در این میان رهبران این رژیم غاصب از همان آغاز، تلاش گستردهای را برای شناسایی خود از سوی دیگر کشورهای جهان صورت دادند. ایران از جمله کشورهایی بود که محافل صهیونیستی کوشیدند نظر مساعد حاکمان آن را به سوی خود جلب کنند. در جریان سفر محمدرضا شاه پهلوی به آمریکا در آبان 1328 مقامات آمریکایی با اشاره محافل متنفذ یهود، به طور تلویحی تداوم ارائه کمکهای مالی، فنی و نظامی به ایران را به ضرورت شناسایی دولت اسرائیل منوط دانستند و در همان حال، نخستوزیر وقت، محمد ساعد مراغهای و برخی وزراء و کارگزاران ارشد دولت او با دریافت رشوههایی کلان از ماموران اطلاعاتی اسرائیل، رژیم غاصب آن کشور را به صورت دو فاکتو به رسمیت شناختند. در عین حال، اکثریت قابل توجهی از مردم ایران با این اقدام حکومت به مخالفت برخاستند و بویژه علما و گروههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اسلامگرا در راس نهضت ضد اسرائیلی مردم ایران قرار گرفتند. تا آن که در اوایل دوران نخستوزیری دکتر محمد مصدق و عمدتا با همت آیتالله کاشانی به ارتباط سیاسی ایران با رژیم غاصب اسرائیل پایان داده شد.
پس از کودتای 28 مرداد 1332 در روندی تدریجی ولی مداوم، نفوذ و حضور اطلاعاتی ــ جاسوسی و اقتصادی ــ سیاسی اسرائیل در ایران رو به فزونی نهاد و این رژیم، ارتباط بسیار نزدیکی با شاه و دیگر مقامات سیاسی، اقتصادی و امنیتی رژیم پهلوی پیدا کرد و این روند نامیمون تا سالهای پایانی دهه 1330 افزایش چشمگیر و همهجانبهتری یافت و نهایتا در 2 مرداد 1339 اعلام شد که رژیم پهلوی با دولت غاصب اسرائیل روابط غیررسمی برقرار کرده است. شاه مدعی شد که این اقدام او جز تایید و تاکید سیاستهای دولتهای گذشته نیست. روابط رژیم پهلوی و اسرائیل در طول دو دهه 1340 و 1350 در شوون و سطوح مختلف گسترش فزاینده و کمسابقهای پیدا کرد، اما پیروزی انقلاب اسلامی، پایانبخش قطعی حضور و نفوذ رژیم اشغالگر قدس در ایران شد.
مظفر شاهدی، ساواک، چاپ دوم، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1388، صص 210 ــ 201
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد