ماشینی شدن سیستم آموزشی، علم و فرهنگ را با نوآوری و خلاقیت بیگانه می‌کند

تجارت علم، صنعت فرهنگ

«صنعت فرهنگ» در اصطلاح به معنای تجاری و صنعتی شدن مقوله تولید و توزیع فرهنگ در مقیاس گسترده است یا به عبارت دیگر اولویت ملاحظات اقتصادی در مقابل علائق فرهنگی که به موجب آن، خدمات فرهنگی به عنوان ما به‌ازای پول و قدرت انگاشته می‌شوند.
کد خبر: ۷۱۵۲۷۴
تجارت علم، صنعت فرهنگ

این اصطلاح نخستین‌بار در کتاب دیالکتیک روشنگری نوشته «مارکس هورکهایمر» و «تئودور آدورنو» از نمایندگان مکتب فلسفی فرانکفورت ابداع شد و امروزه خیلی‌ها معتقدند درباره نوع فعالیت‌هایی که قرار است زیرمجموعه این اصطلاح قرار گیرد، هنوز تردیدهایی وجود دارد.

اصطلاح صنعت فرهنگ بیشتر درباره مقولات مربوط به نقد مدرنیته و آرمان‌هایی همچون یکسان‌سازی فرهنگی و از میان برداشتن خرده‌فرهنگ‌ها به کار می‌رود که در نتیجه آن، فرهنگ به مثابه کالایی در جهت سلطه و قدرت به کار گرفته می‌شود و رسانه‌ها که مهم‌ترین ابزار ارتباطی فرهنگ هستند با جهت‌دهی به ذهن و ذائقه مخاطب در این خصوص نقش مهم و غیرقابل انکاری ایفا می‌کنند اما این‌که آیا می‌توان معضلی همچون خرید و فروش تحقیق علمی و پایان‌نامه دانشگاهی را نیز با این انگاره مرتبط دانست، موضوعی است که ما در این‌جا قصد پرداختن به آن را داریم.

در بحث فلسفی ـ جامعه‌شناختی صنعت فرهنگ، یکی از مقدمات و مفروضات اصلی، کالاانگاری فرهنگ است و این‌که انگیزه‌های اقتصادی، جایگزین انگیزه‌های اصیل فرهنگی شده‌اند منتها آنجا تکیه بیشتر روی فرهنگ به مثابه مقبولات و مشهورات قومی و آداب و رسوم و سبک زندگی مبتنی بر معتقدات و باورهاست و در این‌جا ما بیشتر به‌دنبال آن هستیم که فرهنگ را به مثابه علم و دانش و آگاهی مورد تأمل قرار دهیم. با توجه به ارتباط عمیق و تنگاتنگی که علوم و دانش‌ها با معتقدات و باورهای فرهنگی جوامع دارند به نظر نمی‌رسد استفاده از تعبیر صنعت فرهنگ برای اشاره به خرید و فروش‌های علمی اشاره نابجایی باشد و تفسیر به رأی از معنای اصطلاحی این تعبیر قلمداد شود. تجارت علمی تنها استفاده رسانه‌ای از علوم برای تأثیرگذاری فرهنگی بر معتقدات ملل مختلف نیست بلکه می‌تواند در نمونه‌ای کوچک‌تر عبارت باشد از هر نوع مبادله اقتصادی با علم و دانش از جمله خرید مدرک یا پایان‌نامه یا مقاله علمی‌ ـ پژوهشی که محوریتش همان اصل پول در برابر فرهنگ است.

صنعتی شدن فرهنگ به معنای تنزل مقولات فرهنگی از منحصر به فرد بودن و تمایز، به کلیشه‌ای بودن و تولید انبوه است یعنی همچنان‌که یک فرش دستباف و یک ظرف سفالی دست‌ساز ارزش هنری بیشتری نسبت به انبوه فرش‌های ماشینی و ظروف قالب‌گیری شده دارد، علم و فرهنگ نیز تا زمانی که برآیند ذهن و اندیشه انسان بماهوانسان است، ارزش و جایگاه بالاتری دارد تا وقتی که تبدیل می‌شود به ماشین قدرت و تجارت و در این مسیر، همه تمایزها و ویژگی‌های منحصربه‌فرد آن در ایده‌ها و مقولات کلی و قالبی مستحیل می‌شود. با این وصف می‌توان گفت تحقیقات و مقالات فروشگاهی نیز از آن‌جا که به قصد کسب درآمد و مبتنی بر اصول مشخصی نگاشته می‌شوند که کارآمدی در فرآیند اخذ مدرک را نتیجه بدهد و همه هم در این قصد و شیوه یکسان نگارش مشترک هستند، در این مقوله نیز ما با نوعی فعالیت علمی قالبی و کلیشه‌ای مواجه هستیم که تأمل و تفکر و در نتیجه عنصر انسانی در آن وجود ندارد یا به حداقل ممکن تنزل یافته است.

چارچوب‌های مقاله‌نویسی علمی و روش‌های تحقیق خشک و بی‌انعطاف آکادمیک نیز که به مثابه وحی منزل نگریسته می‌شوند و هیچ نوع ابداع، نوآوری و خلاقیت مبتکرانه‌ را برنمی‌تابند خود به گسترش این روند رو به رشد پژوهش‌های حاضر و آماده کمک می‌کنند. این‌جا دیگر مهم نیست آشپز چه کسی است چراکه قرار نیست هر غذایی مزه بخصوصی داشته باشد. یک پکیج مشخص با نام غذای آماده وجود دارد که همیشه و همه جا یک طعم ثابت دارد و دستور ساده استفاده از آن نیز پشت بسته ذکر شده است.

درخصوص مساله تحقیقات فروشگاهی با دو معضل روبه‌رو هستیم. یکی معضل سفارش‌دهنده: کسی که از نوشتن مقاله پژوهشی عاجز است حال آن‌که تحقیق قرار است محک علمی دروسی باشد که خوانده و گذرانده یا این‌که کارهای مهم‌تری برای انجام دادن دارد و وقت نگارش ندارد حال آن‌که ظاهراً مهم‌ترین مساله در حال حاضر برایش اخذ مدرک به هر قیمت ممکن است. در هر دو صورت با تناقضی مواجهیم که جز با حواله دادن مساله به نارسایی‌های سیستم آموزشی قابل رفع و رجوع نیست. معضل دیگر، سفارش‌گیرنده است؛ کسی که اقدام به تحقیق و پژوهش برای دیگران می‌کند که یا واقعاً از توان علمی برخوردار است که در این صورت باید پرسید چرا نمی‌تواند برای خود بنویسد و کسب درآمد کند یا از توان علمی برخوردار نیست و صرفا راه و چاه جمع‌آوری مطلب از منابع گوناگون را می‌داند که در این صورت باید پرسید مقاله‌ای که این‌چنین به قلم تحریر درمی‌آید چگونه از سوی ارگان‌های آموزشی پذیرفته و حائز استانداردهای لازم تلقی می‌شود.

معضل دوم نیز تنها با ارجاع مساله به کاستی‌های نظام آموزشی قابل حل و فصل است. به‌طور کلی می‌توان ریشه تجاری شدن علم و صنعتی شدن فرهنگ را بیش از هر چیز در سیستم آموزشی جوامع جستجو کرد که تأثیر مستقیمی بر رونق یا کساد بازار خرید و فروش مقالات پژوهشی و تحقیقات علمی دارد.

درخصوص پایان‌نامه‌نویسی علمی، قواعد و اصول کلیشه‌ای و مرسومی ثابت و لایتغیر فرض می‌شوند که فی‌نفسه شرط لازم تحقیق علمی مفید و کامل نیستند. از جمله این اصول اساسی، لزوم ارجاع به منابع متکثر در متن و نیز طولانی بودن فهرست منابع در انتهای رساله است. بسیار مشاهده شده که دانشجویان و نویسندگان مقالات فروشگاهی از این نقلی‌گرایی سیستم آکادمیک سوءاستفاده می‌کنند و با گسترده کردن فهرست منابع، از یک طرف اعجاب استاد راهنما و استاد داور را برمی‌انگیزند و از طرف دیگر سنجش صحت و سقم مطالب را ـ به‌دلیل کثرت ارجاعات بخصوص به منابع خارجی ـ عملاً ناممکن می‌سازند و در این راه از هرگونه نقل قول و ارجاع دروغین نیز که به نفع مقاله و در راستای پیشبرد موضوع باشد فروگزار نمی‌کنند. توجه کافی نداشتن استادان به پایان‌نامه‌های دانشجویی نیز خود تسهیل‌گر این فرآیند رساله‌نویسی دروغین است. دانشجویان و بخصوص فروشندگان مقالات دانشجویی، خوب می‌دانند که استادان عموما وقت خود را صرف مطالعه کامل رسالات نمی‌کنند و به تورقی گذرا اکتفا می‌نمایند. نویسندگان پایان‌نامه‌های تقلبی دقیقاً می‌دانند که بر چه بخش‌هایی باید تأکید کرد و در چه بخش‌هایی باید رطب و یابس را به هم آمیخت و فقط حجم اشغال کرد. هر کسب و تجارتی فوت کوزه‌گری خود را دارد. قلق‌های مقاله‌نویسی فروشگاهی به‌طور کامل برخاسته از نقص‌های نظام آموزشی آکادمیک است. نقص‌هایی که گاه حتی دانشجویان ممتاز را برآن‌می‌دارد تا برای نشریات معتبر داخلی و خارجی، مقالات تخصصی قابل اعتنا بنویسند ولی پروژه‌های کلاسی و حتی پایان‌نامه مقاطع تحصیلی‌ خود را به همین فروشندگان کاربلد واگذار کنند تا مجبور نباشند آثار علمی خود را برای پسند استادان نابلد دستکاری کنند. استادانی که گاه به لحاظ علمی در مرتبه‌ای بسیار پایین‌تر از دانشجویان نخبه خود قرار دارند.

تجارت علم یا صنعت فرهنگ، محصول ماشینی شدن دنیای جدید و به محاق رفتن توانایی‌ها و استعدادهای فردی انسان‌هاست. در سیستم ماشینی، اصول و قواعدی ثابت بر انبوهی از موارد مختلف و متکثر تحمیل می‌شود و پیروی از سبک و شیوه ثابت و غیرقابل‌تغییر ارزش قلمداد شده، در مقابل، نوآوری و خلاقیت طرد می‌شود. همه چیز در مسیر یکسان شدن پیش می‌رود و پیداست برای اداره چنین جامعه‌ای به مهارت در شناخت و سوءاستفاده از نقایص سیستم بیشتر نیاز است تا شناخت و آگاهی درخوری که به تولید واقعی علم و توسعه واقعی فرهنگ می‌انجامد.

محمد کامیار / جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها