در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
کارشناسان در این موضوع اتفاق نظر دارند که رفتار والدین میتواند در بزهکار شدن فرزندان تاثیر داشته، اما این تاثیر چگونه است و چه نوع رفتارهایی میتواند چنین نتیجهای را در پی داشته باشد؟
وقتی نیازهای فرد اعم از عاطفی، اجتماعی و زمینههای دیگر برآورده نشود، فرد دچار ناکامی و متعاقب آن پرخاشگری یا خشونت میشود که پرخاشگری و خشونت نیز میتواند خودش را به اشکال مختلفی نشان دهد. گاهی خشونت به صورت آنی و دفعهای بروز میکند مانند نزاع خیابانی که دو نفر با هم درگیر میشوند. گاهی فرد خشم و خشونت خود را با یک برنامهریزی و در قالب بزهکاری، دزدی و دیگر آسیبهای اجتماعی نشان میدهد. گاهی خشونت و خشم و پرخاشگریها میتواند خودش را در قالب آسیب رساندن به خود یا دیگری یا در روابط زناشویی یا سوءاستفاده از کودکان نشان دهد.
خانوادهها چگونه میتوانند از شکلگیری این خشم و خشونت جلوگیری کنند؟
خانوادهها برای مقابله با این اتفاق در فرآیند رشد بچهها به سه طریق برخورد میکنند؛ یا به تمام نیازهای کودک پاسخ میدهند که در نتیجه کودک فردی فوقالعاده وابسته و زودرنج میشود که تحمل «نه» شنیدن را ندارد یا اینکه کودک در شرایط کاملا پرفشار و تنبیه جسمی و روانی از سوی والدین بزرگ میشود و دوران کودکی سخت و پرتنشی را میگذراند که در این صورت ما با فردی روبهرو میشویم که پر از خشم و خشونت و بهدنبال موقعیتی است که این خشم و خشونت را بیرون بریزد.
معمولا در این گروه از افراد آمادگی زیادی برای بزهکاری دیده میشود. چنین افرادی با دیگران درگیر میشوند و به خود یا دیگران و جامعه آسیب میزنند.
گروه دیگری از خانوادهها هم هستند که فرزندان را مطابق با واقعیتها بزرگ میکنند یعنی خشم آنها را پالایش و خشونتشان را جهتدهی میکنند و اجازه میدهند بچهها حرفهایشان را بزنند، در عین حال نیازهای منطقیشان را پاسخ میدهند و سعی میکنند کودک در بستر بهنجار رشد و پرورش یابد و از شرایط رشد طبیعی برخوردار باشد.
افرادی که والدینشان از دو شیوه اول تربیتی استفاده میکنند، در گروه اول افرادی با اعتماد به نفس پایین و فوقالعاده وابسته و در عین حال ناتوان در حل مسائل خود خواهند بود. آن گروه از افرادی هم که تنبیه شده و زندگی پرتنشی داشتهاند، معمولا پر از عقدههای روانی و خشمهای فروخورده هستند که بالاخره آن را در آینده بیرون خواهند ریخت. این برونریزی در دوران مدرسه به یک نوع خواهد بود و در دوران جوانی به نوعی دیگر. آنها در جوانی گروههای دوستی تشکیل خواهند داد که ممکن است این گروهها بزهکار باشند و به سلامت اجتماعی جامعه آسیب بزنند. بنابراین نقش خانواده دقیقا مشخص است و خانواده باید بتواند پدیدهای به نام خشم یا خشونت را ابتدا شناسایی کند، سپس بتواند نیازهای بحق فرزندانش را پاسخ دهد و در عین حال در فرآیند رشد به فرزندانش آموزش بدهد که در صورت مواجهه با جواب «نه» و برآورده نشدن نیازهایشان، بهطور طبیعی خشم را کنترل و سپس برونریزی کنند. مثلا الان تب فوتبال در جامعه خیلی بالاست. همین بازی فوتبال میتواند یک نوع برخورد با خشمها و خشونتهای درونی ما باشد و میبینیم که افراد به صورت پالایش یافته دور هم جمع میشوند و سعی میکنند خشمهای فروخوردهشان را بهصورت مقبول بیرون بریزند.
بنابراین در هر سه روش تربیتی خشم ایجاد میشود و مساله مهم نحوه برونریزی آن است.
سازوکارهایی که خانواده و جامعه میتوانند برای افراد به کار ببندند، این است که به فرزندان آموزش بدهند این خشمها به صورت فروخورده و بدون پاسخ نماند، چون در آن صورت ممکن است فرد به خود و جامعه آسیب بزند.
خود والدین چگونه باید نحوه تربیت صحیح فرزند را فرابگیرند تا از بزهکار شدن آنها در آینده جلوگیری کنند؟
اعضای خانواده باید نقشهای خود را قبل از پدر و مادر شدن بیاموزند. در مشاورههای قبل، حین و بعد از ازدواج این نقشها به زوجین آموزش داده شود و آنها با شناسایی فرآیند رشد، نیازهای کودکان خود را در هر سنی بشناسند و راههای برآورده کردن آنها را نیز آموزش ببینند. بچهها باید در یک محیط طبیعی رشد کنند، اما از سازوکارهای دفاعی کارآمد در برخورد با مشکلات زندگی اجتماعی برخوردار شوند؛ چون توانمندسازی بچهها در دوره رشد از وظایف نهادینه والدین است، بنابراین والدین باید خودشان آگاه باشند.
مشکل آنجاست که سطح این آگاهی کم است. کودکانی که در آینده بزهکار میشوند، در خانوادههای ناسالم، آشفته و نابسامان رشد کردهاند و والدین این قبیل کودکان علاوه بر اینکه وظایف خود را نمیدانند، خودشان هم دارای مشکلات زیاد و پیچیدهای هستند.
با توجه به این حرفها هر مجرمی میتواند خانوادهاش را بهانه کند تا بار تقصیر را از گردن خود بردارد.
این بهانه نیست. چنین افرادی گذشته پرفشاری داشته و در دوران رشد با تبعیض، خشم و خشونت زیادی مواجه شدهاند. مثلا طبق آمار حدود 30 درصد خانوادههای تهرانی از مشکلی به نام درگیری فیزیکی رنج میبرند. طبیعتا پدر و مادری که یکدیگر را میزنند، بچهشان را هم کتک میزنند. همین تنبیه بدنی میتواند بچه را دچار رشد ناسالم کند.
همچنین بحث سوءاستفادههای جنسی موضوع مهمی است که میتواند سرنوشت فرد را تغییر دهد و باعث شود همان خشم و خشونت و پرخاشگری شدید را یا نسبت به خودش یا نسبت به جامعه بروز دهد بنابراین خشم میتواند در قالبهای فیزیکی، روانی و هویتی همیشه با فرد همراه باشد و او را آزار دهد. در این میان اگر ما برای رهایی از این مخمصه به فرد کمک کنیم، به او، خانوادهاش و جامعه لطف کردهایم، ولی معمولا این اتفاق بعد از بزهکاری فرد محقق میشود. در اینجاست که به نظر من وجود آموزشها و کلینیکهای روانشناسی و الزام مراجعه افراد در سنین مختلف بخصوص والدینی که فرزند کوچک دارند، اجتنابناپذیر است تا اگر مشکلی وجود دارد، در همان مراحل اولیه برای رفع آن اقدام شود.
به تبعیض اشاره کردید. تبعیض چه تاثیری بر فرزندان دارد؟ آیا چنین رفتاری هم فشار روانی را بر فرد ایجاد میکند؟
در روانشناسی کودکان معمولا یک قانون کلی وجود دارد و آن هم اینکه حس کودک نسبت به مسائل و افراد باید مثبت یا منفی باشد؛ اینکه والدین بچه را مورد تحقیر، تبعیض یا تنبیه قرار میدهند، او را نسبت به خودشان دچار حس دوگانهای میکنند. از آنجا که پدر و مادرشان هستند، بچه به آنها وابسته است و باید آنها را دوست داشته باشد و از سوی دیگر کودک شاهد پدر یا مادری است که او را تحقیر و تنبیه میکند، بنابراین در کنار حس مثبت، حس منفی هم پیدا میکند که این واقعه را ما تضاد و تعارض مینامیم و خود این تضاد و تعارضها میتواند منشأ ایجاد خشمها، پرخاشگریها و رفتارهای همراه با خصومت و انواع بزهکاری باشد؛ یعنی خانوادههایی که نقش خودشان را درست ایفا نمیکنند و خانوادههایی که بچهها در آن مورد تنبیه، تحقیر، تمسخر و تبعیض واقع میشوند، به نوعی به بچه پیام داده میشود که تو آدم بدی هستی و به درد زندگی نمیخوری و این گاهی باعث میشود آنها چنین حسی را توجیهی برای رفتارهای پرخاشگرانه خودشان در جامعه و انواع اعمال بزهکارانه قرار دهند و در واقع با عباراتی مانند اینکه در حق من لطفی نشده است، من چرا لطف کنم؟ یا من همیشه بد آوردهام، به من چه که دیگران بد میآورند؟ و... هر نوع رفتاری را توجیه کنند.
شاهد حلاج
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: