جام جم آنلاین گزارش میدهد
دنیا در سال 1968 وضع متلاطمی داشت. در گوشه وکنار اعتراض جریان داشت، خصوصا علیه جنگ ویتنام. وضع فرانسه ولی کمی متفاوت بود. یک میل عمومی به تغییر در سطح جامعه وجود داشت. اعتراضات از طریق دانشجویان آغاز شد، اما خیلی زود به کارگران سراسر کشور تسری پیدا کرد. در نقطه اوج اعتراضات، حدود ده میلیون نفر اعتصاب کرده بودند و کشور تقریبا فلج شده بود.
اتفاقات 1968 در پاریس، یک رویداد عظیم برای نسل من بود، برای همین احساس کردم که باید چیزهایی از این رویداد را ثبت و مستندسازی کنم. بیست و پنج ساله بودم و از نظر سیاسی به دانشجویان نزدیک بودم، مثل آنها مبارزه نمیکردم، اما با مبارزان سمپاتی داشتم؛ خصوصا از وقتی که شدت وحشیگری پلیس فرانسه را دیدم. یک بار با چشمان خودم دیدم که یک افسر پلیس یک زن باردار را کتک زد و روی زمین انداخت.
البته فقط من آنجا نبودم، عکاسان دیگری هم برای ثبت لحظات آمده بودند. مثلا یک بار یادم هست که با «کارتیهبرسون» و «ریبوند» رفتیم برای محافظت از سرمان در مقابل سنگهای پرتاب شده، کلاه کاسکت خریدیم. خیلی زود ولی فهمیدیم که با این کلاهها عملا امکان استفاده از دوربینهایمان را نداریم. برای همین کلاهها را دور انداختیم. در ابتدا کاملا آزادانه عکس میگرفتیم. ولی وقتی مجله «پاریس مچ» یکسری عکس را که خشونت پلیس در سرکوب تظاهرکنندگان را نشان میداد، چاپ کرد، پلیس هر جا عکاس میدید، دنبالش میکرد و دوربینش را میگرفت. علاوه بر این مواردی داشتیم که پلیس از طریق عکسهای منتشر شده چهره برخی دانشجویان را تشخیص داده و دستگیرشان کرده بود. همین مساله سبب عصبانیت دانشجوها و تظاهرکنندگان نیز در مواجهه با عکاسها شده بود. از همینرو من خودم شخصا همه چهرههای قابل تشخیص را با مارکر سیاه میکردم.
عکسی که میبینید، در بلوار منتهی به میدان باستیل ثبت شد. خیابانها تا چشم کار میکرد پر از آدم بود. از اطلاعیهها و بنرها میشد فهمید جمعیت صرفا دانشجو نیستند. در دوردست و وسط میدان باستیل، «ستون جولای» دیده میشد که یکجورهایی نماد آزادی پس از انقلاب کبیر فرانسه بود. مردی که روی چراغ راهنمایی ایستاده بود، دستانش را به نشانه حمایت از کمونیسم مشت کرده بود. برای اینکه بتوانم این عکس را بگیرم، من هم مجبور شدم بروم بالای یک چراغ راهنمایی دیگر. حفظ تعادل در آن شرایط کار آسانی نبود. لنز سنگین و بزرگی داشتم و مجبور بودم یک دستی تصویر را به وضوح برسانم و شاتر بزنم. در تمام مراحل، با دست دیگر میله چراغ راهنمایی را گرفته بودم تا نیفتم.
عکس من از پاریس در سراسر جهان منتشر شد. آن روزها برای آژانس عکس مگنوم کار میکردم و خارج کردن عکسها از فرانسه خودش یک پا مصیبت بود. یک موتورسیکلت قدیمی داشتیم که پیغامرسانمان هر روز سوارش میشد و عکسهای خوبمان را به بروکسل میبرد تا از طریق پست هوایی به نیویورک و دیگر بخشهای اروپا ارسال شود.جذابترین چیز این تحولات در کنار هم قرار گرفتن مردم متعلق به طبقههای اجتماعی مختلف بود.
ممکن بود در خیابان ببینید که یک مستخدم مشغول صحبت با یک کارخانهدار است و یک دانشجو هم در بحثشان شرکت میکند. میل بسیار فراگیری به ارتباط و گفتوگو همهجا را فراگرفته بود و همه چیز شبیه یک جشنواره بزرگ بود.
راوی: کارن اندریسون – گاردین
مترجم: عباس رضاییثمرین
جام جم آنلاین گزارش میدهد
جام جم آنلاین گزارش میدهد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک فعال سیاسی:
یک نماینده مجلس:
در گفتوگوی «جامجم» با استاد حوزه و مبلغ بینالملل بررسی شد
گفتوگو با موسی اکبری،درخصوص تشکیل کمپین«سرزمین من»وساخت و مرمت۵۰خانه در منطقه زنده جان