روزه‌داری ایرانی به روایت جهانگرد آلمانی

آدام اولئاریوس‌ از سفرنامه‌نویسان مشهور آلمانی است که با وجود گذشت نزدیک به‌ 400 سال از انتشار سفرنامه‌اش درباره ایران و روسیه، اثرش هنوز در محافل ادبی‌ آلمان مورد توجه است و به عنوان موضوع تحقیق در دانشگاه‌های آلمان برگزیده می‌شود.
کد خبر: ۶۹۵۴۲۵

وی اولین سفرنامه‌نویس آلمانی است که گزارش مشروح و دقیقی از وضع اجتماعی ـ سیاسی عصر شاه صفی ارائه داده است. متن زیر، شرح مشاهدات او از چگونگی آداب و رسوم ماه مبارک رمضان است.

روز هفتم فوریه [1637 م] که برابر تقویم ایرانیان بیست و یکم رمضان و معروف به عاشور، سالگرد و روز گرامیداشت شهادت حضرت علی(ع) قدیس بزرگ و رهبر مذهبی و مرشد ایرانی‌هاست. آنان از طریق گردهمایی تمام اهالی شهر و با مراسم ویژه در مکانی نزدیک شهر که برای این ساخته شده است، این روز را گرامی می‌دارند.

وقتی چند نفر از ما [اولئاریوس و همراهان] به این محل وارد شدیم تا ازاین مراسم دیدن کنیم، به دستور خان که کلانتر و جمعی از بزرگان نیز همراه وی بودند جایی را برای ما باز کردند تا بتوانیم از نزدیک شاهد اجرای مراسم باشیم. زیر خیمه یک نفر خطیب یا برگزارکننده مجلس سوگواری در لباس نیلی ـ رنگ عزا، رنگی غیر از رسم ما که از مشکی استفاده می‌کنیم ـ بر یک صندلی به بلندی بیش از دو نخ نشسته بود.

او به مدت دو ساعت با صدایی خوش، رسا و صاف و نیز حرکاتی با مفهوم از روی کتابی به نام مقتل‌نامه می‌خواند. محتوای این کتاب شرح زندگی حضرت علی(ع) و چگونگی شهادت ایشان بود.

دور تا دور صندلی خطیب، تعداد زیادی آخوند همگی با مندیل‌های سفید رنگ بر سر نشسته بودند و در اثنای خواندن خطیب به دفعات متفاوت آغاز به خواندن آواز کردند، زیرا در کتاب یاد شده همه جا کلمات قصار و رهنمودهای عالمانه وجود داشت و خطیب وقتی به آنها می‌رسید کلمه اول را می‌خواند و سپس ساکت می‌ماند و بقیه جمله را آخوندهای مذکور مانند یک آواز و سرود معروف می‌خواندند.

پس از پایان چند سرود، یکی از آنها با صدایی بلند فریاد زد: «لعنت خدا به کشنده علی باد» در جواب او تمام جمعیت می‌گفتند: «بیش باد، کم مباد» پس از پایان قرائت کتاب، خطیب مفتخر به دریافت خلعتی نو و ابریشمین از خان شد که می‌بایستی فورا آن را می‌پوشید.

سپس سه تابوت که با پارچه سیاه رنگی پوشیده شده بود دایره‌وار دور گردانده شد که ظاهراً بایستی مظهر تابوت‌های حضرت علی(ع) و دو فرزند ایشان، امام حسین(ع) و امام حسن(ع) می‌بود.

پیش از اینها دو صندوق بلند که با پارچه‌ای نیلی رنگ پوشیده بود و گویا تمثیل و تنها میراث حضرت علی(ع) یعنی کتاب‌های روحانی ایشان می‌بود، به نمایش گذاشته شد و نیز دو راس اسب زیبا که بر پشت آنها کمان، تیر، دستارهای گرانبها و مقدار زیادی پرچم‌های پیروزی قرار داشت دور گردانده شد، یک نفر ایرانی بر سر چوبی یک برج مدور که آن را نخل می‌نامیدند و بر آن چهار قبضه شمشیر فرو کرده بودند که به سبب فراوانی اشیای زینتی و دیدن آنها دشوار می‌نمود چند نفر دیگر بر سر خود جعبه‌هایی حمل می‌کردند، این جعبه را با دسته‌ای از پرندگان، نوارهای رنگین، گل و دیگر چیزها آرایش کرده و درون آن گویا قرآنی را در حالت باز قرار داده بودند. افرادی که به این طرز جعبه را بر سر داشتند، همراه نوای موسیقی محزون که به وسیله سنج‌های بزرگ، نی لبک، تنبک و طبل نظامی نواخته می‌شد می‌پریدند و می‌جهیدند.

چند گروه از جوانان، چوبدستی بلندی در دست داشتند و در دایره‌های جداگانه به اطراف می‌پریدند و در حالی که شانه‌های یکدیگر را گرفته بودند یکی از آنها می‌خواند: «حیدر، حیدر (این نام حضرت علی(ع) است) حسین، حسین» و دیگران با او همین کلمات را دم می‌گرفتند. با این مراسم جمعیت دوباره به شهر رفتند.

منبع: سفرنامه اولئاریوس، ترجمه احمد بهپور، نشر ابتکار، اول، 1363، ص 73 تا 75

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها