اواخر پاییز سال گذشته زمانی که ریزدانه‌های برف، شهر را سفید پوش کرده بود، مشاهیر ایران پا به بلندترین برج ایران گذاشتند؛ مشاهیری که سال‌هاست از میان ما رفته​اند اما​ دست توانمند یک مجسمه‌ساز جان دیگری به آنها داده و با ورودشان به طبقه چهارم برج میلاد، فضای جدیدی در این مکان هنری، فرهنگی و تفریحی دمیده است.
کد خبر: ۷۳۷۳۰۱
دست شکسته تختی ​لباس​‌های ​نامرتب دکتر ​حسابی

این چهره‌های ادبی که به صورت مجسمه‌هایی از جنس سیلیکون ساخته شده‌اند به واسطه مواد به کار رفته درونشان به قدری به واقعیت نزدیک شده‌اند که گویی هنرمندان خود به این دنیا برگشته و میزبان مخاطبان هنر شده‌اند. واقعی بودن این مجسمه‌ها به حدی است که در نگاه اول این تصور را برای بیننده تداعی می‌کنند که زمان به عقب برگشته و این بزرگان زنده شده و چشم به مردمی دوخته‌اند که هر صبح و شب در گنبد آسمانی برج میلاد نظاره گر شهرشان می‌شوند.

اما بتازگی در چشمان این مجسمه‌ها که هنوز زمان استقرارشان به یک‌سال هم نرسیده، غمی سنگین به چشم می‌خورد. غمی که نشأت گرفته از رفتار غیر هنری مخاطبانی است که با داشتن سابقه زیاد در عرصه فرهنگ و هنر هنوز نیاموخته‌اند نباید با آثار هنری شهرشان رفتار ناشایست داشته باشند. هنوز نیاموخته‌اند نباید دست به سر و روی مجسمه‌هایی بکشند که تنها دلخوشی خالقانشان ماندگار شدن آنهاست. هنوز نیاموخته‌اند که مجسمه‌های شهرشان روایتگر تاریخ، فرهنگ و هنر مملکت‌شان است و تنها به یک شخص متعلق نیست. هر چند اگر این تعلق فقط برای یک نفر هم باشد نباید چنین برخوردی با آنها داشته باشند.

با گردشی کوتاه در طبقه چهارم بلندترین برج کشورمان ناخودآگاه این حس نارضایتی مشاهیر را لمس می‌کنید. نگاه سنگین شهریار و پروین اعتصامی، به​هم ریختگی سر و روی ملک‌الشعرای بهار، دهخدا، نیما یوشیج، احمد شاملو، سهراب سپهری و صادق هدایت، نگاه پر از حرف جلال آل‌احمد و سیمین دانشور در کنار نامرتبی لباس‌های مصدق، چمران، دکتر حسابی و تختی همگی نشان از آن دارد که بازدیدکنندگانی که هر صبح و شب در این مکان تردد می‌کنند و با افتخار عکس یادگاری با مجسمه‌های این مشاهیر می‌گیرند در کمال ناباوری، بیشترین ضربه را به آنها زده‌اند.​ ضرباتی که باعث شده در کمتر از یک‌سال حضور این مشاهیر در برج میلاد، خالق آنها علیرضا خاقانی چند بار دست به تعمیر آنها بزند آن هم تعمیراتی از جنس ترمیم شکستگی دست و پای برخی از این مجسمه‌ها.

میان این همه نامهربانی‌های مردم به اصطلاح هنر‌دوستمان، دست نوازش مسئولان این گالری بر سر و روی مجسمه‌های سیلیکونی مشاهیر که هزینه زیادی صرف خریداری آنها شده، قوت قلبی است برای سازنده آنها و مردمانی که به داشتن چنین آثار هنری در کشورشان به خود می‌بالند.

با نگاهی به ایده شکل‌گیری این مجسمه‌ها غم دیگری بر درونمان غلبه می‌کند، چرا که ایده اولیه این نمایشگاه را علیرضا خاقانی از موزه مادام توسو گرفته که مرکز اصلی‌اش در لندن است. این هنرمند بعد از بازدید نمایشگاه مشاهیر این موزه متوجه نگاه مخاطبان به مجسمه‌های مشاهیر آن کشور و ارتباط عمیق و بی‌واسطه آنها با چنین مجسمه‌هایی شد و از همان جا تصمیم گرفت به خاطر ارتباط شفاف و بی‌واسطه این نوع مجسمه‌ها با مخاطب، دست به ساخت مجسمه‌هایی از نوع سیلیکون بزند. آرزوی این هنرمند با پشت سر گذاشتن روزهای سخت و طاقت فرسا به حقیقت پیوست و مجسمه‌هایی خلق شد که مردم توانستند ارتباط بسیار عمیقی با آنها برقرار کنند، اما این ارتباط گویا بیش از حد عمیق بوده، چرا که به جان و روح آنها آسیب رسانده است.​

این هنرمند در نمایشگاهی که سال گذشته با حضور این مجسمه‌ها در خانه هنرمندان ایران برپا شده بود احساس رضایت خود را از مخاطبانش اعلام داشته و خوشحال بود از این‌که مخاطبانشان آنها را در آغوش می‌کشند و درکنارشان عکس یادگاری می‌گیرند بدون آن که آسیبی به آنها برسد. ولی افسوس که این حس رضایت زیاد​ به طول نینجامید.

هنرمندان این سرزمین با داشتن شرایط نه‌چندان مناسب از جهت پیشبرد کار هنری برای مردمانشان و به عشق آنها دست به خلق آثار هنری می‌زنند، به امید این‌که واکنش مثبتی را نیز از سوی مردم دریافت کنند. آنها همه تلاششان بر این است که مفاخر ایران را که مهد فرهنگ و هنر است به جهانیان بشناسانند که البته در این میان همه ما به نوعی سهیم هستیم. پس بیاموزیم رفتار غیر فرهنگی با آثار هنرمندانمان نه‌تنها ضربه به هنرمان است، بلکه روح هنرمندی را که هر کدام از آثارش حکم فرزند را برای او دارد نیز خدشه‌دار می‌کند.

سحر طاعتی ‌/‌ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها