جام جم:پیام ملت به کذاکره کنندگان
«پیام ملت به کذاکره کنندگان»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن میخوانید؛
مذاکرات هستهای ایران با 1+5 همچنان ادامه دارد و اجلاس سالانه سازمان ملل در نیویورک فرصت مهمی برای نزدیک کردن این گفتوگوها به نتیجه نهایی ارزیابی میشود.
در این مقطع حساس که چشمانداز روشنی هم برای مذاکرات مشاهده نمیشود و با سالگرد دفاع مقدس نیز مقارن شده است، پیام مردم بزرگ ایران به گروه مذاکرهکننده میتواند برای مذاکرهکنندگان مهم و راهگشا باشد.
این پیام را از راههای گوناگون میتوان به دست آورد اما نظرسنجیای که بتازگی توسط دانشگاه تهران و دانشگاه مریلند انجام شده است کار را ساده کرده و پیامهای شفاف و بینیاز از توضیحیرا برای سربازان خط مقدم دیپلماسی کشورمان دارد. پیامهایی که نتیجه 35 سال مقاومت در جبهههای مختلف در برابر زیادهخواهیهای آمریکا و 13 سال ایستادگی درمقابل فشارهای غیرقانونی در موضوع هستهای است.
پیامهایی که از درسآموزی و بصیرت ملت ایران حکایت دارد و عمق دشمنشناسی این ملت شجاع و فهیم.
بر اساس این نظرسنجی، 94 درصد از مردم کشورمان، استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای را برای ایران لازم دانستهاند. 71 درصد مردم، کاهش یافتن تعداد سانتریفیوژهای غنیسازی هستهای را بر نتافته و 75 درصد نیز اعلام کردهاند که پذیرش هرگونه محدودیت در فعالیتهای علمی و پژوهشی هستهای کشور، غیرقابل قبول است. بر اساس نتایج این تحقیق، 62 درصد از مردم کشور نسبت به مجموعه کشورهای 1+5 بیاعتماد هستند. همچنین اکثریت ایرانیان بر این باورند که برنامه هستهای کشورمان تنها بهانهای برای اعمال فشارها و تحریم های موجود علیه کشورمان بوده و 74 درصد از مردم بر این باورند که حتی اگر ایران به تمامی خواستههای آمریکا در مورد برنامه هستهای کشور تن در دهد، آمریکا باز هم تحریم های موجود علیه کشورمان را کاهش نداده و به بهانه های دیگری تلاش خواهد کرد تا فشارهای بیشتری را بر ایران تحمیل کند.
مذاکرات این روزهای نیویورک از نظر برخی تحلیلگران، سرنوشت مذاکرات هستهای دو طرف را رقم خواهد زد و شاید لازم نباشد تا آذر به انتظار نشست، هرچند شاید اعلام نهایی نتایج از جهاتی تا آذر به درازا کشانده شود.
مذاکرهکنندگان کشورمان نمایندگان همین مردم هستند و انتظار میرود با همین مردم هم نگاه و همآهنگ باشند که همینطور هم هست.
مذاکرهکنندگان کشورمان توجه دارند بنا به ضرورت در مقطعی با دشمنان ملت ایران به گفتوگو نشستهاند که ملت حامی و پشتیبان آنها در حال گرامیداشت سالگرد دفاع مقدسی است که نه فقط خاطرات آن دوران را به یاد میآورد بلکه شکوه، اقتدار، عظمت و سربلندی این روزهای خود را مدیون ایمان، شجاعت، مقاومت، ایثار و شهادت مجاهدانی میداند که از جان خود گذشتند تا این ملت مومن، ذلت و سرشکستگی را تجربه نکند.
از نگاه ملت ایران، میراث آن رشادتها و ایثارها و شهادتطلبیها امروز به عنوان امانتی سنگین، بهدست سربازان خط مقدم دیپلماسی سپرده شده است تا یکبار دیگرعظمت و سربلندی ایران عزیز را به جهانیان نشان بدهند و ثابت کنند نمایندگان این ملت در هر جبههای که قرار بگیرند خود را در دفاع مقدس میبینند و همانگونه که رزمندگان دوران دفاع مقدس اجازه تصرف ذرهای از خاک ایران را ندادند، سربازان جبهه دیپلماسی نیز اجازه کوچکترین تعدی به حقوق مسلم ملت ایران که در معاهده NPT نیز به آن تصریح شده است را نخواهند داد.
در یک کلام، پیام ملت ایران به نمایندگان خود در مذاکرات هستهای این است: درهفته بزرگداشت دفاع مقدس، دفاع مقدس دیگری را و اینبار در عرصه دیپلماسی هستهای رقم بزنید.
خراسان:نه اولویت «داعش» آمریکاست و نه اولویت آمریکا «داعش»
«نه اولویت داعش آمریکاست و نه اولویت آمریکا داعش»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم علیرضا رضاخواه است که در آن میخوانید؛اوباما در یادداشت اختصاصی خود برای روزنامه آمریکایی «تمپا بی تایمز» می نویسد: "داعش تهدید مستقیمی برای آمریکا نیست"، چند روز بعد آمریکایی ها می گویند عملیات علیه داعش در سوریه را آغاز کرده اند. کاخ سفید می گوید به هیچ وجه نیروی زمینی به عراق نمی فرستد. همزمان رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا می گوید لازم باشد طرح عملیات زمینی را به رئیس جمهور خواهیم داد. جان کری می گوید 50 کشور در ائتلاف ضد داعش حضور دارند. این در حالی است که واشنگتن تایمز می نویسد در این ائتلاف تنها عراق، کردها و آمریکا جدی هستند.
فاکس نیوز دیروز نوشت در عملیات علیه داعش در سوریه کشورهای همپیمان آمریکا در این عملیات نظامی حضور داشتند. این در حالی است که فرانسه، آلمان و ترکیه اعلام کرده اند در حملات هوایی آمریکا و متحدانش در سوریه مشارکت نداشته اند. پنتاگون گفته که این حملات بر «رقه» متمرکز خواهد بود. جایی که از مراکز و پایگاه های اصلی «داعش» است. با این حال روز گذشته بی بی سی نوشت جنگنده های آمریکایی مواضع "گروه خراسان" در سوریه را هدف قرار داده اند. گروه خراسان شامل جنگجویان عضو القاعده هستند که در افغانستان و پاکستان جنگیده اند و بسیاری از آنان اعضای غربی و خارجی این گروه تروریستی هستند. این گروه از گروه های قدیمی تشکیل دهنده القاعده است که در سه سال اخیر در سوریه فعال بوده است. آمریکایی ها می گویند: "گروه خراسان" در سوریه به این دلیل مورد حمله قرار گرفت که به مرحله اجرایی یک حمله برنامه ریزی شده به آمریکا یا اروپا نزدیک شده بود. اوضاع امروز خاورمیانه بیش از تناقض موجود در سطور بالا گیج کننده است. واقعا در عرصه میدانی چه کسی با چه کسی می جنگد؟ هدف از قشون کشی جدید به خاورمیانه چیست؟ ائتلاف ضد داعش چقدر ضد داعش است؟ در ادامه تلاش می شود به برخی از این پرسش ها پاسخ داده شود.
3 سطح منازعه در خاورمیانه
واقعیت میدانی خاورمیانه حاکی از وجود 3 سطح از منازعه در منطقه است. در یک سطح کشورهای منطقه با معترضان سیاسی، گروه های قومی و مذهبی به حاشیه رانده درگیر هستند. این در گیری ها در مصر، یمن، بحرین، سوریه، عربستان و عراق قابل مشاهده است. سطح دوم منازعه رقابت کشورها و بلوک های قدرت منطقه ای برای افزایش سهم خود از آینده خاورمیانه است. "عربستان و شورای همکاری" ، "ایران و جریان مقاومت" و "ائتلاف قطر - ترکیه " سه ضلع سطح دوم منازعه را تشکیل می دهند. در سطح سوم منازعه نیز مداخلات فرا منطقه ای است. فرانسه به دنبال حفظ نفوذ در مستعمراتش است، آمریکایی ها تلاش می کنند جایگاه هژمونیک خود را حفظ کنند، انگلیس و آلمان چشمشان به جیب شیوخ عرب دوخته شده و روسیه به دنبال اقتدار از دست رفته می باشد. وقتی این 3 سطح منازعه را با این واقعیت که "در عرصه سیاست خارجی دوستی و دشمنی دائمی وجود ندارد بلکه منافع دائمی وجود دارد" گره بزنیم، می شود داستان امروز خاورمیانه. عربستان و کویت و بحرین همزمان که بزرگترین حامی مالی داعش هستند، در ائتلاف ضد داعش هم حضور پررنگ دارند. ترکیه هم عضوی از ناتو است و هم حاضر نیست کمک هایش را به داعش و دیگر تروریست های سوری کم کند. هم با اسرائیل پیمان نظامی و امنیتی دارد و هم می خواهد پناهگاهی برای رهبران اخوان به ویژه حماس باشد. قطر همزمان در ساخت و سازهای اسرائیل و غزه سرمایه گذاری می کند. داعش با القاعده می جنگد و هر دو با بشار اسد. مصر هم نزدیک ترین همپیمان عربستان است و هم مدافع حکومت سوریه.
هدف از قشون کشی جدید به خاورمیانه چیست؟
حالا میان این آشوب در خاورمیانه آمریکا هم قشون کشی جدیدی در خاورمیانه راه انداخته است. قطعا این قشون کشی برای حفظ مردم بی گناه خاورمیانه از دست دیو داعش نیست چرا که به قول ماهاتیر محمد این غول محصول چراغ جادوی آمریکاست. واقعیت این است که در آستانه انتخابات میان دوره ای کنگره و نیز در آغاز تدارکات مقدماتی رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا، اوباما بر آن است تا با سخت تر کردن چهره نرم خود، کمبودهای لازم در عرصه قدرت نمایی در صحنه جهانی را تا حدی جبران سازد. این امر باید به دموکرات ها کمک کند که از انتقادهای جمهوری خواهان در مورد به خطر انداختن امنیت آمریکایی ها توسط سیاست نرم اوباما در امان باشند و با دست بازتری به میدان رقابت های انتخاباتی پا بگذارند. از سوی دیگر بی عملی در خاورمیانه همپیمانان واشنگتن را روانه مسکو کرده است. سعودی ها و مصری ها که تا دیروز غیر از واشنگتن جایی را بلد نبودند، این روزها در حال حفظ کردن آدرس کرملین هستند. کیسینجر از پایان نظم وستفالی می نویسد و برژینسکی از تغییر مناسبات قدرت. آمریکا فهمیده که تغییر ثقل استراتژیک از خاورمیانه اشتباه بوده است.
بر داعش یا با داعش
آمریکایی ها می گویند حمله نظامی خود علیه داعش در سوریه را آغاز کرده اند. اخبار که تکمیل می شود به جای رقه عملیات نظامی در حلب صورت گرفته، هدف جبهه النصره بوده و نه داعش، گروهی تروریستی که رقیب داعش در سوریه محسوب می شود. پنتاگون می گوید نیروهای این کشور هشت حمله هوایی علیه گروه های مرتبط با "القاعده" در غرب حلب انجام داده اند. 50 عضو جبهه النصره در این عملیات کشته شده اند. اخبار تکمیلی که می آید، هدف تروریست های النصره هم نبوده اند. هدف گروه تروریستی "خراسان" است گروهی که آماده می شود تا منافع آمریکا را هدف بگیرد. تکه های پازل که تکمیل می شود. هدف حمله به سوریه هم روشن می گردد. هدف قرار دادن رقیب داعش قطعا داعش را تضعیف نمی کند. آمریکایی ها در حمله به سوریه از یک سو تلاش دارند جریان معارضه نزدیک به خود در درگیری های خاورمیانه را تقویت کرده و گروه های رقیب را سرکوب کنند و از سوی دیگر به مقابله با گروه هایی بپردازند که اولویت شان مبارزه با آمریکاست. آنچه مشخص است نه اولویت داعش آمریکاست و نه اولویت آمریکا داعش.
کیهان:جنگ تمام نشده!
«جنگ تمام نشده!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شمسیان است که در آن میخوانید؛ظهر یک روز گرم تابستان و سه چهار روز بعد از پذیرش قطعنامه 598 در جلوی محوطه گردان حبیب در پادگان آسمانی دوکوهه، با جمعی از بچههای گردان، غمگین و ناراحت، درباره آینده گفتوگو میکردیم. بچهها بخاطر جا ماندن از کاروان شهدا ناراحت بودند و غم لحظهای رهایشان نمیکرد. هر کس چیزی میگفت و تحلیلی میکرد اما یکی از برادران با جملهای عجیب مسیر بحث را به جای درست و منطقیاش برگرداند «بچهها! جنگ تمام نمیشود! جنگ بعد از این هم ادامه دارد! فقط جبهه جنگ عوض میشود، خدا کند ما در همه جبههها در اردوی انقلاب باشیم». استناد او به این جمله امام(ره) بود که فرموده بودند «کمربندهایتان را محکم ببندید که هیچ چیز عوض نشده است. بحمدالله از برکت انقلاب اسلامی ایران، دریچههای نور و امید به روی همه مسلمانان جهان باز شده است و میرود تا رعد و برق حوادث آن، رگبار مرگ و نابودی را بر سر همه مستکبران فرو ریزد». فرامرز نوروزی - همان که این سخن حکیمانه را گفته بود- چند روز بعد و در جریان یک نبرد سخت و نابرابر با متجاوزان بعثی، عاشقانه مزد آن همه رشادت و اخلاص و بصیرتش را گرفت و جانانه جامه سرخ شهادت برتن کرد و به برادر شهیدش پیوست و حالا سالهاست که هر بار به زیارتش در قطعه فرماندهان بهشت زهرا(س) میروم به یاد جمله معروفش میافتم و از خود میپرسم؛ ما در اردوی انقلاب هستیم، یا نه!؟
حقیقت این است که جنگ و شهدا و ایثارگران جنگ، آینه تمامنمای اقتدار و عزت ملتی شدند که تا پیش از آن، هیچکس آنها را به هیچ هم حساب نمیکرد!
به گواهی تاریخ، در طول سدههای منتهی به انقلاب اسلامی، هیچگاه و در هیچ جنگی نبوده که بخشی از پیکر ایران بزرگ از مام میهن جدا نشده و به اشغال همیشگی دشمنان درنیامده باشد. شاهان بیکفایت و جدا از مردم، در شمال کشورمان، گرجستان، ارمنستان، داغستان، شروان، ترکمنستان، تاجیکستان، قزاقستان، ازبکستان، قرقیزستان و... را با ذلت به دشمنان واگذار کردند.
در شرق هرات و افغانستان و بلوچستان پاکستان و... را از دست دادند و... خلاصه مرزهای کشورمان را هر روز کوچک و کوچکتر کردند. حتی 43 سال پیش یعنی در زمان پهلوی دوم، بحرین، بدون شلیک حتی یک گلوله، به راحتی آب خوردن از پیکر ایران بزرگ جدا شد و هویدا، نخست وزیر بهایی شاه در برابر اعتراض چند نماینده مجلس با وقاحت پاسخ داده بود: «مسئله بحرین به کسی مربوط نیست! دختر خودمان بود، با نظر اعلیحضرت شوهرش دادیم رفت»!
اما دفاع مقدس ما، نخستین باری بود که همه دنیا- بدون هیچ تردیدی- در یک جبهه متحد شدند و نتوانستند سر سوزنی از خاک ما را غصب کنند. برخلاف حرف برخی مدعیان بیاطلاع امروز- که ظاهرا حتی از خواندن یک مصاحبه و خبر معمولی هم عاجزند- در آن سالها نظم جهانی شکل گرفته پس از جنگ جهانی دوم، که براساس آن جهان به 2 بلوک شرق و غرب تقسیم میشد، تغییر کرد و 2 ابرقدرت شرق و غرب با همه عوامل و ادوات و تجهیزاتشان، از یک طرف نبرد حمایت میکردند! اگر در جنگ ویتنام آمریکا با جنوبیها و شوروی با شمالیها بود، اگر در جنگ کوبا، شوروی با دولت کوبا و آمریکا با شورشیان بود و اگر... در جنگ عراق علیه ایران، آمریکا، شوروی، انگلیس، فرانسه، آلمان، ارتجاع عرب و... با عراق بودند و فقط «خدا» با ایران بود! و اینگونه شد که سوپراتاندارد و میراژ فرانسوی، میگ و سوخوی روسی، تانک تی 72 روسی، توپ فرانسوی، بمبهای شیمیایی آلمانی و آواکسهای آمریکایی و دهها و صدها قلم دیگر از همه کشورهای عالم هشت سال علیه ما به کار گرفته شد و در پایان جنگ از 22 کشور جهان اسیر داشتیم و... اما برای اولین بار ایران با رشادت و پایمردی فرزندانش، پیش دشمن سر خم نکرد و مقتدر و مقاوم و سربلند باقی ماند و امروز بیهیچ تردیدی باید گفت همه چیز ایران و ایرانی مدیون و مرهون آن دلیرمردان و فداکاران گمنامی است که عاشقانه و مخلصانه سر در طبق اخلاص نهادند و نقد جان را به پای دوست ریختند تا عزت اسلام و انقلاب باقی بماند، تا «حرف امام» زمین نماند و آبروی ایران حفظ شود.
رهبر معظم انقلاب این واقعیت را به بهترین شکلی ترسیم کردند:
«این امنیتی که امروز در کشور ما هست، این حرکت عظیمی که امروز به سمت سازندگی این کشور هست، این کارهای بزرگی که انجام گرفته است، این پیشرفت علمی و فناوری، این افزایش تعداد عالم و دانشمند و دانشجو و محقق و پژوهشگر، اینها همه به برکت خون شهداست. این بیداری عمومی که امروز کشور و ملت ما دارد، به برکت خون شهداست.
ملت ایران تا ابد مدیون شهدا و خانوادههای شهداست. این را همه ملت ما باید بدانند. هرچه ما عزت به دست بیاوریم، هرچه پیشرفت به دست بیاوریم، مرهون خون شهدای عزیز شما، این جگرگوشههای شماست. اینها بودند که به ما، به کشورشان، به ملتشان، به اسلام عزت دادند. این را همه باید قدر بدانند؛ مسئولین هم باید قدر بدانند، خود شما خانوادهها هم باید قدر بدانید؛ و میدانید. همه ملت ایران، همه مسئولین باید به این مردان دلاور، به این جوانان شجاع افتخار کنند.»
اما واقعیتهای پس از جنگ نشان داد که آن شهید بزرگوار درست پیشبینی کرده بود و جنگ هرگز به پایان نرسید! از همان روزی که امام راحل، فرزندان بسیجیاش را برای «یک مبارزه علمی و عملی بزرگ تا رسیدن به اهداف عالی انقلاب اسلامی» فراخواند، نبرد در جبهههای تازه و نوین آغاز شد و بدون کمترین تردیدی در همه این نبردها، پیروز میدان تاکنون ما بودهایم و خواهیم بود. ایران، همان کشوری که از تهیه بدیهیترین و ابتداییترین نیازهایش عاجز بود، در کوتاه زمانی به همت مردان جهادگر و مجاهدان علمی امروزش، مرزهای دانش را درنوردید و شگفتیساز شد.
اگر دیروز فرماندهی میدان با چمران، باکری و همت و صیاد شیرازی و دیگر مردان مرد و تاریخساز ایران بود، تغییر جبهه نبرد فرماندهی جهاد را به کاظمی آشتیانی و علی محمدی و احمدی روشن و دیگر شهیدان پاکباز این عرصه داد تا ایران همچنان بر نوار پیروزی باشد و بدرخشد.
اما در نقطه مقابل جبهه استکبار جهانی، در پی آن است که از هر راه ممکنی، ایران مقتدر و انقلابی را به زانو درآورد و به مردم جهان نشان بدهد که بدون آنها نمیتوان زنده بود! دشمن گرچه این آرزوی خام را به گور خواهد برد اما برای تحقق آن دست به هر تلاشی زده و میزند. آنها که در روزگاری نه چندان دور با تحمیل قراردادها و توافقنامههای ننگین بر حاکمان زبون وقت، امتیازات شگفتانگیز و محیرالعقولی همچون نفت شمال، تنباکو، شیلات، راهآهن و... را بدست آورده بودند، امروز هم عرصه کارزار را از میدان جنگ و جهاد و آتش و خون به عرصه دیپلماسی و اقتصاد کشاندهاند و مذبوحانه میکوشند آنچه را که در میدان نبرد بدست نیاوردند در این آوردگاه تازه بدست بیاورند و هنوز سودای قراردادها و توافقنامههای استعماری قرنهای 18 و 19 میلادی را در سر دارند!
یکی از مهمترین جلوههای این نبرد سنگین و این کارزار سخت، تلاش چند ساله جبهه اسکتبار به سرکردگی آمریکاست که با هدف ظاهری توقف برنامههای هستهای کشورمان و در اصل با نیت شوم توقف قطار پرشتاب انقلاب اسلامی صورت میگیرد. انواع ترفندهای بکار رفته در این مدت و مقاومت جانانه مردم ونظام اسلامی، حاکی از جدی بودن این نبردهاست و اگر جنگ تحمیلی هشت سال به طول انجامید، نبرد هستهای اکنون از دوازدهمین سال خود هم گذشته است! در همه این مدت طولانی، سختترین فشارهای سیاسی و اقتصادی به ملت ایران تحمیل شد. اگر در طول جنگ دشمن به بمباران شهرها دست میزد، امروز به تحریم شهروندان دست زده است. اگر در آن روزگار به بمباران شیمیایی دست میزد، امروز تحریم دارویی و قطعات هواپیما را به مردم ما تحمیل میکند و اگر آن روز جلوی فروش ابتداییترین امکانات به کشورمان را گرفته بودند، امروز هم، تحریم بانکی و پولی و مبادلاتی، همان راه را دنبال میکنند. اما جهانیان دیدند که حاصل دشمن از تحمیل آن همه جنایت، چیزی نشد و ملت ایران استوار و نستوه، پای بر جا باقیاند و سودای فتح یک هفتهای ایران! با سوداگر آن به زیر خاک فرو رفت اما آوازه ملت ایران، عالمگیر شد. اگر آن روز رهبریهای داهیانه امام عزیز عظیمالشان، چراغ راه مبارزه بود، امروز هم خلف صالح او با درایت و نگاه ملکوتی به رهبری امت ایستاده است و ملت را به مقاومت و پایمردی دعوت میکند و به دولت فرمان جهاد فرهنگی و اقتصاد مقاومتی میدهد.
میبینیم که همهچیز و همه شرایط شبیه 8 سال دفاع مقدس است. و تصور اینکه آن روزگاران گذشته و دشمن از دشمنی کینه دست برداشته، خیال خامی بیش نیست و همین را هم از امام داریم آنجا که فرمود: «من مجددا به همه ملت بزرگوار ایران و مسئولان عرض میکنم، چه در جنگ و چه در صلح، بزرگترین سادهاندیشی این است که تصور کنیم جهانخواران، خصوصا آمریکا و شوروی، از ما و اسلام عزیز دست برداشتهاند. لحظهای نباید از کید دشمنان غافل بمانیم. در نهاد و سرشت آمریکا کینه و دشمنی با اسلام ناب محمدی- صلیالله علیه و آله و سلم- موج زند.»
جمهوری اسلامی:لایههای پنهان بحران کم آبی
«لایههای پنهان بحران کم آبی»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛ابعاد بحران کمبود آب هر روز بیشتر از قبل آشکار میشود و به تبع آن هشدارهای مسئولان برای متقاعد کردن مردم در راستای صرفه جویی هم رنگ و بوی جدیتری میگیرد.
با این حال، به نظر نمیرسد افکار عمومی چندان توجهی به این هشدارها و درخواستها داشته باشد. عدم انتشار آمار صرفهجویی در مصرف آب توسط مسئولان احتمالاً مؤید این گمانهزنی است که کاهش معناداری در مصرف صورت نگرفته است.
ریشه این بیتوجهی چیست؟ چرا در شرایطی که رسانهها طی ماهها و خصوصاً هفتههای اخیر، ابعاد گسترده بحران را که مردم را تهدید میکند، تشریح کردهاند و درحالی که مسئولان بارها و بارها از مردم خواستهاند فقط اندکی در مصرف آب صرفه جویی کنند، جامعه خود را نسبت به این درخواستها و کمک به کاهش دامنه بحران کم آبی، مسئول و متعهد نمیداند؟!
شاید بتوان علت این رفتار را در چند مورد جستجو کرد:
الف - جامعه نسبت به هشدارهای مسئولان بیتوجه است چرا که تجربههای قبلی نشان داده است که چنین هشدارهایی صرفاً برای حساس کردن افکار عمومی بوده و جدی نبوده است. به عبارت دیگر مردم بارها با چنین هشدارهایی مواجه شدهاند ولی هیچ کدام از اتفاقاتی که مسئولان وقوعش را هشدار داده بودند، در عمل رخ نداده است. به همین خاطر حساسیت افکار عمومی نسبت به این قبیل هشدارها کاهش یافته است. یکی از دلایل این شرایط نامعلوم بودن راهبرد مسئولان در انتقال اطلاعات به جامعه است. به عبارت دیگر هنوز وحدت رویهای بوجود نیامده است که براساس آن مشخص شده باید برای جلب همکاری و حساسیت جامعه، شرایط بحران را به مردم اطلاع داد یا برای پرهیز از ایجاد تنش باید از تشریح شرایط بحران برای جامعه خودداری کرد؟
همین نامشخص بودن راهبرد، مسئولان را گرفتار تضاد در تصمیمات و گاه سخنان میکند. به عنوان مثال تا همین چند هفته قبل و با وجود اینکه مسئولان شرایط امروز را پیشبینی میکردند ولی برای از ایجاد نگرانی در جامعه دائماً هرگونه جیرهبندی آب را نامحتمل میدانستند و تکذیب میکردند. حال نتیجه چنین ناهماهنگیهایی، تعمیق و گسترش بحران و گریزناپذیر شدن جیرهبندی در پائیز شده است.
ب - مردم خود را در افزایش مصرف آب مقصر نمیدانند. به دیگر سخن اکثریت قریب به اتفاق مردم چنین تصور میکنند که دولت با وجود دریافت انواع و اقسام پولها در قالب آبونمان و... باز هم از مردم انتظار دارد که در مصرف صرفهجویی کنند. گذشته از صحت و سقم این تصور، واقعیت این است که میزان هدرروی آب در شبکه توزیع بسیار بیشتر از مقداری است که مسئولان معتقدند با صرفهجویی آن توسط مردم، بحران پشت سر گذاشته میشود.
بنابر برخی گزارشهای رسمی حدود 20 درصد آب تصفیه شده در شبکه توزیع هدر میرود و این درحالی است که تا چندی قبل مسئولان تأکید داشتند تنها با صرفه جویی 25 درصدی، مشکل کم آبی حل خواهد شد. فرسودگی شدید شبکه لوله کشی و توزیع آب که به علت سیاستهای نادرست دولتهای نهم و دهم در قیمتگذاری، امکان ترمیم آن از بین رفته بود، باعث شده است بخش قابل ملاحظهای از آب در مسیر توزیع هدر رود. بنابر این اگرچه این تصور که با بهای پرداختی توسط مردم باید مشکلات کمبود آب توسط دولت حل شود، تصور نادرستی است اما از این واقعیت هم نباید غفلت کرد که جامعه هزینه سیاستهای نادرست گذشته را پرداخت میکند.
ج - این یک واقعیت تلخ است که فرهنگ مصرف در جامعه ایران به شدت نادرست، غیربهینه و اسرافکارانه است. عوامل مختلفی در پیدایش و تقویت این فرهنگ اشتباه نقش داشته و دارند ولی در این میان نقش عامل قیمتی از همه پررنگتر است. تجربه ثابت کرده است که تا زمانی که مصرف کننده بهای واقعی و مطابق با ارزش کالا و خدمتی را که دریافت میکند، نپردازد حساسیت لازم را در نوع و مقدار مصرف آن نخواهد داشت. مثال بنزین در کشور ما بسیار گویا است، مصرف آب نیز از این قاعده مستثنی نیست. ارزان بودن بیش از حد بهای آب در کشور طی سالهای متمادی سه پیامد ناگوار داشته است. اول اینکه حساسیت عمومی در میزان مصرف به شدت کاهش یافته است و همین مسئله زمینه ایجاد و گسترش فرهنگ نادرست مصرفی را فراهم آورده است. دیگر اینکه دولت هر روز و هر سال ناگزیر از اختصاص یارانه بیشتری برای پر کردن فاصله قیمت تمام شده آب با بهای دریافتی از مصرف کنندگان شد و همین روند امکان سرمایهگذاری برای ترمیم شبکه انتقال و... را کاهش داد تا حدی که فرسودگی این شبکه درحال حاضر باعث هدر رفت میزان زیادی از آب میشود. و پیامد آخر اینکه همان رویکردی که مانع افزایش قیمت و واقعی شدن بهای آب برای مصرف کنندگان بود زمینه را برای بهرهمندی بیشتر طبقه فرادست جامعه از آب ارزان قیمت فراهم آورد.
میزان و نوع مصرف آب در طبقه فرودست و متوسط جامعه مشخص و محدود است ولی طبقه فرادست جامعه با استفاده از همان آب ارزان قیمت، استخرهای شخصی خود را پر، باغچههای وسیعشان را آبیاری و خودروهای متعددشان را تمیز میکنند! اکنون هم در صورت جیرهبندی آب، این طبقه فرودست و متوسط جامعه است که فشار اصلی را تحمل خواهد کرد. آیا دولت که باید مجری عدالت باشد، وظیفهای در قبال این بیعدالتی ندارد؟! آیا طبقه مستضعف جامعه همواره باید هزینه پرخوریها و مصرف کردنهای بیحد و حصر طبقه مستکبر را بپردازد؟! حل این معضل که امروز حتی به آب هم کشیده شده، وظیفه حتمی دولت است.
رسالت:بازخوانی سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش
«بازخوانی سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سید مسعود علوی است که در آن میخوانید؛سال تحصیلی 94 -93 آغاز شد. نظام تعلیم و تربیت در افق 1404 قرار است زمینه ساز جامعه جهانی عدل مهدوی و برخوردار از توانمندی های تربیتی ممتاز در تراز جمهوری اسلامی ایران باشد. قرار است در افق 1404 نظام تعلیم و تربیت ما برخوردار از مربیان و مدیران مؤمن و آراسته به فضایل و اخلاق اسلامی، عامل به عمل صالح، تعالی جو و تحول آفرین، انقلابی، آینده نگر، عاقل، متعهد، امین و بصیر باشد.
بر اساس این چشم انداز، مدرسه جلوه ای از تحقق مراتب حیات طیبه، کانون عرضه خدمات و فرصت های تعلیم و تربیت،
زمینه ساز درک و اصلاح موقعیت توسط دانش آموزان و تکوین و تعالی پیوسته آنان بر اساس نظام معیار اسلامی باشد. اهداف کلان در فصل پنجم سند تحول بنیادین آموزش و پرورش دیده شده است؛ اولین آن تربیت انسانی موحد و مؤمن و معتقد به معاد و آشنا با مسئولیت های خود در برابر خدا، طبیعت و دیگران است، و آخرین آن کسب موقعیت نخست تربیتی در منطقه و جهان اسلام و ارتقای فزاینده جایگاه تعلیم و تربیتی ایران در سطح جهان است.
نزدیک به ده سال است که از عمر سند چشم انداز بیست ساله جمهوری اسلامی ایران می گذرد. جا دارد این سئوال مطرح شود که مأموریت ها و مسئولیت های آموزش و پرورش و آموزش عالی در این سند چه بوده و چه قدر پیشرفت داشته ایم؟
قرار است تربیت یافتگان ما در نظام آموزش و پرورش؛
الف- دین اسلام را حق دانسته و آن را به عنوان نظام معیار، بشناسند.
ب- از دانش های پایه و عمومی سازگار با نظام معیار اسلامی و توان و تفکر و درک کشف پدیده ها برخوردار باشند.
ج- دارای حد اقل یک مهارت مفید برای تأمین معاش حلال خود باشند.
د- درک درستی از بهداشت فردی و اجتماعی و مسائل زیست بومی طبیعی و شهری و... داشته باشند.
و...
قرار است تربیت یافتگان ما در نظام آموزشی و پرورشی جدید، درک عمیقی از تربیت و آداب اسلامی داشته باشند و بر این اساس، اعتقاد و التزام عملی به ارزش های اسلامی در آنها تقویت شود. مبتنی بر این ایده، برنامه های درسی، مورد بازنگری و اصلاح قرار گیرد و جنبه های اخلاقی، فرهنگی و تربیتی در آن دیده شود.
همچنین ساز و کارهای لازم برای تقویت آداب و سبک زندگی اسلامی - ایرانی در تمام ساحت های تعلیم و تربیت به عنوان یک رویکرد حاکم در فرایند طراحی، تدوین و اجرای
برنامه های درسی و آموزشی دیده شود. قرار بوده ظرفیت های دیگر مانند مساجد، کتابخانه ها، منابع آموزشی، شبکه ملی اطلاعات و ارتباطات و کانون های مذهبی در این ارتباط دیده شود. قرار بوده تربیت یافتگان ما در آموزش و پرورش، مروج فرهنگ حیا و عفت و حجاب در جامعه ما باشند و از این زاویه، محتوای برنامه های درسی مورد بازبینی قرار گیرد.
قرار بوده تقویت بنیان خانواده در این میان دیده شود، درس مدیریت و سلوک مناسب خانواده به جدول برنامه درسی دوره متوسطه در تمام رشته ها برای تمام دانش آموزان، دیده شود. قرار بوده تنوع بخشی به محیط های یادگیری در فرآیند تعلیم و تربیت رسمی عمومی، مورد عنایت قرار گیرد. قرار بوده سطح برخورداری از فرصت های تعلیم و تربیت با کیفیت مناسب با توجه به
تفاوت ها و ویژگی های دختران و پسران در مناطق مختلف کشور، یکسان و نسبت به تأمین آن اقدام شود.
قرار بوده اصول حاکم بر برنامه درسی تربیت معلمین، بازتنظیم شود و با تأکید بر کارورزی و انطباق سطح شایستگی های حرفه ای معلمین در سطح ملی و جهانی با مقتضیات الگوی برنامه درسی در نظام تعلیم و تربیت و طراحی سیاست های مناسب برای ارتقای شیوه های جذب، تربیت و نگهداشت معلمین در آموزش و پرورش، به صورت جدی صورت گیرد. تحولات نظام آموزش و پرورش در جهان، رصد شود و این نظامات را در چارچوب نظام معیار اسلامی ببینیم.
قرار بوده رفاه نیروی انسانی و برخورداری فرهنگیان از یک زندگی خوب و عزتمند، از طریق بهینه سازی نظام پرداخت ها پیگیری شود. همچنین تسهیلات و امتیازات مناسب برای جذب و نگهداشت نیروهای کارآمد، فراهم شود. قرار بوده «تغییر و نوآوری» در نظام تعلیم و تربیت و ارتقای کیفیت فرآیند تعلیم و تربیت با تکیه بر استفاده هوشمندانه از فناوری های نوین، مورد توجه باشد و از طریق بازنگری و بازمهندسی ساختارها و رویه ها و روش ها، این اهداف دنبال شود.
اکنون باید دید کادر جدید وزارت آموزش و پرورش در دولت یازدهم که یک سال از خدمت خود را در عمر چهار ساله دولت سپری کردند، در اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش چه کرده اند؟ مجلس به عنوان ناظر بر اجرای قوانین، چه تصویری از این اجرا در دولت دارد؟ آیا فرزندان ما در خطی که در سند چشم انداز برنامه بیست ساله و نیز سند تحول بنیادین آموزش و پرورش ترسیم کرده است، تعلیم و تربیت می یابند؟
آنچه که در محیط های علمی و آموزشی و جامعه تحت تأثیر این محیط ها می گذرد، تصویری مبهم از انجام این مأموریت می دهد. باید دید گزارش ها و آمار و ارقام در این باره چه می گویند؟
آنچه در این مقال از سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش مورد بازخوانی قرار گرفت، بخشی از این سند تاریخی و مهم است. ما برای مدیران آموزش و پرورش جهت انجام این مأموریت خطیر، دعا می کنیم.
سیاست روز:گاو مست خودزنی خواهد کرد
«گاو مست خودزنی خواهد کرد»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در ان میخوانید؛آمریکاییها در معادلات و محاسبات خود بسیار گیج میزنند. نمیدانند چه کنند؟!رفتارهای سیاسی و رسانهای آنها شاید در ظاهر دقیق، برنامهریزی شده و آگاهانه جلوه دهد، اما عمق آن، استیصال و درماندگی است.
مدودوف، نخستوزیر روسیه، یکبار گفته بود، «رفتار غرب در خاورمیانه مانند یک گاو در چینی فروشی است.» اما این جمله را اینگونه مینویسیم که «رفتار آمریکا در دنیا مانند یک گاو مست در چینیفروشی است.» اما برای مهار این گاو که همه چیز را ویران میکند، یک گاو باز ماهر و کارکشته نیاز است.
آمریکاییها هر گاه در موردی دخالت کردهاند، ویرانهای و بحرانی درست کردهاند و آنگاه آواره ماندهاند که چه کنند؟ دخالتهای آنها در هر کشوری فاجعهای آفریده است. افغانستان، عراق، سوریه و ... نمونههای روشنی از این دخالتها است.
آمریکا خودش هم نمیداند که چه میخواهد و چه میکند. این نادانی، بحرانهایی را ایجاد کرده است.
نظم نوین جهانی که آمریکا مدعی آن است، با چنین اقداماتی پیاده نخواهد شد. کدخدایی آمریکا دیگر رنگ باخته و نمیتوان آن کشور را به عنوان منادی صلح و دوستی دانست. هر چند از آغاز پیدایش این کشور که تاریخ و فرهنگ پایدار و ریشهای هم ندارد، هر آنچه از این کشور بیرون زده است، جنگ و خونریزی و تجاوز و غارت بوده است.
اما این گاو مست و خرابکار، مهارکنندهای قوی دارد که در بسیاری از تحولات و معادلات از سرکشی و خرابکاری آن، جلوگیری کرده است.
جمهوری اسلامی ایران که اکنون به عنوان کشوری بزرگ و تاثیرگذار در معادلات منطقهای و جهانی است، به خوبی توانسته است با عقلانیت و منطقی که در حاکمیت و مردم آن وجود دارد، علاوه بر این که از انجام برخی اقدامات بحرانزای آمریکا جلوگیری کند، اثبات کند که دیگر زمان یکهتازیهای سیاستهای امپریالیستی به سر آمده است.
جهان تکقطبی با کدخدایی آمریکا در نظم نوین جهانی، رویایی است که هیچگونه امیدی به وقوع آن نمیرود و با ظهور قدرتهایی همچون جمهوری اسلامی ایران با پشتوانه اسلامی و مردمی، میرود تا هر چه بیشتر اضمحلال کشورهایی همچون آمریکا را تسریع کند.
برخی تحلیلگران و کارشناسان سیاسی، شاید اعتقاد داشته باشند که افول قدرت آمریکا غیرممکن است. آنها شاید همچنان اعتقاد داشته باشند که، آمریکا همچنان آقای دنیا است و رهبری جهان را برعهده دارد. اما به این نکته هم باید توجه داشت که این کشور با آن همه رجزخوانیها و قدرت نماییها، حتی توان بیرون آمدن از بحرانهایی که خود ایجاد کرده است، ندارد.
شاید بخشی از هدف آمریکا ایجاد و ماندگاری یک بحران در یک منطقه باشد، اما راهحل بیرون آمدن از آن بحران هم نیازمند برنامه و سیاستی است که پایان دهنده آن به سود ایجاد کننده آن باشد.
دخالتهای بیجای آمریکا در همه امور دنیا بسیار است. نمونه آن بحران اوکراین، موضوع هستهای ایران، سوریه و افغانستان همه مؤید آن است. در موضوع هستهای آمریکا خود را محور مذاکرات قرار داده است. این محوریت قرار دادن باعث شده تا این موضوع تاکنون به درازا بکشد.
با سیاستهایی که آمریکا در جریان مذاکرات هستهای دنبال میکند، امیدی هم به نتیجه مذاکرات نیست. اگر چنین شود که گمان هم همین است، یک شکست دیگر در حل بحرانی است که آمریکا خود آن را به وجود آورده است. تبعات شکست مذاکرات هم بیشتر دامن آمریکا را خواهد گرفت و به دنیا ثابت خواهد شد که کاخ سفید توانایی حل هیچ موضوعی را ندارد و اتفاقاً گره بیشتری بر مسائل میزند.
شکست مذاکرات تبعاتی برای ایران نخواهد داشت، چرا که در صورت چنین اتفاقی، وضعیت فعالیتهای هستهای ایران به حالت سابق باز میگردد و تحریمهایی که آمریکا غیرقانونی و یکجانبه علیه ایران اعمال کرده است، قابلیت بازگشت نخواهد داشت، چون با وضعیت تحولات دنیا، از جمله جنگ سردی که میان روسیه و آمریکا از سر گرفته شده است، قابلیتهای آمریکا و غرب را برای فشار بیشتر علیه ایران از بین میبرد.
آمریکا شاید به یک توافق با ایران نیاز داشته باشد، اما در صورت تحقق این توافق،اعتماد و اطمینانی را نمیتوان به سردمداران آمریکا داشت چرا که سیستم حکومتی این کشور، ضمن این که تحت لوای صهیونیستها قرار دارد، با تغییر رئیسجمهور و حزب حامی آن، روش جانشین اوباما تغییر میکند، تغییر رئیسجمهور، تغییر سیاستها را هم به دنبال خواهد داشت و امیدی به پایبندی آمریکا نسبت به توافق هستهای هم نخواهد نبود.
از نظر آمریکاییها یک توافق خوب در موضوع هستهای ایران، توافقی است که در آن شکست تهران رقم بخورد و واشنگتن پیروز این نبرد باشد چون در قاموس آمریکاییها، عقل و منطق جایگاهی ندارد و همین موضوع روند سقوط آمریکا را سرعت بخشیده است. این گاو مست پس از چندی خودزنی خواهد کرد.
وطن امروز:صدور اخطار دو قوه دولت و حریم خصوصی
«صدور اخطار دو قوه دولت و حریم خصوصی»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم محمدعلی معین است که در آن میخوانید؛اعلام ضربالاجل معاون اول قوه قضائیه به وزارت ارتباطات به منظور «بسترسازی»، «کنترل اطلاعاتی» و «فیلترینگ محتوایی- موضوعی» ابزارهای نوین ارتباطی و شبکههای اجتماعی زنگ خطری است که پیش از این «وطن امروز» تلاش داشت صدای آن را به واسطه انتشار مجموعهای از مقالات علمی به گوش مدیران دولت برساند. نقض حاکمیت جمهوری اسلامی در فضای سایبر به اندازهای وسیع است که دولتمردان کشور حتی از میزان تخلفات صورت گرفته در آن نیز مطلع نیستند! هرچند در نامه هشدارآمیز حجتالاسلام و المسلمین محسنیاژهای به صورت واضح به «انتشار گسترده محتوای مجرمانه و ارتکاب انواع جرائم علیه عفت و اخلاق اسلامی و امنیت عمومی، بالاخص انتشار وسیع مطالب موهن علیه بنیانگذار جمهوریاسلامی در شبکههای اجتماعی نظیر واتسآپ، وایبر و تانگو توسط دولتهای معاند نظام جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور» اشاره شده اما حقیقتا برای درک عمق فاجعهای که در میانه ضعف عملیاتی وزارت ارتباطات در حال رخ دادن است، نیازمند جستوجوی دقیقتر در امکانات محیط مرزستیز و قانونگریز سایبر هستیم.
انتشار اخبار غیرواقعی و انواع شایعات بیپایه و اساس با هدف اجرای آخرین تکنیکهای عملیات روانی همزمان با ارسال بستههای انبوه پیامها و مطالب مغایر با فرهنگ و اخلاق ایرانی- اسلامی در شبکههای ارتباطی نوظهور، بدون برنامهریزی و ورود بهنگام دولت به منظور ساماندهی قانونی به این فضا، نشان از آن دارد که نقشه «اشغال سایبری ایران» توأم با تاجگذاری بیگانگان در خاک کشورمان حقیقتا به مرحله خطرناکی رسیده است.
حتی بیدغدغهترین کشورهای جهان در حوزه فرهنگ نیز با هدف صیانت از «حریم خصوصی شهروندان» خود در زیستبوم جهانی به جنگ با طلایهداران دنیای مجازی جدید با مشابهسازی ملی- بومی برخاستهاند. برخلاف آنچه امروز در کشور ما تبلیغ میشود فضای سایبر در شرایط فعلی به هیچ عنوان از قابلیت تبادلات چندجانبه برخوردار نیست. حذف انواع و اقسام گروههای حامی ایدههای متفاوت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی از فضای سایبر بدون ارائه دلایلی برآمده از منطقی جهانی خود نشانهای بزرگ و قابل ردیابی از ظهور قدرتی بیبدیل و شراکتناپذیر در قلمرو حکمرانی جهان جدید است.
در این میانه مغشوش و حاکمیتگریز متاسفانه برخی مدیران جامعه ایرانی با ژست «جهانوطنی» در حالی در استقبال از فضای قانونستیز جدید آغوش گشودهاند که صیانت از حریم خصوصی شهروندان در برابر زیادهخواهی آشکار اطلاعاتی بیگانگان و دشمنان وظیفه قانونی آنان است.
این مهم نیست که آحاد جامعه ایرانی از اهمیت بستههای اطلاعاتی که در ذیل استفاده از خدمات شبکههای رایگان ارتباطی چون واتسآپ، وایبر، تانگو و امثالهم به مدیران این مجموعهها «هدیه» میکنند مطلع هستند یا خیر! بلکه اهمیت ماجرا در این است که چطور دولت جمهوری اسلامی که طبیعتا به سبب بهرهمندی از اتاقهای فکر مملو از متخصصان، بر مخاطرات چنین تبادل یکطرفه اطلاعاتی اشراف دارد تن به استثمار جامعه خودی میدهد؟!
آیا وزیر ارتباطات جمهوری اسلامی هنوز مطلع نشده است که برنده هر جنگ اقتصادی، سیاسی و امنیتی کشوری است که از جامعه حریف «اطلاعات» جزئی و کلی بیشتری داشته باشد؟! در پایان این پروسه ضدامنیتی گسترده، جمهوری اسلامی با هزینهکرد میلیارد دلاری نیز نخواهد توانست اطلاعات از دست رفته را به صندوقچه حاکمیت بازگرداند و علاوه بر آن تلاش برای مبارزه با تغییرات فرهنگی و اجتماعی رخ داده نیز نیازمند صرف دستکم دهها سال زمان خواهد بود.
مردم نیازمند سرویسهای جدید ارتباطی هستند و این نیازی نیست که با دعوت جوانان و سایر اقشار به صبوری و تهذیب نفس در برابر هجمه اطلاعاتی بیگانگان قابل مدیریت باشد. شاید اگر وزیر محترم ارتباطات به جای تن دادن به بازیهای کودکانه برخی معاونان و مشاوران، برنامهریزی برای ساخت و راهاندازی ابزارهای بومی نوین ارتباطی را در رقابت با نرمافزارهای دشمن پیش از این آغاز کرده بود امروز به صورت مکرر در برابر اخطارهای قانونی قوای مقننه و قضائیه شرمنده نمیشد.
شاید اگر وزارت اطلاعات تلاش بیشتری برای اغنای مدیران دولت در حوزه ارتباطات به خرج داده بود امروز با مخاطرات کمتری در حوزه مدیریت شایعات و اخبار ضدامنیتی رایج در فضای ارتباطی کنترل نشده دست به گریبان بود. اندکی سهلانگاری بیشتر اقتصاد کشور را نیز درگیر جنگهای ارتباطی جدید خواهد کرد.
مروری کوتاه بر انگیزههای رقابتی سایبری کشورهای همپیمان، خود دلیلی قابل اتکا بر این مدعاست. طبیعتا آمریکاییها با آلمان و فرانسه و حتی چین و روسیه نسبت به حاکمیت جمهوری اسلامی تقابل سیاسی- امنیتی کمتری دارند اما در حوزه امنیت اقتصادی همه شرکتهای همرده در کشورهای یادشده درگیر رقابتی نفسگیر برای فتح بازارهای جهانی هستند. در چنین فضایی بازخوانی اخبار دستبردهای سایبری تیمهای چینی و آمریکایی به مخازن اطلاعاتی کلان شرکتهای تجاری که دو کشور را تا مرز بروز جنگ در فضای حقیقی نیز پیش برد، «شاید» هشدارآمیز تلقی شود.
تلاش برای تامین زیرساختهای بومی توأم با ارائه سرویسهای مشابه با کارایی بهتر و بیشتر نسبت به نرمافزارهای سادهای همچون وایبر و واتسآپ اولین و موثرترین قدم در مسیر اصلاح رویه ضدحقوقی فعلی دولت در تقابل با نیازهای اساسی مردم است. شایسته نیست دولتی که با شعار احقاق «حقوق شهروندی ملت» روزگار میگذراند تا این اندازه نسبت به دزدی اطلاعات جامعه خودی و نقض حریم خصوصی مردم در فضای جهانی بیتوجه باشد و در ذیل شعار «جهانوطنی» برخلاف همه مدیران جهانی راه را برای تفوق قطعی بیگانگان بر مرزهای کشور بگشاید. در غیر این صورت طبیعتا دستگاههای دیگری همچون قوه قضائیه و قوه قانونگذاری، ناچار به ورود به حوزهای خواهند بود که صیانت از آن در وهله اول برعهده دولت است. دولت ناچار است میان «بیقانونی فعلی در حوزه ارتباطات» و عمل به شعارهای قانونی خود در حوزه
حمایت:دفاع مقدس الگوی توانمندی ایران در منطقه
«دفاع مقدس الگوی توانمندی ایران در منطقه»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم دکتر هاشم پوریزدان پرست است که در آن میخوانید؛در آغازین روزهای هفته دفاع مقدس بار دیگر دستاوردهای چشمگیر نظام جمهوری اسلامی در زمینههای نظامی و دفاعی، همچون گذشته دیدگان جهانیان را به غیرت و همت جوانان این مرز و بوم که در فضای تحریمهای گسترده و تنگنای امکانات توانستند برای توسعه و پیشرفت کشور توانمندیهای گوناگون نظامی را برای صیانت از امنیت ملی و منافع ملی به نمایش بگذارند، جلب نمود. انعکاس گسترده دستاوردهای نظامی در روزهای اخیر با وجود تشدید تهدیدها از سوی نظام سلطه، بیانگر نکات قابل تأملی است که به برخی از آنها اشاره میگردد. قبل از شروع بحث اصلی، نگاهی کوتاه به شرایط ایران در آغاز جنگ ضروری است.
در روزهای ابتدایی جنگ، ایران دارای ارتشی منسجم نبود چراکه برخی عناصر خودفروخته به ارتش خیانتهایی کرده بودند و نیز تصفیهای که در درون ارتش صورت گرفته و عناصر خائن محاکمه شده بودند و همچنین تعدادی از آنها متواری بودند. با توجه به مجموع این شرایط، عراق طمع حمله به ایران را در ذهن خود پرورش داده بود. از سوی دیگر تمامی سلاحهای ما وارداتی بودند. لذا وابستگی تسلیحاتی به خارج معضل دیگری بود که سازمان نظامی ایران را زمینگیر میکرد. تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، ارتش ایران با 43 هزار مستشار نظامی خارجی اداره میشد. ارتش و ارتشیان فاقد هرگونه مجال و امکان ابتکار و مانور نظامی بودند.
تنها تجربه نظامی برون مرزی آنها نیز سرکوب قیام ظفار عمان بود. در این شرایط سازمان نظامی ایران وارد جنگی وسیع و دشوار شد. در یک سال اول جنگ راهبرد نظامی ایران مقابله با پیشروی ارتش عراق بود. بعد از اتمام دوران بنیصدر در ایران و از سال دوم به بعد نیروهای نظامی ایران اعم از ارتش، سپاه و بسیج با همکاری مشترک در راستای آزادسازی خاک کشور اقدام کردند. این دوره، آغاز وزش نسیم به کارگیری استعدادها، نبوغها و ابتکارات برای ساخت سلاح و مهمات در ساختار نظامی ایران بود. این روند از موارد بسیار ساده شروع شد و بعدها آنچنان به صورت اعجابانگیز شتاب گرفت و به پیش رفت که در ادامه جنگ، شیوهها، تاکتیکها، ابزارها و سلاحهای بسیار جدیدی به کار گرفته شد.
وجود ساختاری به نام جهادسازندگی در جنگ، پشتیبانیهای گوناگونی اعم از سدسازی، پل سازی، اسکلت سازی، ساخت پلهای ابداعی و ابتکاری برای اولین بار در دنیا و ساخت سلاحها و موشکهای جدید باعث شد تا نیروهای نظامی ایران با این پشتیبانیها، از روحیه و نیرویی مضاعف برای ادامه نبرد با دشمن بعثی بهرهمند شوند. این روند باعث خلق ابتکارات عظیمی در دفاع مقدس شد. روندی که تاکنون تداوم داشته و دارد. عبور از رودخانهای مواج و خروشان مانند اروند با عرض حدود 800 متر، با جذر و مدّی بسیار بالا در حدی که در روز حدود 4 متر ارتفاع آب تغییر میکرد، با ساحلی بسیار متفاوت در روز و شب؛ این تنها اندکی از میزان بسیار بالای موانع فراروی رزمندگان اسلام در نبرد حق علیه باطل بود. اما آنها با الطاف الهی و با همت و غیرت به سلامت از این موانع گذشتند. همچنین پل کائوچویی و 13 کیلومتری جزیره مجنون یا پل اروند با شرایطی که ذکر آن رفت گوشهای از این ابتکارات جنگ بود که با خود تجربیات گرانسنگی را برای ایران به همراه آورد که با مدد از این تجربیات توانستهایم در مقابل دشمنان بایستیم و حتی با صدور آنها به نیروهای مقاومت منطقه، محوری را علیه دشمنان و سلطهگران ایجاد کند.
اینها بخشی از دستاوردهای عظیم دفاع مقدس برای ایران اسلامی است. ابتکاراتی در زمینههایی همچون راهبردهای دفاعی و نظامی و بسیج نیروهای مردمی در جنگ از دیگر این دستاوردهای دفاع مقدس است. اینها بیشتر دستاوردهای نرمافزای دفاع مقدس است. اما علاوه بر اینها، دفاع مقدس دستاوردهای سخت افزاری بی شماری نیز داشته است. ساخت سلاحها، موشکها، هواپیماهای جنگنده، ناوچههای رزمی، بالگردها، زیردریاییها، اژدرها و اخیرا پهپادهای پیشرفته از جمله دستاوردهای سخت افزاری دفاع مقدس است. هیچ کدام از این سلاحها و ابزارهای جنگی را کشورهای خارجی به ما ندادند. مجموع اینها حاصل ابتکارات داخلی است.
این پیشرفتهای قابل اعتنا در حوزه صنایع دفاعی ثابت نمود جمهوری اسلامی با وجود موج تحریمها از سوی بیگانگان، بویژه صدور چند قطعنامه شورای امنیت و تحریمهای یکجانبه آمریکا و اتحادیه اروپا، توانسته است با بی اعتنایی به آنها و با اتکا به توانمندیهای بومی خود، برای حفاظت از مرزهای کشور در مقابل تهدیدهای احتمالی دشمنان به ابزارهای مدرن نظامی دست یابد. امروز ایران اسلامی توانسته است که قدرت خود را در منطقه به رخ جهانیان بکشاند و به قدرت اول منطقه تبدیل شود. تلاشهای جدید جمهوری اسلامی نشان داد یک ملت میتواند با اتکا به توانمندیهای بومی خود به استقلال و خودکفایی دست پیدا کند. اکنون زمان وابستگی دولتها به قدرتهای استعماری سپری گردیده است و دیگر مانند گذشته نمی توان با ایجاد محدودیت، یک کشور را از دستیابی به هدفها و پیشرفتهای صنعتی و نظامی بازداشت. ایران اسلامی با این موفقیتها عنصر الهامبخش برای کشورهای منطقه را تقویت و ثابت کرد که اگر دولتهای اسلامی و جهان سوم با اعتماد به نفس مسیر مستقل از بیگانگان را در پیش بگیرند، میتوانند بدون حمایت مستکبران هویت مستقل اقتصادی، نظامی و علمی خود را به جهانیان ثابت کنند.
جمهوری اسلامی توانست در سایه موفقیتهای جدید بر عظمت و اقتدار خود در عرصه مناسبات منطقه ای و جهانی بیفزاید و بیگانگان نیز به جایگاه کشور ما با عنایت به دستاوردهای جدید معترف هستند. امروز یکی از مؤلفههای قدرت، پیشرفتهای چشمگیر صنایع نظامی به عنوان متغیر تابعی از دستاوردهای علمی است. همین موضوع سبب گردیده تا قدرت چانه زنی در حوزه دیپلماتیک افزایش یابد و از این منظر دستگاه دیپلماسی بتواند از موضعی قویتر منافع ملی را تعقیب کند. این نکته راهبردی را نیز باید در نظر داشت که پیشرفتهای نظامی به علت اینکه بالاترین سطوح دانش در آنها به خدمت گرفته میشوند میتواند پشتیبان سایر پیشرفتهای علمی باشد.
امروز انقلاب اسلامی این مهم را به جهانیان عرضه و نشان داده است که چگونه یک ملت میتواند بدون تکیه به بیگانه، در جاده پیشرفت قرار بگیرد؛ حقیقتی که برای نظام سلطه، تلخ و ناخوشایند است. دستاوردهای اخیر در صنایع بویژه صنعت نظامی، این واقعیت را در تحلیلهای سیاسی و نظامی صاحبنظران ثابت میکند که مواضع مقامات کشورمان که همواره دشمن را از هرگونه حماقت، یعنی تعرض به مرزهای جمهوری اسلامی بر حذر میداشتند از عقبهای برخوردار بوده است؛ چنان که در روزهای اخیر بخشی از آن به عرصه رسانهها کشیده شد. در واقع، اظهارات مقامهای ایرانی را نمیتوان با ادبیات جنگ روانی تعبیر نمود، بلکه بیانگر واقعیتی است که در صورت عملی شدن تهدیدها، میتواند دشمن را از تصمیم خود پشیمان نماید.
البته باید به این موضوع اذعان نمود که توانمندیهای نظامی جمهوری اسلامی برای هیچ کشوری تهدید محسوب نمیشود، بلکه دکترین دفاعی جمهوری اسلامی بر اساس بازدارندگی پایه ریزی گردیده است. بنابراین، آنچه به عنوان موفقیتهای علمی، صنعتی و نظامی برای جمهوری اسلامی که بویژه در هفته دفاع رسانهای می شود، تبلور تلاشهای فرزندان این کشور است که برای پیشرفت سرزمینشان با اهتمام به آرمانهای بنیانگذار جمهوری اسلامی و پیروی از منویات رهبر انقلاب عملیاتی شده است.
شرق:مورد عجیب روحانی - کامرون
«مورد عجیب روحانی - کامرون»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم صادق زیباکلام است که در آن میخوانید؛هرطور که به دیدار روحانی با نخستوزیر انگلستان بنگریم، از این واقعیت نمیتوان گریخت که این دیدار، بیتردید، ملاقاتی تاریخی خواهد بود. برای نخستینبار پس از پیروزی انقلاب اسلامی، رییسجمهور ایران با نخستوزیر انگلستان دیدار میکنند. شواهد و قراین موجود، حکایت از آن دارند که دیدار دارای اهمیت بالایی است. هر دو طرف بر ضرورت حل مساله هستهای ایران تاکید دارند. هر دو طرف روی اهمیت مبارزه با جریانات خشونتگرای مذهبی در منطقه از جمله داعش و نقش مستقیم و غیرمستقیم ایران در این مبارزه متفقالقول هستند و به احتمال خیلی زیاد، هر دوطرف برای بازگشایی کامل سفارت طرفین در خاک یکدیگر نقطهنظرات مثبتی ارایه خواهند داد. جزییات مذاکرات و تماسهای میان دو کشور البته که دارای اهمیت است اما مهمتر از مفاد مذاکرات میان روحانی و «کامرون»، تبعات سیاسی این دیدار تاریخی است. واقعیت این است که میان «واشنگتن» و «لندن»، انسجام سیاسی عمیقی وجود دارد. این انسجام بهلحاظ تاریخی همواره میان آن دو کشور بوده و از فردای جنگ جهانی دوم، جدای از ابعاد تاریخی، یک بعد سیاسی بینالمللی مستحکم پیدا کرده است.
درواقع، کمتر موردی را میتوان ظرف 70سال اخیر به یاد آورد که «واشنگتن» و «لندن»، پیرامون موضوعی بینالمللی با یکدیگر اختلاف نظر داشته باشند. مهم هم نبوده که در انگلستان محافظهکاران بر سر قدرت بودند یا حزب کارگر یا در «کاخسفید»، جمهوریخواهان ساکن بودهاند یا دموکراتها. هر دو کشور نیز به یک اندازه با کشور ثالث در دشمنی بودهاند و هردو به یک اندازه با کشور سوم، دوستی و مراوده داشتهاند. مخالفت با صدام و حمله به عراق، مخالفت با دخالت نظامی در سوریه علیه «بشار اسد»، همراهینکردن با «تلآویو» در عملیات نظامی علیه فلسطینیها در «غزه»، ایستادگی علیه روسیه در اوکراین و موضعگیری اخیر علیه «داعش» و موارد مهم بینالمللی دیگر، نمونههایی از آن است. این قاعده کلی درخصوص ایران هم ساری و جاری است. بگذارید صورتمساله را به شکل دیگری تعریف کنیم. اگر زمینههای توافق تهران و واشنگتن فراهم نشده بود، در عمل، غیرممکن میشد که بلندپایهترین مقام کشور انگلستان با رییسجمهور ایران دیدار و گفتوگو میکرد. البته، ممکن است برخی از مخالفان تنشزدایی ایران و ایالاتمتحده، ما را متهم کنند که به ملاقات نخستوزیر انگلستان و رییسجمهور ایران، بیش از حد، خوشبین شدهایم. آنان تلاش خواهند کرد تا هرطور شده بر موانع ملاقات احتمالی «اوباما» و روحانی بیفزایند. . اما مساله، نه ذوقزدگی است نه باور به این مساله که تنشزدایی با آمریکا همه مشکلات ما را یکشبه حل خواهد کرد.
از قضا هستند، بسیاری کشورهای دیگر که روابط حتی صمیمانهای هم با ایالات متحده دارند، ولی مشکلات و مسایلشان حل نشده است. نه؛ برای حل مشکلات و مسایلمان نیازمند بهکارگیری دانش، تجربه، خرد جمعی و بالاتر از همه تعقل هستیم. سخن این نیست که تنشزدایی با آمریکا کدام مشکل ما را برطرف میکند، بلکه سوال اساسی آن است که اصرار بر تداوم تنش با «کاخسفید»، چه کمکی به حلوفصل مسایل ایران میکند؟
بههرحال، ملاقات «دیوید کامرون» و حسن روحانی به معنای سبزشدن چراغ مناسبات تهران و واشنگتن نیز خواهد بود. از شکفتن یک گل، البته که بهار نمیشود اما شکفتن یک گل، دستکم طلیعه پایان زمستان روابط میتواند باشد. اگر تا این حد هم خوشبینانه نخواسته باشیم به موضوع نگاه کنیم، پیام ملاقات این دو مسوول ارشد دو کشور، تقویت احتمال دیدار اوباما و روحانی است. هرچند، برای وقوع چنین دیداری، نباید از تاثیرگذاری متغیرهای دیگر هم غافل ماند.
آفرینش:فیلترینگ و بی توجهی به نیازهای جامعه
«فیلترینگ و بی توجهی به نیازهای جامعه»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛ورود هرگونه تکنولوژی و فناوری جدید در جوامع مختلف با توجه به فرهنگ استفاده از آن، محاسن و معایبی به بار خواهد آورد. به طوری که برای برخی از مردم موجب رفاه و پیشرفت میگردد و برای عدهای اسباب تباهی را فراهم میکند. اما در برخورد با این دوگانگی مصرف باید چارهای درخور نیازهای مردم ارائه کرد. امروز در کشور ما اپلیکیشنهایی همچون واتساپ، وایبر، تانگو و... بسیاری دیگر از نرم افزارهای ارتباط جمعی مورد این تناقض رفتاری قرار گرفته است.
امروز بسیاری از مردم ما از این شبکههای اجتماعی برای انجام امورات زندگی خود استفاده میکنند و ارتباطات روزانه آنها در این شبکهها به گونهای تنیده شده که نمیتوان به یکباره دسترسی به آنها را قطع و به بهانه سواستفاده برخی افراد در این شبکهها، آنها را فیلتر کرد.
بسیاری از کاربران این شبکههای اجتماعی به لحاظ اقتصادی نیازمند چنین نرم افزارهای ارتباطی هستند و نبودشان باعث فشارمالی فراوانی به آنها میگردد. بسیاری از دانشجویان ما در خارج از کشور برای ارتباط با خانوادههایشان از این اپلیکیشنها استفاده میکنند و از زیربار هزینههای سنگین تلفن خلاص می شوند. قشر کثیری از فعالان اقتصادی ما نیز برای انجام امورات خود و ارتباطات تجاریشان در داخل و خارج از کشور از این شبکهها استفاده میکنند و به طور کلی سرعت و کم هزینه بودن این خطوط ارتباطی بسیاری از مشکلات مردم را برطرف ساخته است.
اما درمورد سو استفادههای نامناسب که امروز مسولان به موجب آنها قصد فیلتر کردن این شبکهها را دارند، هیچ ارتباطی با کارایی این نرمافزارهای ارتباطی ندارد!. استفاده گسترده از این اپلیکیشنها در سراسر جهان نشان داده است که ابزارهای مناسبی برای رفع نیازهای امروز بشر می باشند. آیا برای تاکید برجنبه منفی استفاده از این شبکهها و فیلترینگ آنها باید گفت که تمام مردم دنیا فاسد هستند که از آن استفاده میکنند؟! این چنین نیست؛ بشر امروز با توجه به نوع نیازها و خواستههای خود از ابزارهای موجود استفاده میکند، و اگر افرادی از این ابزارها درجهت نامشروع بهره میبرند، این دلیلی بر مفسده انگیز بودن ابزارها نیست بلکه نشان دهنده نیت آلوده استفاده کنندگان است!. اگر امروز از طریق این شبکهها به ارزشهای انقلاب جسارت میشود، این به واسطه نیت پلید مسببان این حرکت میباشد وگرنه وایبر و واتساپ که به خودی خود نمیتوانند چنین اقداماتی را طرح و مدیریت کنند!
تیغ جراحی ابزاری است که میتواند در جریان عمل خارج سازی غدد سرطانی از بدن مورد استفاده واقع شود و هم میتواند در قتل و زورگیری و آسیب رسانی به دیگران ازآن استفاده کرد. آیا باید برای جلو گیری از قتل، تولید و استفاده از تیغ جراحی را ممنوع کرد.
مسلماً در فضای مجازی فرصت برای تولید مضامین غیراخلاقی و ضدارزشی بسیار است چون نحوه کنترل و نظارت بر آن کمی سخت است. اما با تمام این اوصاف میتوان متخلفان را شناسایی و با آنها برخورد کرد. اتفاقا مردم نیز از مسولان قضایی انتظار دارند با افراد و گروه هایی که مروج فسادهای اخلاقی در فضای وب هستند برخورد شود تا فرزندان و جوانان آنها به دام این معضلات نیفتند.
هسته اصلی و عامل تعیین کننده در این بحث، موضوع «نیاز» میباشد. اگر امروز مقامات قضایی ما به جای فشار بر وزارت ارتباطات جهت فیلتر کردن این شبکههای اجتماعی، آنها را موظف میکردند تا نظارت و پالایش جدی برنحوه استفاده کاربران داشته باشند و یا نسخههای مشابه این شبکههای ارتباطی را برای کاربران طراحی کنند، امروز هیچگونه حساسیتی برای استفاده از فیلترشکنها نبود و چه بسا متخصصان عرصه آی.تی در کشورمان فرصت مییافتند تا شبکههایی با کارایی بالاتر از وایبر و تانگو ایجاد کنند که قاعدتاً نظارت و دسترسی به اطلاعات آنها بیشتر بود.
شاید بتوان برای مدتی دسترسی جامعه به این گونه شبکهها را مسدود کرد، اما باید پذیرفت که هیچ دیوار و فیلتری نمیتواند از ورود تکنولوژی بین مردم جلوگیری کند. پس بهتراست با ارتقای غنای فرهنگی و اخلاق درجامعه آفات احتمالی استفاده از آن را کاهش دهیم، ویا اینکه خودمان دست به کار شویم و براساس نیازها و خواستههای جامعه برای آنها ابزار درست کنیم. این درست نیست مردم با این شائبه که مسولان برای تضمین درآمدهای مخابرات دست به فیلترینگ میزنند، در به کارگیری از این شبکهها و نسخههای جدیدتر آنها حساس شوند و در آینده نیز به دستاوردهای داخلی اطمینان نداشته باشند. باید برای نیازها و شعور مردم احترام قائل شد...
ابتکار:روحانی، نیویورک و اعتدال
«روحانی، نیویورک و اعتدال»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم آیت قیصربیگی است که در آن میخوانید؛یک سال پیش در چنین روزهایی رییس جمهور اعتدالگرای ایران اسلامی برای اولین بار به سازمان ملل رفت تا پیام ملت ایران اسلامی را که در انتخابات دوریازدهم ریاست جمهوری تبلور یافته بود جهانی کند. در آن زمان که آمریکاییها به همراه متحدانش در فکر نقشه ائتلاف برای جنگ علیه سوریه بودند با سخنرانی تحسین برانگیز روحانی در سازمان ملل همه برنامههای جنگ طلبانه خویش را نقش بر آب دیدند تا مجامع جهانی با چرخشی 180 درجه ای رای به ائتلاف علیه خشونت و افراطی گری دهند. هرچند که در آن روزها زورگویان عالم گوشی شنوا نداشتند و باز راه خود رفتند تا حال که نتوانسته اند بصورتی آشکارا اهداف جنگ طلبانه خویش را پیش ببرند، بتوانند در خفا شروع به تروریست پروری نمایند. آنها با تغییری تاکتیکی اقدام به ناامن کردن مناطق مورد نظر نمودند تا شاید بهانههای لازم را در زمانی دیگر برای مداخله نظامی پیدا کنند. و امروز حدود یک سال از بیانیه ائتلاف علیه جنگ و افراطی گری سازمان ملل میگذرد و متاسفانه در یک سال گذشته هرچند شاهد حضور آشکار جنگ افروزان در منطقه خاورمیانه نبودیم اما افراطی ترین صحنههای طول تاریخ با پدیده داعش در این مناطق رقم زده شده است.
حال آمریکاییها یک بار دیگر سرجای اول خود قرار گرفته اند تا با همان سبک و سیاق همیشگی و البته این بار با پیدا کردن بهانههای لازم که در طول یک سال گذشته خود دست و پا کرده اند، مجوز مداخله نظامی در منطقه خاورمیانه را بگیرند. در چنین شرایطی باز دکتر حسن روحانی عازم سفر به سازمان ملل شده است با این تفاوت که در سال گذشته غربیها در فکر ائتلافی برای جنگ باسوریه بودند و حال در پارادوکسی خودساخته درفکر ائتلافی علیه مخالفان دیروز درسوریه و عراق هستند! با آنکه آمریکاییها در ژستی دیپلماتیک ادعا کرده بودند که در این ائتلاف نیازی به همراهی ایران ندارند اما در عقب گردی تکراری همان طور که بعدها آشکار شد آنها درعمل ملتمسانه از ایران خواسته بودند تا در این بازی ساختگی با آنان همراهی کند ولی ایرانیها با تدبیر و هوشمندی خاصی وارد این بازی باخت- باخت نشدند. غربیها حضور ایران را برای اعتبار بخشیدن به تصمیمات بی اساس خود میخواستند و گرنه قصد آنها تامین امنیت درمنطقه نیست چراکه بانی اصلی این بی نظمیها خود آمریکاییها هستند.
با توجه به شرایط کنونی منطقه خاورمیانه و جهان شاید دکتر حسن روحانی در سازمان ملل منادی این پیام راهبردی باشد؛ صلح و اعتدال برای همه”آری” جنگ و افراطی گری”نه”. واقعیت آن است که خشونت و افراطی گری در هرجایی از دنیا، در هر زمانی و توسط هرکسی محکوم و مذموم است. بطور کلی سیاستهای جمهوری اسلامی ایران و بطور اخص راهبردهای دولت تدبیر و امید همواره در راستای صلح و اعتدال در داخل و خارج از کشور ترسیم است. اعتدال درواقع میتواند لنگرگاه ثبات و تعادل در جهان پرتلاطم امروز بشمار آید. پرواضح است که اگر کشورهای جهان بخواهند درسیاستهای خود جانب اعتدال را نگاه دارند دیگر شاهد افراطی گریهای مرسوم نخواهیم شد. معمولا درمان هر دردی نیازمند تشخیصی درست در پیدا کردن علت و ریشه آن درد است.
شاید ریشه اساسی دردهای جهان امروز در زیاده خواهی کشورهای زورگو باشد که به هر طریقی میخواهند خودخواهی و برتری طلبی خویش را به ملتهای مظلوم دیکته نمایند. به یقین چاره خشونت و افراطی گری درجهان با جنگ و درگیری نه تنها انجام نمیپذیرد، بلکه بر دامنه آن نیز میافزاید. پیام امروز ملت ایران به مجامع جهانی پیام صلح و اعتدال است تا در این کره خاکی و در این شرایط حساس منطقه ای درفش صلح و دوستی و برابری تنها بر دوش ایران اسلامی به اهتزاز درآید. حضور رییس جمهور روحانی برای دومین بار در سازمان ملل میتواند از یک طرف فرصتی مغتنم برای سروسامان دادن به حل پرونده هسته ای تلقی شود و از طرف دیگر می تواند. نگاهی به چالشها و مشکلات منطقه خاورمیانه داشته باشد و در این راستا راهبردهای اعتدالی خویش را مطرح نماید.
مردم سالاری:دفاع از تمام سرزمین ایران
«دفاع از تمام سرزمین ایران»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم سیدرضا اکرمی است که در آن میخوانید؛
1- هفته دفاع مقدس فرصتی بس گرانبها است که حادثه «هشت سال» آن را مرور میکنیم و درباره آن مطالعه جدید بنمائیم و از فراز و فرودهای آن درس عبرت و شگفتی و شیفتگی بیاموزیم و برای دیگران حقایق را بازگو کنیم. از درسهای قرآن به پیامبر اسلام (ص) واژه «الم تر» میباشد که «31 بار» بازگو شده و در بخشی میفرماید «الم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل، الم یجعل کیدهم فی تضلیل و ارسل علیهم طیرا ابابیل ترمیهم بحجاره من سجیل فجعلهم کعصف ماکول» آیا ندیدی، پروردگارت با فیل سواران لشکر ابرهه که برای نابودی کعبه آمده بودند، چه کرد، با سنگهای کوچک، آنان را هدف قرار داد و چون کاه خرد شده و متلاشی نمود. سرگذشت دفاع مقدس ایران، تنها داستانی است که در جنگهای اخیر ایران با دیگران و دیگران با ایران، بدون جدا شدن قطعهای از زمین، به پایان رسید و در نزاعهای گذشته، روزی بحرین از ایران جدا شد و روزی شهر فیروزه در زمان رضاخان به ترکمنستان واگذار گردید و در عهد قاجاریه هفت شهر و روزی هرات رفت، در دفاع مقدس وجب از سرزمین ایران به متجاوز واگذار نشد.
2- در دفاع مقدس، در برخی عملیات، به پیروزی میرسیدیم و در برخی شکست میخوردیم، چون عملیات «لو رفته» بود و دشمن در بیداری و هوشیاری قرار داشت و غافلگیری، انجام نشده بود، که در سوره آل عمران میخوانیم «ولقد صدقکمالله وعده، اذ تحسونهم باذنه، حتی اذا فشلتم و تنازعتم فیالامر و عصیتم من بعد ما اراکم ما تحبون، (آیه152 به بعد) هرگاه در عملیات، اخلاص و صداقت و وحدت و ایثار و رعایت اسرار نظامی و عملیاتی از جانب فرماندهان و رزمندگان، رعایت میشد، مارش پیروزی نواخته میشد و خوشحالی سراسر جبهه و پشت جبهه را فرا میگرفت و در غیر این صورت، مصیبت پشت مصیبت به وجود«فاثابکم غما بغم» پدید میآمد تا همگان بدانند در آزمایشند «ثم صرفکم عنهم لیبتیلیکم» و همگان بدانند در همه جا حتی در جبهه که قاعده و قانون حاکم میباشد اهداف دنیوی و آخرتی در همه چیز و همه جا «منکم من یریدالدنیا و منکم من یریدالاخره» تاثیرگذار میباشد.
3- روزی در مجلس شورای اسلامی، مذاکرات متوقف شده و نمایندگان برای اعزام رزمندگان به جبهه به فضای بیرون مجلس آمدند و در آن مکان آیتالله هاشمیرفسنجانی این آیه را «الذین قال لهمالناس، انالناس قد جمعوالکم فاخشوهم، فزادهم ایمانا و قالواحسبنا الله و نعم الوکیل» آل عمران آیه 173» تلاوت نمود و پیرامون اهداف پلید دشمن سخن گفت، که جنگ افروزان علیه نظام جمهوری اسلامی ایران اجتماع کرده و اجماع جنگی علیه ایران صورت گرفته و میخواهند ایرانیان را بترسانند و به تسلیم در برابر خواستههای آنان وابدارند، ولی عکسالعمل ایران اسلامی و انقلابی این است که ما بر باور خود میافزائیم و قاطع و قوی در برابر دشمنان مقاومت مینمائیم و اعلام میداریم که خدا ما را کافی است و او بهترین حامی ما میباشد.
آری صدام عفلقی، ارتش آماده و مجهز داشت و از جانب دولتهای عربی و اروپایی و غربی و شرقی حمایت میشد و جمهوری اسلامی را غافلگیر کرده بود، ولی خدا را نداشت و ایران اسلامی غافلگیر شده ولی خدا را داشت واین خدا در نهایت کارخود را کرد و عراق شکست خورد.
4- در آغازین روزهای تهاجم صدام عفلقی به ایران بعثیان به سرعت وارد مرزهای ایران شدند و در بخشهایی از سرزمین ایران استقرار یافتند، ولی به تدریج متوقف شدند و زمینگیر گشتند و نتوانستند خرمشهر را تصرف نمایند و غیور مردان خوزستان حدود یک ماه در برابر آنان ایستادند و النهایه خرمشهر سقوط کرد و بیش از پانصد روز در اختیار متجاوزان ماند و همه موجودی مردم و نظام و دولت را به تاراج بردند. پس از 20 ماه، همه چیز به عکس شد و در سوم خرداد- 61، خرمشهر را خدا آزاد «و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی» کرد و سراسر ایران اسلامی غرق سرور و شادمانی پیروزی شد.
پیروزیهای بعدی را یافتیم و در نهایت دشمن را در اهداف خود ناکام گذاشتیم.
دنیای اقتصاد:غرب و ایرانهراسی
«غرب و ایرانهراسی» عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم محمود صدری است که در آن میخوانید؛رئیسجمهور ایران قرار است در نطق فردای خود در مجمع عمومی سازمان ملل در باب پدیده «ایرانهراسی» سخن بگوید. واژگانی که دکتر حسن روحانی به کار خواهد برد بر توشهای غنی استوار است و تلفیق اندیشیده اجزای این توشه میتواند تاثیرگذاری نطق را بیشتر کند. توشه ایران که روحانی حامل آن است دو جزء اساسی دارد: 1- سیاست و امنیت: جمهوری اسلامی ایران در فضای جنگ سرد تشکیل شد و تصویری که از آن در ذهن سیاستمداران غربی شکل گرفت، متاثر از آن فضا بود. سیاستمداران غربی با رجوع به دو «تجربه تلخ» یعنی انقلاب کوبا در سال 1959 میلادی و انقلاب ثور افغانستان در سال 1978 میلادی، به این گمان افتادند که اگر کشوری از اردوگاه غرب خارج شود، لاجرم به اردوگاه شرق خواهد پیوست.
این بدگمانی چنان عمیق بود که غربیها، مهمترین شعار انقلاب ایران یعنی «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» را به جد نگرفتند و به نظر میرسد هنوز تصویر دقیقی از «واقعیت جمهوری اسلامی» ندارند. واقعیت جمهوری اسلامی از منظر سیاست و امنیت این است که 35 سال در چارچوب منطق آشنای جهان غرب یعنی سیاست واقعگرایی عمل کرده، اما غرب از آن تصویری ایدئولوژیک برداشت کرده است. نخستین کنش سیاسی- امنیتی ایران در سالهای پس از انقلاب اسلامی سیاست «نه شرقی، نه غربی» است که عمیقا واقعگرایانه بود.
دولت نوپای جمهوری اسلامی در هنگامه جنگ سرد به فراست دریافته بود که ورود به هر یک از اردوگاههای شرق یا غرب آن را در معرض تهدید اردوگاه دیگر قرار میدهد و راهی را برگزید که طرف مخاصمه با یکی از اردوگاهها نباشد، بلکه به موضوع مخاصمه بین اردوگاهها تبدیل شود. تحولات سیاست خارجی ایران در دهه اول یا دوران دفاع مقدس ترجمان سیاست واقعگرایی بود. در این دوران روابط ایران با دو اردوگاه در وضع تعادل یا موازنه منفی قرار داشت که از جنبه دیپلماتیک، دقیقا معطوف به واقعگرایی مرسوم در جهان سیاست بود.
پس از جنگ، جلوه دیگری از واقعگرایی سیاسی، پدیدار شد. اردوگاه شرق فروپاشیده بود و ثقل قدرت جهانی در غرب بود. در این دوران، روابط ایران با غرب تا آنجا که امکان مفاهمه و مصالحه وجود داشت، بهبود یافت. واقعیت سیاست در آن دوران – که البته چندان دوام نیاورد- مستولی شدن انگارههای غربی بر سیاست جهان بود و جمهوری اسلامی با درک دقیق از واقعیت قدرت در جهان، روابطش را با غرب ترمیم کرد. در دوران سوم که حدود یک دهه پیش آغاز شد، روسیه به علت خلاصی از نابسامانیهای پس از فروپاشی شوروی و چین به مدد رشد اقتصادی کم نظیرش به پارههای اصلی قدرت در جهان تبدیل شدند. در این مقطع، جمهوری اسلامی در قالبی نو به سیاست موازنه بین قدرتهای نوظهور و قدرتهای قدیمی روی آورد. در همین مقطع، غرب دچار خطای استراتژیک شد و با اعمال فشار بر ایران، جمهوری اسلامی را به اتخاذ سیاست جدیدی وادار کرد. ایران برای دفع فشارهای غرب که مهمترین بخش آن تحریمها بود، روابطش را با روسیه و شرق گسترش داد. این ادوار سهگانه، برای ایران و غرب، نتیجهای ناخواسته در پی داشته است. امروزه روابط ایران و غرب در سطح بسیار نازلی قرار دارد و روابط طرفین را به موضوع چانهزنی روسیه و چین و چند قدرت دست دوم در جهان تبدیل کرده است. این بلوک اخیر برای پیش بردن سیاستهای خود در حوزههای سهگانه آتلانتیک (اروپا و آمریکا)، خاورمیانه و آسیا- پاسیفیک (شرق آسیا)، از اهرم فشار غرب بر ایران و بر عکس آن، استفاده میکند.
در حوزه امنیت هم وضع به همین منوال بوده و جمهوری اسلامی همواره سیاست واقعگرایانه را به انتخابهای ایدئولوژیک ترجیح داده است. ایران در منطقهای اساسا ناامن واقع شده که از چهار دهه پیش تاکنون همواره ناآرام بوده است. جمهوری اسلامی در جنگهای افغانستان و عراق، سیاستهایی اتخاذ کرد که ماهیتا مبتنی بر واقعگرایی سیاسی بود. در هر دو کشور مواضع جمهوری اسلامی به نفع غرب تمام شد، اما سیاستمداران غربی، به علت گرفتاری ذهنی در همان فضای قدیمی جنگ سرد، این پیامهای عملی روشن را دریافت نکردند. وجه دیگر کنش امنیتی جمهوری اسلامی که در غرب مغفول ماند، تلاش واقعگرایانه ایران برای ایجاد و حفظ موازنه قوا در مناطق چندگانه جنوب آسیا، خلیجفارس، خاورمیانه و حتی آسیای مرکزی و قفقاز است. این سیاست به صورت اصولی باید کاهنده دغدغههای امنیتی غرب تلقی میشد اما چنین نشد. در همین روزگار کنونی که مناطق پیرامون ایران همگی دچار جنگهای آشکار و نهان و بیثباتیهای سیاسی هستند، امنیت و استقرار سیاسی ایران، به مثابه لنگر امنیتی عمل میکند و حتی فشارهای اقتصادی غرب، از کارآیی امنیتی ایران نکاسته است. وضع ایران و همسایگانش به هزار زبان به غرب گوشزد میکند که امنیت خاورمیانه بهعنوان پاره مهم امنیت جهانی، عمیقا وامدار ایران است.
2- اقتصاد و تجارت: اقتصاد و تجارت ایران نیز، پا به پای تحولات سیاسی و امنیتی پیشگفته، حرکت کرده است. در 10 سال اول تاسیس جمهوری اسلامی، روابط تجاری ایران با اردوگاههای رقیب در وضع موازنه قرار داشت و حتی اندکی متمایل به غرب بود. در آن دوران اروپای غربی و ژاپن در بالای جدول شرکای تجاری ایران قرار داشتند و روسیه و چین در ردیفهای بعدی بودند. در دوران پس از جنگ، سطح مراودات تجاری با هر دو اردوگاه افزایش یافت اما آهنگ رشد روابط تجاری با اروپا، به ویژه آلمان و فرانسه شتاب بیشتری گرفت. ولی از اواسط دهه 2000 میلادی که فشار غرب بر ایران افزایش یافت، جمهوری اسلامی در چارچوب همان سیاست واقعگرایی به این تحلیل رسید که دوران انحصار تجاری و اقتصادی اروپا پایان یافته و چین، کره جنوبی و روسیه میتوانند بهعنوان جایگزین اروپا عمل کنند. در نتیجه این سیاست تازه، تجارت ایران و اروپا در سالهای اخیر نسبت به دهه 1990 و اوایل دهه 2000، حدود 77 درصد کاهش یافت. سیاست «گرایش به شرق» که انتخاب ناگزیر ایران و کنش دقیقا واقعگرایانه بود، چین، هند و کره جنوبی را به جای آلمان، فرانسه و بریتانیا نشاند. ایران بر اثر این جابهجایی، پارهای فرصتهای اقتصادی، به ویژه در حوزه اخذ تکنولوژی از غرب را دست داد، اما به نظر میرسد زیانی که از ناحیه این جابهجایی متوجه غرب شده، بیشتر و از جنس زیان استراتژیک باشد.
اقتصاد ایران و به تبع آن تجارت خارجیاش، حدود یک درصد اقتصاد و تجارت جهان است و شاید از جنبه حسابداری، بر اقتصاد جهان و غرب تاثیر قاطعی نگذارد؛ اما اگر این یک درصد، در قالب «امکانهای اقتصادی و تجاری» دیده شود، بسیار تاثیرگذار است. روند کنونی اقتصاد جهان از آیندهای خبر میدهد که جانمایه آن تعامل بلوکهای اقتصادی منطقهای است و نه دادوستد کشورهای منفرد. اکنون در بیشتر مناطق جهان به ویژه در حوزههای آتلانتیک و آسیا-پاسیفیک و به درجات کمتر آمریکای لاتین بلوکهای تجارت آزاد شکل گرفته و گردش جهانی سرمایه را افزایش داده است، اما خاورمیانه هنوز فاقد اتحادیه تجاری است و از کارآمدی مدار جهانی گردش سرمایه کاسته است. تردیدی نیست که در این بخش از جهان، نمیتوان اتحادیهای اقتصادی و تجاری را تصور کرد که ایران بیرون از آن یا حتی در حاشیه آن باشد.
این قابلیت که دارایی انحصاری ایران در خاورمیانه است حاوی محتوایی غنی است که سیاستمداران غربی به علت اعتنای جدیشان به سیاست واقعگرایی، به خوبی از آن خبر دارند. سیاستمداران غربی و دقیقتر از آنان، فعالان اقتصادی غرب میدانند که اقتصاد یک درصدی ایران وقتی با ملاحظات یادشده درباره سیاست و امنیت و تجارت تلفیق شوند، مجتمعا نیرویی شگرف میآفرینند که میتواند موجب تحرک اقتصاد در پهنه گسترده خاورمیانه و شمال آفریقا و خلیج فارس و جنوب آسیا شود. آورده چنین تحرکی دیگر یک درصد اقتصاد جهان نیست؛ بلکه پاره اصلی اقتصاد و تجارت در یکی از مناطق پرجمعیت جهان یا بازاری گسترده است.
حال، دکتر حسن روحانی با توشهای به مجمع عمومی سازمان ملل میرود که پاره اصلی آن همین سیاست واقعگرایی است که ایران در 35 سال اخیر آنقدر که به آن عمل کرده، دربارهاش تبلیغ نکرده است. اگر این سیاست خوب بیان شود و خوب شنیده شود، میتواند رهبران غرب را از کابوس «ایران هراسی» خلاص کند و بر آینده روابط ایران و غرب تاثیری عمیق بگذارد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد