآیند مذاکرات هستهای ایران و شش قدرت جهانی در حدود یکسال اخیر، رشد چشمگیری را نشان میدهد و میتوان به حصول توافق جامع هستهای خوشبین بود. آنچه از خبرها، منابع نزدیک به مذاکرات و نقلقول مقامات شرکتکننده در گفتوگوها به دست میآید این است که برخلاف گذشته، بحث بر سر رسیدن به درک مشترک نیست؛ بلکه نوعی درک مشترک میان طرفین حاصل شده است. این به آن مفهوم است که طرف مقابل، خواهان برچیدهشدن برنامه هستهای ایران نیست و پذیرفته که ایران میتواند نوعی برنامه هستهای داشته باشد. بیانیه اخیر مشترک آمریکا و فرانسه، ناظر بر همین مساله بود. ایران تاکید کرده که درصدد استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای است و طرف مقابل هم تا حد زیادی این واقعیت را تایید میکند و این، نکته مهمی است. دیدگاه افراطی سالهای گذشته این بود که ایران به اتهام غیرقابلاعتمادبودن، هیچ نوع برنامه هستهای را نباید دنبال کند و سران رژیم اسراییل هنوز هم دنبال احیا و تقویت چنین دیدگاهی در جامعه بینالمللی هستند؛ اما تلاش «تلآویو»، تقریبا هیچ خریداری در جهان ندارد. در سمت ایران هم پذیرش واقعبینانهای در دولت جدید شکل گرفته که نمیتوان بدون جلب رضایت جامعه جهانی و تفاهم و تعامل، برنامه هستهای را پیش برد و انتظار داشت همه کارهای کشور هم بدون وقفه، به پیش رود. این نکته در جمله تاریخی آقای روحانی در ایام تبلیغات انتخاباتی وجود داشت که «سانتریفیوژها باید بچرخد اما چرخ زندگی مردم هم بچرخد». نگاه تند اولیه و حتی مانورهای «دلواپسان» کاهش یافته و مخالفتهای رسانههای تندرو نیز کاسته شده است چرا که سمتوسوی تصمیم مجموعه نظام به سمت حلوفصل مساله است.
«درک مشترک» طرفین مذاکره سبب شده تا موضوع محل اختلاف، به کمیت و تعداد غنیسازی و سانتریفیوژها، خلاصه شود که البته موضوع مهمی است اما در قیاس با گذشته که هر یک از طرفین، بیانیه سیاسی خود را میخواند و مذاکرات را ترک میکرد، تفاوت رفتار بسیار معناداری را نشان میدهد. آنطور که گفته شده تقریبا مسایل فیمابین به رشته تحریر درآمده و جای اعداد خالی است که باید روی آنها توافق نهایی صورت گیرد. در این مرحله که اکثر مسایل، موانع و راهحلها مورد بحث و بررسی قرار گرفته است، نیاز به یک تصمیم سیاسی مانده که نیاز به شجاعت همه طرفها دارد. برداشت نگارنده این است که اگر با مذاکرات فعالانه برخورد شود و کشورهای دیگر به ایفای نقش موثرتری بپردازند، رسیدن به توافق امری ناگزیر است که نمیتوان این مهم را نادیده گرفت. حتی مقامات سیاسی کشورهای مذاکرهکننده مقابل ایران صراحتا اعلام میکنند که نمیخواهند به پیش از مذاکرات بازگردند.
بیشینه خواست ایران، حفظ تعداد سانتریفیوژ فعلی است و گرنه نیاز لازم برای رسیدن به تولید صنعتی با توجیه اقتصادی، بیش از اعداد فعلی است. بهلحاظ سیاسی، دموکراتهای ایالاتمتحده بهدنبال کسب حداکثر امتیاز در قبال حداقل هزینه هستند. افکارعمومی ایران هم توقعات مشابهی دارند و امتیاز کسبشده در فرآیند 12ساله هستهای، حساسیت قابل درکی را برای ایرانیان پدید آورده است. سخنان دیروز رییسجمهور نیز ناظر بر همین مساله است که غیرمستقیم به آمریکا میگوید، مسایل حاصل از انتخابات اخیر «کنگره» و «سنا» را در درون خودشان حل کنند و ایران ملزم نیست تا پیامد رقابتهای سیاسی داخلی آمریکا را متقبل شود. اصل حل مساله و رفع تحریمها پیروزی بسیار بزرگی برای ایران خواهد بود و اگر توافقی در چارچوب منافع ملی به دست آید، جامعه بدون هیچ تبلیغی، با دیده بسیار مثبت به آن مینگرد. البته رییسجمهور در سخنان روز گذشته تاکید داشتند که ایران تعدیلهای لازم را در درخواستهای خود صورت داده است و در فضای بعد از توافق احتمالی میتوان نیاز هستهای واقعی را مورد بررسی قرار داد و براساس آنچه به دست میآید برنامهریزی کرد.
مردم سالاری:محبوب یا مغلوب؟
«محبوب یا مغلوب؟»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم احسان کیانی است که در آن میخوانید؛هر چه بیشتر به پایان مهلت تعیینشده برای توافق هستهای نزدیک میشویم اضطراب و هیجان جریانها و فعّالان سیاسی نیز بیشتر میشود. چه آنان که موافق توافق هستند و چه مخالفان آن. و جالبتر اینکه هیچکدام از آنها احتمال یا استناد اطمینانبخشی در دست ندارند که سرانجام به مطلوب خویش میرسند یا خیر. با این وجود، جریانهای حامی دولت یازدهم نگراناند که اگر توافقی صورت نپذیرد، دولت هم در بدنه اجتماعی و سیاسی حامیانش و از آن مهمتر در میان جامعه ایران، شکستخورده و مغلوب تلقّی شده و امید مردم به تدبیر دولتمردان از دست برود.
از آن سو مخالفان دولت نیز به این فکر میکنند که اگر این توافق به سرانجام مطلوب تیم مذاکرهکننده هستهای برسد؛ نهتنها ایدههای دیپلماتیک مخالفان مبنی بر تقابلجویی با غرب فرو خواهد ریخت بلکه با افزایش محبوبیت دولت و حامیانش، در عرصه سیاست داخلی نیز قافیه را واگذار خواهند کرد؛ به خصوص که انتخابات دهمین دوره مجلس در پیش است. با این حال باید به فرض دیگری هم اندیشید. روزی دوست عزیزی به من گفت که ما ایرانیان دچار نوستالژی «رنج و رستگاری» هستیم. یعنی هر چه قهرمانانمان بیش از پیش دچار سختی و محنت شوند، آنان را بیشتر دوست خواهیم داشت، حتّی اگر در عرصه سیاست، متحمّل شکست شوند.
این مساله از اینجا ناشی میشود که ما تنها به نتیجه کنش سیاسی آنان نمینگریم بلکه پیش از آن تلاشها و فعالیّتهای شبانهروزی و خستگیناپذیر آنها را از نظر میگذرانیم.
این مصداق همان سخن حکیمانه امام است که «ما مأمور به تکلیفیم نه نتیجه» آنچنان که در نبردهای نظامی سردارانمان را نه با توجّه به فتح یا شکستشان که با نگاهی به رشادتها و شهادتطلبیهای آنان میسنجیم. عرصه مذاکره هستهای نیز عرصه نبردی است نفسگیر. همچنان که یکی از فعّالان مطبوعاتی مشهور اصلاحطلب پس از بازگشت دکتر ظریف از توافق ژنو، از او با عنوان «سردار دیپلماسی ایران» یاد نموده بود. این تقارنی است که پیش از این نیز به آن اشاره شد. دیپلماسی به عنوان هسته اصلی جنگ نرم در جهان امروز مستظهر به پشتیبانی نیروی نظامی به مثابه قوه اصلی جنگ سخت است.
و از قضا این روزها به همان سان که دکتر ظریف در عرصه جنگ نرم فعّال است، سردار قاسم سلیمانی در میدان نبرد با جریانهای تکفیری به خصوص گروهک تروریستی داعش به ایفای نقش میپردازد و در این حوزه نه فقط منافع ملّی ایران که منافع منطقهای کشورهای اسلامیِ حوزه خاورمیانه را به طریقی هوشمندانه تأمین میکند و همین عرصه فعّال سبب شده باراک اوباما در نامهای به رهبر معظّم انقلاب درخواست کند که پس از توافق هستهای، به نیروهای ائتلاف بهاصطلاح ضدّ داعش، در نبرد با این گروه کمک کند. تشابه این دو سردار به این ختم نمیشود. آمریکاییها از هر دو نفر به عنوان دشمنان قابل احترام یاد میکنند. هنری کسینجر؛ مشاور اسبق امنیت ملّی آمریکا در یادداشتی در صفحه اوّل کتابش «دیپلماسی» که به دکتر ظریف هدیه نمود، نوشت: «تقدیم به دشمن قابل احترامم، محمّدجواد ظریف».
آقای صادق خرازی نیز نقل کرده که اوباما خطاب به حیدرالعبادی (نخستوزیر عراق) گفته است:«قاسم سلیمانی دشمن من است ولی من برای او احترام ویژهای قائل هستم». ویژگی دیگر این دو اینکه از خط و ربطهای جناحی و حزبی به دور هستند و به عنوان شخصیّتهایی ملّی و فراجناحی در عرصههای تخصّصی خویش حضور داشته و در عین حال که با جریانهای سیاسی شاخص و فعّال کشور نیز رابطه مناسبی دارند، ولی در رقابتهای آنان وارد نمیشوند و همّ و غمّ خود را پیشبرد منافع ملّی ایران و مصالح جمهوری اسلامی میدانند. امروز ایران به داشتن چنین سردارانی و انقلاب به تربیت چنین فرزندانی به خویش میبالد. این سرداران در قلبهای ایرانیان محبوباند، چه فاتح باشند و چه مغلوب.
ابتکار:تن فساد و شلاق صبحگاه
«تن فساد و شلاق صبحگاه»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم جواد حیدریان است که در آن میخوانید؛سردار اسماعیل احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی ایران، روز گذشته در همایش ملی «پلیس و ارتقای سلامت اداری» با صراحت از وجود فساد در ساخت نظام انتظامی کشور سخن گفت و به درستی معتقد است که «نمی توان از همه کسانی که در زباله دانی کار میکنند انتظار رفتار یک استاد دانشگاه داشت!» او میخواهد این پیام را به منتقدان فساد کشور برساند که در یک نظام اداری در معرض انواع پیشنهادها و رشوه ها، «ممکن است» که هیچ، «قطعا» تخلف رخ میدهد و البته آنطور که خود او تاید هم میکند «310 نفر از کارکنان متخلف ناجا اخراج شده اند» والبته عده ای هم« در صبحگاه شلاق خورده اند!»
احمدی مقدم حتی فراتر از این هم سخن میگوید و برای عبرت گرفتن نیروهای مستعد فساد به اختیاری که مقام رهبری به او داده گریزی میزند و میگوید:«یک روز حضرت آقا به من فرمودند شما که اینقدر پیگیری میکنید چرا تخلفات [در ناجا] صفر نمیشود که من مراحل را برای ایشان توضیح دادم. ما گفتهایم هر ماموری تخلفی مرتکب شود علاوه بر آنکه خودش را برکنار میکنیم [فرمانده اش] را نیز برکنار میکنیم اما گاهی مامور ما در خیابان تعدی میکند و ممکن است دور از دید فرماندهاش باشد.»
وجود فساد در نهادهای انتظامی البته آنطور که شخص احمدی مقدم هم اذعان میکند در همه جای دنیا مرسوم است و در میان 34 سازمان مورد بررسی در دنیا، پلیس در رتبه های آخر یعنی در بدترین حالت فساد و رشوه گیری به سر میبرد اما بی تردید در ساختار انتظامی کشور که گزینش بر پایه یکسری قواعد و قوانین منحصربفرد صورت میگیرد انتظار میرود که فساد در منتهای ممکن خود باشد. قوانین سختگیرانه گزینش نیروهای استخدامی در ناجا و البته دیگر نهادهای نظامی و دولتی خود سرآغازی برای مهار فساد از مبدا است.
نیروهای مخلص و وفادار با عبور از هفت خوان گزینش، استخدام میشوند تا روند بی نقص و یا کم نقص کنترل انسانی در ساخت اداری اتفاق بیفتد. اما در این میان اگر بخشی از شاخص های استاندارد استخدام نیروی انسانی در یک نهاد، نادیده گرفته شود اما در نهایت به دلیل بروز تعهد و جانفشانی و وفاداری نیروی وفادار استخدامی بخش های مهمی از دغدغه ها مرتفع میشود. اما سوال دقیقا اینجا مطرح میشود که با لحاظ تمام محدودیت های استخدامی که ممکن است نیروهای توانمندی را از ورود به اداره های پلیس محروم میکند دیگر ارتکاب فساد بیش از پیش هزینه بر میشود.
شاید به طور مصداقی بتوان با برشمردن مزایای بسیار استخدام نیروهای گزینش شده، یکی از معایب این وضعیت را بی سوادی و یا کم سوادی نیروهای در خدمت پلیس دانست. نیروهایی که در صورت داشتن سواد و آگاهی های آکادمیک میتوانند زمینه برخوردهای قهری اجتماعی را کاهش دهند و البته تعاملات اجتماعی سازنده پلیس با جامعه را به فرصت های دائمی بدل کنند. با این حال نمیتوان از تلاش های بسیار پلیس دراحداث دانشگاه های تخصصی و ارتقای سطح علمی و تکنولوژیکی نیروهای استخدامی غافل ماند اما تا مطلوبیت نهایی راه طولانی در پیش است.
به هر روی تحلیل فرمانده پلیس در وضعیت فساد حداقلی موجود در نظام انتظامی کشور و شگردهای برخورد نظامی با مسائلی از جمله رشوه گیری، حمایت و پوشش گروه های تبهکار، گذشت بی جا و بدون در نظر داشتن وجدان عمومی و مسائلی از این دست نشان میدهد پلیس در نهایت باید جزو معتمدترین نیروهای اجتماعی در کشور باشد و البته برخوردهای جدی و قاطع میتواند سرآغاز مبارزه جدی و نهایی با بدنه فربه شده فساد سازمانی در کشور تلقی شود مسئله ای که بی شک دغدغه همیشگی مدیریت کلان نظام اسلامی است!
دنیای اقتصاد:استقلال بانک مرکزی کافی است؟
«استقلال بانک مرکزی کافی است؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم علی فرحبخش است که در آن میخوانید؛سالهاست که در مورد استقلال بانک مرکزی هم در محافل آکادمیک و هم در حوزه سیاستگذاران اجرایی کشور دیدگاههای مختلف ارائه شده است، بدون آنکه درخصوص مکانیزم اجرایی حرکت به سمت استقلال راهکارهای مشخص ارائه شود. در ایران که همواره سایه دولت بر بانک مرکزی سنگینی کرده است، حتی حرکت تدریجی به سمت استقلال هم با دشواریهای بزرگی روبهرو است. تنظیم مقررات مربوط به روابط دولت با بانک مرکزی یکی از مهمترین سیاستها برای دستیابی به این هدف دشوار است، بالاخص اکنون که هدف کنترل تورم به سیاستی کلیدی و مقدم بر هر برنامه دیگری مبدل شده است. پیش از آنکه به بحث اصلی ورود کنم، موضوع را با یک مثال ساده آغاز میکنم، که میتواند در درک دیدگاه اصلی نگارنده کمک شایانی کند.
اگر یک شرکت هواپیمایی بخواهد برای یکی از هواپیماهای خود، خلبانی را انتخاب کند، قبل از آنکه به موضوع شرایط احراز پست خلبانی، چگونگی عزل و نصب وی، مدت زمان تصدی این سمت و چگونگی نظارت بر مسوولیتهای محوله و تعهد وی به مسوولیتهای مقرر بیندیشد، بر موضوع چگونگی طراحی سختافزاری هواپیمایی تمرکز میکند که قرار است بعدها فردی سمت خلبانی آن را بر عهده بگیرد؛ زیرا اگر هواپیما هنگام طراحی موتور با مشکلات ساختاری روبهرو باشد، ماهرترین و مستقلترین خلبانان دنیا نیز قادر به جلوگیری از بروز سانحه احتمالی نیستند.
در مقابل هر خلبان دهها نمایشگر مختلف وجود دارد که خلبان بتواند در هر لحظه هم از وضعیت موتور و هم از اوضاع جوی بیرون اطلاعات دقیقی کسب کند و هم به ابزار ناوبری (Navigation) متفاوتی دسترسی دارد که با اطلاع از آخرین دادهها، بهترین اقدام لازم برای تضمین سرعت و ایمنی هواپیما را به کارببندد. با این مثال ساده اکنون میتوان رئیس کل بانک مرکزی را به خلبانی تشبیه کرد که باید قادر باشد از یکسو در حداقل زمان ممکن به اطلاعات موردنیاز هم در نظام بانکی و هم درخصوص کل عوامل تاثیرگذار بر اقتصاد اشراف داشته باشد و از سوی دیگر با در اختیار داشتن ابزار لازم به طراحی سیاستهای پولی مناسب اقدام کند. در ایران اولا آمار شاخصهای کلیدی در زمان مناسبی در اختیار سیاستگذاران قرار نمیگیرد، ثانیا بسیاری از نمایشگرهای لازم برای تصمیمگیری اساسا در برابر چشم سیاستگذار قرار ندارد. از سوی دیگر حتی اگر بتوان بر این مشکل اساسی غلبه کرد (که به نظر حل آن چندان دشوار نمینماید) مساله در اختیار داشتن ابزار ناوبری مناسب هنوز لاینحل باقی مانده است. به دلایل مختلف از جمله توسعهنیافته بودن نظام مالی کشور، بانک مرکزی از ابزارهای نسبتا محدودی برای اجرای سیاستهای پولی برخوردار است.
در واقع، اگرچه استقلال بانک مرکزی میتواند تضمینکننده عدم وابستگی در تصمیمگیری و تعیین سیاستهای پولی باشد، اما اجرای موفق این تصمیمها مستلزم داشتن ابزارها و اهرمهای متداولی است که سایر بانکهای مرکزی از آن بهره میجویند. ازجمله ابزارهای مهم اجرای سیاستهای پولی وجود یک بازار اوراق قرضه بزرگ و نقدشونده است که به بانک مرکزی امکان تاثیرگذاری بر نرخ بهره را میدهد. با توجه به مشکلات موجود در خصوص تشکیل این بازارها و نیز کوچک بودن بازار اوراق مشارکت (و اخیرا صکوک) بهعنوان جایگزین اوراق قرضه، اجرای سیاستهای پولی عمدتا از طریق تعیین سقف نرخ سود بانکی اجرا میشود که اولا باعث عدم تعادلهای شدید در بازار پول میشود و ثانیا نقض بارز حقوق سپردهگذاران بانکی است که عموما از اقشار متوسط یا کمدرآمد جامعه محسوب میشوند.
بهمنظور شفافیت بیشتر موضوع میتوان به یک مصداق عینی پرداخت. اکنون یکی از مهمترین مکانیزمهای جبران کسری بودجه استقراض از بانک مرکزی است. حال فرض کنید در بهترین حالت، بانک مرکزی در یک سطح استقلال ایدهآل قرار دارد و راه هرگونه استقراض را بر دولت بسته است، در چنین صورتی بدون استفاده از ابزار رایج در بانکهای مرکزی، چگونه میتوان سیاست تثبیت قیمتها را اجرا کرد و در این صورت از آنجا که دولت برای تامین کسری بودجه قادر به استفاده از روشهای متداول رایج در جهان از جمله انتشار اوراق قرضه دولتی نیست، آیا شاهد تنشهای سیاسی بزرگ بین دولت و بانک مرکزی نخواهیم بود؟ در چنین حالتی علاوهبر از میان رفتن امکان اجرای سیاستهای پولی بهدلیل فقدان ابزارهای لازم، سیاست مالی کشور هم فلج خواهد شد.
سیاستگذاری اقتصادی کشور متاسفانه اغلب از تدوین یک نظام توالی مناسب در اجرای سیاستها ناتوان بوده و به همین دلیل بهترین سیاستها اگر در زمان مناسب و با تدوین سیاستهای تکمیلی به اجرا نرسد، نه فقط به هدف مورد نظر خود دست نخواهد یافت، بلکه ممکن است مشکلات فعلی نظام بانکی را هم تا حد زیادی پیچیده کند. اساسا بحث درخصوص استقلال بانک مرکزی بدون تنظیم ابزار لازم برای اجرای سیاستهای پولی از جمله عملیات بازار باز (خرید و فروش اوراق قرضه از طرف بانک مرکزی) یا تغییر در نرخ تنزیل مجدد (نرخی که بانک مرکزی به سایر بانکها تسهیلات میدهد) همچون انتصاب یک خلبان ماهر در هواپیمایی است که هم نمایشگرهای مخصوص در مقابل وی قرار ندارد و هم از کاربرد بدیهیترین ابزار ناوبری بیبهره است. بحث استقلال بانک مرکزی بدون طراحی مجدد ساختار بانک مرکزی و تعریف ابزار لازم که ذکر آن رفت، اساسا موضوعی ثانویه و به قول فقها «سالبه به انتفاء موضوع» است.
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد