وقتی پشت میز نشستیم، دو تا بشقاب برنج زعفرانی با دو کاسه خورشت بِه ـ غذای مورد علاقه من ـ برایمان آوردند. تا حجم کم غذا و جمع گرسنه خودمان را دیدم، تریپ فداکاری برداشتم که من سیرم و اصلا خورشت بِه دوست ندارم و... بقیه هم با یک تردید و خجالت کمی برنج در بشقابهای خالی میکشیدند و با حجب و حیا سر قاشق را در کاسه خورشت فرو میکردند که به همه برسد. من هم آن گوشه میز، شمرده شمرده نفس میکشیدم و لیوان آب یخ را مزه مزه میکردم که بوی عطر خورشت بِه وسوسهام نکند و قافیه را ببازم.
اولین قاشق که در دهان مبارک همراهان نشست، قیافههاشان دیدنی بود. انگار مثلا دارند شیشلیک میخورند. قاشقهای بعدی را بدون تردید و حجب و حیا و البته عجله بیشتری برمیداشتند. حس کردم از قافله جاماندهام، پرسیدم انگار خیلی خوشمزه است؟ و قاشقم را روانه کاسه خورشت کردم و روی برنج کم باقیمانده ریختم. سهم من از آن فداکاری فقط سه قاشق شد، اما هنوز هم که هنوز است به عشق آن خورشت بِه اگر به من ژتون غذای حضرتی بدهند، اصلا فداکاری نمیکنم و خودم تنهایی راهی صحن هدایت میشوم. من عاشق خورشت بِه امام رضا هستم. بوی عطرِ اجابتِ دعا میداد. (ضمیمه چمدان)
فهیمهسادات طباطبایی
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد