یمن کشوری کوچک اما استراتژیک در آسیای جنوبغربی است. همان منطقهای که امروزه خبرسازترین منطقه جهان نام گرفته است. این کشور که همچون بسیاری دیگر از کشورهای خاورمیانه، بهدلیل بحرانهای ناشی از دخالت خارجی پس از سقوط عثمانی و مداخله انگلیس در مرزبندیهای سیاسی، درگیر اختلافات داخلی است، در سالهای گذشته چنان در آرزوی اتحاد بهسر می برده است که هم شعار ملی این کشور «خدا، ملت، انقلاب، اتحاد» نامیده شده و هم سرود ملی آن «جمهوری متحد» بوده و اما کیست که نداند، هنوز هم «وحدت» همان گوهر نایاب سیاسی در یمن آشفته امروز است.
یمن خوشبخت، بهشت بازرگانان
یمن کشوری عربی در جنوب شبهجزیره عربستان با تاریخی پر فراز و فرود است. اهمیت تاریخی، سیاسی و گردشگری یمن به سبب برخورداری از سواحل مهم یکی در غرب و دیگری در جنوب است. مرزهای یمن از شمال به عربستان سعودی، از جنوب به تنگه حیاتی بابالمندب، از مغرب به ساحل دریای سرخ و از سمت مشرق به کشور عمان و خلیج فارس محدود میشود. این خطه، از قدیم ناحیهای آباد و خرم و با نعمت بسیار و دارای جنگلها در نقاط کوهستانی و در نقاط دیگر نخلستانها و باغهای میوه گوناگون بهشمار میآمده و به همین دلیل «یمن خوشبخت» خوانده میشده است.
در زمان انوشیروان و در رقابت میان ایران و روم، ایران توانست با چیرگی بر جنوب عربستان، کنترل یمن را در اختیار بگیرد و تا ظهور اسلام تابعیت یمن از حکومت ساسانی ادامه داشت. با این حال سابقه روابط ایرانیها با یمن به تجارت از دوره هخامنشیان بازمیگشت و اعراب جنوب شبهجزیره همواره روابطی دوستانه با ایرانیان داشتند. فرآوردههای عمده یمن، قهوه، دام، چوبهای جنگلی، جو و گندم بود و شرایط طبیعی این کشور همواره جاذبهای تجاری به این منطقه میبخشید.
یمن در آتش بازیهای سیاسی انگلیس
با پایان کار سلسله ساسانی در ایران، سرنوشت یمن نیز به فرجام تحولات دنیای اسلام گره خورد، اما در دوره معاصر، آنچه تاریخ سیاسی یمن را دستخوش تحول کرد، مهندسی پراشتباه خاورمیانه از سوی انگلیس بود.
در سال ۱۷۵۰میلادی یمن در قلمرو دولت عثمانی قرار گرفت اما با سقوط امپراتوری عثمانی، این کشور با انعقاد قراردادی با انگلیس به استقلال رسید. نحوه شکلگیری یمن با مناسبات نامتوازن نیروهای اجتماعی در آن باعث شد این کشور در دهههای اخیر شاهد جنگهای داخلی پیاپی و کشتار وسیع باشد. دخالتهای بیگانگان در این کشور از یکسو و استبداد دولتهای وابسته از سوی دیگر، سرزمین سرسبز و آباد یمن را اکنون به کشوری دچار جنگافروزی پیاپی تبدیل کرده است.
در سال ۱۹۶۲، جمال عبدالناصر که رویای جهان یکپارچه عربی را در ذهن میپروراند، با استقرار نیروهای مصری در یمن، حکومت زیدیها را پایان داد و قدرت را به لاییکها سپرد. پیش از آن شیعیان در یمن نزدیک به ۱۲۰۰ سال حکومت کرده بودند. این کشور تا قبل از سال ۱۹۹۰میلادی شامل دو کشور به نامهای جمهوری عربی یمن (یمن شمالی) و جمهوری دموکراتیک یمن (یمن جنوبی) بود و در سال ۱۹۹۰ طی پیمانی این دو کشور با هم متحد و جمهوری یمن بهوجود آمد. با این حال در سال ۱۹۹۴ جنگ خونینی بین دو طرف رخ داد، که با چیرگی شمالیها بر جنوبیها اتحادی خونین را پایه گذاشت.
اختلافات داخلی در یمن، محصول سرکوب شیعیان
پس از به حکومت رسیدن وهابیها، آنان از فعالیت مدارس دینی جلوگیری کردند و علمای زیدی را به قتل رساندند. علت اینکه گفته میشود امروزه از میلیونها شیعه زیدی در یمن، تعداد اندکی از آنها (قریب به 10درصد) شناخته شدهاند، به سرکوبهای گسترده شیعیان توسط حکومت کودتا برمیگردد. نظام دیکتاتوری در این کشور، همه مراسم زیدیان را ممنوع کرد و به حذف کتب مذهبی شیعیان مانند نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه مبادرت کرد.
با وجود همه این برخوردهای خشونتبار، حکومت بخوبی میدانست حداقل، نیمی از مردم یمن را شیعیان تشکیل میدهند. شیعیانی که شامل زیدیان، اسماعیلیان و شیعیان دوازده امامی میشدند اما از نداشتن حق تأسیس مدارس دینی برای شیعیان، آزار و شکنجه و زندانیشدن شیعیان و علمای شیعی، جلوگیری از برگزاری مراسم مذهبی، توهین به ارزشها و منع دسترسی آزاد به رسانهها ناراضی بودند. قرابتهای علیعبدالله صالح، دیکتاتور یمن با حزب بعث عراق بر حجم فشارها بر شیعیان و بویژه درگیری دولت با حوثیهای معترض افزود و همزمان با جنگ ایران و عراق، کمک دیکتاتور یمن به بغداد چنان بالا گرفت که در محافل مختلف، علیعبدالله صالح به صدام صغیر مشهور شد.
پس از یازدهم سپتامبر، دولتی که خود نزدیکترین روابط را با وهابیهای عربستان داشت، همپیمان واشنگتن برای مقابله با تروریسم شد. به همین خاطر دیکتاتور این کشور با متهم کردن مخالفانش به تروریسم تلاش کرد کسانی را که برای برخورداری از حقوق برابر در این کشور میجنگیدند تروریست خطاب کند. همین رویکرد ستیزهجویانه نسبت به اقلیتها باعث شد از سال 2002 تا 2009 میلادی مجموعا شش جنگ میان حوثیها و دولت یمن دربگیرد که حتی یکی از این درگیریها به دخالت دولت عربستان و حمله ریاض به حوثیهای یمن منتهی شد و نشان داد ریشههای سرکوب شیعیان در یمن از کجا مدیریت میشود.
خزان صالح با نسیم بیداری اسلامی
با آغاز موج بیداری اسلامی در منطقه و سقوط یک به یک همپیمانان آمریکا در خاورمیانه، سرانجام دیکتاتوری طولانی مدت علی عبدالله صالح نیز پایان یافت. با این همه از سال 2011 که صالح از قدرت کنارهگیری کرده تاکنون، هنوز بسیاری در یمن وی را مرد پشتپرده تحولات این کشور میدانند. همین وابستگی پیدا و پنهان دولت پس از انقلاب یمن به نظام دیکتاتوری صالح موجب شده تا دور تازهای از ناآرامیها در این کشور این بار سه سال پس از موج اول بیداری اسلامی آغاز شود و دولت یمن نه فقط با اعتراض حوثیها، بلکه با نارضایتی طیفهای گستردهای از مردم خود روبهرو شود.
با این همه، اکنون توافقنامهای سیاسی، شتاب تحولات در یمن را تاحدودی کاهش داده، هرچند روشن نیست این وضع تا چه زمانی پایدار بماند.
سرزمین سبا، گرفتار دام تفرقه
در تاریخ کهن، یمن را سرزمینی دانستهاند که تمدن اولیه عرب در آن شکل گرفته است. براساس اسطورههای نخستین، یمن، سرزمین بلقیس، همان ملکه مشهور سباست که به حقانیت سلیمان(ع) پی برد و دعوت او برای یگانهپرستی را پذیرفت. هرچند هنوز آثاری از عرش بلقیس یا محرم بلقیس در نزدیکی شهر باستانی یمن مأرب باقی مانده است، اما امروز به سبب تفرقهافکنیها، جنگهای داخلی و وابستگی طولانیمدت یمن به دولتهای خارجی، دیگر نشانی از آن زیباییها و خوشبختیهایی که افسانههای تاریخ مردم یمن را غوطهور در آن خوانده، باقی نمانده است. شاید اگر برخی همسایگان عرب یمن به دخالتهای خود در این کشور پایان داده و قدرتهای فرامنطقهای از یمن بهعنوان ابزاری برای نفوذ در منطقه استفاده نکنند، این کشور به دلیل استعدادهای ذاتی خود بتواند به توسعهای که شایستگی آن را دارد، دست یابد.
با وجود این، همچنان فرهنگ و تمدن کشوری که براساس شواهد تاریخی، بالاترین نسخ خطی جهان اسلام را در خود جای داده است، توسط جنگ داخلی، استبداد و فشارهای بیگانگان تهدید میشود و بحرانهای داخلی در این کشور، میراث تمدن یکی از مهمترین کشورهای منطقه از حیث تاریخ و فرهنگ را به یغما برده است.
شاید به سبب همین فراموش کردن تمدن اسلامی و اسطورههای تمدنساز باشد که خاورمیانه امروز درگیر پدیدهای ضدتمدنی به نام تروریسم شده که هیچ ابایی از زیرسوال بردن ارزشهای دینی و انسانی ندارد. بدیهی است وقتی اصالت تمدنی به دست فراموشی سپرده میشود، یمنالسعید (یمن خوشبخت)، یمنالسعیر (یمن آتش گرفته و نگونبخت) خوانده شده و موصل (که در لغت به معنی محل وصل است)، به پایتخت تروریستهایی که گردن زدن انسانها را افتخار میپندارند، تبدیل میشود و اورشلیم که سرزمین صلح در معنای واژگانی است، شهری برای توطئه علیه جان انسانها میشود و بدین سان وضع منطقه تمدنساز خاورمیانه نیز به نام هموار کردن راه «بازگشت به گذشته» و «سلف صالح»، اینگونه تلخ و ناگوار رقم میخورد.
یمن، مشتی نمونه خروار در منطقهای پرآشوب
مسئول این نابسامانیها بیتردید هم نخبگان بومی هستند که در محاسبات سیاسیشان به خطا رفته و نگهبانان صادقی برای حفظ تمدن اسلامی نبودند و هم قدرتهای خارجی که برای بهرهبرداری از منابع بیشمار خاورمیانه دست به استثمار و غارت منابع کشورهای عرب و غیرعرب منطقه زدند و اینگونه مانع رشد و توسعه تدریجی و طبیعی کشورهایی شدند که در عصر جهانیشدن امروز، توسعهنیافتگیشان تبدیل به بحرانی جهانشمول شده است.
یمن و بحرانهای داخلیاش، از سرکوب شیعیان گرفته تا داستان تلخ جداییطلبی، میراث ناتمام استبداد، ردپای استعمار و توسعه تروریسم و افراطیگری، ویترینی از معضلات خاورمیانه در دنیای امروز ماست. منطقهای پرآشوب که گرههای بظاهر کورش را باید یک به یک و با دقت گشود و کدام ابزار برای این گرهگشایی، بهتر از قرائتی معتدل با کاربردی امروزی از فرهنگ و تمدن کهن که بتواند خوشبختی دیروز را برای امروز به ارمغان آورد؟
مصطفی انتظاریهروی / گروه سیاسی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
گفت وگوی اختصاصی تپش با سرپرست دادسرای اطفال و نوجوانان تهران:
بهروز عطایی در گفت و گو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با حجتالاسلام محمدزمان بزاز از پیشکسوتان دفاع مقدس در استان خوزستان