«تئودور هرتزل» روزنامهنگار اتریشی با نوشتن کتاب «دولت یهود» نظریه خود را مبتنی بر لزوم ایجاد یک دولت ملی یهودی در فلسطین به جامعه یهودیان عرضه کرد.2
هرتزل سخت پیگیر تشکیل دولت یهود بود. وی نهضت صهیونیسم ـ که برگرفته از کوه «صهیون» در اورشلیم است ـ را در اواخر قرن 19 میلادی بنا نهاد و اولین کنفرانس صهیونیستها را در سال 1897 در شهر بازل سوئیس برگزار کرد.
در سال 1917 «بالفور» وزیر خارجه انگلیس اعلامیهای صادر کرد و در آن قول داد که دولت انگلیس از یهودیان برای ایجاد دولت یهودی در فلسطین حمایت خواهد کرد؛ با این اعلامیه که به «اعلامیه بالفور» مشهور است اولین نطفه کشوری به نام اسرائیل بسته شد.3
پس از جنگ جهانی اول، کانون ملی یهودیان در فلسطین با قیمومیت انگلیس تشکیل شد و پس از جنگ جهانی دوم با محاصره و خرید زمینهای فلسطینی پایههای دولت و کشور اسرائیل پیریزی شد؛ البته باید دانست که یهودیان تنها بخش کوچکی از زمینهای فلسطین اشغالی را خریدند و بقیه را با کشتار و جنایت به تصرف درآوردند.
صهیونیستها با بررسی بسیار دریافتند که جای مناسبتری برای تشکیل یک حکومت یهودی بهتر از سرزمین فلسطین وجود نخواهد داشت چراکه اولا: سرزمین فلسطین از نظر استراتژیکی در منطقهای حیاتی قرار گرفته است، ثانیا: استعمار انگلیس درصدد پیدا کردن جای پایی مطمئن در منطقه نفتخیز خاورمیانه بود و دیگر این که یهودیان مدعی بودند، فلسطین یا ارض اسرائیل سرزمین آباء و اجدادی و نیاکان آنها بوده است و یهودیان تنها زندگی واقعی را در فلسطین میتوانند حس کنند، کما این که هیچ قوم و قبیلهای بجز یهودیان نمیتواند آرامش را در فلسطین تجربه کند.
«ابراهام نبش» روزنامهنگار یهودی در سال 1860 نوشت: «هیچ قومی نتوانسته است در این سرزمین دمی بیاساید و هیچ ملتی در هیچ مقطعی نتوانسته است در آنجا از صلح و آرامش پایدار برخوردار شود چون این سرزمین به قوم یهود که بر اثر سرگردانی طولانی خسته و درمانده شده است تعلق دارد».4
صهیونیستها از اسکان تمامی یهودیان در فلسطین اشغالی تنها استعمار آن سرزمین مطمع نظرشان بوده و «جابوتنسکی» رهبر شاخهای از صهیونیستها به صراحت پرده از روی هدف صهیونیستها برمیدارد و میگوید: معنای اسکان صهیونیستی آن است که در نهایت به ایجاد یک اکثریت یهودی در فلسطین و شرق اردن بینجامد، به همین دلیل این اسکان یک اسکان سریع است که به هیچوجه یک استعمار عادی نیست، اما در عین حال در نوع خود بینظیر است.
البته آنها برای دستیابی به آمال و آرزوهایشان از سیاست گام به گام و مرحلهای استفاده میکنند. چنانکه در سال 1948 روسای سیاسی آمریکا به این نتیجه رسیدند که استراتژی صهیونیستها این است که آمریکا را در رشته عملیاتی که همواره گستردهتر و ژرفتر میشود درگیر کنند تا به تمام اهدافشان دستیابند، اهداف صهیونیستها را چنین میتوان برشمرد:
1 ـ برقراری حاکمیت یهودیان بر بخشی از فلسطین
2 ـ جلب موافقت قدرتهای بزرگ با مهاجرت نامحدود یهودیان به اسرائیل
3 ـ گسترش حاکمیت یهودیان بر بخشی از فلسطین
4 ـ گسترش حاکمیت یهودیان بر اردن و بخشهایی از لبنان و سوریه
5 ـ برقراری سرکردگی نظامی و اقتصادی یهودیان بر سراسر خاورمیانه.
همچنین صهیونیستها قائل بودند، تمام مراحل این برنامه برای رهبران متعصب یهود به یک اندازه مقدس است.(5)
از آنجا که سیاستمداران کاخ سفید برای پیشبرد اهدافشان در این سوی دنیا به حکومتی همانند رژیم اشغالگر قدس نیاز مبرمی داشتند از بدو تشکیل حکومت صهیونیستی از هیچگونه کمکی دریغ نورزیدهاند و همواره در مقابل جنایات غاصبان قدس شریف سکوت اختیار کردهاند و تمامی قطعنامههایی را که علیه صهیونیستها مطرح میشود را وتو میکنند.
صهیونیستها با حمایت دولتهای غربی و به بهانه واهی هولوکاست، دست خونآلود خویش را نهتنها در مقابل چشم خلق پنهان نکردند بلکه بدان مباهات کردند
صهیونیستها در اشغال فلسطین و جنایتهایی که دمادم مرتکب میشوند، گویی قدمجای پای اسلاف اروپایی خود در آمریکا میگذارند، مسالهای که «روژه گارودی» در کتاب «اسطورههای بنیانگذار سیاست اسرائیل» به خوبی به آن اشاره کرده و میگوید: «چیزی که مسلم است این که تشکیل کشور اسرائیل با اشغال و غصب سرزمینهای فلسطینی و همراه با نسلکشی و آوارگی ساکنان اصلی فلسطین صورت گرفت. امری که با چگونگی تاسیس کشور آمریکا شباهت زیادی دارد چرا که مهاجران اروپایی پس از اشغال سرزمینهای بومیان آمریکا و قتلعام آنان اساس ایالات متحده را بنیان گذاشتند.» ژنرال «موشه دایان» نخستوزیر سابق اسرائیل در سال 1967 در این زمینه میگوید:
«اعلامیه آمریکاییها درباره استقلال خودشان را ملاحظه کنید، این اعلامیه هیچ اشارهای به محدوده اراضی ندارد و ما مجبور نیستیم مرزهای دولت را تعیین کنیم.»6
صهیونیستها با حمایت دولتهای غربی و به بهانه واهی هولوکاست دست خونآلود خویش را نهتنها در مقابل چشم خلق پنهان نکردند بلکه بدان مباهات کردند و از این رهگذر 3 تن از جنایتکاران صهیونیست به نامهای «مناخیم بگین» «اسحاق رابین» و «شیمون پرز» برنده جایزه صلح نوبل گردیدند و از آنان قدردانی شد.
جنایاتی که هرکدام برای بیداری خفتگان جهانی کفایت میکرد، اما چشم بر آن فرو بستند و آنچه به جایی نرسید تنها ناله و مویه زنان و کودکان فلسطینی بود.
جنگافروزیهای اسرائیلیان در سالهای 1948، 1956، 1967، 1973 و 2006 تنها پردهای است از خوی اهریمنی آنان، و این جدای از جنایاتی است که آنان در «کفر قاسم»، «صبرا و شتیلا»، «خان یونس»، «غزه» و... مرتکب شدند.
انتشارات الزیتونیه در بیروت با انتشار کتابی 113 صفحهای علاوه بر پوشش تمامی جنایات اسرائیل علیه ملت فلسطین از زمان اشغال این کشور در سال 1948 میلادی به تشریح کامل مشهورترین این جنایتها حتی از زمان جنگ جهانی دوم در سال 1945 پرداخته و 27 جنایت را در فهرست مشهورترین جنایات اسرائیل از حیث ابعاد فاجعه برشمرده است و این قصه همچنان سر دراز دارد.
از جمله جنایات اسرائیلیان فاجعه دهشتناکی است که در صبرا و شتیلا روی داد. اردوگاههای صبرا و شتیلا از بزرگترین اردوگاههای آوارگان فلسطینی نزدیک بیروت بودند که به علت تراکم جمعیت تقریبا به صورت شهر درآمده بودند. در 16 سپتامبر 1982 نیروهای فالانژ به همراه اسرائیلیها به این اردوگاهها حمله کردند.
مسیحیان افراطی که فالانژ نام داشتند منتظر فرصتی بودند تا انتقام شکستهایشان را از مقاومت فلسطین بگیرند و این بهترین فرصت بود. فالانژها با شارون توافق کردند که از طرف اسرائیل مشکلی برای عملیات نداشته باشند آنگاه وارد اردوگاه شدند و فقط طی 48 ساعت عملیات، کاری کردند که خودشان بر آن کشتار صبرا و شتیلا نسبت دادند. سازمانهای امدادی خبر دادند 2000 زن و بچه فلسطینی در صبرا و شتیلا قتل عام شدند. فرمانده فالانژها پس از عملیات گفت: اگر روزی بخواهند در بیروت بزرگراهی بسازند و لازم باشد این منطقه را خاکبرداری کنند آن زمان تعداد اصلی کشتهها معلوم میشود.
کشتار وحشیانه «کفر قاسم» و یا به نقل صهیونیستها تراژدی کفر قاسم نیز همچون کشتار صبرا و شتیلا در خاطر تاریخ فلسطین ماندگار گشت.
درست در همان روزی که جنگ آغاز شد (سال 1956 جنگ با مصر) گاردهای مرزی اسرائیل در نواحی مرزی اردن حکومت نظامی اعلام کردند که یکی از روستاهای مرزی کفر قاسم نام داشت. کدخدای این روستا، تنها 30 دقیقه پیش از آغاز حکومت نظامی توسط «گارد مرزی» از ماجرا مطلع شده بود و برای او امکان نداشت که بتواند خبر برقراری حکومت نظامی را به روستاییانی که هنگام غروب آفتاب به خانه خود بازمیگشتند برساند. وقتی که فرمانده نیروهای اسرائیلی مستقر در «کفر قاسم» از مافوق خود برای این مساله کسب تکلیف کرد، ژنرال اسرائیلی پاسخ داد:«من از ابراز احساسات خوشم نمیآید. این دیگر از بدشانسی خود آنهاست و ما بین ساعت 17 تا 18، 47 روستایی را به قتل رساندند. پس از فروکش کردن التهاب جنگ سوئز با افشای آنچه در کفرقاسم اتفاق افتاده بود تحرکات مجامع بینالمللی دولت یهود را مجبور کرد 11 افسر و سرباز گارد مرزی را به جرم کشتار در کفرقاسم محاکمه کند. این محاکمه به یکی از طنزهای تاریخی تبدیل شد. تمامی این متهمان از سوی ارتش به 50 درصد اضافه حقوق محکوم شدند.
روستای قبیه که در 22 کیلومتری شمال شرقی قدس و 34 کیلومتری غرب رامالله واقع است ساعت 7 بعدازظهر 14 اکتبر سال 1953 مورد حمله و اشغال نظامیان صهیونیست درآمد. این هجوم را که نظامیان صهیونیست با لباس مبدل صورت دادند به رهبری آریل شارون انجام گرفت که طی آن 69 زن و مرد و کودک فلسطینی به قتل رسیدند.
روستای خان یونس نیز در 2 نوبت به فاصله 9 روز هدف حملات اشغالگران صهیونیست قرار گرفت یکی در 3 نوامبر 1965 که 500 فلسطینی و دیگری 12 نوامبر که 270 فلسطینی به شهادت رسیدند.
جنایات اسرائیلیان که امروزه نیز بشدت ادامه دارد بر پایه تفکری است که روز اول پیریزی شد و جمله بنگورین هر روزه در گوش یهودیان صهیونیست طنینانداز میشود که:
این نقشه، نقشه کشور ما نیست ما نقشه دیگری داریم که شما جوانان و دانشجویان مدارس اسرائیل باید آن را تحقق بخشید، ملت اسرائیل باید قلمروی خود را از فرات تا نیل توسعه دهد.7
منابع:
1 ـ ایوانف، یوری، صهیونیسم، ترجمه ابراهیم یونسی، ص 14.
2 ـ درآمدی بر مکاتب و اندیشههای معاصر، فرهنگ واژهها، ص 268.
3 ـ همان، ص 371.
4 ـ سوکولوف، ناهوم، تاریخ صهیونیسم، ترجمه داوود حیدری، ص 252.
5 ـ گرین، استیون، جانبداری، روابط سری آمریکا و اسرائیل، ترجمه: سهیل روحانی، ص 21.
6 ـ گارودی، روژه، اسطورههای بنیانگذار سیاست اسرائیل، ص183.
7 ـ ایوانف، یوری، صهیونیسم، ترجمه، ابراهیم یونسی، ص 14.
مسلم تهوری
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد