منظور ما از ادبیات همه آن مصادیقی است که شعر و داستان (اعم از کوتاه و بلند) و رمان و... را در بر میگیرد و قصد نداریم این واژه را از منظر هستیشناسانه و معرفت شناسانه توضیح بدهیم.
کوتاه سخن اینکه چرا رسانه برای تقویت خود ناگزیر از تعامل با ادبیات است و با توجه به فضل تقدم ادبیات به لحاظ زمانی بر رسانه، رسانهها چگونه میتوانند الگوی درستی از ادبیات وام بگیرند.
ادبیات و رسانه فصل مشترکی به نام مخاطب دارد؛ به گونهای که هیچکدام نمیتوانند ادعای انتزاع از این وجه را داشته باشند. شواهد متعددی از ادبیات و رسانهها را میتوان برشمرد که با ادعای مخاطب خاص داشتن، خود را از اعتنای جدی طیف گستردهای از مخاطبان محروم کرده و عملا از ادامه مسیر باز ماندهاند. تعریف قدمایی بلاغت در ادبیات، عملا تکلیف ادبیات و فرهنگ را مشخص کرده است و میتواند الگویی برای تعامل رسانه با مخاطبانش باشد. در این تعریف قدمایی دو عامل فهم عام و پسند خاص آن هم به صورت توامان، معیاری به دست میدهد که میتوان آن را برای رسانهها هم توصیه و تجویز کرد. اگر همین اصل ساده، اما عمیق را بپذیریم، میتوانیم از نمونههای موفق ادبیات که با رعایت این دو ویژگی ماندگار شدهاند، الگوی بهنجاری برای رسانهها استخراج کنیم.
زبان، فصل مشترک دیگری برای ادبیات و رسانه است. زبانشناسی، بهعنوان یک علم، قدمت چندانی ندارد اما دایره شمول آن گسترده است و کمتر حوزه معرفتی و علمی را میتوان یافت که این علم، در پی تبیین آن بر نیامده باشد. زبان با تمام کارکردهایش، ابزار اصلی ادبیات و ابزار کارکردی برای رسانههاست. رسانهها میتوانند نمونههای موفق آثار ادبی را اعم از شعر و داستان، به لحاظ توفیق زبانی و ساختارمندی روایت الگوی خود قرار داده و سطح خود را ارتقا دهند.
تناسب داشتن با تغییرات عصری و فرزند زمانه خود بودن، فصل مشترک دیگری برای ادبیات و رسانه است. بازآفرینی و بازتولید تمام آنچه روزگاری موضوعیت داشت و دیگر ندارند، میتواند به ابتذال منجر شود. اصرار بر تکرار تجربههای تمام شده در ادبیات میتواند چراغی فراروی رسانه باشد تا با عصر خود و نیازهای واقعی مخاطبانش پیش برود و دستاوردهای کاریکاتوری و تاریخ مصرف گذشته را تحویل مخاطبان ندهد.
موارد متعددی را میتوان از این مشابهتها برشمرد و بیشتر قانع شد که زمینههای مشترک ادبیات و رسانه، این دو را ناگزیر از تعامل باهم میکند. با این همه نباید فراموش کرد هرگونه رفتار غیرحرفهای و مطالعه نشده، میتواند الگوگیری رسانه از ادبیات را ابتر بگذارد. لازم است که سیاستگذاران حوزه رسانه، از کارشناسانی بهره بگیرند که ادبیات را خوب میشناسند و این شناخت خوب از ادبیات، گرچه گزارهای به ظاهر کلیشهای است، اما ناظر بر عمق موضوع است. شناخت خوب از ادبیات داشتن، میتواند در انتخاب محتوای عام فهم و خاص پسند و اجرای متناسب با این فهم و پسند خاص و عام، با همه سادگیاش، دلیل توفیق بسیاری از محتوای رسانهای ماست که سبب میشود هنگام مواجهه شدن با آن، از ته دل شادمان شویم و هنگام مواجهه با فقدان این کیفیت، آه از نهادمان برآید. (مهرداد نصرتی/ ضمیمه قاب کوچک)
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد