تلویزیون سهم عمده ای در شناساندن هنرمندان به عالم سینما داشته است

روزی روزگاری قهرمان‌هایی‌که دوستشان داشتیم

پاییز برای هرکدام از ما خاطره‌انگیز است؛ روزهای پایانی تابستان و شروع روزهای شیرین تحصیل، همیشه جالب بوده و هست.
کد خبر: ۷۲۲۰۱۵
روزی روزگاری قهرمان‌هایی‌که دوستشان داشتیم
در چنین شرایطی برای ما در حدود سه دهه پیش نام یک سریال بار معنایی زیادی پیدا کرد: «تابستان سال آینده» ساخته پوراحمد که هرچند موضوعش زیاد با تحصیل و مدرسه مرتبط نبود، اما دست‌کم به ضرورت نامش هم که شده چند بار در نیمه دوم سال برای ما پخش شد، البته تا آنجا که یادم است زمان هفتگی اولین پخش آن بعدازظهرهای جمعه در خلال برنامه کودکان و نوجوانان بود. سریالی که قهرمانش محمدتقی بیرجندی (بازیگر نقش ولی‌الله) آن زمان دقیقا با ما همسن و سال بود... .

***

داستان درباره پسری بود که به همراه خانواده‌اش در نزدیکی یک منطقه کوهستانی زندگی می‌کرد. پدر این پسر (با بازی سیامک اطلسی) راهنمای کوهنوردان و درواقع یک «بلد کوه» بود که از طریق همراهی با کسانی که با نیت کوهنوردی به آن منطقه می‌آمدند، امرار معاش می‌کرد. ولی‌الله یک روز تصمیم می‌گیرد به دور از چشم پدر، مادر (محبوبه بیات) و بقیه به تنهایی دیوار غار را فتح کند و وارد آنجا شود، ولی بر اثر بی‌تجربگی اسیر از یک دیواره سقوط می‌کند و پایش می‌شکند. در ادامه نیز مداوای صورت گرفته چندان موثر واقع نمی‌شود و پایش کج جوش می‌خورد، به نحوی که دیگر بدون عصا قادر به راه رفتن نیست. در نهایت با فراهم آمدن امکانات لازم، ازجمله با تلاش پدربزرگش «باباعلی»، ولی‌الله را به شهر می‌برند و پزشک پای او را که کج جوش خورده از نو می‌شکند و تحت عمل جراحی قرار می‌دهد تا دوباره سلامت ولی‌الله به او برگردانده شود. سرانجام اتفاق بهتری می‌افتد که نام سریال بر پایه آن رقم خورده بود و در «تابستان سال آینده»، ولی‌الله همراه پدرش و یک گروه کوهنورد حرفه‌ای موفق به فتح غار دیلمان می‌شوند.

تهیه‌کنندگی سریال را کارگردانش یعنی کیومرث پوراحمد به عهده داشت، در حالی که منصور فرزانه با نگاهی به داستان سختون نوشته ناصر ایرانی (از انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان) فیلمنامه سریال را در هفت قسمت نگاشته بود. هر قسمت از تابستان سال آینده دارای نامی مستقل بود که به ترتیب عبارت بودند از: طلسم‌ شده ـ هیچ صعودی آسان نیست ـ تک‌رو ـ پا ـ چراغ قرمز ـ امروز برای فردا ـ گام اول. مدیر فیلمبرداری حسین جعفریان، فیلمبردار فرهاد صبا و سرپرست گویندگان فریدون دائمی بودند (سریال به شیوه آن سال‌ها دوبله شده بود). بازیگران سریال نیز به‌جز محمدتقی بیرجندی، عبارت بودند از سیامک اطلسی، محبوبه بیات، عبدالله یاقوتی، زنده‌یاد محرم بسیم، محمد ابهری، محمد بهادری و امیرعباس همایونی.

سریال، با تکیه بر داستان سختون، بر پایه شکل‌گیری هدفی نسبتا بزرگ در ذهن یک کودک شکل گرفته بود، پوارحمد با سادگی حرفش را بیان می‌کرد و چندان به کارهای عجیب و غریب علاقه نشان نمی‌داد (ویژگی بارزی که هنوز هم در آثار او دیده می‌شود و مشهورترین سریال‌هایش مانند قصه‌های مجید و سرنخ نیز این‌گونه ساده و بی‌تکلف حرف‌شان را بیان می‌کردند). به همین سبب، «تابستان سال آینده»، به دل بچه‌ها و بزرگ‌ترها نشست و آنها به سیاق آن سال‌ و زمانه حتی تکرارهای چندباره این سریال را دیدند و از سادگی‌اش لذت بردند. ضمن این‌که این ساخته پوراحمد همان‌گونه که با یک هدف‌گذاری خاص داستانش را به پیش برده بود با امیدواری (فتح غار توسط ولی‌الله و دیگران) به پایان می‌رسید؛ مساله‌ای که در فضای آرمان‌گرایانه و خاص آن سال‌ها (ابتدای دهه 60) بشدت طرفدار داشت و به نوعی حرف روز محسوب می‌شد.

***

به ‌ناگزیر؛ یکی از سیاست‌های تلویزیون در دوران جدید، کوشش برای تربیت و معرفی و ایجاد مسیر هموار در زمینه تجربه‌اندوزی برای برنامه‌سازان، هنرمندان و همچنین سینماگران کمتر شناخته ‌شده بود، تلاشی که چندان هم ناموفق نماند و در نهایت توانست هنرمندان و افراد فنی بسیاری را به جامعه هنری و رسانه‌ای کشور معرفی کند. این مساله همزمان با دور شدن بسیاری از آدم‌های سابق فعال در این عرصه‌ها از هر نظر ضروری می‌نمود، زیرا تلویزیون همواره خوراک مناسب می‌خواهد و پر کردن جدول پخش ـ البته ـ به نیروهای انسانی خبره، بااستعداد و ورزیده نیازمند است. تربیت کردن و در اختیار داشتن چنین افرادی نیز به طور قطع و یقین مستلزم میدان دادن به جوان‌ها بود.

کیومرث پوراحمد هرچند قبل از انقلاب هم سوابقی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و تلویزیون آن زمان داشت و چندان هم ناشناخته نبود؛ اما تردیدی نیست که گام‌های اساسی را برای بدل شدن به یکی از فیلمسازان شاخص سینمای بعد از انقلاب و همچنین یک سریال‌ساز موفق، در سال‌های ابتدایی پس از 1357 برداشت. در دومین جشنواره فیلم فجر نیز از او تجلیل شد. بعد با تکیه بر کارنامه خوب تلویزیونی‌اش توانست زمینه فعالیت مستمر خود را در سینما فراهم کند، که این توفیق، به نوعی ثمره و نتیجه میدان دادن به جوان‌ها در تلویزیون سال‌های ابتدایی پس از انقلاب محسوب می‌شد؛ نکته‌ای مهم که امروز شاید مد نظر کمتر کسی قرار داشته باشد. حسین جعفریان (مدیر فیلمبرداری) و فرهاد صبا (فیلمبردار) سریال تابستان سال آینده نیز هرچند سوابقی در تلویزیون و سینما داشتند، اما در جایگاه دو نفر از بهترین فیلمبرداران ایرانی دو هدیه دیگر تلویزیون به سینما و هنر هفتم در ایران محسوب می‌شوند. آن دو پس از «تابستان سال آینده» به هنرمندانی کارکشته در رشته خود بدل شدند و تعدادی از آثار برتر تلویزیونی و سینمای را خلق کردند، خوشبختانه هنوز هم کمابیش در این رشته فعال هستند.

پوراحمد نیز پس از «تابستان سال آینده» یک چشمش به تلویزیون بود و چشم دیگرش به سینما. مثلا لنگرگاه و شکار خاموش را برای سینما می‌ساخت و سریال پرطرفدار «قصه‌های مجید» (که در مبحثی مفصل به آن خواهیم پرداخت) را برای عصر جمعه‌های تلویزیون و برنامه کودک و نوجوان. معمولا هم آثاری را که برای کودک و نوجوان می‌ساخت، ‌بزرگ‌ترها در کنار بچه‌ها با علاقه دنبال می‌کردند. (ضمیمه قاب کوچک)

علی شیرازی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۱ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها