روزنامه خندان

به روح اعتقاد داری؟

روزنامه خندان

روحانی گرد و خاک کرد

طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند.حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۶۸۹۲۲۹
روحانی گرد و خاک کرد

جام جم : بی‌برنامگی مطلوب
ما تا الان همچین خیال می‌کردیم که همیشه برای هر چیزی باید برنامه داشت؛ حال آن که داشتن برنامه، همیشه هم خوب نیست. اگر باور نمی‌کنید، مثال بیاورم. بله، ظاهرا چاره‌ای نیست، باید مثال بیاورم. نمی‌دانم چرا ملت این قدر دیرباور شده‌اند. مگر چه اتفاقی افتاده است؟...
ـ اتفاق خاصی نیفتاده است؛ بلکه اساسا مثال، افکار عمومی را روشن می کند. مثل ماه شب چارده بلاتشبیه!... (این مطلب را اولش خیال کردیم سخنگو یا وکیل مدافع دولت قبلی بر زبان آورد، اما وقتی درست خیال کردیم، دیدیم عجب حرف خوبی می زند. اگر مثال چیز خوبی نبود که ضرب المثل اختراع نمی شد.)
مثال خبری: «سخنگوی دولت گفت: دولت هیچ برنامه ای برای افزایش قیمت ها ندارد و با توجه به سیاست مهار تورم، با هیچ افزایش قیمتی موافقت نخواهد کرد. »ـ به نقل از جراید
عرض نکردیم؟!.... یکی از آن موارد که لازم نیست آدم برایش برنامه ای داشته باشد، همین گران کردن اجناس و خدمات و بالا بردن نرخ تورم است. چون به قدر کافی، بدون برنامه، خودش افزایش پیدا می کند و نیاز چندانی به برنامه نیست. فواره خودش بلند می شود، احتیاجی به تلمبه زدن نیست. مثال را داشتید؟...
در نداشتن برنامه:
چون پیامک هست، دیگر نامه چیست؟
تا درآمد هست، پس یارانه چیست؟
چون گرانی خود به خود موجود هست
صحبت از طراحی و برنامه چیست؟
بسته پیشنهادی: نداشتن برنامه، دلیلی برای نداشتن پیشنهاد نیست. فلذا اگر خیال کردید که ما نیز اعلام می کنیم که پیشنهاد خاصی نداریم، اشتباه فکر کردید(قدیمی ها می گفتند کور خواندید!). هرکس کار خودش را می کند. ما برای پیشنهادهای ارزنده مان برنامه داریم. عنایت بفرمایید:
1ـ برنامه کاهشی: حالا که دولت محترم، هیچ برنامه ای برای افزایش قیمت ها ندارد؛ بفرماید که برعکسش چطور؟ آیا هیچ برنامه ای برای کاهش قیمت ها هم ندارد؟ آیا کاهش قیمت ها کماکان با خداست؟
2ـ جای افزایش: ضمن تشکر از سخنگوی دولت که با رویکرد مهار تورم، برنامه ای برای افزایش قیمت ها ندارند؛ آیا اساساً جا برای افزایش قیمت هنوز هست؟ ما که هرچه نگاه می کنیم، می بینیم جا نیست.
3ـ ضرورت هماهنگی: درست است که خود دولت هیچ برنامه ای برای افزایش قیمت ها ندارد، اما بد نیست که با خارج دولت هم هماهنگ باشد. نکند دیگر سازمان ها و نهادهای خدماتی و تولیدی، برنامه داشته باشند. ضرورت دارد که در این بی برنامگی مفید، با هم هماهنگ باشند.
4ـ رفع شبهه: سخنگوی دولت برای رفع هرگونه شک و شبهه، توضیح بدهند که آیا افزایش قیمت های سابق، با برنامه بوده است که این دفعه برای آن برنامه ندارند؟ یک مقداری جمله شان کژتابی ادبی دارد. اگر بی ادبی نباشد البته!
5 ـ پشیمان نشدن: سخنگوی دولت حرف های خوبی زده و ما هم از آن دفاع می کنیم. فلذا اگر کمی گیر دادیم و چند تا سوال اساسی مطرح کردیم؛ مبادا یک وقت از حرف خود برگردند و حس کنیم که برای افزایش قیمت ها برنامه ای دارند؟! از حرف وزیر نیرو که اخیرا به صورت شفاف از افزایش نجومی قبض های گاز در زمستان سال جاری از حالا خبر داده بود؛ یک همچین حس بدی به ما دست داد. خوشحالیم که همه اش حس است و ان شاءالله واقعیت ندارد.

سیاست روز : آقای دولت لجبازی نکن!
آقای دولت سلام!
در این چند ماهی که سرکار آمده‌اید کم سوژه طنز دست بر و بچه‌های طنزنویس نداده‌اید و از این بابت به عنوان "ننجون ِ ملت ایران" از شما ممنونم اما از باب رعایت اخلاقیات و حدود شرعی، مردم را طوری نخندانید که دندان‌های عقل‌شان هم معلوم و مشخص شود.
آقای دولت! در این چند وقت عده‌ای شمشیر را از رو بستند و حتی به صورت آبدارچیان دولت‌های نهم و دهم تیغ کشیدند تا به قول خودشان نسیم "تدبیر و امید" بر همگان بوزد اما اگر کمی حوصله داشته باشید با شما دو کلمه حرف حساب داریم.
آقای دولت! لجبازی، کار خوبی نیست. لجبازی، کار بچه‌هاست. لجبازی، گاهی تبعات جبران‌ناپذیری دارد. پرداخت یارانه نقدی را دست انداختید چون ابتکار دولت قبلی بود. پروژه مسکن مهر را مسخره کردید چون دولتی‌های سابق مبتکرش بودند. هر فعالیت دولت قبل را "جنایت" و هر خدمتی را "خیانت" نامیدید.
آقای دولت! ملت همیشه در صحنه ما به سرفه افتادند. چشم‌هایشان قرمز شد. نفس‌شان بند آمد. آلودگی هوا از مرز اضطرار گذشت. هزاران هموطن کارشان به بیمارستان کشید و چند نفری هم جان دادند.شما سینه جلو دادید و مصاحبه کردید و با افتخار اعلام کردید: کسی که مملکت را تعطیل می‌کرد، رفت!
آقای دولت! هنوز هم دارید لجبازی می کنید.باز هم از لج رئیس دولت قبل تصویب کردید که ساعت کاری در ماه مبارک رمضان تغییر نمی‌کند. این اسمش لجبازی نیست؟ اصلا خبر دارید این ماه با ماه‌های دیگر سال چه تفاوتی دارد؟ اصلا می‌دانید غیر از چند وزیر و عضو بلندپایه دولت که به دلیل کهولت سن و بیماری از روزه گرفتن منع شده‌اند الباقی باید روزه بگیرند؟ خبر دارید هواشناسی (هواشانسی فعلی) میزان حرارت روزهای در راه را چند درجه پیش‌بینی کرده است؟
آقای دولت! مردم ما شعور دارند. می‌فهمند.همه چیز را درک می‌کنند اما از سر نجابت است که معمولا چیزی را به روی خودشان نمی‌آورند.لطفا این لجبازی‌ها را تمام کنید.این ماجراجویی‌ها هم به ضرر خودتان است و هم به ملت بینوا آسیب می‌رساند. اگر این لجبازی‌ها ادامه پیدا کند احتمالا در آینده نزدیک اجازه نداریم چیزی بخوریم چون در دولت قبل هم می‌خوردیم.اجازه نداریم چیزی بپوشیم چون در دولت قبل هم می‌پوشیدیم. اجازه نداریم بمیریم. چون در دولت قبل هم می‌مردیم. اجازه نداریم...استغفرالله!
زیاده جسارت است.

شرق : روحانی گردوخاک کرد
محمدجواد کریمی‌قدوسی را سوار آمبولانس کرده بودم و داشتم با سرعت می‌رفتم که گفت «رمزگشایی از شعار اعتدال امر مهمی است چرا که اعتدال پوششی برای براندازی نظام است.»گفتم: چیزی نیست ممدجوادجان... چیزی نیست... بعد هم چطوری است دولت رفسنجانی و دولت خاتمی و دولت روحانی همه تو کار براندازی هستند؟ آیا برای براندازی نیاز به دولت دارند؟ بعد چطوری دولت خاتمی و روحانی تو کار براندازی هستند، اما نصف دولت احمدی‌نژاد الان پرونده‌شان را دادند زیر بغلشان؟
محمدجواد گفت: «محمد خاتمی «عنصر کلیدی ضدانقلاب» است.»گفتم: چیزی نیست... به خودت فشار نیاور... انرژی‌ات را حفظ کن... وقتی کلید نشانه روحانی است اگر خاتمی عنصر کلیدی ضدانقلاب باشد یعنی خاتمی عنصر روحانی است یا روحانی کلید خاتمی است؟
کریمی‌قدوسی گفت: «فضای فرهنگی، برداشتن فیلترینگ و... از مهم‌ترین عوامل نشان‌دهنده ضعف فرهنگی و براندازکردن نظام توسط دولت اعتدال است.»
گفتم: چیزی نیست... الان می‌رسیم... بله. منطق بی‌نقصی داشت حرفت. ریختم بهم. راستش من هم موافقم فضای باز فرهنگی نشانه ضعف فرهنگی است. چون من هم هربار می‌روم فضای باز احساس ضعف می‌کنم.
محمدجواد گفت: «جریا ه نشود.»
گفتم: چیزی نیست... ولی حق با شماست... همین چندهفته پیش ندیدی چه گردوخاکی راه انداخته بودند؟ معلوم بود که آن توفان‌ها کار روحانی است... اگر کار روحانی نبود پس کار کی بود؟ هان؟ صددفعه گفتم کلید را ازش بگیرید هی در و پنجره را باز نکند توفان بیاید...
محمدجواد کریمی‌قدوسی می‌خواست باز هم چیزی بگوید که گفتم: نه، محمدجوادجان... دیگر استراحت کن...
الان می‌رسیم....

قدس: مش غضنفر و ماساژ
از وَختی کارُم تو اداره یَک طوری رِفته که یَکسره پوشتِ میز مِنشینُمُ وَرنِمِخِزُم راه بُرُم، ...
دِگه هَمَّش ای اُستُقونام درد مُکُنه یُ پاهام گِزگِز مُکُنه یُ کمرُم دولّا رِفته. هفته جولوتَر که داشتُم بِرِیِ همکارُم مُگُفتُم که ایجوری رَفتُم، بِزِم گُفتِگ دَوایِ دردِت فِقط ماساجِ. گفتُم منظورِت هَمو مُشتُ مالِ که تو حموم عومومیا مِدادَن؟ گفتِگ یَکچیزی تو هَمو مایه ها ولی ای اوصولُی خاریجیِ. خُلِصه بعدِ اداره مو رِ وَرداشت بُردِگ به یَک جاییُ اونجه یَک یَرِگه آمَد شورو کِرد به ماساج دادنُم. ایقذَر لِنگُ پاچَم را تابوند که صدایِ تِلِکُّ پِلِکِّ اُستقونام به هوا رَفت. هَردِفِیَم که داد مِزدُمُ مُگُفتُم اینجِم شیکَست، مُگُفت نه ای قُلِنجِت بود که شیکست. خُلِصه که مو رِ دربُ داغون کِردُ یَک عالَمَم پول اَزِم گیریفتُ فِرِستوندُم خِنه. الانَم یَک هفته یِ که جونُم قِلِفتی درد مُکُنه یُ امروز که رفتُم دکترُ اَزِم عَسک گیریفته، مِگه اُستُقونایِ چَندجایِ جونت مویه کِرده یُ یَکدوجاشَم شیکیسته.
حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم اََوَلَندِش بِرِیچی هیچکی نِمییِ ای مراکز غیرمجازِ ماساج رِ پُلُم کنه؟ دُیُّمَندِش بِرِیچی نِمیَن هرچی زودتر به ایقذَر ورزشکارِ درس خوانده که دوره هایِ اوصولیُ علمیِ ماساج رَم گذِروندن مجوز تاسیسِ مرکز ماساج بِدَن تا هَم بِرِیِ یَکعِده درس خوانده یُ ورزشکار اشتغالزایی بِرِیُ هَمَم مردم بُدون ایکه بِزِشا آسیبی وارد بِره ماساج داده بِرَنُ حالِش رِ بُبُرَن؟

کیهان : بیل(گفت و شنود)
گفت: در خبرها آمده است که ملک عبدالله پادشاه سعودی از زمین‌گیر شدن تروریست‌های اجاره‌ای در عراق بدجوری به وحشت افتاده و ابراز نگرانی کرده است.
گفتم: به درک،... حالا چرا؟!
گفت: خبرگزاری رویترز نوشته است؛ ملک عبدالله از هزینه‌های میلیارد دلاری برای داعش چندان نگران نیست، نگرانی پادشاه سعودی چرخش فلش حمله داعش به عربستان و اقدامات تروریستی در حجاز است.
گفتم: یارو پایش را گذاشت روی بیل، دسته بیل محکم توی سرش خورد و عده‌ای از خنده روده‌بر شدند. یارو با عصبانیت به آنها گفت؛ به جای اینکه از خنده غش و ریسه برید، بیائید ما را از هم جدا کنید!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها