دستپخت آنتونی بوردن
غذاهای ایران نیز همواره مورد پسند گردشگران داخلی و خارجی بوده است. هرچند شهرت جهانی غذاهای ایرانی فقط محدود به کباب است، اما ایرانیان خوب میدانند تنوع بالای غذاهای بومی میتواند ظرفیت بالایی در جذب گردشگران داشته باشد. وجود رستورانهای متنوع و معروف غذاهای محلی در پایتخت نشان میدهد غذاهای ایرانی در وسوسه کردن گردشگران برای بار سفر بستن، از آثار و ابنیه تاریخی کم نمیآورد. هفته گذشته اما یکی از معروفترین آشپزهای جهان بیسر و صدا به ایران آمد تا طعم تازهای از غذاهای ایرانی را بچشد. او وقتی عکسی از خودش در یکی از معروفترین قهوهخانههای اصفهان در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد، رسانههای ایران متوجه شدند میزبان یکی از معروفترین آشپزهای جهانند. آنتونی بوردن که از چهرههای معتبر گردشگری جهان است و برنامهای تلویزیونی را به نام «آنتونی بوردن: مهمان ناخوانده» اجرا میکند، بتازگی در صفحهاینستاگرام خود از سفر به ایران و نوشیدن چای و غذا خوردن در اصفهان بخوبی یاد کرده است.
مخاطبان شبکه «سفر» (Travel) این سرآشپز علاقهمند سفر را بخوبی میشناسند. گفته میشود او برای حضور در یک همایش به ایران دعوت شده و چند روزی را در شهرهای تهران و اصفهان سپری کرده و به رستورانها و چایخانههای اصفهان رفته است. بوردن سرآشپزی است که از طریق برنامه تلویزیونی راهی کشورهای مختلف میشود و با گزارشهایش فرهنگ، آداب و رسوم، معماری و بناهای تاریخی آن کشور را به علاقهمندان گردشگری معرفی میکند. اما او تنها آشپز معروف جهان نیست.
غذا خوردن در سومین رستوران جهان
موفقیت در دنیای آشپزی سن و سال نمیشناسد. وقتی چاشنی خلاقیت را به سلیقه و پشتکار اضافه کنید، صاحب سبک در این امپراتوری گسترده میشوید و میتوانید همچون رنه رژپی در سی و چهار سالگی با آشپزهای بزرگ رقابت کنید و در جهان مطرح شوید.
او برای کسب تجارب معروفترین سرآشپزهای جهان راه پرمشقتی را پیمود. هنگامی که در خصوص موفقیتهای رستوران سه ستاره جاردینسنز شنید تصمیم گرفت در قالب یک سفر تفریحی سری هم به این محل رویایی و پرطرفدار بزند.اما وقتی موفقیتهای چشمگیر این رستوران را دید، در اسپانیا ماندگار شد و آنقدر تلاش کرد تا توانست نظر سرآشپز رستوران فرانادریارا جلب کند و یک سال آنجا مشغول کار شود.
رنه همراه کلاوسیهیر، سرآشپز دانمارکی سال ۲۰۰۴ رستوران نوما را در خانهای قدیمی متعلق به قرن هجدهم در مرکز فرهنگی منطقه آتلانتیک شمالی تاسیس کرد.
این اتفاق مهمترین رویداد زندگی رنه محسوب میشود؛ زیرا بهدلیل ابتکارهای متعدد و ایجاد منوها و دستور غذاهایی جدید این رستوران تاکنون دو ستاره میشلین را بهخود اختصاص داده است.
این رستوران در نظرسنجی سال ۲۰۰۸ از مردم به عنوان بهترین رستوران جهان انتخاب شد. علاوه بر این در نظرسنجیای که از مطرحترین سرآشپزهای جهان انجام شد، در مقام سومین رستوران جهان قرار گرفت.
جذب مسافر با مزه
این آشپز معروف که حالا بسیاری برای به خدمت گرفتناش سر و دست میشکنند و میلیونها گردشگر برای چشیدن طعم غذایش راهی محل کار او میشوند، زندگی بسیاری سختی داشت.
زندگی آنها به دلیل ورشکستگی پدر گوردون به یک جهنم تبدیل شده بود. گوردون یک خواهر بزرگتر به نام دیانا و یک برادر به نام رونی داشت. او از کودکی طعم ناامیدی، شکست و بدبختی را چشید. شانزده ساله بود که همراه خواهرش دیانا تصمیم گرفتند مستقل زندگی کنند. او برای کسب درآمد و کمک به خواهرش در هتل «راکسبری هاوس» اسکاتلند در بخش آشپزخانه مشغول بهکار شد. او احساس کرد به آشپزی علاقه زیادی دارد و میتواند ابتکار عمل نشان دهد و غذاهای متنوع تهیه کند. گوردون برای پیشرفت در زندگیاش به لندن رفت تا در رستورانهای بزرگ کار کند و به آموختههایش بیفزاید. او به مدت دو سال و ده ماه در رستوران مارکو پیروایت کار کرد. استعداد عجیبی در این حرفه داشت. به توصیه سرآشپز «هاردی» که یکی از بهترین آشپزهای آن دوران بود، روانه پاریس شد تا غذاهای فرانسوی را نیز بیاموزد.
او در پاریس شاگرد آلبرت روکس در پاریس شد. او که یکی از بهترین سرآشپزهای فرانسوی بهشمار میرفت، به استعداد گوردون پی برد و برایش در هتل دیوا در کوه آلپ فرانسه شغلی دست و پا کرد تا هم آموزش ببیند و هم با نوآوریهایش، غذاهای رنگارنگ تهیه کند. گوردون سه سال در فرانسه زندگی کرد و به آموختههایش افزود. سپس تصمیم گرفت به لندن بازگردد و در آنجا حرفه خود را ادامه دهد.
او هماکنون به عنوان یکی از سه آشپز معروف انگلیس بهشمار میرود و در جولای 2006 بهعنوان بهترین آشپز از انجمن بهداشت و تغذیه انگلیس جوایزی را دریافت کرد. او نهتنها به مزه و شکل غذاها توجه دارد، بلکه همه تلاشش این است که مقویترین و پرویتامینترین غذاها را برای مردم طبخ کند.
سپتامبر 2006 نام او در فهرست صد نفر معروف انگلیس در مجله کاترر قرار گرفت. تلویزیون کانال 4 انگلیس از او دعوت به عمل آورد تا در برنامههای آموزش آشپزی شرکت کند و آموختههایش را در اختیار مردم قرار دهد.
تنوع غذا؛ جاذبه سفر
تیم مالزر اما حکایت متفاوتی دارد. او از نوجوانی در سودای این شغل بود و سرانجام به خواستهاش رسید. او حتی در دوران تحصیلش برای همشاگردیها سالاد و ساندویچ تهیه میکرد و این نشان از علاقه بسیارش به آشپزی داشت.
در اوقات فراغتش دست به قلم میشد و غذاهای ابتکاری خود را روی کاغذ مینوشت. البته در ابتدا برای تفریح و گذراندن وقت دست به آشپزی میزد، اما با ورود به حیطه این دنیای عظیم خود را عضوی از این جامعه بزرگ یافت. بعد از یادگیری مبانی و نکات ریز آشپزی به فکر خرید یک رستوران افتاد. او میخواست تبحرش را به صورت عملی به همگان نشان دهد و استعداد بالقوه خود را به فعلیت برساند. تیم مالزر به هامبورگ، محل غذاهای متنوع آشپزهای آلمانی آمد تا هم تجربه به دست آورد و هم رستورانی کوچک دایر کند. او سرانجام توانست به آرزویش برسد و رستوران کوچکی با نام «خانه سفید» در مرکز هامبورگ برپا کند. با مهارت و استعدادی که داشت، توانست با ارائه غذاهای متنوع و منحصربهفرد رضایت مشتریهایش را جلب کند. تیم مالزر از ابتدا همیشه دوست داشت روش نوینی از خود ابداع کند که کارش با دیگر آشپزهای آلمانی متفاوت باشد. لذا دکوراسیون رستورانش را به نحوی طراحی کرد که مشتریان هنگام کار وی نظارهگر تهیه غذا بودند. او در برابر چشمان مشتریان با حرکات سریع دست غذای درخواستی آنان را تهیه میکرد و همه مشتریان همچون فیلم سینمایی به تماشای او مینشستند. اهمیت کاری او فقط در کیفیت غذاهایش نبود؛ او ظرف مدت پنج تا هشت دقیقه غذایی کامل و خوشمزه به مردم یاد میداد و در اسرع وقت و با صرفهجویی در زمان، غذایی مفید و مورد علاقه ارائه میکرد، زیرا معتقد بود مردم برای تهیه غذا وقت کافی ندارند، بنابراین باید غذاهای سریع و ساده را در میان همگان رواج داد. (ضمیمه چمدان)
میثم اسماعیلی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد