
تیستوی سبزانگشتی مقاومتی است در برابر جهانی که به واسطه روزمره شدن مشکلاتش، بهتر کردن آن فراموش میشود. جهانی که در آن مرگ، جنگ، خشونت، تبعیض و آزاد نبودن و زندگی در شرایط سخت و فقر عادی میشود. تیستو و انگشتانش شورشی است علیه این مهم. کودکان به روزمره تن نمیدهند جسارت گفتن، عمل کردن و اشتباه را دارند. از سوی دیگر امید حالت طبیعی هر کودکی است در مقابل نق زدن حالت طبیعی ما آدمهای پا به سن گذاشته است.
تیستوی سبز انگشتی درباره پسری خوشبخت از خانوادهای ثروتمند است که وقتی او را به مدرسه میفرستند متوجه میشوند در مدرسه خوابش میگیرد و چیزی از درس نمیفهمد. در سومین روز مدرسه، مسئولان نامهای به والدین تیستو مینویسند و با این گفته که او با همه بچهها فرق دارد، آموزش او در مدرسه را ناممکن میدانند. غم بزرگی به دل تیستو مینشیند. پدر و مادر تصمیم میگیرند آموزش او را خارج از مدرسه شروع کنند و برای یادگیری، او را به دل طبیعت بفرستند. از فردای آن روز زندگی روی دیگرش را به تیستو نشان داد. فهمید انگشتان سبزکننده دارد و هر جا رفت گل کاشت. او کودکی بود که نمیتوانست نسبت به اتفاقات بد اطرافش بیتفاوت باشد، حساس و دقیق و مسئول بود و سعی کرد جهان را با انگشتان سبزکنندهاش جای بهتری برای زندگی کند.
نقطه عزیمت این رمان درخشان فراتر دیدن آموزش از مدرسه و سنتهای آموزشی است. فراروی از آموزش در یک بستر روزمره و عادی که همه را شبیه به هم میکند و اندیشه را در کام عادت فرو میبرد و خلاقیت را مهار میکند و از جسارت فتح کردن فتحنشدهها و حل کردن مشکلات حل نشدنی بشر رها میسازد. رمانی که امید را به آینده در میان عادت به ناامیدی قرار میدهد و اتفاقا راه خلاق رسیدن به امید و مقاومت در برابر ناامیدی را تصویر میکند.
موریس دروئون، نویسنده تیستو، رمانش را نه برای کودکان اکنون، بلکه برای کودکان گذشته و آینده و نه برای یک گروه سنی بلکه برای گروه سنی یک تا صد سال نوشته است. او میگوید: تیستو در ذهن من بیشتر نماد انسانهایی است که سعی در سهل کردن زندگی دیگران دارند. تیستو نماد صلح است نماد نگاه مثبت به اتفاقات منفی.
این رمان ترجمه درخشانی مانند اغلب ترجمههای لیلی گلستان دارد. خود مترجم در مورد این رمان چند سال پیش گفته بود: برای تیستو هر چیز دنیا جز زیباییها و مهربانیها معنایی ندارد و تیستو آرزومند است همه نارساییها و ناتوانیها و زشتیها را با معجزه انگشتهای سبزکنندهاش از زیبایی سرشار کند. او در طول کتاب با جنگ و خلافکاری و زندان آشنا شد. هر جا که رفت گل کاشت. زندان را آن قدر گلکاری کرد که هیچ دری بسته نمیشد.
خلافکارها همه شروع کردند به گل آب دادن و قلبشان نرم شد. بعد جنگ که شد، تیستو یواشکی به همه تفنگها انگشت زد. ارتشها از دو طرف به هم گل پاشیدند و خیلی زود صلح کردند.
تیستوی سبزانگشتی را اولین بار سال 1352 کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چاپ کرده بود و پس از انقلاب هم نشر ماهی تا امروز آن را سه بار چاپ کرده است.
میدانم شما همواره در برابر کودکی خود مغموم و نامطئن هستید، التهابات اجتماعی گاهی کودکان را زود بزرگ میکند مثل بچههای دهه 60 که خیلی زود بزرگ شدند و تیستو برای آنهاست تا کودکی را بازیابند و برای فرزندانشان کودکی خلاقتری بسازند تا بزرگسالان مفیدتری برای آینده باشند. (ضمیمه چمدان)
علیرضا نراقی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
جامجم» در گفت وگو با دکترسید محمد مرندی،مهمترین چالشهای پیشرو در دستیابی تهران و واشنگتن به توافق را بررسی کرد
سیدعبدالله صفیالدین، نماینده حزبالله در ایران: