روزنامه خندان

به روح اعتقاد داری؟

طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند.حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۶۹۲۴۸۷
به روح اعتقاد داری؟

جام جم : آب کالیفرنیا، آب ایران

یاد بگیریم از کنار خیل خبرهایی که از طریق رسانه‌ها می‌خوانیم و می‌شنویم، ساده عبور نکنیم. سادگی همیشه خوب نیست.

سهراب که در شعر بلند صدای پای آب گفته است: «ساده باشیم / ساده باشیم چه در باجه یک بانک، چه در زیر درخت...»؛ منظور بی پیرایگی و بی تکلفی است. یعنی هرکی هستی، برای خودتی. وقتی وارد بانک شدی، مثل بقیه مشتری ها، از دستگاه نوبت ده مستقر در ورودی بانک، نوبت بگیر.

از نیوتن یاد بگیر که در زیر درخت، چقدر ساده رفتار می کرد؛ طوری که با افتادن یک سیب ساده، به سادگی جاذبه زمین را کشف کرد. (بعید است تا به حال یک همچین تفسیر عمیقی بر شعر سهراب زده باشند بزرگان دیگر. خدا وجود نازنین ما را برای ادبیات این مملکت حفظ کند!)

خطاب به «ما»ی خاکی:

صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را

تا دگر مادرگیتی، چو تو فرزند بزاید

گفتیم صدای پای آب؛ از قضا مطلبی هم که می خواهم این جلسه خدمت شما عرض کنم، در راستای همین آب عزیزی است که بدان اشاره شد.

پاره ای از جراید، با اشاره به خشکسالی های پنج ساله گذشته در ایالت کالیفرنیای آمریکا، دیروز این گونه تیتر زده بودند که: «قیمت آب در کالیفرنیا 10 برابر شد».

چند برداشت آزاد: در این وانفسای کمبود آب تا حد جدی بودن قضیه و رسیدن به بحران در این زمینه؛ به نظر شما با مطالعه تیتر خبری بالا، چه برداشت هایی می توان داشت.

نگارنده این موارد را برداشت کرده است:

1ـ برداشت اقتصادی: قدر قبض های آب خود را که با عزت و احترام، به در منازل شما فرستاده می شود، بدانید. خیلی با شما کم حساب می شود.

اگر الان در کالیفرنیا می بودید، باید ده برابر اینی که الان پرداخت می کنید، پرداخت می کردید. آن وقت معنی یک نوع آب سنگین را می فهمیدید. آبی که پرداخت پولش سنگین است.

2ـ برداشت فرهنگی: هرچه در خصوص فرهنگ مصرف آب تذکر داده می شود، هی پشت گوش اندازید. بفرمایید، کالیفرنیا هم با همۀ ادعای آمریکا، دچار بی آبی شد. انگار تا به سر خودمان نیاید، عمق فاجعه را درنمی یابیم. حتما باید سر خودمان شخصا به سنگ بی آبی بخورد. فرداست که مجبور شویم اموات خود را هم تحویل خشکشویی دهیم. خشکه حساب کنند.

3ـ برداشت سیاسی: اگر آمریکا از این تحریم های غیرانسانی دست بردارد، ای بسا که در یک اقدام انسانی، کمک های آبی خود را روانه کالیفرنیا کنیم. حتما که نباید لوله کشی کنیم. کشتی های نفتکش تا اطلاع ثانوی، آبکش می شوند. بلکه با تمام وجود آن شعر سعدی ما در سازمان ملل داخل نیویورک خود را بفهمند که: «چو عضوی به درد آورد روزگار / دگر عضوها را نماند قرار»، دقیقا یعنی چه؟!

4ـ برداشت هنری: هر کس هر هنری دارد، به خرج دهد تا جلو بحران آب گرفته شود. از آواز نخواندن زیر دوش آب گرفته تا هدر ندادن باقیمانده آب داخل لیوان، تا تعویض واشر شیر آبی که دارد چکه می کند، تا پر نکردن وان حمام با آب شرب شهر، تا نشستن ماشین با شیلنگ آب شهری، تا..... هزار و یک راه جلوگیری دیگر. خود بنده نیز به عنوان یک طنزنویس، باید سعی کنم که کمتر به مطالبم آب ببندم. شوخی نداریم که!

برداشت آزاد: هرکس هرچقدر می خواهد آب برداشت کند تا فردا روزنامه های آمریکا تیتر بزنند که: «قیمت آب در تهران 10 برابر شد». چیزی که عوض دارد، گله ندارد. آن هم در گرماگرم دور ششم نشست مذاکرات هسته ای در وین که نمی دانیم چه ربطی به بحث ما داشت که عرض کردیم؟!... حالا یک چیزی گفتیم دیگر؛ خودتان ربطش دهید. بروم شیر آب آشپزخانه را ببندم که دارد قطره قطره هدر می رود. کدام آدم بی توجهی جز خودم می تواند سفت نبسته باشدش؟...

سیاست روز : به روح اعتقاد داری؟

رئیس شورای فرهنگی نهاد ریاست جمهوری: باید بعضی جلسات ما از حالت یک نشست معمولی بیرون بیاید.
با توجه به این اظهارنظر این جلسات می‌تواند به کدام یک از حالت‌های زیر تبدیل شود؟
الف) درازکش
ب) چمپاتمبه
ج) دمرو
د) طاقباز

وزیر بهداشت: در بحث جمعیت، اقدام ما باید اقناعی باشد. جامعه باید باور کند که به خاطر امنیت، استقلال و پیشرفت کشور نیاز به نیروی جوان داریم و نباید اجازه دهیم جمعیت کشور پیر شود.
با توجه به اظهارنظر فوق کدام یک از گزینه‌های زیر "اقناعی" است؟
الف) فلانی! بیا و بچه‌دار بشو! فردا که جمعیت کشور پیر شد چه کسی جوابگو می‌شود؟ دمت گرم بیا و پسر خوبی باش و آستینت را بالا بزن.
ب) فلانی! تو خجالت نمی‌کشی با این هیبت، بچه‌دار نمی‌شوی؟ فردا همین بچه‌محل‌ها پشت سرت هزار جور حرف ناجور می‌زنند. از ما گفتن بود.
ج) فلانی! تو به گور پدر پدر بزرگت می‌خندی که از بچه‌دار شدن فرار می‌کنی. فکر کردی اینجا خانه خاله است که بچه درست نمی‌کنی؟ این خط و این هم نشان! جمعیت ما پیر شد من می‌مانم و تو و این چاقوی دسته صدفی زنجانی!
د) این گزینه بنا به دلایلی حذف شد. خیالتان راحت این گزینه اصلا درست نبود!

محمد مایلی‌کهن: من به خودروی بنز اعتقاد دارم.
به نظر شما برادر مایلی‌کهن غیر از بنز به کدام یک از گزینه‌های زیر اعتقاد دارد؟
الف) روح
ب) ارواح
ج) روح الارواح
د) هیچکدام

کیهان : بازیافت (گفت و شنود)

گفت: در خبرها آمده بود که سرکرده داعش در جریان حمله ارتش عراق به سختی مجروح شده است.
گفتم: اگر هزاران بار کشته شود، هنوز اندکی از تاوان خون مردان و زنان و کودکان بی‌گناهی را که بر زمین ریخته، پس نداده است.
گفت: اعلام کرده‌اند که برای مداوا به یک کشور عربی منتقل شده است.
گفتم: یارو یک نامه دریافت کرد که در آن نوشته بود؛ برای شروع یک زندگی جدید به ما مراجعه کنید. و زیر نامه نوشته شده بود، مرکز بازیافت زباله‌ها...

شرق : افسردگی آقای شهروند ایرانی

آقای شهروند ایرانی سوار آمبولانس شد و تا نشست زانوی غم بغل‌ گرفت و زل زد به افق. تا زل زد به افق به خودم گفتم این آدم می‌خواهد برود توی افق خودش را گم کند. پرسیدم: چیزی شده؟ چرا ساکتی؟
گفت: می‌دانی آمبولانس‌چی، من خیلی حالم گرفته است و کاملا افسرده هستم.
گفتم: خودت را بریز بیرون.
و اون هم ریخت و گفت هیچی برایم فرقی نمی‌کند. خیلی داغانم. نه انگیزه سیاسی برایم مانده که کار سیاسی کنم چون... نه انگیزه اقتصادی برایم مانده که کار اقتصادی کنم چون... نه انگیزه اجتماعی برایم مانده که کار اجتماعی کنم چون... نه انگیزه ورزشی برایم مانده که کار ورزشی کنم چون...
بعد گفت: حتی همین دیروز پریروز هم وزیر ارشاد گفت: «مردم ایران افسردگی گرفته‌اند.» خب من هم که شهروند ایرانی هستم. دیگر وقتی وزیر بگوید افسردگی گرفتی ببین اوضاع چقدر دراماتیک است. اصلا مسوولیت حرف من هم پای وزیر ارشاد. من که تا حالا چیزی نگفته بودم و گله‌ای نکرده بودم. برای خودم افسرده بودم و زل می‌زدم به افق و از تو خودم را می‌خوردم...
بعد گولی‌گولی اشکش را پاک کرد و گفت: اصلا بگذار خلاصه‌اش کنم، هیچی برایم مهم نیست... می‌فهمی؟ حتی همین الان که دارم با تو حرف می‌زنم انگار دارم با تیوپ لاستیک آمبولانس حرف می‌زنم.
خب، من چی می‌گفتم؟ طرف دارد با من حرف می‌زند اما انگار دارد با لاستیک آمبولانس حرف می‌زند. چیزی نگفتم. آمبولانس‌چی هم گاهی راهکاری ندارد جز محو‌شدن در افق. به همین دلیل آرام پایم را گذاشتم روی پدال گاز و به سمت افق حرکت کردیم تا دوتایی گم شویم.

قدس: مش غضنفر و روزه خواری در ملأعام

دیروز صبح که دَهَنِ روزه داشتُم مِرفتُم سَرِ کارُم، تو ایسگایِ اُتوربوس که واستاده بودُم دیدُم یَک جِوونه آمد جِفتُم واستاد که به یَک دستِش سیگارِ روشنِش بودُ به دستِ دِگَشَم یَک شیشه نوشابه.
یَرِگه بُدون ایکه یَک خُردویَم حرمتِ ای ماه مبارک رِ نِگَر دِره، جولو چشمِ مردمی که روزه داشتن هم سیگار مِکِشیدُ هَم نوشابه مُخورد. مو که بُخاطر ای کارِ نامَقبولِش اعصابُم داغون رَفت، بِزِش گفتُم جونُم مرگ رِفته! مَگِر نِمِدِنی ماه رمضونه؟ مَگِر هنوز بِچّه خُردویی که روزه بِزِت واجب نرفته؟ گفتِگ مو نِمِتِنُم روزه بیگیرُم. گفتُم اَوَلَندِش که اَزو قَتِّ درازِت ملومه دُرُغ مِگیُ سالمیُ مِتِنی روزه بیگیری فِقط زورِت میه. دُیُّمَندِش گیرُم که ناخوش بِشیُ دکتر بِزِت گفته بِشه نبایِست روزه بیگیری، وازَم دلیل نِمِره که تو ملاعام روزه خواری کنی. گورِ مرگِت برو تو یَک سولاخی بیشین هرچی مِخِی کوفت کن، بعد وَخِز بیا بیرون.
حالا مویِ مش غضنفر موندُم بِرِیچی ای روزه خوارا ایقذَر پَخمه یَن که فرق بینِ هنرایِ هفتگانه رِ با گناهُ نافرمونیِ خدا نِمِدِنَن بِرِیکه عوضِ ایکه از روزه خوردَنِشا خجالت بِکیشنُ بِرِیکه دِرَن ای گناه گُنده ِر انجام مِدَن بِرَن یَک گوشه قایِم بِرَن که کسی نبینَشا، فِکِر مُکُنَن دِرَن یَک نقاشیِ مَقبول مِکیشن یا یَک آهنگِ باحال مِسازن یا یَک نِمایشِ خَفَن اجرا مُکُنن که با افتخار جولو دیدِ مردم انجامِش مِدَن.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها