نیمهشب نخستین روز تیر امسال در پی صدای تیراندازی در یکی از روستاهای استان لرستان، اهالی روستا سراسیمه از خواب پریدند و خود را با شتاب به محل تیراندازی رساندند. در حیاط خانه یکی از روستاییان جنازه دو مرد جوان افتاده بود. یکی از اجساد برای اهالی روستا آشنا و متعلق به پرویز پسر صاحبخانه بود که با شلیک گلوله از پای درآمده بود اما هیچیک از حاضران در محل، قربانی دوم را نمیشناخت.
مسیر انحرافی تحقیقات
پس از وقوع این دو جنایت، بلافاصله کارآگاهان جنایی وارد عمل شدند و به تحقیق در این رابطه پرداختند. در بازرسی از جسد ناشناس هیچ مدرک هویتی بهدست نیامد. در بازرسی محل حادثه پنج پوکه مربوط به سلاح کلاشینکف کشف و مشخص شد قتل با چه وسیلهای انجام شده است.در ادامه به دستور بازپرس، پرونده اجساد به سردخانه بیمارستان انتقال یافت تا با آزمایش متخصصان پزشکی قانونی، علت دقیق مرگ این دو مشخص شود.
کارآگاهان به تحقیقات درباره این جنایت ادامه دادند. پدر پرویز در بازجویی به پلیس گفت: دخترم 15 سال قبل با پسری جوان که اهل این استان نبود، ازدواج کرد. زندگی آنها خوب بود و به نظر میرسید کنار هم خوشبخت هستند اما بعد از مدتی آن دو با هم اختلاف پیدا کردند. شب حادثه دامادم همراه چهار مرد ناشناس به خانهمان آمدند. آنها دخترم و وسایلی را که به عنوان جهیزیه به او داده بودم، برگرداندند و دامادم گفت دیگر نمیخواهد با دخترم زندگی کند و بزودی او را طلاق خواهد داد. پرویز که از این مساله ناراحت شده بود، با آن پنج مرد درگیر شد و دامادم ناگهان با سلاح کلاشینکفی که در دست داشت، تیراندازی کرد. در این تیراندازی پسرم و فردی که با او درگیر بود، به قتل رسیدند.مهاجمان پس از این حادثه پا به فرار گذاشتند و من هویت مقتول دوم را نمیدانم.
سرهنگ دالوند، رئیس پلیس آگاهی استان لرستان درباره این پرونده میگوید: با اطلاعاتی که پدر پرویز در اختیار کارآگاهان قرار داد، گروهی از ماموران با اخذ نیابت قضایی از بازپرس پرونده راهی محل زندگی داماد قربانی شدند و مرد جوان و چند نفر از آشنایان او را برای تحقیقات بازداشت و به اداره آگاهی استان لرستان منتقل کردند.
مظنونان بلافاصله بازجویی شدند و داماد مظنون به قتل، به کارآگاهان گفت: من با زنم بشدت اختلاف داشتم و دیگر نمیتوانستیم با هم زندگی کنیم به همین دلیل وسایل همسرم را بار کامیون کردیم و به خانه پدرش برگرداندیم و بدون هیچ مشکلی از آن خانه خارج شدیم. ما اصلا سلاحی همراه نداشتیم که بخواهیم تیراندازی کنیم و من نمیدانم قتل چه زمانی و چگونه اتفاق افتاده است. دیگر افراد بازداشت شده نیز همین ادعا را مطرح و عنوان کردند با پرویز یا اعضای خانواده او درگیر نشدهاند.
حقیقت دو جنایت
باتوجه به انکار نخستین مظنون پرونده، ماجرا پیچیدهتر از قبل شد. در ادامه تحقیقات سرنخهایی بهدست آمد که ادعای داماد جوان و همراهانش را تائید میکرد و نشان میداد این افراد در جنایات رخ داده هیچ نقشی نداشتند. کارآگاهان بعد از پی بردن به این حقیقت، دوباره از پدر قربانی بازجویی کردند. مرد میانسال درباره اظهارات دروغینش به پلیس گفت: زمانی که دامادم به خانه آمد، هیچ تیراندازی و درگیری رخ نداد اما من به خاطر رفتار او با دخترم، از وی کینه به دل داشتم و زمانی که این اتفاق افتاد، تصمیم گرفتم با دروغگویی او را در این حادثه دخیل کنم تا به نحوی از او انتقام بگیرم. ولی نه او و نه همراهانش در قتلها هیچ نقشی نداشتند.
این مرد ادامه داد: حقیقت این است که نیمه شب با سر و صدایی از خواب بیدار شدیم. پرویز به حیاط رفت و با دو مرد جوان مواجه شد. آنها ناشناس بودند. پرویز با یکی از آنها درگیر شد و مرد جوان دیگر که از این درگیری بسیار ترسیده بود، تیراندازی کرد و به اشتباه همراه خود را نیز به قتل رساند. بعد هم از محل متواری شد. من هویت مقتول دوم را نمیدانم و قاتل را نمیشناسم.
هویت دومین جنازه
کارآگاهان برای رازگشایی از این جنایت، چارهای نداشتند جز اینکه هویت دومین قربانی را فاش کنند. آنها تصمیم گرفتند از ترفندی تازه استفاده کنند. گروهی از ماموران راهی بیمارستان شدند و با پوشیدن لباس پرسنل بیمارستان، منتظر خانواده قربانی شدند. آنها میدانستند خانواده قربانی ناشناس دیر یا زود برای گرفتن اطلاعاتی از او با بیمارستان تماس خواهند گرفت. تحقیقات نامحسوس کارآگاهان ادامه داشت تا اینکه مرد میانسالی با بیمارستان تماس گرفت و خود را عموی قربانی معرفی کرد و از پرسنل بیمارستان وضع جسمی او را جویا شد. از سویی ماموران کارآزموده پلیس اعلام کردند مرد جوان زنده است و در بیمارستان تحت مداوا قرار دارد. به این ترتیب هویت مرد ناشناس به نام کامران برملا و یکی از گرههای اصلی پرونده گشوده شد.
کارآگاهان پس از شناسایی هویت قربانی، به تحقیق از خانواده او پرداختند و در نهایت همدست کامران که برادرش بود، بازداشت شد و لب به اعتراف گشود.
متهم در اعترافاتش گفت: مدتها بود در کار زیر خاکی و عتیقه بودیم. تا اینکه اطلاع یافتیم در یکی از روستاهای لرستان زیر خاکی وجود دارد و اگر آنها را پیدا کنیم، میتوانیم به قیمت خیلی خوبی بفروشیم. شب حادثه من و برادرم همراه دو نفر دیگر راهی محل مورد نظر شدیم. محل دفن زیرخاکیها درست بین خانه مقتول و امامزادهای بود که کنار خانه آنها قرار داشت. نقشهای که از گنج داشتیم، این محل را نشان میداد و ما باید برای رسیدن به زیر خاکی و عتیقه وارد خانه مقتول میشدیم.
او ادامه داد: من کلاشینکف داشتم و برادرم تفنگ ساچمهای شکاری و پنج تیر همراه داشت. قرار شد من و برادرم وارد خانه شویم و دو همدستمان از بیرون مراقب ما باشند. ورود به خانه روستایی کار سختی نبود اما به محض اینکه وارد حیاط شدیم، پسر صاحبخانه از خواب بیدار شد و خود را به حیاط رساند. او با دیدن من و برادرم به طرف ما آمد و با برادرم درگیر شد. بشدت ترسیده بودم و نمیدانستم چکار باید انجام بدهم. یکدفعه شروع به تیراندازی کردم و تیر هم به برادرم خورد و هم به پسر صاحبخانه و هر دوی آنها روی زمین افتادند. ماندن در آن محل بیفایده بود و نمیشد برای برادرم کاری کرد و اگر میماندیم، دستگیر میشدیم. البته آن زمان نمیدانستم برادرم فوت شده است. بلافاصله از محل فرار کردیم. زمانی که به خانه رسیدم، همه چیز را برای اعضای خانوادهام تعریف کردم. نمیدانستم چه بلایی سر برادرم آمده است. به همین دلیل عمویم تحقیق کرد و مشخص شد آنها را به بیمارستان بردهاند و بعد هم من دستگیر و بعد از آن متوجه شدم برادرم جانش را از دست داده است. من قصد قتل نداشتم و در آن لحظات آن قدر ترسیده بودم که بیاختیار شروع به شلیک کردم اگر هدفم کشتن بود، هرگز به برادرم شلیک نمیکردم.
بهدنبال اعتراف پسر جوان، تحقیقات برای بازداشت همدستان او ادامه یافت.
رئیس پلیس آگاهی استان لرستان در این رابطه توضیح میدهد: متهمان در ادامه بررسیها شناسایی و بازداشت شدند. در بازرسی از مخفیگاه متهمان کلاشینکف، سلاح شکاری و تعدادی تیر کشف شد.
بنا به این گزارش متهمان با قرار بازداشت موقت روانه زندان شدهاند و تحقیقات از آنها ادامه دارد. (ضمیمه سیب)
مرجان همایونی
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
بازگشت ترامپ به کاخ سفید چه تاثیری بر سیاستهای آمریکا در قبال ایران دارد؟
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
رضا جباری: درگفتوگو با «جام جم»:
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم: