مردی جوان اوایل شهریور امسال با پلیس تماس گرفت و از کشف جسد سوختهای کنار جاده خبر داد. تماس مرد جوان کافی بود تا گروهی از کارآگاهان جنایی استان لرستان وارد عمل شوند و با حضور در صحنه به تحقیق بپردازند. مردی که جسد را کشف کرده بود، به پلیس گفت: «راننده یک شرکت هستم. امروز در حال عبور از جاده بودم که متوجه شعلههای آتش شدم. از سر کنجکاوی به محل آتشسوزی رفتم و در کمال ناباوری با جسد مردی در حال سوختن مواجه شدم. خیلی ترسیده بودم. تا قبل از این، چنین صحنهای ندیده بودم. چند لحظه بعد وقتی به خودم مسلط شدم، با 110 تماس گرفتم.»
کارآگاهان جنایی مشاهده کردند متوفی مرد میانسالی است که قسمتی از بدن او سوخته، اما هنوز میشد با بررسی جنازه به سرنخهایی دست یافت. متخصصان پزشکی قانونی در تنپیمایی جسد، آثار گلوله را روی گردن مقتول تشخیص دادند. وجود جسد در آن محل، مرگ بر اثر شلیک گلوله و آتش زدن جنازه، همگی از جنایتی هولناک حکایت داشت.
در بازرسی جسد و اطراف آن، هیچ مدرک هویتی از مقتول به دست نیامد و جنازه به پزشکی قانونی انتقال یافت. هنگام بازرسی میدانی در اطراف جسد، رد لاستیکهای خودرویی مشاهده و مشخص شد این رد متعلق به خودروی نیسان وانت است.
کارآگاهان بعد از جمعآوری شواهد موجود و انتقال جسد به پزشکی قانونی سراغ پروندههای افراد گمشده رفتند و با موردی مواجه شدند که مردی میانسال به نام عرفان به طرز مرموزی ناپدید شده بود و خانوادهاش در گزارشی به پلیس، گفته بودند هیچ خبری از او ندارند و نمیدانند عرفان چرا ناپدید شده است.
ردپای یک زن
باتوجه به تشابه مشخصات عرفان و مرد کشته شده، از خانواده این مرد خواسته شد تا برای شناسایی جسد به پزشکی قانونی مراجعه کنند. به این ترتیب هویت جسد ناشناس فاش شد و بررسیها برای رازگشایی این جنایت ادامه یافت. افسران مبارزه با جرایم جنایی در گام بعدی تحقیقات مطلع شدند یکی از دوستان عرفان که او هم عرفان نام دارد، مدتی قبل به اتهام حمل مواد مخدر دستگیر و زندانی شده و عرفان در این مدت به خانواده او کمک مالی میکرد. این نکته وقتی بیش از پیش توجه پلیس را جلب کرد که مشخص شد همسر عرفان ساعاتی قبل از جنایت با عرفان تماس گرفته است.
به این ترتیب تحقیقات برای یافتن خانواده عرفان آغاز شد و ماموران نشانی محل سکونت همسر مرد زندانی به نام مینا را به دست آوردند و راهی خانه او شدند. ساختمان محل سکونت زن میانسال دو طبقه بود و مینا در طبقه اول آن زندگی میکرد. ماموران هر چه زنگ خانه مینا را زدند، کسی در را باز نکرد و مشخص شد این زن در منزل حضور ندارد. به همین دلیل کارآگاهان سراغ همسایه طبقه دوم مینا رفتند.
همسایه مینا به پلیس گفت: «مدتی قبل شوهر مینا را به اتهام حمل مواد مخدر بازداشت کردند و از آن به بعد مینا بیشتر مواقع در خانه تنها بود. مشکل خاصی در این مدت پیش نیامده بود تا اینکه چند شب قبل حدود 12 نیمه شب صدای شلیک به گوشمان رسید. چون نیمه شب بود، زیاد توجه نکردیم. دقایقی بعد صدای موتورسیکلت شنیدیم و بعد از آن نیز متوجه صدایی عجیب شدیم. بعد از آن بود که به موضوع کمی شک کردیم و برای همین از پنجره خانه به کوچه نگاه کردیم که ناگهان مینا را دیدیم که همراه مردی گونی بزرگی را حمل میکرد. گونی خیلی سنگین بود و آنها بسختی میتوانستند آن را حمل کنند. آنها گونی را داخل وانت نیسانی گذاشتند. سپس مینا به خانه بازگشت و مرد میانسالی که چهرهاش در تاریکی بخوبی دیده نمیشد، سوار وانت نیسان محل را ترک کرد. معلوم نبود داخل گونی چه بود، اما از آن به بعد دیگر مینا را ندیدم و اصلا نفهمیدم او کی خانه را ترک کرد و به کجا رفت.»
اعتراف به جنایت
اظهارات مرد همسایه تائیدی بر دست داشتن زن میانسال در جنایت بود. دستور بازداشت مینا پس از به دست آمدن این اطلاعات، توسط بازپرس پرونده صادر شد. پس از آن ماموران تحقیقات گستردهای را برای یافتن این زن انجام دادند و او را هنگامی که قصد داشت از شهر خارج شود، دستگیر کردند. مینا ابتدا وانمود کرد نمیداند اتهامش چیست و مدعی شد در عمرش هیچ کار خطایی نکرده است.
کارآگاهان بعد از بازداشت متهم به خانه وی رفتند و هنگام بازرسی از آنجا، متوجه شدند فرشها بتازگی شسته شده، اما در بازرسی دقیق آثار خون روی فرش پیدا و به این ترتیب تمام راههای انکار به روی مینا بسته شد.
مینا به پلیس گفت: «شوهرم به اتهام قاچاق مواد مخدر به زندان افتاد و من برای آزادیاش خیلی تلاش کردم. در مدتی که کارهای اداری و قضایی شوهرم را پیگیری میکردم، در جریان قرار گرفتم یکی از دوستان همسرم به نام عرفان که هم اسم شوهرم است، در دستگیری او نقش داشته است. من که از بازداشت شوهرم ناراحت بودم و از طرفی عرفان را آزاد میدیدم تصمیم گرفتم از او انتقام بگیرم. برای همین موضوع را به یکی از دوستان صمیمی شوهرم به نام اردشیر اطلاع دادم و از او خواستم برای انتقام گرفتن به من کمک کند.»
تیری برای خلاصی
زن میانسال در ادامه اعترافاتش گفت: «ما هیچ مدرکی نداشتیم تا بتوانیم ثابت کنیم عرفان در قاچاق مواد مخدر و پرونده شوهرم نقش داشته و همه اتهامها نباید متوجه شوهرم باشد.به همین دلیل با پیشنهاد اردشیر تصمیم گرفتم عرفان را بکشم و برای این کار نقشهای کشیدم. شب حادثه عرفان را به خانهام دعوت و از طرفی با اردشیر هماهنگ کردم. عرفان که از ماجرا بیخبر بود به خانهام آمد و اردشیر هم پشت سر او وارد منزل شد و در را از داخل قفل کرد تا عرفان نتواند فرار کند. اردشیر بدون آنکه به عرفان اجازه بدهد حرفی بزند، به طرف او شلیک کرد. یک تیر به گردن عرفان خورد و او بلافاصله کشته شد. بعد از آن جسد را داخل گونی قرار دادیم. عرفان با موتورسیکلت به خانه من آمده بود. به همین دلیل اردشیر ابتدا از خانه خارج شد و موتورسیکلت را به محلی نامعلوم برد و بعد از آن به کمک هم جسد را داخل نیسان وانت او گذاشتیم و اردشیر جنازه عرفان را به خارج از شهر انتقال داد و از آن به بعد نمیدانم چه اتفاقی افتاد.»
مینا ادامه داد: «گرچه من برای گرفتن انتقام دستگیری شوهرم این نقشه را طراحی کردم، اما همسرم از چیزی خبر نداشت. عرفان باید تاوان کارهایش را پس میداد.»
سرهنگ دالوند، رئیس پلیس آگاهی استان لرستان درباره این پرونده میگوید: «به دنبال اعترافات زن میانسال بررسیها برای دستگیری اردشیر ادامه یافت و مرد میانسال در عملیاتی ویژه بازداشت شد. متهم با اعتراف به جنایت، محل اختفای سلاحی که قتل را با آن انجام داده بود و همچنین محل رها کردن موتورسیکلت مقتول را به پلیس نشان داد.»
به گفته این مقام انتظامی، متهمان پس از اعتراف به جنایت با قرار بازداشت موقت روانه زندان شدند و تحقیقات درباره این پرونده ادامه دارد. (ضمیمه تپش)
مرجان همایونی
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد