خبر ظاهرا هرچه تلختر باشد، فراگیرتر و وسیعتر میشود، خصوصا که به دست کسانی برسد که اهلش نیستند و فقط حواشی و پر و بال دادنش را بلد باشند، همین میشود که همان اعدام که میتوانست به بخشش ختم شود، به گواه همه نزدیکان به پرونده و حتی خانواده مقتولان، به چوبه دار میرسد و نااهلان البته منتظر پرونده بعدی میمانند. در این میان نقش رسانهها نیز بسیار مهم است.
رسانه که آمده حق مردم را مطالبه کند و از زبان جامعه حرف بزند، اگر قاعده بازی را بلد نباشد، تیشهای میشود به ریشه بعضیها.
این بعضیها میتوانند همین قاتلان قصاص شده باشند که تازهتریناش ریحانه جباری است. اکنون یک هفته از مرگ او بر بلندای چوبه دار میگذرد، اما برخی رسانهها هنوز دستبردار پرونده او نیستند. اصرار بر این است که او بیگناهی است که خونش هدر رفته، در حالی که پروندهاش خلاف این را نشان میدهد.
شاید برای ما رسانهها نوعی خودزنی باشد، ولی در میان ما کسانی هستند که به نام دفاع از قاتل، او را از چاله به چاه میاندازند و گره پروندهاش را کورتر میکنند.
برای ریحانه جباری که این طور شد، قبلترش هم برای بهنود شجاعی و کمی قبلتر برای دلارام دارابی.
این سه نفر در عنفوان جوانی اعدام شدند چون دستشان به خون یک انسان آغشته بود، ولی آنچه که شانس بخشیده شدن را از آنها گرفت، تاختن برخی رسانهها و افراد به آبروی خانواده مقتول بود؛ یعنی ورق برمیگشت، قاتل کسی میشد که به او ظلم شده و مقتول کسی که باید کشته میشده است.
اما تجربه نشان داده اولیای دم تاب چنین انگهایی را ندارند، آنها دلجویی میخواهند، ادبیاتی که حق را به آنها بدهد و راه را برای دفاع از خون عزیز از دست رفته باز بگذارد.
ولی در پروندههای جنجالی قتل که رسانهها به کمک برخی اشخاص، دادگاهی موازی با دادگاه اصلی تشکیل میدهند، این فرصتها از بین میرود.
همین است که در پروندههای پرحاشیه و جنجالی نباید انتظار بخشش داشت و از اولیای دم جری شده که مردهاش را مظلوم میبیند و قاتلش را کسی که دیگران برایش سینه میکوبند، انتظار مهربانی.
این مفهوم، این روزها در شبکههای اجتماعی نیز دست به دست میشود، کامبیز نوروزی، وکیل دادگستری مینویسد: جان و شرف و زندگانی آدمها اسباب سرگرمی یا استفاده سیاسی نیست که با احساسات سطحی یا رفتارهای ناپخته و بهرهبرداریهای سیاسی آن را نابود کرد، بویژه آنکه این قبیل حرکتها در ترغیب و تشویق اولیای دم به عفو نیز عاجز است.
مخاطب نوشتههای او دو گروه هستند، اول کسانی که صادقانه قصد خدمتی دارند که به زعم او باید قواعد وساطت را بدانند و دوم کسانی که بهبهانه طلب عفو، پروندههای قتل را فرصتی برای تسویهحسابهای سیاسی قرار میدهند که اینها باید بدانند رعایت اخلاق و حفظ حرمت جان و مال و شرف انسانها (چه قاتل و چه مقتول) واجب است اما فارغ از این توصیهها آنچه نوشتههای او در دنیای مجازی را به بحث کشانده، آمارهایی است که ارائه میدهد.
او مینویسد در دو ماه نخست سال 93 فقط در تهران 25 نفر از محکومان به قصاص بدون آن که مثلا دیدبان حقوقبشر و سازمان عفو بینالملل و وزارت خارجه آمریکا بیانیه بدهند و کمپین برایشان تشکیل شود، از سوی اولیای دم عفو شدهاند که بیش از نیمی از آنها حتی دیه نیز دریافت نکردهاند.
رهایی 25 نفر از اعدام، آن هم فقط در پایتخت و فقط در طول دو ماه فروردین و اردیبهشت از اتفاقی بزرگ در کشور حکایت دارد که میل اولیای دم ایرانی به بخشش را نشان میدهد، اما بخششی مشروط بر آرامش و دور از جنجال.
این عددها به آماری که غلامحسین محسنیاژهای، معاون اول رئیس قوه قضاییه ارائه میدهد بسیار نزدیک است، آماری که راوی بخشش 375 محکوم به اعدام از سوی اولیای دم در سال 92 است. 375 عفو در طول 365 روز کارنامهای درخشان است که اولیای دم رقم زده و کاری کردهاند تا سهم هر روز سال از بخششها بیش از یک مورد باشد.
در کشور ما البته همیشه این طور بوده و بخشش قاتلان همواره بر قصاص آنها ارجحیت داشته مثل اولیای دمی که چهارم آبان امسال در خلیلآباد، به حرمت آمدن محرم، قاتل را بخشیدند، یا آنها که بیستودوم مهر در آبیک قزوین، آنها که نهم مهر در گرگان، بیستودوم شهریور در بندرعباس، هفدهم خرداد در سیستان و بلوچستان، هفدهم اردیبهشت در جلفا، دو روز قبل از آن در نیشابور و نهم این ماه در گلستان حتی نسیم عفو را به سمت یک قاتل تبعه افغانستان نیز وزاندند.
اما همه این عفوها یک ویژگی مشترک دارد و آن این که برای هیچ کدام از آنها جنجال به پا نشد، پای هیچ رسانهای بویژه خارجیها به میان نیامد و خانواده قاتل و مقتول فرصت یافتند از زجرهایی که میکشند برای هم بگویند که این رمز پایان خوش پروندههای قتل است.
البته بخشش گرفتن نهتنها راه و چاه دارد، بلکه وقت و زمان هم میخواهد، خیلی از بخششها در زمانهای خاص مانند ماههای رمضان ، محرم و صفر رخ داده؛ ایامی که از دیرباز در ذهن ما ایرانیان مسلمان ایام عزیزی بوده و یادآور رنجهای ائمه و معصومین و گذشتهایشان در این دنیا.
با این تفاسیر بهتر است کسانی که برای بخشش پیشقدم میشوند، از ظرفیت این زمانها نیز به شکلی درست و تاثیرگذار استفاده کنند.
آتشبیاری معرکه از نوع رسانهای
کامبیز نوروزی، وکیلی که در صفحه شخصیاش در یکی از شبکههای اجتماعی به نقد وساطتهای آتش بیار معرکه پرداخته، از دو نفری یاد میکند که حالا سالهاست از اجرای حکم اعدامشان میگذرد؛ بهنود شجاعی و دلارام دارابی.
هر دوی اینها سال 88، یکی در تهران و دیگری در رشت بر دار شدند، چون همین جنجالها دست و پا گیر پروندهشان بود.
دلارام سال 82 یکی از اقوام پدریاش را به طمع سرقت اموال او با 16 ضربه چاقو کشته بود و بهنود سال 84 در یکی از پارکهای تهران در یک درگیری، جوانی را به قتل رسانده بود. هر دوی آنها محکوم به قتل عمد بودند و در انتظار اجرای حکم اعدام، اما اجرای حکم مرتب به تعویق میافتاد تا مگر اولیای دم رضایت دهند.
اما این اتفاق هرگز رخ نداد، چون در پرونده دلارام که اتفاقا رسانههای خارجی برایش بسیار دل میسوزاندند، خانواده مقتول را به نوشتن نامهای سرگشاده وادار کرد تا بنویسند پرونده دلارام برای برخی افراد سوژه شده تا بدون توجه به حقوق مقتول از آن استفاده سیاسی کنند، بویژه صحبتهای مکرر وکیل مدافع دلارام با رسانههای خارجی که جایی برای عفو باقی نگذاشته.
در پرونده بهنود شجاعی اما وضع بدتر بود که یک منبع مطلع در اجرای احکام آن را برای جامجم نقل میکند.
او میگوید پدر مقتول (احسان) به بخشش راضی شده بود تا روزی که وکیل بهنود پرونده او را در مصاحبه با رسانههای خارجی بینالمللی کرد.
پدر احسان بعد از آن نظرش برگشت و گفت وکیل طوری حرف میزند که انگار پسر من اشتباه کرده مرده که در نتیجه همین حس ناخوشایند که رسانهها مسببش بودند، بهنود را بالای دار برد.
اینها همه درس است برای رسانهها و برای همه کسانی که قصد پادرمیانی در پروندههای قتل را دارند تا کاری نکنند که قاتل را موجه جلوه دهند و با برانگیختن حس ترحم در مردم، افکار عمومی را وادار به حمایت از قاتل کنند.
منبع مطلع ما در اجرای احکام معتقد است هر پرونده دو رو دارد که یک روی آن قاتل است و روی دیگرش مقتول و البته صاحبان خون که دوست دارند با کرامت و عزت ببخشند نه تحت فشار اتهام و توهین.
او به پروندهای اشاره میکند که در آن همین نگاه منصفانه، بخشش اولیای دم را به همراه آورد؛ پروندهای مربوط به پسر جوانی در کرج که هنرمندان و سیاستمداران بسیاری سعی کردند رضایت اولیای دم را برایش بگیرند، اما نه این وساطتها که گزارش یکی از روزنامهها که روزگار سخت خانواده مقتول را روایت میکرد و بیآن که آنها را وادار به بخشیدن کند، فرزند از دست رفتهشان را به پرستویی کوچ کرده تشبیه کرد که در نهایت منجر به بخشش اولای دم شد.
اما هم این منبع مطلع و هم صمد خرمشاهی معتقدند در بیشتر موارد ماجرای قتل و مرگ یک انسان از زاویه دید خانواده او تحلیل نمیشود که ریشه مشکلات نیز همین است.
خرمشاهی که وکیل بسیاری از این پروندههای جنجالی بوده، در گفتوگو با جامجم اذعان میکند که این جنجالها و به حاشیه بردن ماجرا و افزودن شاخ و برگ به آن در به تفاهم نرسیدن خانواده قاتل و مقتول نقش غیرقابل انکاری دارد، بویژه اگر به دلایلی اصل ماجرا بزرگنمایی یا کوچکنمایی شده باشد.
او میگوید در بسیاری از این پروندهها برخی رسانهها بویژه خارجیها در دام حواشی گرفتار میشوند، به طوری که سعی میکنند جلوی قصاص را که حق طبیعی اولیای دم است، بگیرند بیخبر از این که منفعتطلبی آنها به ضرر قاتل تمام میشود.
با این حال این وکیل دادگستری، ورود رسانهها به پروندههای قتل را همیشه به عوض شدن نتیجه منجر نمیداند، مثل دو تجربه او در وکالت افسانه نوروزی و کبری رحمانپور که به کمک تلاشهای رسانهای هر دو از اعدام نجات یافتند. افسانه نوروزی سال 76 محکوم به قصاص بود، اما چون موفق شد ثابت کند قتل در دفاع از خود اتفاق افتاده، سال 83 آزاد شد.
کبری رحمانپور نیز در بیست سالگی مادرشوهرش را با ضربات چاقو از پا درآورده بود، اما در طول سالهای تحمل حبس، به کمک وکیل خود اثبات کرد که قتل را غیرعمد انجام داده که به گفته خرمشاهی، رسانهها نیز در این راه کمک حال آنها بودند.
ورود بیمحابای رسانهها و افراد مغرض به پروندههای جنجالی قتل از این بابت ایراد دارد که مغرضان فقط قاتل و خانواده او را میبینند و از مقتول و خانوادهاش فاکتور میگیرند، در حالی که آسیبدیدگان واقعی ماجرای قتل، خانواده مقتول هستند. حال اگر این نادیده گرفته شدن همراه باشد با سیلی از توهین و افترا به مقتول، بسته شدن گارد خانواده مقتول و مقاومتش در برابر بخشش نخستین پیامد است که البته طبیعی نیز هست.
پس تجربه نشان داده از اطلاعرسانیهای مغرضانه و یکطرفه نه تنها آبی برای قاتل گرم نمیشود که اوضاع پرونده او پیچیدهتر نیز میشود، مگر این که آنهایی که قصد خیر دارند و میخواهند خانواده قاتل و مقتول به تفاهم برسند، به گفته کارکشتههای صلح و سازش، وضع دردناک اولیای دم را درک کنند، توضیح دهند که میدانند حق با آنهاست و به آنها حق میدهند که دنبال قصاص قاتل باشند، ولی چون بخشش همیشه شیرینتر از انتقام است، برای رضای خدا ببخشند.
این ادبیات جواب نیز میدهد چون پایان 375 پرونده قتل در سال گذشته با صلح و سازش سند محکم آن است.
مریم خباز - گروه جامعه
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد