خراسان:گام بلند تقسیم خزر در آستاراخان
«گام بلند تقسیم خزر در آستاراخان»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سیدحمید حسینی است که در آن میخوانید؛چهارمین اجلاس سران خزر که روز گذشته در آستاراخان روسیه برگزار شد بنا بر اعلام مقامات مسئول توافق های مهمی را به ویژه در حوزه تحدید حدود یا همان تقسیم خزر در پی داشت. براساس آن چه اعلام شده 5 کشور به پیشرفت های قابل توجهی برای آمادگی کنوانسیون وضعیت حقوقی دریای خزر دست یافتند که قرار است در سال 2015 به امضا برسد .همچنین دراین نشست درباره حضور نظامی نداشتن کشورهای غیر منطقه ای در خزر نیز توافق شد. خبرگزاری رسمی دولت (ایرنا) جزئیاتی از این توافق را به نقل از پرویز اسماعیلی معاون ارتباطات و اطلاع رسانی دفتر رییس جمهوری منتشر کرده است که به طور مشخص تعیین تکلیف رژیم حقوقی استفاده از سطح خزر را چنین بیان می کند :« به دنبال توافق روسای جمهور کشورهای ساحلی خزر در اجلاس سوم سران در باکو برای تجدید حدود مناطق سطح دریای خزر، در اجلاس چهارم سران، عرض منطقه حاکمیت ملی 15 مایل دریایی(نزدیک به 2 کیلومتر ) و عرض منطقه انحصاری ماهیگیری 10 مایل (مجموعا 25 مایل) تعیین شد و مابقی دریا به عنوان پهنه مشترک تعیین شد که بین 5 کشور مشترک خواهد بود.»
این توافق دقیقا به چه معناست و آیا چنین توافقی منافع ایران را تامین خواهد کرد؟
ایران طی سال های گذشته و پس از تحولاتی که در مواضع 4 کشور دیگر خزر رخ داد همواره بر تعیین حدود این پهنه آبی بر اساس قاعده «انصاف » یا Equaity تاکید کرده است که با این فرمول سهم ایران از خزر 20 درصد خواهد بود.از هفت هزار کیلومتر ساحل خزر فقط 680 کیلومتر یا به عبارتی 10 درصد خط ساحلی آن در اختیار ایران است که این خط ساحلی به واسطه این که مقعر می باشد اگر مبنای تقسیم و تحدید حدود براساس کنوانسیون 1982 حقوق دریاها قرار گیرد عملا اجحاف گسترده ای نسبت به حق ایران اعمال خواهد شد . ضمن این که سواحل جنوبی خزر که در اختیار ایران است برخلاف سواحل شمالی عمقی تا حد کمتر از 50 متر دارد اما در مناطق جنوبی یعنی سواحل ایران تا 1000متر عمق دارد که عملا استفاده از منابع انرژی بستر آن برای ایران هزینه زیادی خواهد داشت. همچنین به واسطه جریان آبی این دریا عمده فاضلاب ریخته شده از سوی دیگر کشورهای ساحلی به سواحل ایران هدایت می شود . با توجه به مجموع این شرایط و پیشینه تاریخی استفاده ایران از این پهنه آبی و همچنین حقوق بین الملل که در این موارد با درنظر گرفتن تمامی شرایط -و نه فقط شکل جغرافیایی سواحل برای تعیین حدود – براساس قاعده «انصاف » یا Equaity رای به تقسیم می دهد همچنان که در اکثر اختلافات تحدید حدود که در حقوق بین الملل پیش آمده دیوان بین المللی دادگستری براساس قاعده انصاف رای داده است . به طور مثال در قضیه دریای شمال ،در اختلاف بین مالت ،لیبی و لیبی – تونس ،آمریکا و کانادا در مورد خلیج ماین هم دیوان براساس قاعده انصاف رای داد که ایران نیز باید با تاکید بر اصل منافع ملی این پهنه آبی را پیگیری کند.
براساس مصوبه شورای عالی امنیت ملی که چند سال قبل و در دوره دولت اصلاحات ابلاغ شد هیچ کشوری نباید در منطقه 20 درصدی بستر و زیر بستر مورد نظر ایران بهره برداری و حتی امور اکتشافی انجام دهد - کما این که بخش عمده ای از منابع نفت و گاز منطقه خزر جنوبی در همین محدوده ۱۷ تا ۲۰ درصد قرار دارد - سیاستی که تا امروز نیز به درستی پیگیری شده است.
اما آن چه در نشست دیروز سران در خزر اتفاق افتاد ارتباط زیادی با بحث تقسیم بستر خزر که به واسطه استفاده از منابع به ویژه منابع انرژی محل مناقشه جدی است نداشت .البته این توافق تا حد زیادی می تواند رژیم حاکم بر خزر را تعیین کند آن چه می ماند درصد هایی است که هر کشور از بستر دریا دریافت خواهد کرد . براین اساس اکنون تکلیف سطح این پهنه آبی منحصر به فرد مشخص شده است و هر کشور 15 مایل دریایی از ساحل محدوده سرزمینی و 10 مایل دیگر منطقه اختصاصی ماهیگیری خواهد داشت و مابقی سطح دریا منطقه مشترک خواهد بود که امکان حضور و تردد تمامی 5 کشور در این منطقه میسر است .این که سطح دریا حالت مشاع داشته باشد به لحاظ مسائل امنیتی به ویژه از خواسته های ایران و روسیه بوده و همواره بر این موضوع تاکید داشته اند چرا که در این حالت و براساس قواعد حقوقی اقدامات هریک از کشورها در منطقه مشترک باید با موافقت دیگر شرکا باشد لذا این بخش از توافق ورود برخی کشور های فرامنطقه ای به حوزه خزر را محدود می کند هرچند در توافق دیگری در اجلاس دیروز 5 کشور بر عدم حضور نظامی کشور های غیر منطقه ای در خزر توافق کردند که به نوعی تکمیل کننده این توافق است ضمن این که قدرت نیروی دریایی ایران و روسیه حوزه حضور این 2 کشور در منطقه مشترک را استحکام بیشتری می بخشد .
موضوع خزر مسئله فراجناحی می باشد و همواره یکی از موارد مورد توجه افکار عمومی در داخل کشور بوده و همه ایرانیان با حساسیت خاصی تحولات این حوزه به ویژه مباحث سهم ایران از خزر را دنبال می کنند .اکنون در ایستگاه آستاراخان سران 5 کشور ساحلی خزر تصمیمات مهمی را درباره نحوه استفاده از سطح خزر اتخاذ کرده اند تصمیماتی که می تواند کلاف سردرگم تعیین نهایی رژیم حقوقی بزرگترین دریاچه جهان را پس از 23 سال از فروپاشی شوروی بازکندهرچند تقسیم بستر دریا به ویژه تعیین مرز ایران و آذربایجان و ترکمنستان در بستر خزر بحثی پرچالش بوده و ممکن است این کلاف را دوباره پیچیده نماید .باید برای پاسخ به این سوال تا نشست بعدی سران در سال ۲۰۱۵ در قزاقستان صبر کنیم.
کیهان:بنبست درسآموز نیویورک!
«بنبست درسآموز نیویورک!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شمسیان است که در آن میخوانید؛ده روز مذاکره تمام عیار در هفتمین دور گفتگوهای ایران و 5+1 در حالی در نیویورک بیهیچ فرجام و نتیجهای به پایان رسید که تا پیش از آن، بسیاری از سادهاندیشان و آنانکه از پیمودن راه ملت خسته و پشیمان شدهاند، با آب و تاب، این دور از مذاکرات را فصل نوین و مقطعی تاریخی و سرنوشتساز از دیپلماسی و سیاست خارجی معرفی میکردند و برای بهاری که قرار بود در ابتدای پائیز فرا برسد، غزلخوانی و نغمهسرایی میکردند! و تا آنجا پیش رفتند که از احتمال متوهمانه و توهینآمیز حضور مستقیم رئیسجمهور محترم در مذاکرات خبر دادند! اما وقتی به دلیل بنبست پدید آمده در مذاکرات نه تنها با حضور رئیسجمهور، بلکه نشست در سطح وزیران خارجه هم برگزار نشد، با پررویی چشم خود را به این موضوع بستند و به روی خودشان نیاوردند که تمامی حرفهای دیروزشان غلط از آب درآمد و آمال و آرزوهایشان به باد رفت!
اما موضوع این نوشتار، آرزوهای بیارزش آنها نیست، موضوع این نوشتار حتی مطایبات مشاور رئیسجمهور هم نیست آنجا که در مقام توجیه(!) حرفهای ناپسند نخستوزیر بریتانیای صغیر پس از دیدار با رئیسجمهور محترم گفته بود شما نمیدانید رئیسجمهور در جلسه خصوصی به او چه گفته بود! (نقل به مضمون) نه! آن حرف هم بینیاز از پاسخ است و صرفا باید به آن به چشم طنزی تلخ نگریست و با خود گفت تا مشاوران چنیناند، اوضاع چنان است! وگرنه کیست که نداند وقتی کامرون بر بام رسانهای عالم به ملت و رئیسجمهور ما توهین کرده سخن درگوشی و در خفای ما (اگر بوده باشد) جواب آن توهین نیست. موضوع بر سر بنبست پدید آمده در مذاکرات و شناخت عامل یا عوامل مهم آنست تا از رهگذر این آسیبشناسی، به رویکردی منطقی و معقول برای ادامه این کارزار دیپلماتیک دست یابیم. برای شناخت این عوامل باید به این نکات توجه کرد:
1- «عدم انعطافپذیری» و «اصرار بر حفظ خطوط قرمز نظام» از سوی تیم مذاکرهکننده کشورمان، مهمترین دلیلی است که غربیها و رسانههایشان، بعنوان عامل ناکامی این دور از مذاکرات- و البته مذاکرات قبلی- عنوان کرده و میکنند. آنها معتقدند به نتیجه رسیدن مذاکرات، نیازمند اتخاذ تصمیمات سختی است که طرف ایرانی، باید خود را برای آن آماده کند! اما آیا واقعا ما برای رسیدن به این نقطه و حصول توافق، کوتاهی کردهایم؟ بهترین پاسخ همانست که رئیسجمهور کشورمان به خبرنگار سیانان گفت: «ایران تا جایی که لازم بود و حتی شاید انتظارش را نداشتند در مذاکرات نرمش به خرج داده است» پس نمیتوان گفت ما و تیم مذاکرهکنندهمان کوتاهی و عدم همراهی داشتهایم. این قضاوت، تحلیل و گمانهزنی نیست بلکه صراحت قول غربیهاست که یک نمونه آن را خاویر سولانا با ذوقزدگی تمام و با بکار بردن عبارات «همراهی سخاوتمندانه» و «باورنکردنی» از سوی ایران، درباره توافقنامه ژنو، آشکار کرد.
2- بطور طبیعی اگر یکطرف مذاکره در ناکامی آن نقشی نداشته باشد، باید مقصر را در سوی دیگر میز جستجو کرد. 5+1 و در راس آن آمریکا بخاطر خوی استکباری و سلطهطلبی خود، حاضر نیستند هیچ یک از حقوق رسمی و اولیه ملتها و از جمله ملت ما را به رسمیت شناخته و به آن احترام بگذارند. این خوی استکباری هم نشانهای فراوانی دارد که بیان آن تنها در موضوع هستهای، مثنوی هفتاد من کاغذ است و به اطاله کلام میانجامد اما یک نمونه ساده و عینی آن، «به رسمیت شناختن حق غنیسازی» است که در حالیکه مقررات آژانس بینالمللی انرژی اتمی، آن را برای تمامی اعضاء، حقی مسلم و طبیعی دانسته و ایران نیز سالهاست عضو آژانس است، چند کشور مستکبر، با قلدری و زورگویی، ماده 4 پیمان NPT را مطابق سلیقه خود تعریف کرده و حق مسلم کشورمان را نادیده میگیرند. این افزونطلبی تا آنجاست که حتی در توافقنامه ژنو در مقابل آن همه امتیازی که بدست آوردند، نه تنها حاضر نشدند همین یک عبارت را درج کنند، بلکه بلافاصله پس از تنظیم توافقنامه، تصریح کردند که، حق ایران در غنیسازی را به رسمیت نمیشناسیم!
این تفرعن، سبب ناکامی و بینتیجه بودن هر مذاکرهای از جمله مذاکره هستهای است و مادامی که آنها با این موضع به سر میز مذاکره بیایند، وضع همین خواهد بود.
3- اما با اینکه نباید سر سوزنی در خوی استکباری آمریکا و دنبالکهایی مثل انگلیس و فرانسه تردید کرد و همچنین نباید به سختی و دشواری کار مذاکره با چنین موجوداتی بیتوجه بود، نباید این نکته را هم از نظر دور داشت که بعضی رفتارها از سوی ما میتواند طمع دشمن را افزایش داده و آنها را در دشمنی و عنادشان با ملت انقلابی ما پرروتر و گستاختر کند. قطعا نمیتوان و نباید این رفتارها را حساب شده و هدفمند دانست بلکه برخی از آنها را باید اشتباه محاسباتی دانست و برخی را ناشی از خوشبینی مفرط به حریف. اما علت این رفتارها هرچه باشد، تاثیر آن در دشمن چیزی جز افزون شدن تکبر و وقاحت نخواهد بود. مثلا وقتی ما مدتها قبل از تنظیم هرگونه توافقی در سال گذشته- صرفنظر از مفاد و محتوای آن- هر گونه فعالیت هستهای کشورمان را عملا و رسما تعلیق میکنیم و بعد به سرمیز مذاکره میرویم، طبیعتا دشمن جریتر شده و گامی دیگر، به پیش میآید. این رفتار حتما ناشی از اشتباه محاسباتی و منصف فرض کردن دشمن است و دلیل دیگری برای آن نمیتوان پیدا کرد.
اما دیدیم که آنها به هیچوجه بهرهای از انصاف و منطق نبردهاند. خب اگر چنین است- که تجربه یکساله اخیر هر سادهدل و خوشباوری را مجاب به صحت این گزاره کرده است- منطقا نباید این روش تکرار شود. یعنی در هر مرحلهای از مذاکره و در هر توافقی، باید به وزن متناسب دادهها و ستاندهها توجه جدی شود. اما بدون کالبد شکافی مفاد توافقنامه ژنو، متأسفانه شاهد آنیم که باز هم مواضعی اتخاذ میشود که دشمن طمع بیشتری پیدا میکند و در داخل هم درصدد بزک کردن و آراستن چهره دشمن برمیآیند! مثلا وقتی رئیسجمهور آمریکا صراحتا پرده از آرزوی قلبی خود مبنی بر اوراق کردن تجهیزات هستهای و حتی جدا کردن پیچ و مهرههای آن سخن گفت، نه تنها واکنش مناسبی نشان داده نشد، بلکه برای مذاکره دوجانبه و حداکثر با حضور شخص ثالث یعنی کاترین اشتون تمایل نشان داده شد! در حالیکه حق، چیز دیگری بود که بدان عمل نشد. اما گاهی اوقات برخی رفتارها ماهیت خطرناک و تلخی پیدا میکند که بدون قصد و غرض، شبیه علامت فرستادن برای دشمن است. در همین سفر اخیر نیویورک، هاله اسفندیاری- که روزگاری در ایران به جرم جاسوسی زندانی بود و خدمتش به آمریکا برای دشمنی با نظام اسلامی در ماجرای فتنه 88 بر کسی پوشیده نیست- در یک گفتگوی خبری با وزیر خارجه کشورمان حاضر شد. گذشته از این پرسش اساسی که چرا باید وزیر خارجه، با چنین فردی گفتگو کند، او رندانه و زیرکانه از تاثیر شکست مذاکرات هستهای بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی سوال میکند و بعد هم از تاثیر آن بر سیاست داخلی کشورمان. منطقا وزیر خارجه ما باید پاسخ میداد که اگر مذاکرات شکست بخورد، تقصیر طرف غربی است نه ما و شکست احتمالی مذاکرات موجب بدبینی و نفرت بیشتر مردم ما و در نتیجه مسئولان سیاست خارجی از غربیها خواهد شد و در داخل هم به همگرایی بیشتر جریانهای سیاسی میانجامد. اما وزیر خارجه در نهایت تعجب پاسخی به وی میدهد که به تشدید طمع دشمنان منجر خواهد شد!
«اگر با وجود تلاشهای ما برای تعامل، این تلاشها بینتیجه بماند، مردم ایران فرصت خواهند داشت تا 16 ماه دیگر که انتخابات پارلمانی در ایران برگزار میشود، به این عملکرد ما پاسخ دهند. وقتی قبلا در تعامل و مذاکرات درباره توافق هستهای با جامعه بینالمللی در سالهای 2004 و 2005 توافقهایی کردیم و تلاشها، برای عملکرد شفاف از جانب اتحادیه اروپا رد شد... در آن زمان مردم با انتخاب رئیسجمهوری متفاوت (منظور دکتر احمدینژاد است) به دلیل شکست در مذاکرات به ما پاداش دادند و مرا هم زود بازنشسته کردند! (خنده حضار) حالا من بار دیگر زنده شدهام (باز هم خنده حضار) به نظر من در انتقال پیامی که جامعه بینالمللی و به ویژه غرب میخواهد به ایران منتقل کند باید بسیار دقت کند... من فکر میکنم مردم ایران پاسخ خود را در صندوقهای رای نشان خواهند داد»! این سخنان که بینیاز از هرگونه توضیحی است به هیچ وجه پاسخ درخوری به زیادهخواهیها و افزونطلبیهای آنها نیست و عملاً آنها را در مطامع و مقاصد خود، بیپرواتر خواهد کرد.
آنچه گفته شد، به هیچ وجه ذرهای از نقش خیانت و جنایتآمیز آمریکا و دیگر بازیگران این تراژدی در چالش هستهای 12 ساله کشورمان نمیکاهد و با همه وجود بر این باوریم که اگر هر مشکلی در این مسیر پیش آید، عامل و منشأ آن، خودخواهیها و زیادهخواهیهای آنهاست. اما این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که با دشمن، به زیرکی و سیاست باید تعامل نمود نه به رفق و مدارا و خوشبینی. که حضرت علی علیهالسلام فرمودهاند: «از دشمنت پس از آنکه از در صلح و آشتی درآمد، سخت برحذر باش زیرا چه بسا که او به وسیله صلح نزدیک میشود تا از شیوه غافلگیری استفاده کند. پس احتیاط و دقت را پیشه کن و در چنین مواردی زودباور و خوشگمان مباش».
به راستی وقتی پیشوای بزرگ ما، درباره دشمنی که با ما صلح کرده، چنین موعظه حکیمانه و ذکاوتمندانهای فرموده، نباید درباره دشمنی که در طول یک سال بیش از ده بار ما را به جنگ تهدید کرده، دهها و صدها بار بیشتر هوشیار بود و سرسوزنی به او خوشبین و خوشگمان نبود؟
جمهوری اسلامی:زنی که شجاعترین مرد غرب است
«زنی که شجاعترین مرد غرب است»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛سخنان خانم "کریستینا فرناندز" رئیسجمهور آرژانتین در مجمع عمومی سازمان ملل هر چند به لحاظ مواضع صهیونیستی شبکههای خبری و رسانههای غربی مجال بازتاب به صورت همزمان نیافت ولی از آنجا که در دنیای ارتباطات نمیتوان با حوادث و رویدادها برخورد حذفی داشت و اخبار قابل سانسور نیستند، این بار نیز این اظهارات کاملاً متفاوت که اصلاً به مذاق مقامات آمریکایی و صهیونیستها خوش نیامد، مثل یک بمب خبری منفجر شد و ترکشهای آن، مدعیان دمکراسی و جریان آزاد اطلاعات و اخبار را در برگرفت.
خانم فرناندز، سه روز پیش در سخنان مهم و متفاوتی در مجمع عمومی سازمان ملل با محکوم کردن جنایات رژیم صهیونیستی در غزه و انتقاد از رفتار دوگانه آمریکا در قبال ایران، از بیاعتباری تبلیغات صهیونیستی در متهم کردن جمهوری اسلامی ایران به دست داشتن در انفجار مقر یهودیان آرژانتین (آمیا) پرده برداشت و شهامت مردانهای را از خود به نمایش گذاشت.
سخنان رئیسجمهور زنی که از قلب آمریکای لاتین، کشوری که کاخ سفید آنرا حیات خلوت آمریکا میخواند، به مجمع عمومی سازمان ملل آمده طبعاً باید اگرنه بیشتر از روسای کشورهای جهان از تریبون سازمان ملل انعکاس داشته باشد، لااقل باید هم اندازه دیگر رهبران کشورها مجال انتشار و بازتاب را بیابد ولی از آنجا که شبکههای آمریکایی و صهیونیستی آنرا همسو با منافع و سیاستهای خود ندیدند، آنرا بایکوت خبری کردند و شبکههای ماهوارهای هم از پخش آن خودداری کرده و با ترجمه همزمان آنرا قطع نموده و از مخابره آن خودداری کرده و سانسور نمودند. علت این بود که این سخنرانی محتوائی کاملاً متفاوت داشت و حقایقی در سخنان این رئیسجمهور منصف و شجاع وجود داشت که افشا کننده سیاستهای دوگانه غرب بود.
سخنان خانم فرناندز، که سراسر ضد آمریکایی و ضد صهیونیستی بود، سیاستهای سلطه گران جهانی را در چند محور بدین قرار مورد انتقاد جدی قرار داد.
1 - وی بخشی از سخنان خود را به جنایات رژیم صهیونیستی در غزه که از شرم آورترین جنایات در سالهای اخیر بوده، اختصاص داد و با محکوم کردن سکوت مجامع بینالمللی در قبال نسل کشی فلسطینیها گفت: "با بمباران غزه، عمق و شدت فاجعهای که اسرائیل مرتکب شد، روشن گردید. شمار زیادی از فلسطینیها قربانی شدند درحالی که شما به موشکهایی که به اسرائیل اصابت شد اهمیت داده و از کنار کشتار انسانهای بیگناه در غزه گذشتید و چشم خود را بر کشتار انسانهای مظلوم بستید و همین اقدامات شما باعث شکل گیری افراط گرایی و تندروی میشود که شما امروز از آن وحشت دارید."
2 - وی در بخش دیگری از سخنانش، استراتژی آمریکا و غرب در قبال مبارزه با تروریسم را غیرواقعی، فریبکارانه و کاملاً اشتباه خواند و خطاب به سازمان ملل گفت: "شما قطعنامه جنگ با القاعده را پس از حوادث یازده سپتامبر صادر کردید و مجوز اشغال چند کشور را دادید و مردم عراق و افغانستان به این بهانه کشته شدند درحالی که این دو کشور همچنان از تروریسم رنج میبرند.... شما نام حزبالله لبنان را در فهرست سازمانهای تروریستی گنجاندید درحالی که اکنون روشن شده حزب الله، یک حزب بزرگ و به رسمیت شناخته شده در لبنان است... شما چند سال است که نظام بشار اسد را تروریست میدانید و مخالفان آنرا انقلابی نامیدید ولی امروز برای مهار همان تروریستهایی تلاش میکنید که تا دیروز انقلابیون و نیروهای آزادیبخش سوریه بودند."
وی آمریکا و متحدانش را عامل ایجاد افراط گرایی در دنیا لقب داد و افزود: "ما امروز اینجا هستیم تا یک قطعنامه بینالمللی درباره داعش و مقابله با آن صادر کنیم در حالی که داعش مورد حمایت چند کشور شناخته شده است و شما بهتر از دیگران آنها را میشناسید زیرا داعش همپیمان برخی قدرتهای بزرگ عضو شورای امنیت سازمان ملل است."
3 - وی در ادامه اظهارات شجاعانه خود، ضمن افشای توطئههایی که در بیست سال گذشته برای متهم کردن ایران و حزبالله لبنان در ماجرای انفجار مقر یهودیان آرژانتین صورت گرفته گفت: شما ایران را در پی انفجار آمیا در بوئنوس آیرس متهم کردید ولی براساس تحقیقاتی که ما انجام دادیم، دخالت ایران در این انفجار تأیید نشد، درحالی که آمریکا پس از این انفجار، ایران را کشوری تروریست خطاب کرد، مسالهای که درحال حاضر نه تنها برای ما بلکه هیچ کشور دیگری قابل درک نیست."
4 - رئیسجمهور آرژانتین همچنین با زیر سؤال بردن نظم آمریکایی آنرا اقدامی برای تثبیت سلطه آمریکایی در عرصههای مختلف دانست و گفت: "آمریکا این نظم را بنا نهاده تا کشورهایی را که همسو و همراه با سیاستهای کاخ سفید نیستند از مزایای نهادهای تجاری، سیاسی، مالی و پولی جهانی محروم و از این طریق سیاستهای خود را از طریق سازمانهای برآمده پس از جنگ جهانی دوم به سایر کشورها دیکته کند."
سخنان پرمحتوای رئیسجمهور آرژانتین به جای اینکه در حد و اندازه اظهارات سایر رهبران کشورهای جهان از تریبون مجمع عمومی سازمان ملل بازتاب بیاید، توسط رسانههای غربی که مدعیان سینه چاک آزادی جریان اطلاعات و اخبار هستند، سانسور شد درحالی که طبق اساسنامه سازمان ملل، مجمع عمومی به عنوان یک اجلاس جهانی یکی از مکانهایی است که باید صدای ملتها و صدای جریانهای آزادی خواه و مستقل از جریان سلطه را به گوش جهانیان برساند و اصولاً نشست سالانه مجمع عمومی نیز از چنین فلسفهای برخوردار است.
اگرچه شبکهها و رسانههای نظام سلطه سخنان افشاگرانه و غیرتمندانه رئیسجمهور آرژانتین را سانسور کرده و از پخش مستقیم آن در راستای همسویی با گفتمان جریان سلطه که "هر که با ما نیست، بر ماست" خودداری کردند ولی ناخواسته با این کار خود به برجسته سازی این سخنرانی کمک کرده و اذهان عمومی جهانی را برای پیگیری آن تحریک کردند و این باعث شد تا سخنان ضد آمریکایی و ضد صهیونیستی یک رئیسجمهور زن از آمریکای لاتین که در مرکز نظام سلطه و با شجاعت تمام بیان شد، در شبکههای اجتماعی به طور گسترده منتشر شود.
حرکت خانم فرناندز نشان میدهد نفرت جهانی از سیاستهای آمریکا و زایده شرم آورش یعنی اسرائیل به شدت رو به افزایش است و نه تنها ملتها با شجاعت، ابراز تنفر از نظام سلطه را به امری نهادینه شده تبدیل کردهاند بلکه در میان سران کشورهای جهان نیز این شهامت ایجاد شده که جنایتهای نظام سلطه را برملا کنند؛ ولی ایکاش لااقل برخی رهبران کشورهای عرب نیز این جرأت و مردانگی را پیدا میکردند که اینگونه صریح و شفاف از ملت مظلوم فلسطین حمایت کرده به معرفی جنایتکاران بپردازند.
رسالت:خبط عظیم در گفتگوهای هستهای
«خبط عظیم در گفتگوهای هستهای»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛مذاکرات هستهای در نیویورک بینتیجه پایان یافت. دور بعدی گفتگوها به اواخر مهر موکول شد بدون اینکه دقیقا مکان و زمان این مذاکرات مشخص شود. روسها میگویند هنوز زمان برای توافق باقی است. آمریکاییها میگویند دو طرف باید تصمیمات سخت بگیرند. اختلافات هنوز جدی است. اشتهای آمریکاییها در گرفتن امتیازات نقد همچنان بالاست. اما در لغو تحریمها با خساست عمل میکنند. آنها حداکثر میگویند تحریمهای یکجانبه را بر میداریم. اما ساختار تحریمها بویژه آنچه در شورای امنیت سازمان ملل تصویب شده به قوت خود باقی خواهد ماند. همین زیادهخواهی امکان هرگونه توافق را طی یک سال گذشته به بنبست کشانده است. برخی اعضای کنگره که اشتهای بیشتری دارند به کمتر از برچیدن کل بساط هستهای ایران رضایت نمیدهند.
تعداد سانتریفیوژها، وضعیت راکتور اراک و نوع کارکرد سایت فردو همچنان مورد اختلاف طرفهای گفتگو است.
تیم مذاکرهکننده ایران در گفتگوها چارچوبهای خطوط قرمز ایران را تاکنون حفظ کردهاند و از این بابت باید از آنها تشکر کرد. 1+5 فرصت نیویورک را از دست داد. آنها میتوانستند از حضور رئیسجمهور در نیویورک برای رسیدن به یک توافق پایدار سود ببرند اما این توفیق را نداشتند.
5 قدرت اتمی جهان که بعدها آلمان به آنها پیوست،
12 سال است در پیشرفتهای علمی کشور بویژه در فناوری صلحآمیز هستهای اخلال میکنند. علیرغم اینکه جمهوری اسلامی صبورانه نگرانیهای آنها را در دستیابی ایران به سلاح هستهای کاملا مرتفع کرده است اما آنها گوششان به اقدامات عملی ایران و حتی فتوای رهبری بدهکار نیست و میگویند مرغ یک پا دارد و تا فاتحه صنعت هستهای کشور را نخوانند، دستبردار نیستند.
رئیسجمهور در کنفرانس خبری خود در نیویورک تصریح کرد: نرمش بیش از حد زیر پا گذاشتن حقوق ملت است و نوبت طرف مقابل است که باید تصمیم سخت بگیرد و تهدید و تحریم راه درستی نیست.
موضوع مذاکرات هستهای یک موضوع ملی است و باید از رقابتهای سیاسی در داخل دور بماند. اگر توفیقی در مذاکرات پیدا کردیم، توفیق همه است و اگر ناکامی باشد، یک ناکامی ملی است.
اگر در شرایط برد- برد قرار بگیریم به این معنا که امتیازی بدهیم و فناوری صلحآمیز هستهای را حفظ کنیم فتحالفتوحی در کار نبوده است بلکه یک نرمش قهرمانانه برای عبور از یک مزاحمت تاریخی است. اگر در شرایط باخت- باخت قرار گیریم نباید دولت را مذمت کرد چرا که بر مواضع نظام ایستاده و کوتاه نیامده است. در این شرایط اثبات شرارت 1+5 بویژه آمریکاست که نمیخواهند ملت ایران از مواهب فناوری صلحآمیز هستهای بهرهمند شوند. پاسخ ما به 1+5 در این شرایط باید کوبنده باشد و باید حتی از انپیتی خارج شد و بساط دوربینها و خیمه شببازی آنها را در تاسیسات هستهای جمع کرد و با خیال راحت همه قلههای علمی و فناوری را در این رشته فتح کرد.
اگر در شرایط برد و باخت قرار گیریم به این معنا که پیروزی از آن دولت و ملت ایران شود و طرف قانع شود از سنگاندازی بر سر راه پیشرفت ایران دست بردارد این پیروزی بزرگی است که محصول مقاومت سه دولت بویژه دولت دهم و نهم است. این پیروزی البته محصول مهارت دیپلماسی در دولت یازدهم است و به نام همین دولت ثبت خواهد شد.اگر در شرایط برد و باخت از زاویه دیگر قرار گیریم به این معنا که خدای ناکرده تیم مذاکره کننده امانتداری نکنند و چارچوبهای خطوط قرمز نظام را رعایت نکنند و تسلیم زیادهخواهیهای قدرتهای جهان بویژه آمریکا شوند، در این صورت تکلیف دولت در افکار عمومی روشن است و مجلس باید در این مورد به وظایف قانونی خود عمل کند. البته به نظر میرسد چنین اتفاقی هرگز رخ نخواهد داد.
نکته مهم در این میان سخنان غیرمسئولانه رئیس دیپلماسی ایران در مذاکرات هستهای در دیدار شورای روابط خارجی آمریکاست که باید به نوعی تصحیح شود. آقای ظریف در این دیدار مطالبی گفته است که با استقلال و منافع و مصالح ملی مغایرت دارد.
وی در پاسخ به سئوالی در این نشست گفته است: مذاکرات تاثیر مستقیم بر مسائل داخلی ایران خواهد داشت و در صورت شکست مذاکرات، دوستان او انتخابات مجلس آینده را به جریان غربستیز واگذار خواهند کرد.
این یک اظهار نظر غیرمسئولانه است که نتایج مذاکرات را به نتایج انتخابات گره میزند و این خطای عظیمی است بویژه آنکه در شورای روابط خارجی آمریکا این پاسخ را در طرح سئوال کسی بدهیم که همکار جورج سوروس است و مسئول بخش خاورمیانه وودرو ویلسون! اشراری که در فتنه 88 در اقدامات مداخلهجویانه در ایران نهایت خباثت خود را نشان دادند.
نباید دغدغههای حزبی و گروهی در موضوع مناقشه هستهای خود را نشان دهد. آمریکاییها به اندازه کافی هوشمندی دارند و این چیزها را میفهمند. لازم نیست که آقای ظریف یک امر بدیهی را به آنها یادآور شود.
این نوع اظهارنظرهای غیرمسئولانه خدای ناکرده این تصور را تقویت میکند که نوعی بدهبستان سیاسی در پوشش گفتگوهای هستهای در جریان است که ناظر به توفیق یک ضلع رقابت در انتخابات آینده است.
مردمسالاری دینی در ایران به این دلیل بکر و با ارزش است که مصون از دخالتهای بیگانه است و ما نباید اجازه دهیم بیگانگان حتی به ذهنشان خطور کند که بتوانند در رقابتهای سیاسی به نفع یک یا چند ضلع رقابت خود را اثرگذار معرفی کنند.
ذکر برخی حرفهای بیربط به مذاکرات مثل همین اظهارنظر آقای ظریف نوعی گدایی سیاسی است که به اعتبار و مشروعیت سیاسی یک جناح سیاسی در کشور فوقالعاده آسیب میرساند. این چندمین بار است که رئیس دیپلماسی ایران در گفتگوهای هستهای رفتار و گفتاری غیرمسئولانه از خود نشان میدهد. اگر این رفتار تداوم یابد تز "نرمش قهرمانانه" را تبدیل به "سازش ذلیلانه" خواهد کرد.
شرق:خسارت حمله و خیانت افراط دولبه یک قیچی
«خسارت حمله و خیانت افراط دولبه یک قیچی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمدتقی فاضلمیبدی است که در آن میخوانید؛بالاخره گروه ائتلاف به سرکردگی آمریکا تصمیم گرفتند تا مواضع گروههای افراطی، بهویژه داعش را از راه حمله هوایی بمباران کنند و در این چندروز طی چند حمله، بخشهایی از خاک کشور سوریه و عراق مورد حمله قرار گرفت و ضمن اینکه خساراتی به گروه داعش وارد کرده، عدهای غیرنظامی نیز کشته و زخمی شدند و خساراتی بر این دو کشور وارد شد. از آنسو در دو کشور آمریکا و انگلیس تظاهرات علیه جنگ صورت گرفت و مردم نفرت خود را از جنگ ابراز کردند. در اینجا سوال این است که با حمله نظامی، خطر و خسارت و خیانت این گروههای افراطی و تروریستی تا چه میزان کاهش مییابد؟ آیا میتوان جریانی را که باعنوان اسلام در میان برخی رخنه و افراد مختلفی را از قلب اروپا بهسوی خود جذب کرده است و پارهای از کشورهای گروه ائتلاف با پول و سلاح آنها را از پیش تقویت کردهاند، با بمباران هوایی از ریشه خشکاند؟ نمونه بارز آن حضور نظامی کشورهای بزرگ در افغانستان است؛ تا به حال هزاراننفر غیرنظامی اعم از زن و کودک در این کشور یا با حملات تروریستی طالبان و القاعده یا با هدفگیری اشتباه نظامیان، آمریکا و پیروانش، در آتش جنگ خاکستر شدهاند.
باز این اشتباه در کشور سوریه و عراق در حال تکرارشدن است. تعداد تلفات غیرنظامی در این حملهها تا چه میزان خواهد بود، نمیدانیم؛ ولی تاکید نگارنده که کمی سر در آستین سیاست دارد این است که راه رهایی مردم خاورمیانه و کشورهای اسلامی از گروههای بهاصطلاح اسلامی، حمله نظامی کشورهای بزرگ و ائتلاف برخی کشورهای اسلامی با آنان نیست. برای درمان این درد بزرگ ممکن است راههای گوناگونی پیشنهاد شود، اما تا دو اتفاق مهم در منطقه نیفتد، بعید به نظر میرسد که بتوان جلو افراطیگری دینی را در جهان اسلام گرفت:
1- ضرورت ائتلاف و اتحاد سران کشورهای اسلامی، بهویژه کشورهایی مانند ایران، عربستان، مصر و ترکیه و داشتن یک استراتژی واحد در مورد سیاستهای منطقه. پرواضح است که دخالتدادن ایدئولوژیها در سیاست خارجی و خاردارکردن مرزهای قومی و فرقهای و دعواهای از این جنس بر سر مسایل کلان کشور، بزرگترین خطر برای منطقه است. جنایاتی که در غزه اتفاق افتاد یکی از عوامل عمده آن، اختلافات قومی و فرقهای بود که در کشورهای اسلامی وجود داشت. چرا ایران و مصر بیش از سهدهه است ارتباط دیپلماتیک باهم ندارند؟ تفاهم کشورهای اسلامی بر سر مسایل سیاست خارجی گره خیلی از مسایل داخلی را میگشاید و خیلی از مشکلات اقتصادی کشورها را حل میکند و فقر، گرسنگی و تورم که بلای خانمانسوز است کمتر میشود. این عقده و ناراحتی در میان جوانان منطقه وجود دارد که چرا اینهمه صادرات نفت و چرا اینهمه گسترش فقر؟ طبیعی است که مشکلات اقتصادی و بیتوجهی به شکمهای گرسنه راه را برای هر اعتراضی باز میکند. زمینه نفوذ داعش در عراق از کجا پیدا شد؟ چرا دولتهای مرکزی را مقصر ندانیم؟ چرا دولتهای غربی بهجای فروش سلاح به کشورهای اسلامی و سپس حملههای نظامی برای ازبینبردن تروریستها و گروههای افراطی، به زیرساختهای منطقه کمک نمیکنند؟ در هرسال تا چه میزان از پول این ملتها هزینه تسلیحات میشود؟ بنابراین دولتهای منطقه چرا نباید در کنار هم باشند؟ این جنگ سرد میان برخی از کشورهای عربی و منطقه تا کجا باید ادامه داشته باشد؛ مگر اسلام بر اساس وحدت کلمه بنا نشده است؟ مگر قرآن به ما نگفته است: ولا تفرقوا. چرا باید اعتقادات قومی و مذهبی به عرصه سیاست راه یابد و رابطه دو کشور اسلامی را گسسته کند؟
پیامبر اسلام در بدو ورود به شهر مدینه با نوشتن پیماننامه، نشان داد که میتوان با همه ادیان همزیستی مسالمتآمیز داشت.
2- ائتلاف و اتحاد علمای دین، اعم از شیعه و سنی، برای نشاندادن قرائت درست از اسلام. اگر تمامی علمای اسلام در کنار هم، اسلام توام با خشونت و آدمکشی را محکوم کنند و به مسلمانان، بهویژه جوانان، بیاموزند که در جهان امروز که بحث حقوق آدمیان مطرح است باید قرائتی رحمانی و مسالمتآمیز از اسلام داشت، جایی برای رشد و قرائت خشن از اسلام نمیماند. شعار اولیه ادیان ابراهیمی صلح و زندگی آدمیان در کنار هم است. جنگ در ادیان اگر تشریع شده برای دفاع از کیان جامعه دینی و در برخورد با متجاوز است. چرا برخی عالمان دین در این عصر به فروعاتی چسبیدهاند که بر اختلافات دامن میزند؟ چرا باید اعتقادات خاص فرقهای در رسانههای عمومی مطرح شود؟ سب و طعن و لعنکردن به کسی روا نیست. مشترکات انسانی اینقدر زیاد است که جایی برای اختلافات نمیماند. عالمان دین در یک شورای فقاهتی و اجتهادی در ایران، عربستان و مصر که هرازچندگاهی باید تکرار شود، میتوانند جلو رشد این گروههای انحرافی را بگیرند.
چرا باید بهخاطر اختلافاتی که هیچ ریشهای در دین ندارد، ساکت نشست و شاهد رشدونمو گروههایی بود که کمترین ارتباطی با اسلام ندارند و از آنسو سران سیاست با کشورهایی ائتلاف کنند که راه چاره را، برای نابودی آنان، در حمله نظامی ببینند؟ ایکاش روشی که مرحوم آیتالله بروجردی در تقریب مذاهب میان قم و قاهره برقرار کرد، باقی مانده بود. قرائت خشنی که از سوی برخی به نام دین، ارایه میشود نتیجهای جز برخوردهای خونین از سوی برخی متحجران ندارد. ما بدون اینکه دست از اصول خود برداریم میتوانیم قرائتی از اسلام در این عصر داشته باشیم که تمام آیینها در کنار هم با حفظ حقوقشان زندگی کنند و کسی بهخاطر اعتقادش از حقی محروم نباشد و پایبند به دستوری باشیم که امامعلی (ع) در نامه به مالک، به همه سران سیاست و متولیان دین داد: «مردم دو دستهاند، یا برادر دینی تو هستند یا در خلقت با تو مساویاند.» ادای حقوق هر انسانی بر تو واجب است. با بهکارگیری این اصل نه راهی برای رشد گروههای خودسر و افراطی میماند و نه ضرورت ائتلاف و انهدام و ریختن بمب بر خاک کشورهای اسلامی که آثار زیانبارش سالها برای مردم مظلوم و بیگناه خواهد ماند.
قدس:بیمهری به بازنشستگان؛ چرا؟
«بیمهری به بازنشستگان؛ چرا؟»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم سید مصطفی حسینی راد است که در آن میخوانید؛در حالی که این روزها جنجال بر سر بخشنامه جدید معاونت نظارت راهبردی ریاست جمهوری برای حذف حق بیمه از اضافه کار کارمندان زیر پوشش تأمین اجتماعی ادامه دارد، معاون فنی و درآمد سازمان تأمیناجتماعی گفته است: ...
بخشنامهای که بتازگی به دستگاههای دولتی ارسال شده اگرچه بر اساس قانون مدیریت خدمات کشوری صادر شده، اما دارای ابهام است.
بر اساس این بخشنامه، حقوق بیش از یک میلیون بازنشسته 20 تا 40 درصد کاهش مییابد، زیرا کسر نشدن حق بیمه از اضافهکار موجب میشود سقف نهایی حقوق کارمندان، پیش از بازنشستگی که شاخص اصلی برای تعیین حقوق بازنشستگی آنان است، بشدت پایین بیاید. این در حالی است که انتظار میرود دولت به دلیل ضرورت حمایت از کارمندان که از اقشار آسیبپذیر بوده و از سویی اولین و مظلومترین بخشی هستند که منظمترین مالیات را به دولت پرداخت میکنند و از سویی حقوق بازنشستگان نیز همواره در کشور ما از پایینترین میزان برخوردار بوده، نگاه حمایتی نسبت به این گروه داشته باشد.
محمدحسن زدا، معاون فنی و درآمد سازمان تأمیناجتماعی با بیان اینکه حقوق بازنشستگان تأمیناجتماعی بر اساس میانگین حقوق و مزایای مشمول کسر حق بیمه در دو سال منتهی به بازنشستگی محاسبه میشود، گفته است: بنابراین حقوق بازنشستگی کارمندانی که در سالهای متوالی مشمول کسر حقبیمه از اضافهکار بودهاند و سالهای پایانی خدمت را سپری میکنند با اجرای این قانون کاهش خواهد یافت.
به گفته وی، در حال حاضر با دو قانون در رابطه با کسر حق بیمه از اضافهکار کارمندان دولت مواجه هستیم و برای رفع این ابهام مراجع تصمیمگیری اقدامهای لازم را در دستور کار قرار میدهند.
در همین حال پس از گذشت 50 روز از اعتراضهای دامنه دار علیه اجرای بخشنامه 5271/93/200 که کاهش شدید حقوق حدود یک میلیون کارمند دولت را در پی دارد، گزارش شده علی ربیعی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی وعده داده است این بخشنامه در کمیسیون اجتماعی دولت بررسی و اصلاح خواهد شد. با این وجود، اکنون این بخشنامه در تمامی دستگاه های زیر پوشش صندوق تأمین اجتماعی اجرایی شده است.
در همین حال برخی نمایندگان مجلس نیز با انتقاد از این بخشنامه که فشار مضاعفی بر دوش بازنشستگان تحمیل خواهد کرد، آن را ظالمانه و غیرمنطقی دانسته و از مقابله مجلس با اجرایی شدن این قانون که در دولت پیش هم پیگیری شده اما با مخالفت مجلس به مرحله اجرا نرسیده بود، خبر دادهاند.
مشابه این اقدام در سال 88 در دولت احمدینژاد اجرا شد که به دلیل مغایرتهای قانونی، مخالفت نمایندگان و آرای دیوان عدالت اداری لغو شد و ادارات نیز کسورات پرداخت نشده حدود دوسال اجرای آن را به تأمین اجتماعی واریز کردند. اکنون دوباره پس از چند سال این حرکت در حال انجام است، بدون اینکه به پیامدها و هزینههای آینده آن برای کارمندانی که بازنشسته میشوند اندیشیده شود.
به نظر میرسد دولت باید با در نظر گرفتن مسایل خاص بازنشستگان و کارمندانی که بزودی به این قشر میپیوندند و از مضرات این قانون بهرهمند(!) میشوند، هر چه سریعتر نسبت به توقف اجرای آن، اقدام کند.
سیاست روز:راه پیش روی همسایگان خزر
«راه پیش روی همسایگان خزر»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است که در آن میخوانید؛نشست سران دریای خزر با حضور روسای جمهور روسیه، جمهوری اسلامی ایران، آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان در آستاراخان روسیه برگزار شد. در این نشست گامهای بلندی برای نزدیکتر شدن دیدگاهها و همکاریهای همسایگان برداشته شد و چندین تفاهمنامه و در نهایت بیانیه پایانی به عنوان سند اتحاد همسایگان خزر به امضای همگان رسید. نشست دیروز نشان داد که ارادهای قوی میان همسایگان خزر برای رسیدن به نتایجی مطلوب برای همگان و در نهایت تعیین رژیم حقوقی دریای خزر براساس اصل انصاف وجود دارد.
این تفاهمنامهها در حالی به امضای حاضران در نشست رسید که بررسی تحولات منطقه نشانگر لزوم همگرایی بیشتر همسایگان در قالبهای مختلف است که تعلل در این زمینه نتایج منفی بسیاری برای تمام همسایگان و در نهایت منطقه به همراه خواهد داشت. تحولات ماههای اخیر اوکراین میتواند درسی مهم برای همسایگان خزر و تلاش بیشتر آنان برای همگرایی بیشتر داشته باشد.
تحولات اوکراین یک اصل مهم را اثبات کرد و آن اینکه غرب هرگز شریکی مطمئن برای کشورها نخواهد بود و صرفا در چارچوب منافع خود عمل میکند چنانکه با این دیدگاه از یکسو اوکراین را به آتش کشیده و از سوی دیگر به رغم رویکردهای مسالمتآمیز مسکو، در نهایت رو در روی آن قرار گرفته و برای حذف آن به ابزارهای مختلف چنگ زدهاند. استفاده از سیاست تحریم اقتصادی، ایجاد فضای ناامنی منطقهای و بهرهگیری از تروریسم از مولفههای غرب نه تنها در قبال تحولات اخیر اوکراین بلکه مولفهای برای سلطه غرب بر کل منطقه بوده است. امری که نمود آن را در ویرانسازی افغانستان، عراق، لیبی و اکنون سوریه میتوان مشاهده کرد.
لازم به ذکر است نشست سران ناتو در ولز در حالی برگزار شد که از محورهای اصلی آن را حضور گسترده ناتو در سراسر جهان به ویژه در مناطق استراتژیک تشکیل میداد که نانوشته میتوان دریافت، دریای خزر به عنوان منبع عظیم انرژی از جمله این اهداف است.
با توجه به سابقه ناتو و آمریکا در عرصه جهانی به صراحت میتوان گفت که تمام کشورهای حوزه خزر در معرض تهدیدهای امنیتی، اقتصادی و سیاسی غرب قرار دارند و چراغ سبزهای گاه و بیگاه آنها نیز صرفا برای فریب افکار عمومی و ایجاد شکاف میان همسایگان خزر است تا با تنها ساختن کشورها، سلطه خویش بر آنها را اجرایی و در نهایت غارت خزر را اجرایی سازند.
با توجه به این شرایط همسایگان خزر در مقطعی حساس با تهدیدات جدی قرار دارند که عزم و اراده همگانی برای مقابله با آنها را طلب میکنند. در این چارچوب اجرای اقداماتی استراتژیک امری ضروری است که جمهوری اسلامی ایران نیز از سالها پیش بر لزوم اجرای آنها تاکید و از بانیان اصلی اصول این همگرایی بوده است.
بخشی از این رویکرد در قالب همگرایی و روابط بیشتر برای تدوین رژیم حقوقی دریای خزر است که با تکیه بر اصل انصاف میتواند محقق گردد. اختلافافکنی مهمترین ابزار غرب برای ایجاد شکاف میان کشورها و سلطه بر آنان است که همسایگان خزر با رویکرد واحد در تدوین رژیم حقوقی دریای خزر آن هم براساس اصل انصاف که کوتاهترین راه برای رسیدن به مقصود است، میتوانند با آن مقابله کنند.
نکته مهم دیگر در حوزه امنیتی میباشد. در حالی همسایگان خزر باید مانع از حضور نظامی بیگانگان گردند که همزمان برای نزدیکی دفاعی چه در حوزه مبارزه با تروریسم به عنوان پیادهنظام غرب و چه در برابر اقدامات و تهدیدات مستقیم غرب و ناتو باید گام بردارند. همسایگان خزر باید از اوکراین درس گرفته باشند که دلبستن به توافقات نظامی با غرب نمیتواند دستاوردی برای آنان داشته باشد چرا که غرب برای منافع خود حتی به متحدانش رحم نمیکند و در نهایت آنها را نیز به آتش خواهد کشید چنانکه برای رسیدن به منافع سلطهگرایانه این امر را در برابر اوکراین اجرا کرد.
تقویت همگرایی اقتصادی با محوریت رسیدن به توسعه و پیشرفت بیشتر و نیز مقابله با حربه غرب برای استفاده از ابزار تحریم برای سلطه بر کشورها میتواند از اولویتهای همسایگان خزر باشد. جمهوری اسلامی ایران سالهاست که طرح اتحاد اقتصادی همسایگان خزر را ارائه کرده که تکیه بر آن میتواند راهکار همسایگان خزر برای رسیدن به اقتصادی پویا و به ویژه مقابله پیشدستانه با سیاست تحریم غرب باشد.
زمانی فقط ایران تحریم غرب بود اما در ماههای اخیر روسیه نیز گرفتار این تهدیدات شده است و فردا شاید همسایگان خزر گرفتار این تحریمها گردند. تحریم با خوی استعماری غرب اجین گردیده و هر کشوری که به دنبال استقلال باشد را مورد تحریم قرار میدهند. با توجه به اینکه همسایگان خزر بر اصل استقلال و آزادی خود اصرار دارند احتمال تکرار سناریوی تحریمهای غرب در قبال هر کدام از آنها دور از ذهن نمیباشد لذا باید در اقدام پیشدستانه برای مقابله با آن گام بردارند که اتحاد اقتصادی اساس آن میباشد.
در جمعبندی کلی از آنچه ذکر شد میتوان گفت که نشست آستاراخان ادامه راه همگرایی همسایگان خزر است در حالی که به دلیل شرایط حساس منطقه و عرصه بینالملل برداشتن گامهای بلندتر و سریعتر امری ضروری است چرا که غفلت از ظرفیتهای موجود برای همگرایی بیشتر در نهایت لطمات بسیاری برای کل همسایگان خزر خواهد داشت؛ حال آنکه همگرایی آنان میتواند ضمن تبدیل این فرصتها به دستاوردهای بزرگ، زمینهساز حضور فعال و مقتدر آنان در معادلات جهانی به ویژه مقابله با سلطهگری و یکجانبهگرایی غرب باشد. اصلی که جمهوری اسلامی ایران همواره بر آن تاکید داشته و راهکارهای آن میتواند، چراغ راهی برای تمام همسایگان خزر برای رسیدن به سرمنزل مقصود باشد.
وطن امروز:شارلاتانیزم هستهای
«شارلاتانیزم هستهای»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم حسین بابازادهمقدم است که در آن میخوانید؛ سیاست مقاومت در برابر زیادهخواهیهای غرب بویژه آمریکاییها در مدت زمانی کوتاهتر از آنچه تصور میشد به نتایج منطقیتر و مطلوبتری دست پیدا کرد، اگرچه وضعیت فعلی مذاکرات و طرحهای طماعانه آمریکا دستاوردی تلقی نمیشود اما در نوع خود نشانگر عدم امکان مقاومتهای خشن از سوی آمریکا در جریان مذاکرات هستهای است. آمریکاییها درصددند با ادامه منش و مشی «شارلاتانیزم هستهای و مذاکراتی» همچنان ضمن وقتکشی، ایران را وادار کنند از حقوق هستهای خود با قطع اتصال لولههای اورانیوم و در عین حال، حفظ 19000 سانتریفیوژ بگذرد، حال آنکه نهتنها این تصمیم عملا منطبق بر منافع ملی ایران نیست؛ بلکه عملا نوعی تعیین تکلیف غیرقانونی و زورگویانه در امور علمی و انرژی کشوری است که از استقلال، تمامیت ارضی، همچنین اقتدار منطقهای غیرقابل تردیدی برخوردار است.
پیشنهاد تازه، غیررسمی و عملا توام با یک عقبنشینی نهچندان وسیع از مواضع و درخواستهای زیادهخواهانه آمریکاییها یعنی قطع اتصال لولههای اورانیوم از سانتریفیوژها یک حرکت بازاری در عرف دلالیها و شارلاتانبازی برای فروش کالاهای نازل و با کیفیت بسیار پایین به مشتری است با قیمتی بسیار بالا و گزاف.
آمریکاییها در اولین درخواستهایی که برای عقبنشینی ایران از برنامه هستهای و طی مذاکرات پیشین با تیم حسن روحانی مطرح کردند، بخوبی میدانستند جمهوری اسلامی این سطح از درخواستها را نخواهد پذیرفت و در واقع برای پیشبرد برنامه خود 3 لایه را طراحی کردهاند که مقاومت ایران با هشیاری و ترسیم مسیر عالی مقام معظم رهبری، غرب را وادار به وارد شدن به دومین لایه از برنامههای کاذب خود کرد؛ برنامههایی که ماهیت حقیقی ندارد و همچنان در محیط درخواستهای فراعقلانی و طماعانه آنها به شمار میآید.
ایران با مقاومت در برابر این درخواست زیادهخواهانه که عملا منجر به از کار افتادن یا در خوشبینانهترین فرض ممکن به دوردست انداختن چرخه غنیسازی است، میتواند شرایط لازم برای وارد کردن آمریکاییها به سومین فاز پوشالی و نه لزوما واقعی مطالبات آنها را مهیا کند.
آمریکاییها با درانداختن طرحهایی از این دست و سپس فضاسازی درباره اینکه پیشنهادهای ارائهشده فوقالعاده است یا طراحی سناریوی مخالفت اعضای کنگره با ارائه چنین پیشنهادهایی، درصددند شانس خود برای تحمیل بالاترین سطح درخواستهایشان را امتحان کنند، البته در عین حال از گفتوگو و امکان تماس با ایران درباره مسائل گوناگون نیز بهرههایی میبرند و آب شدن یخ مذاکره مستقیم منافع بسیار زیادی برای این کشور به همراه دارد. از سوی دیگر آمریکا به شرکای غربیاش در بازار معامله با ایران بیاعتماد است و به این کشورها نیز اثبات شده است آمریکا در دقیقه90، میوههای زدوبندهای سیاسی را فقط در سبد خود میگذارد، بنابر این اروپاییها با دامن زدن به شایعه برداشتن تحریم بانک مرکزی درصدد هستند بازار معامله با ایران را به نفع خود رونق بدهند.
حفظ تعداد فعلی سانتریفیوژها یا حتی افزایش این تعداد نهتنها حق مسلم جمهوری اسلامی است، بلکه برای آمریکاییها نیز این هدف قابل دستیابی نیست که ایران را مجبور به کاهش آن کنند. این موضوع بیشتر از یک واقعیت مبتنی بر عقلانیت سیاسی، مبتنی بر رویاپردازی صهیونیستهاست و توقف یا جمعآوری و کاهش این تعداد هیچگاه عملا مقدور نخواهد بود، چراکه ایران با نقشآفرینی حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی بهصورت بلندمدت از منافع خود صیانت خواهد کرد. آمریکاییها این درخواستهای بلندپروازانه را صرفا برای گرم کردن بازار «چانهزنی» و ترسیم «عقبنشینی و پیشرفت» کاذب در دستور کار دارند. نهتنها مذاکرهکنندگان بلکه همه بخشهای تصمیمسازی در سیاست داخلی و خارجی نباید به چنین پیشنهادهای ضدملی و منطبق با منافع رویایی غرب تن داده و مواضع اصلی در حقوق ملت ایران را به دشمنان واگذار کنند.
آمریکاییها نیز درصورت شکست این مرحله طبیعتا در دور بعدی درخواستهایی با میزان توسعهطلبی کمتر را مطرح خواهند کرد و این مهم از هماکنون قابل پیشبینی است، اگر چه احتمالا سعی میکنند چنین القا کنند که دیگر حاضر به عقبنشینی نخواهند بود و در صورتیکه ایران این پیشنهاد را نپذیرد و اصطلاحا به «سمبلیکسازی هستهای» مبادرت نکند، فرصت خوبی را از دست داده است اما اصولا تجربه و تحلیل فعل و انفعال رفتار غربیها در جریان دورهای مختلف مذاکرات نشان میدهد باز هم عقبنشینی آنها از مواضعی چنین پیشدستانه و البته رویاپردازانه قابل تصور است.
آفرینش:گلهای خاموش باغچه بان به دنبال گوش شنوا
«گلهای خاموش باغچه بان به دنبال گوش شنوا»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛هفته چهارم سپتامبر مصادف با هشتم مهر، هفته جهانی ناشنوایان نام دارد و در سراسر دنیا به مناسبت بزرگداشت ناشنوایان مراسمهای مختلفی در حیطه پزشکی و جامعه شناسی برگزار میشود.
به نقل از فدراسیون جهانی ناشنوایان هدف از این مناسبت،« ترفیع فرهنگ ناشنوایان، آموزش و گسترش دانستههایی از زبان علم و اشاره، آگاهی مقامات و سیاستمداران جامعه شنوا و همچنین عموم مردم از دستاوردهای این قشر و مشکلاتی که جامعه ناشنوایان با آنها روبرو هستند، میباشد».
براساس آمار جهانی حدود 450 هزار ایرانی، دچار اختلالات شنوایی خفیف، متوسط و عمیق هستند و بسیاری از آنان محتاج لوازم کمک شنوایی همچون سمعک ویا عمل جراحی برای کاشت حلزونی گوش، و مهمتراز همه سخن گفتن با زبان اشاره می باشد.
سخن گفتن، یکی از ویژگی های ممتاز بشری است. انسان از راه سخن گفتن با دیگر افراد جامعه رابطه برقرار می کند، می فهمد و می فهماند. ناشنوایان نیز می کوشند به شیوهای خاص با دیگران ارتباط برقرار کنند. زبان اشاره، زبان ارتباط ناشنوایان است که سبب می شود این افراد با یکدیگر و دیگران ارتباط برقرار کنند. قانون مدنی کشور ایران، در سال1307 این زبان را به عنوان وسیلهای برای تفهیم و تفاهم به رسمیت شناخت. نخستین کسی که زبان اشاره را در ایران به وجود آورد، استاد "جبّار باغچه بان" بود.
استاد جبار باغچهبان(عسکرزاده) یکی از خادمان پر تلاش فرهنگ ایران و به معنای واقعی کلمه معلم بود. زنده یاد باغچهبان در سال 1298 آموزگاری را آغاز کرد. وی نخستین مؤسس کودکستان ناشنوایان در تبریز بود. باغچهبان، اولین شخصی است که در ایران، آموزش شنیداری و دیداری را به دستگاه آموزش کشور وارد کرد و برای نخستین بار به فکر آموزش و تربیت کودکان ناشنوا افتاد. او ابتدا با مشکلات فراوانی روبهرو شد، ولی با تلاش و پشتکار در یک سال موفق شد به سه کودک ناشنوا، خواندن و نوشتن بیاموزد. این مرد شریف، معلم دلسوز و مهربان، سرانجام در روز چهارم آذر ماه 1345، در سن 82 سالگی دیده از جهان فرو بست.
اما مراقبت از گلهای خاموش استاد باغچه بان، امروز برعهده ماست. چراکه به سبب محدودیتی که به آن دچارهستند باید شرایط خاصی برای عادی سازی زندگی اجتماعی آنها در نظر گرفته شود. البته بهزیستی با ارائه طرحهای حمایتی در صدد پوشش نیازهای این عزیزان میباشد، اما تنها یک سوم از ناشنوایان کشور میتوانند از این امکانات محدود استفاده کنند وسکوت زندگیشان تا حدودی شکسته شود. بیکاری 40 درصد ناشنوایان و سالها پشت نوبت بودن برای انجام عمل کاشت حلزون تنها بخشی از مشکلات ناشنوایان در کشور است. ناشنوایان فراموش شدگان افراد جامعه در بین معلولان هستند که درسکوت خود مورد بی توجهی قرار گرفته اند.
درمورد اشتغال آنها و براساس قانون دستگاههای دولتی موظفند سه درصد استخدامهای خود را از معلولان انجام دهند و همچنین طبق قانون تشخیص مناسب بودن شغل برای فرد معلول به عهده کمیسیون های بهزیستی گذاشته شده است. اما تاچه حد این قوانین رعایت میشود و کسی به آنها اهمیت میدهد؟!.
ناشنوایان به دلیل محرومیت شنیداری، از توانمندی و مهارتهای بیشتری نسبت به افراد دیگر برخوردارند اما کارفرمایان و مسئولان نسبت به ایجاد کارگاههای اشتغال برای ناشنوایان اقدام نمی کنند.
هزینههای سنگین آموزش گفتاری و تربیت شنیداری برای این قشر مشکل بزرگی است که به موجب آن بسیاری از خانوادههایی که دارای کودکان ناشنوا و کم شنوا هستند به سبب عدم توانایی تامین هزینهها ازمراجعه فرزندانشان به این مراکز خودداری میکنند. این درحالی است که بسیاری از کودکانی که در سنین پایین دارای کم شنوایی هستند امکان جلوگیری از عمیق شدن هشیاری شنیداری آنها وجود دارد، اما بار سنگین هزینهها آنها را به سکوتی مطلق تبعید میکند.
اما این پایان کارنیست؛ درصورت ازدواج افراد ناشنوا بخشی از بار مشکلات آنها به فرزندانشان نیز منتقل میشود. اگر کودک مبتلا به ناشنوایی ارثی نگردد ازهمان دوران نوزادی تا گذراندن دورههای آموزشی از مهدکودک تا دانشگاه، با چالشهای فراوانی به لحاظ ارتباط با خانواده و داشتن پایگاه اجتماعی نامناسب مواجه خواهد بود، که بدون حمایتهای مسولان و نهادهایی همچون بهزیستی، گذشتن از آنها بسیار مشکل خواهد بود.
امیدواریم توجه به مشکلات و خواستههای ناشنوایان برای داشتن یک زندگی عادی، تنها مختص به برگزاری همایشها و مراسمهای بزرگداشت نباشد و مسولان با الویت بیشتری به زندگی خاموش این قشر مظلوم واقع شده رسیدگی کنند تا آنها هم از حداقل حقوق شهروندی خود بهرهمند گردند.
آرمان:نمره قبولی به دولت یازدهم
«نمره قبولی به دولت یازدهم»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم محمد علی سبحانی است که در آن میخوانید؛امروز ایران با مسائل بسیار مهم بینالمللی روبهروست. در واقع مسئله ظهور گروهک تروریستی داعش از یک سو و پرونده هستهای کشورمان از سویی دیگر ایران را در موقعیتی حساس قرار داده است و همین مسائل زمینهساز سفر رئیسجمهور ایران به نیویورک شد. آقای روحانی با این سفر به دنبال آن بود که ایران نیز در بطن تحولات مهم جهانی قرار داشته باشد و نه به عنوان ناظر که به عنوان بازیگر بتواند در مورد مسائلی که به منافع ملی و امنیت ملی مردم ایران گره خورده است نقشآفرینی جدی کند. در مورد پرونده هستهای ایران، سفر آقای روحانی که در امتداد سفر دکتر محمدجواد ظریف به نیویورک صورت گرفت، عزم ایران را برای حل مسائل مختلف نشان داد و ایران را در مسیر حل و فصل مسائل هستهای قرار داد.
امروز بسیاری از کارشناسان و دیپلماتهای سیاسی مستقل، پیش بینی میکنند با توجه به علاقهای که طرفین مذاکرات برای حل مسائل هستهای دارند، سرانجام این پرونده حل شود و تحریمهای اعمال شده علیه کشورمان کاهش یابد. از سویی دیگر امروز ائتلافی توسط آمریکا و همپیمانانش برای عملیات نظامی در دو کشور عراق و سوریه برنامهریزی میکنند که یکی از این دو کشور همسایه ایران و دیگری متحد ایران است و از سویی دیگر برنامههای افراطگرایان در منطقه در مسیری پیش میرود که ممکن است جغرافیای منطقه را تغییر دهد و ایران باید در این مسئله حضور جدی داشته باشد تا منافع ملی کشورمان دچار آسیب نشود.
اینکه برخی رسانههای تندرو در داخل با تعابیر نادرست از مذاکرات یاد میکنند، بیشتر ناشی از تحلیلهای غلطی است که پیش از این هم از سوی همین رسانهها به کار گرفته شده بود. این افراد که در زمان مدیریت کشور توسط اصولگرایان در دولتهای نهم و دهم از برخی اشتباهات فاحش آن چشمپوشی میکردند و دائم از ادبیات خاص و لحن غیردیپلماتیک دولت حمایت می کردند، خود بهتر میدانند استراتژی «مذاکره برای مذاکره» استراتژی نتیجهبخشی برای دولت قبل نبود. اتفاقا همان زمان هم از سوی دلسوزان و افراد آشنا به حوزه دیپلماسی نسبت به آن هشدارهای لازم داده شد اما دولت به آن وقعی ننهاد.
از قضا امروز در فضای سیاست خارجی کشور «مذاکره برای رسیدن به نتیجه» دنبال میشود و سیاستمداران ایران قصد دارند کشور را از فضایی که دولتهای نهم و دهم به وجود آورده بودند خارج کنند. دولت روحانی در این یک سال حداقل توانسته تصویر نامناسبی که از ایران در میان کشورهای غربی وجود داشت را تغییر دهد تا جایی که امروز دیگر خبری از ناامیدی در فضای دیپلماسی کشور شنیده نمیشود و عکسالعملهای منفی نسبت به سیاست خارجی ایران به شکل چشمگیری کاهش یافته است. امروز وزیر خارجه کشورمان از احترام مضاعفی در میان همتایان خارجیاش برخوردار است و این برخورد متفاوت و این احترام متقابل ناشی از تلاشهای دولت یازدهم در بازسازی چهره دیپلماتیک ایران است. البته شکی نیست که دیپلماسی کشور در این یک سال با نقاط قوت و ضعفی همراه بوده است اما وقتی به مجموع عملکرد آن نگاه کنیم و وقتی وضعیت امروز ایران را با وضعیتی که در دولتهای نهم و دهم داشتیم مقایسه کنیم، متوجه این مسئله خواهیم شد که پیشرفت دیپلماسی قابل توجه بوده و دولت یازدهم در این زمینه نمره قبولی گرفته است.
مردم سالاری:دفاع در قرآن کریم
«دفاع در قرآن کریم»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم سیدرضا اکرمی است که در آن میخوانید؛1- در دفاع مقدس، بررسی آیات دفاع قرآن آموزنده خواهد بود که «10 مورد» از ماده «دفع و دفاع» سخن به میان آمده که«4 مورد» مربوط به «دفاع نظامی» میباشد و توجه به این آیات آموزنده و سازنده میباشد، در سوره بقره میخوانیم« ولولا دفعاللهالناس بعضهم ببعض لفسدتالارض ولکنالله ذوفضل علیالعالمین، آیه 251» اگر دفاع عدهای در، هجوم و تجاوز ناصحیح نبود، زمین به فساد و تباهی کشیده میشد ولی فضل خداوند، دستور دفاع را مجاز و مباح و واجب ساخت و زمین را از لوث وجود متجاوزان پاک ساخت. در سوره حج میخوانیم «انالله یدافع عنالذین آمنوا، آیه 38» بیشک خداوند از مومنان دفاع میکند، زیرا خداوند هیچ خیانتکار ناسپاس را دوست«انالله لا یحب کل خوان کفور» ندارد. به کسانی که جنگ بر آنها تحمیل گردیده، اجازه جهاد داده شده است، زیرا مورد ستم قرار گرفتهاند و خداوند بر یاری آنها توانا است و آنان از خانه و شهر خود به ناحق رانده شدند و جرم آنان این بود که میگفتند پروردگار ما خداست و اگر خداوند دستور دفاع به برخی ندهد، دیرها و معابد و صومعهها و مساجد ویران میشدند و البته خداوند کسانی را که یاری دهند، یاری میدهد.
2- در سوره آلعمران که حوادث«احد» را پی میگیرد، جبهه جنگ و جهاد و دفاع را صحنه آزمون مومنان و منافقان، معرفی میکند و در دفاع و جهاد است که ایثارگران و متخلفان معلوم«و ما اصابکم یومالتقی الجمعان فباذنالله ولیعلمالمومنین ولیعلمالذین نافقوا وقیل لهم تعالوا قاتلوا فی سبیلالله او ادفعوا، 166 و 167» میگردند، در دفاع است که مدعیان«یقولون بافواههم ما لیس فیقلوبهم» از باورمندان بازشناخته میگردند و روشن میشود که اینان به کفر و کافری نزدیکتر«هم للکفر یومئذ اقرب منهم للایمان» میباشند تا به ایمان در هشت سال دفاع مقدس «59 تا 67» معلوم شد که چه کسی انقلابی است و مومن راستین میباشد و چه کسی ضدانقلاب است و به جبهه صدام و اربابان وی نزدیکتر میباشد.
3- موضوع دفاع هشت ساله را به عنوان«تاریخ» مورد بررسی قرار دهیم که تاریخ با خود«عبرتها» دارد «لقد کان فی قصصهم عبره لاولیالالباب، یوسف 111» و این عبرتها از منظر باورهای اعتقادی و اجتماعی و سیاسی و اخلاقی، تابلوهای گوناگون ارائه میکنند.
فرعون مدعی خدایی «اناربکم الا علی، نازعات، 24» در رود نیل با قوم خود غرق میشود و بدن وی در ساحل به نمایش گذارده میشود و صدام عفلقی، طناب به گردن وی افکنده و اعدام میگردد و قارون «سمبل ثروت و ضربالمثل گنج» در درون زمین فرو «فخسفنابه وبداره الارض، قصص آیه 81» میرود و هیچ مدافع و ناجی با خود ندارد و آرزومندان «زندگی قارونی» به توبه و انابه میآیند و از آرزوی ثروت قارونی فاصله میگیرند. راستی چه شد، «زندگی سردار قادسیه و دروازهبان جبهه عربی خاورمیانه، وچه کرد با حامیان خود «امیر کویت» که در کمتر از 24 ساعت به کشور کویت حمله کرد و ثروت آنان را تاراج نمود و امیر کویت با هلیکوپتر فرار کرد و آمریکا به عراق حمله کرد و صدامیان را از کویت بیرون نمود و فراریان را به کویت برگرداند و چه کرد آمریکا با صدام بعثی که با بهانه کردن «سلاح اتمی» عراق با «دروغ سازی کالین پاول» وزیر امور خارجه آمریکا، به عراق حمله کرد و در کوتاهترین زمان عراق را میدان تاخت و تاز قرار داد و دوستان صدام تسلیم شدند و خود وی فرار کرد و النهایه در گودالی دستگیر شد، با چه قیافه و وضعی، و اکنون عراق در دست کیست و چه وضعی دارد، شوروی ابر قدرت حامی صدام را ببینیم به کجا رسید، همان کشوری که عبورسیم خاردار از «رود ولگا» به ایران را نپذیرفتند، ولی هواپیمای سوخو و میگ 29 آنها که برفراز آسمان تهران بمب بر سر مردم پرتاب میکرد، را میدیدیم، چگونه این ابر قدرت متلاشی شد.
4- سرنوشت حسنی مبارک و علی عبدالله صالح را نیز دیدیم و مرگ حسین اردنی و زندگینامه «زینالعابدین بن علی، تونسی» را مشاهده کردیم و انشاءالله سرنوشت «ابر قدرت غرب» آمریکای جهانخوار را خواهیم دید که سال به سال «آب» میشود و ابهت وی کاهش مییابد و ضعف وی معلومتر میگردد و سخن از تجزیه ایالات متحده است و اکنون 24 درصد موافق تجزیهاند و روزی به سرنوشت شوروی گرفتار خواهد آمد. این ابرقدرت به «محمدرضای پهلوی» چه پاداشی داد و به «حسنی مبارک» چه پیامی داد و «صدام» را اعدام کرد، همه اینها حوادث پس از دفاع است.
ابتکار:ما، آمریکا و آن پنج کشور دیگر
«ما، آمریکا و آن پنج کشور دیگر»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سیدعلی محقق است که در آن میخوانید؛ماراتن گفتگوهای هسته ای نیویورک روز شنبه در حالی پس از ده روز بدون نتیجه به اتمام رسید که فقط 50 روز دیگر تا پایان وقت اضافه چهارماهه برای توافق هسته ای ایران و 1+5 باقی مانده است و روزها برای تعیین تکلیف این پرونده چند ساله به سرعت برق و باد درحال سپری شدن است. این دور از مذاکرات در مقایسه با دورههای پیشین گفتگوها تقریبا در بی خبری نسبی رسانهها از چند و چون گفتگوها دنبال شد و از ابتدا تا انتها در سایه حضور و سخنان سران جهان در اجلاس سازمان ملل و ماجرای جنگ افروزی گروه تروریستی موسوم به دولت اسلامی قرار داشت. از این رو تحلیل روند و پیش بینی آینده گفتگوها این بار سخت تر از هر زمانی شده است.
ماراتن گفتگوهای هسته ای نیویورک روز شنبه در حالی پس از ده روز بدون نتیجه به اتمام رسید که فقط 50 روز دیگر تا پایان وقت اضافه چهارماهه برای توافق هسته ای ایران و 1+5 باقی مانده است و روزها برای تعیین تکلیف این پرونده چند ساله به سرعت برق و باد درحال سپری شدن است. این دور از مذاکرات در مقایسه با دورههای پیشین گفتگوها تقریبا در بی خبری نسبی رسانهها از چند و چون گفتگوها دنبال شد و از ابتدا تا انتها در سایه حضور و سخنان سران جهان در اجلاس سازمان ملل و ماجرای جنگ افروزی گروه تروریستی موسوم به دولت اسلامی قرار داشت. از این رو تحلیل روند و پیش بینی آینده گفتگوها این بار سخت تر از هر زمانی شده است.
تا همین دو هفته پیش هم در تهران و هم درپایتختهای غربی امید همگان(چه موافق و چه مخالف) برای تعیین تکلیف پرونده هسته ای به نیویورک بود. طی یک ماه گذشته معدود شدن موارد اختلافی در وین و گفتگوهای دوجانبه و مقدماتی پیشین بین معاونین وزرای خارجه ایران و آمریکا موافقان را به توافق نهایی در نیویورک امیدوار کرده بود. در مقابل مبنایی بودن آن اختلافهای معدود و فاصله بعید سقف و کف مطالبات دو طرف بر سر این سه اختلاف هم باعث شده بود که مخالفان به خصوص در تهران همچنان درباره شکست قطعی دیپلماسی دولتهای روحانی و اوباما رجزخوانی کنند.
طی این چند روز و در بحبوحه چانهزنیهای مذاکره کنندگان و در حاشیه سخنرانیهای سران در اجلاس سازمان ملل، آمار دیدارهای دوجانبه ظریف و کری، وزرای خارجه دو کشور ایران و آمریکا یکی دو رقم اضافه شد و احتمالا تا حالا دو رقمی شده است. معاونین وزرای خارجه دو کشور هم بارها رودررو بر سر تعداد سانتریفیوژها، چند و چون رفع تحریم ها، آینده غنی سازی و احتمالا همکاری تهران در جنگ با تروریستهای داعش گپ و گفت داشته اند. علاوه بر این پس از 15 سال روسای جمهور ایران و فرانسه یک بار دیگر با هم دیدار کردند.
روحانی و کامرون به عنوان بالاترین مقامهای اجرایی لندن و تهران هم برای اولین بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی درحاشیه این اجلاس دقایقی با هم گفتگو کردند. به طور طبیعی محور همه این گفتگوها اول سرنوشت پرونده هسته ای و پس از آن ماجرای جنگ علیه داعش بوده است.
فارغ از آنچه که در این گفتگوها بین طرفین رد و بدل شد، این دیدارها با در نظر گرفتن سیاست تنش زدایی دولت یازدهم و سوابق مناسبات، حداقل روی کاغذ و برای ثبت در تاریخ خود دستاوردی است و میتواند نشانههایی از بهبود مناسبات تهران و پایتختهای غربی در این مقطع تاریخی تفسیر شود. در این میان اما یک پارازیت ناهمگون در اواخر هفته گذشته و میانه مذاکرات هسته ای کار را سخت و امیدها به نیویورک را کمرنگ کرد. نخست وزیر انگلیس ساعاتی پس از دیدار با روحانی در صحن سازمان ملل سخنانی تند و مغرضانه علیه ایران بیان کرد که بلافاصله تهران را به واکنش واداشت و عملا و نسبتا هم دستاورد آن دیدار تاریخی را خنثی کرد و هم پیش از پایان مذاکرات امید به توافق در نیویورک را از بین برد.
اکنون با خاتمه اجلاس امسال سازمان ملل برای ایران و در پایان گفتگوهای نیویورک، شواهد خبری و روایتهای متفاوت دیپلماتهای دو طرف نه چنگی به دل موافقان زده است و نه مخالفان را یک دله و راضی کرده است.
وزیر امورخارجه آلمان در دیدار با روحانی گفته است که «هرگز تا این حد به حل مساله نزدیک نبوده ایم.» سرگئی لاوروف وزیرخارجه روسیه در مصاحبه با شبکه بلومبرگ گفت: «طرفین در مذاکرات هسته ای تا 95 درصد به توافق رسیده اند اما هنوز دو ـ سه موضوع دشوار باقی مانده است.» وزیر خارجه آمریکا و معاونش وندی شرمن از پیشرفت در مذاکرات سخن گفتند و ابراز امیدواری کردند که ظرف چند هفته آینده توافق با ایران حاصل شود. در این بین در اردوی1+5 فقط وزیر خارجه فرانسه از درجا زدن گفتگوها و عدم موفقیت سخن گفت.
در سوی دیگر میدان حسن روحانی رییس جمهور کشورمان با تایید اینکه در این دوره از مذاکرات روند گفتگوها بسیار کند بوده، گفته است که تداوم فعالیتهای صلح آمیزهسته ای، ادامه غنی سازی و لغو تحریمها همچنان شروط ایران برای هر نوع توافق هسته ای است. عراقچی معاون ظریف و مذاکره کننده اصلی ایران هم روز دوشنبه با بیان این که دو هفته دیگر گفتگوها از سر گرفته میشود گفت که هنوز هیچ نشانهای مبنی بر پیشرفت و اعتماد در روابط دو جانبه حاصل نشده است.
هم خبرهایی که از مذاکرات اخیر به بیرون درز کرده، هم اظهارات وزرای خارجه شش کشور و هم این بار اظهارات عجیب و غریب دیوید کامرون نشان داد که طرفین اصلی دعوای هسته ای در واقع همچنان تهران و واشنگتن هستند و بقیه کشورها به وضوح نه در تشدید تقابلها و نه در تعدیل اختلافها استراتژی ثابت و مشخصی ندارند. آنها معمولا تابعی از روند مذاکرات مستقیم ایران و آمریکا هستند و به اقتضای منافع آنی و آتی پایتخت خود در این مسیر و در راستای سایر تحولات جهان تاکتیک خود را تغییر میدهند. اروپاییهای گروه به طور سنتی در روند مذاکرات خود را با منویات نمایندگان واشنگتن هماهنگ میکنند و گاهی به نیابت از آنها نقش پلیس بد و گاهی نقش میانجی و پلیس خوب را ایفا میکنند. غیر اروپاییهای گروه هم معمولا به اقتضای منافع داخلی و آنچه که در جهان پیرامونی آنها میگذرد، نقش و نقشه خود را در لحظه تنظیم و ارائه میکنند.
از این رو است که نقش سیال هرکدام از این 5 کشور معمولا نه چندان قابل پیش بینی است و نه چندان در مقایسه با نقش برادربزرگتر گروه( آمریکا) دارای اهمیت است. از این رو است که اگر دولت حسن روحانی و دیپلماتهای کشورمان بر آنند که این مذاکرات پیشرفت کند و به توافق ختم شود و شروط کشورمان نیز لحاظ شود باید هم در فاصله مذاکرات اواخرمهر و هم در طول مهلت باقیمانده تا 24 نوامبر به این نکته توجه کند که طرف اصلی چانه زنیها مشخص است و در عین حال باید صرفا حرکتهای گاه زیگزاگی سایر اعضای گروه را هم رصد و در صورت لزوم تعدیل یا خنثی کرد.
دنیای اقتصاد:نرخ بهره در مقابل دستوری است
«نرخ بهره در مقابل دستوری است»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم علی فرحبخش است که در آن میخوانید؛در طول دو قرن اخیر نرخ بهره توسط دولتها یا بانکهای مرکزی با تغییرات گستردهای روبهرو بوده است. برای مثال در آمریکا نرخ بهره بانک مرکزی (Federal funds rate) بین 25/0 تا 19 درصد در بین سالهای 1954 تا 2008 تغییر کرده است. بانک مرکزی انگلستان نیز نرخ بهره را در همین حولوحوش و بین 5/0 تا 15 درصد در بین سالهای 1989 تا 2009 تغییر داده است. آلمان تغییرات بسیار گستردهتری را در نرخهای بهره شاهد بوده است؛ بهطوریکه در طول بروز ابرتورم در دهه 1920 میلادی، نرخ بهره تا 90 درصد بالا رفت؛ درحالیکه در پایان قرن بیستم این نرخ تا 2 درصد پایین آمد. شاید بالاترین تغییرات تاریخ در نرخهای بهره به کشور زیمبابوه مربوط شود که در جریان ابرتورم مارپیچی در این کشور در سال 2007، بانک مرکزی مجبور شد برای کنترل تورم، نرخ بهره برای دریافت تسهیلات را تا سالانه 800 درصد افزایش دهد.
این تغییرات گسترده در نرخهای بهره دو سوال اساسی را مطرح میکند:
1- نرخهای بهره برای دسترسی به چه اهدافی تغییر میکنند؟
2- دولتها یا بانکهای مرکزی از طریق چه مکانیسمی بر نرخهای بهره اثر میگذارند؟
در پاسخ به سوال اول باید متذکر شد که یکی از مهمترین اهداف افزایش نرخ بهره، کنترل تورم است که متاسفانه در ایران به ندرت از آن استفاده شده و گاه شاهد آن بودهایم که در تورم 10 درصدی تا 50 درصدی نرخهای بهره در سطح یکسانی ثابت ماندهاند. دولتها در شرایط تورمی تلاش میکنند تا با افزایش نرخ بهره از انگیزههای مصرفی مردم بکاهند و در مقابل، انگیزه بیشتری را برای پسانداز آنان ایجاد کنند. زمانی که مصرفکننده بخشی از منابع پولی خود را پسانداز میکند، در واقع میزان مصرف خود را از سایر کالاها به تاخیر میاندازد. به همین دلیل دولتها به منظور کنترل تورم تصمیم میگیرند نرخهای بهره را افزایش دهند تا از اشتیاق مردم به مصرف در زمان حال بکاهند. در مقابل، زمانی که دولتها در برابر رکود اقتصادی قرار میگیرند، تلاش میکنند تا با کاهش نرخ بهره و در نتیجه کاهش هزینه سرمایهگذاری برای فعالان اقتصادی انگیزهای مضاعف در جهت توسعه فعالیتهای خود ایجاد کنند. این روش به لحاظ اقتصاد سیاسی گاه خود مستمسکی را برای سوءاستفاده سیاستمداران فراهم میکند.
سیاسیون معمولا در زمان انتخابات برای کسب محبوبیت بیشتر تلاش میکنند تا با کاهش نرخ بهره رونقی موقت در اقتصاد ایجاد کنند، هر چند آثار این رونق کوتاهمدت میتواند به سرعت بهواسطه ایجاد تورم بر باد رود. به هر حال آنچه مهم است اینکه سیاستمداران میتوانند از این طریق رای بیشتری در سبد خود بریزند. در واقع کاهش نرخ بهره گاه همچون یک «عسل سمی» عمل میکند که اگرچه در کوتاهمدت حلاوت بسیاری دارد، ولی در بلندمدت میتواند هزینههای سنگینی هم بر جامعه و هم بر سیاستگذارانی که واضع این سیاستها بودهاند، وارد کند. به همین دلیل تاکیدات بسیاری بر استقلال بانک مرکزی میشود تا این نهاد بتواند در مقابل سوءاستفاده سیاسی از تغییرات نرخ بهره ایستادگی کند.
در پاسخ به سوال دوم باید بین نرخهای بهره در سطح خرد و نرخهای بهره در سطح کلان تفاوت قائل شد. نرخ بهره در سطح کلان در بازار مبادلات بین بانکی یا به عبارت دیگر در سطح عمده فروشی تعریف میشود. در این بازار بانکهایی که با مازاد یا کسری منابع روبهرو هستند به عرضه یا تقاضای پول در این بازار اقدام کرده و از این طریق قیمتی بهعنوان نرخ بهره در بازار بین بانکی کشف میشود. بانکهای مرکزی در کشورهای توسعه یافته نیز از طریق عملیات بازار باز اقدام به فروش یا خرید اوراق قرضه میکنند و به این ترتیب از طریق تحریک عرضه یا تقاضا برای منابع مالی، نرخهای بهره را در سطح کلان متاثر میکنند.
در سطح خرد، هر موسسه مالی همچون یک بنگاه تولیدی عمل میکند. از یک طرف نرخ سود سپردهها هزینهای است که بانکها برای نهادههای اولیه میپردازند و از سوی دیگر نرخ سود تسهیلات قیمتی است که بانک برای فروش تسهیلات خود تعیین میکند. از طریق یک مدل بهینهیابی حداکثر سود، هر بانک میتواند تصمیم بگیرد که چه میزان تسهیلات و با چه نرخی باید ارائه کند و از سوی دیگر برای نهادههای اولیه یا سپردههای بانکی باید چه قیمتی را بپردازد.
متاسفانه در سالهای اخیر با وجود گرایش فراوان به خصوصیسازی سیستم بانکی، هنوز نظام بانکی با آزادسازی فاصله بسیار دارد و نرخهای منجمد اجازه هر گونه آزادی عمل را از بانکهای کشور گرفته است. بانکهایی که حتی ساعات کاری خود را باید مطابق با مقررات دولتی تعیین کنند و حق دخل و تصرف چندانی در نوع ارائه خدمت به مشتریان ندارند. اینها همه از مشکلات خصوصیسازی پیش از آزادسازی است که علاوهبر بانکها، بسیاری از صنایع دیگر هم به آن مبتلا هستند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد