در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
مطالب رد و بدل شده میان ایشان و آیتالله حکیم عیناً نقل می شود:
امام خمینی: «خوبست برای تغییر آب و هوا به ایران بروید و اوضاع آنجا را از نزدیک ببینید و مشاهده کنید که بر این ملت مسلمان چه می گذرد. در زمان مرحوم بروجردی عدم اقدام ایشان را علیه دولت جابره حمل بر صحت می کردم و می گفتم مطالب را به ایشان نمی رسانند. نسبت به جنابعالی هم اینطور معتقدم که فجایع حکومت ایران را به سمع شما نمی رسانند والا شما هم ساکت نمی ماندید. در تهران به عنوان 25 سال سلطنت پهلوی جشن گرفتند و به زور چهارصد هزار دلار از این مردم فقیر برای مصارف جشن گرفتند، 800 دختر و 800 پسر را به عنوان دعا در محلی به جان هم انداختند. به عنوان دعا چه کرده اند! از گفتنش خجلم.
آیت الله حکیم: شما که اینجا هستید، به من لطفی ندارد ایران بروم؛ وانگهی چه می شود کرد، چه اثری دارد؟
امام: قطعاً اثر دارد، ما با همین قیام تصمیمات خطرناک دولت را متوقف کردیم، چطور اثر ندارد؟ اگر علما اتحاد داشته باشند قطعاً مؤثر است.
آقای حکیم: اگر احتمال عقلایی نیز داشته باشد و از طریق عقلایی اقدام شود خوبست.
امام: قطعاً تأثیر دارد، چنانچه اثر هم دیدیم و منظور ما از اقدام، اقدام عاقلانه است و اقدام غیرعاقلانه اصلاً مورد بحث نیست. مقصود، اقدام علما و عقلاء ملت است.
مرحوم حکیم: اقدام حاد کنیم مردم از ما تبعیت نمی کنند... برای دین سینه چاک نمی کنند.
امام: مردم در پانزده خرداد جوانمردی و صداقت خود را نشان دادند.
آقای حکیم: اگر قیام کنیم و خونی از بینی کسی بریزد، سروصدایی بشود مردم به ما ناسزا می گویند و سروصدا راه می اندازند.
امام: ما که قیام کردیم از احدی بجز مزید احترام و سلام و دستبوسی ندیدیم و هر که کوتاهی کرد حرف سرد شنید و مورد بی ارادتی مردم واقع شد. در تبعید ترکیه به یکی از دهات ترکیه که اسمش یادم نیست رفتم. اهالی آن ده گفتند وقتی آتاتورک مشغول عملیات ضد دینی خود شد علمای ترکیه جمع شدند و به اتفاق مشغول فعالیت علیه تصمیمات آتاتورک شدند. آتاتورک ده را محاصره و چهل نفر از علمای ترکیه را به قتل رسانید. من شرمنده شدم، پیش خود فکر کردم که آنها سنی می باشند. وقتی خطر را به دین اسلام نزدیک می بینند، چهل نفر کشته می دهند ولی علمای شیعه در این خطر عظیمی که بر دیانتمان وارد آمده خون از دماغمان نیامد (نه از دماغ من و نه شما و نه دیگری). واقعاً جای خجلت است.
آقای حکیم: چه باید کرد بایستی احتمال اثر بدهیم، کشته دادن چه اثر دارد؟
امام: عملیات ضد دینی دو جور است. یکی مثل رضاخان، بی دینی می کرد و می گفت: من می کنم و نسبت به شرع بی اعتنا بود. البته موضوع اقدام علیه او از باب نهی از منکر بود ولی شاه فعلی هر عمل ضد قرآن و مذهب می کند و می گوید: از دین است، نظر قرآن چنین است، من از قرآن کریم می گویم. این بدعت عظیم که بر اساس دیانت لطمه وارد می کند قابل تحمل نیست. باید جانبازی کرد، بگذارید تاریخ ثبت کند که وقتی دین مورد حمله واقع شد عده ای از علمای شیعه قیام کردند و دستهای از آنها کشته شدند.
مرحوم حکیم: تاریخ چه فایده ای دارد باید اثر داشته باشد.
امام: چطور فایده ندارد؟ مگر قیام حسینبن علیهم السلام به تاریخ خدمت مؤثری نکرد؟ و چه بهره بزرگی از قیام آن حضرت می گیریم؟
مرحوم حکیم: راجع به امام حسن چه می فرمایید؟ ایشان که قیام نکردند.
امام: اگر امام حسن هم به اندازه شما مرید داشت قیام می کرد. در اول امر قیام کرد، دید مریدها فروخته شدند لذا فتح نکرد. اما شما در تمام ممالک اسلامی مقلد و مرید دارید.
مرحوم حکیم: من که نمی بینم کسی را داشته باشم که اگر اقدامی کردیم تبعیت نماید.
امام: شما اقدام و قیام نمایید من اولین کسی خواهم بود که از شما تبعیت خواهم کرد!
مرحوم حکیم: لبخند و سکوت...»
یکی از دلایل اساسی مشکلات ما در انتشار بیانیه های روحانیون و امام در آن زمان در اروپا، سکوت سایه افکنده بر حوزه نجف و بخش اعظم روحانیت و مراجع در ایران بود. حاکمیت ارتجاع بر اوضاع نجف به حدی بود که امام دوران اقامت خود را در نجف از تلخترین دوران حیات خود می نامند.
منبع:خاطرات دکتر صادق طباطبائی ج1- ص 197- 200
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد