او در جوانی رفتهرفته با سیاست آشنا شد و در جریان نهضت ملیشدن صنعت نفت دو بار بازداشت شد و مدت کوتاهی را در زندان گذراند. ابوالحسن بنیصدر پس از سرکوب قیام 15 خرداد 42 و منحلشدن جبهه ملی دوم، به فرانسه رفت و در آنجا به همراه برخی، فعالیتهای خود را تحت عنوان جبهه ملی سوم پی گرفت، اما طولی نکشید که اختلافات شدیدی با کنفدراسیون دانشجویان خارج کشور پیدا کردند و بر اثر این درگیریها، ابتدا جبهه ملی سوم و در پی آن کنفدراسیون متلاشی شد. در سالهای اولیه دهه 50، بنیصدر که سالها از فعالیتهای سیاسی دور افتاده بود و در فرانسه زندگی میکرد و بعضا به اتفاق دکتر نقیزاده در انگلیس گاهنامه «خبرنامه جبهه ملی» را منتشر میساخت، به اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا نزدیک شد. با نزدیکشدن به یک تشکل اسلامی دانشجویی، دور تازهای در حیات سیاسی بنیصدر آغاز شد و زمانی که حرکت انقلابی مردم ایران شدت گرفت، روابط بنیصدر نیز با انقلابیون و پیروان امام نزدیکتر شد.
پس از پیروزی انقلاب
همزمان با بازگشت امام به ایران در 12 بهمن، بنی صدر از جمله کسانی بود که در این سفر با ایشان همراه بود. در آن زمان وی چهرهای ناشناخته برای مردم بود، اما بعد از گذشت سه روز از ورودش به ایران، سلسله سخنرانیهایی در دانشگاه صنعتی شریف داشت که ده روز به طول انجامید. از این پس بسیاری او را در لباس یک روشنفکر دینی که سعی دارد با استفاده از مفاهیم و مضامین قرآنی و اسلامی پیوندی با دنیای متمدن غرب برقرار کند، میشناختند.
کمکم زمینه عضویت او در شورای انقلاب مطرح شد و با قطعیشدن این موضوع، از این پس در بیشتر روزنامهها، عکس و خبر او درج میشد.
پیش به سوی ریاست جمهوری
وی در این مقطع یکی از منتقدان تند و تیز کابینه دولت موقت هم بود و در ساختار اقتصادی از جمله مدافعان سرسخت ملی شدن بانکها و اقتصاد بدون بهره بود. از طرف دیگر تجربه حضور در وزارت اقتصاد و دارایی و امور خارجه را هم داشت. همه این عوامل باعث شد او به عنوان یکی از چهرههای مطرح برای انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری شناخته شود؛ بویژه آن که وی قبل از مطرحشدن این فکر، روزنامه «انقلاب اسلامی» را ـ با این هدف که صرفا در خدمت انقلاب ایران باشد ـ تأسیس و راهاندازی کرد که عملا این نشریه به سخنگوی تبلیغاتی وی در انتخابات و دوران ریاست جمهوریش تبدیل شد.
بالاخره در 5 بهمن 58 اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد و مردم برای انتخاب رئیس قوه مجریه پای صندوقهای رای رفتند و بنیصدر با رای بالا به عنوان اولین رئیسجمهوری اسلامی ایران انتخاب شد.
دفتر هماهنگیهای مردم و رئیسجمهوری
بنیصدر بعد از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری به منظور تجدید این موفقیت، اقداماتی را برای جلب توجه مردم و کسب آرای آنان جهت انتخابات و راهیابی نامزدهای مورد حمایت خود به مجلس آغاز کرد که تاسیس دفتر همکاریهای مردم با رئیسجمهوری از جمله این اقدامات بود، اما در انتخابات مجلس، حزب جمهوری اسلامی در تهران و دیگر شهرستانها موفق به کسب اکثریت آرا شد که این مساله نارضایتی رئیسجمهور و سازمان مجاهدین خلق و ملیگراها را در پی داشت.
چالشی به نام تعیین نخستوزیر
همگان میدانستند که چالش اصلی میان مجلس و رئیسجمهور بر سر انتخاب نخستوزیر خواهد بود. بنیصدر با رندی سعی در جلب نظر امام و بیت ایشان برای بهرهبرداریهای سیاسی داشت و به همین دلیل مرحوم احمد خمینی را به عنوان نخستوزیر پیشنهاد کرد که مورد قبول امام واقع نشد.
بنیصدر در اقدام بعدی، مصطفی میرسلیم، سرپرست شهربانی کل کشور و از اعضای حزب جمهوری اسلامی را به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی کرد که باوجود حدس و گمانهای اولیه، او هم موفق به کسب آرای لازم نشد.
علیاکبر ولایتی دیگر نامزد پیشنهادی بنیصدر برای تصدی نخستوزیری بود که او نیز موفق به جلب نظر مجلس نشد. در نهایت تصمیمگرفته شد تا کمیته منتخب نمایندگان و شورای انقلاب و رئیسجمهور برای تعیین نامزد نخست وزیری اقدام کنند و این کمیته در مورد محمدعلی رجایی به توافق رسید.
بنیصدر از همان ابتدا با انتخاب رجایی به عنوان نامزد پیشنهادی برای نخستوزیری موافق نبود و حتی پس از انتصاب او به نخستوزیری هم تا مدت زیادی از امضای حکم او خودداری کرد.
اما بنیصدر در مسیر فعالیت کابینه، علاوه بر انتخاب وزرا، کارشکنیهای متعددی را صورت میداد و در مواردی احکام صادره از سوی نخست وزیر را ملغی و بیاعتبار میخواند.
چرخ اجرایی اداره کشور به کندی در حال چرخش بود و نمایندگان مجلس برای اینکه روند امور برای پیشبرد اهداف کابینه دولت تسهیل شود، تصویب لایحه دوفوریتی تعیین سرپرست برای سه وزارتخانه امور اقتصادی و دارایی، امور خارجه و بازرگانی را در دستور کار قرار دادند.
اقدام نمایندگان مجلس ، خشم بنیصدر را برانگیخت. وی در سخنرانیهای عمومی خود از استبداد، دیکتاتوری، خودمحوری و تمامیتخواهی یک گروه سیاسی شکایت و در غائله 14 اسفند 1359 شدیدترین حملات را نثار مجلس و شورای انقلاب و حزب جمهوری اسلامی کرد. اجتماع مردم در این روز در دانشگاه تهران ـ همزمان با سالگرد تولد دکتر مصدق ـ به صحنه درگیری نیروهای موافق و مخالف وی مبدل شد.
امام خمینی و بنیصدر
در این میان تلاشهای امام برای حفظ وحدت میان مسئولان و سران قوا حاوی نکاتی جالب توجه بود. امام ابتدا از هیچ اقدامی برای حمایت از بنیصدر فروگذار نکرد و همواره در سخنرانی خود مردم را به حمایت و پشتیبانی از دولت فرا میخواند و از آنها میخواست با صبر انقلابی مشکلات را تحمل کنند، اما وقتی میزان گزارش تخلفات و مشکلات موجود در سازمانها و ادارات دولتی افزایش یافت، امام در دیدار با خانواده شهدا، رئیسجمهور را مورد عتاب قرار داد و اعلام کرد:... این ادارات دولتی و وزارتخانهها و همه گروههایی که در اداره ممکت مشغول هستند، جواب شماها را چی میدهند که باز هم در عین حالی که سفارش شده است که این کاغذبازیهای مزخرف را و این کارهای ضد انقلابی را نکنید... همیشه نمیشود که با حرف مردم را قانع کرد... تا کی صبر کند ملت ایران و تا کی شما میخواهید اصلاح کنید امور را؟... باید به اسرع وقت اصلاح شود و اگر اصلاح نشود به اسرع وقت اصلاح میکنیم.( صحیفه نور)
زمانی که بحث انتخاب نخستوزیر و رأی اعتماد به کابینه داغ بود امام با صراحت از اختلافنظر موجود در میان مسئولان نظام ابراز گلایه کرد و به صورت مساوی همه آنها را چنین مورد خطاب قرار داد: دولت بخواهد مجلس را تضعیف کند، مجلس بخواهد رئیسجمهور را تضعیف کند، تمام اینها برخلاف مکتب اسلام است، مخالف با اسلام است... این آقای رئیسجمهور با مجلس، مجلس با رئیسجمهور؛ چرا این طور رفتار میکنند؟ چرا باید این طور باشد که صدای مردم دربیاید؟ من نصیحت به آنها میکنم. (صحیفه نور)
در همان دوران یکی از مهمترین حوادث تاریخ معاصر ایران یعنی تجاوز عراق به ایران به وقوع پیوست. شرایط کشور در آن زمان بحرانی بود و دیگر فرصتی برای دمیدن بر آتش اختلاف نبود. با توجه به وضع حساس منطقه در آن زمان و ضرورتی که برای حفظ وحدت میان مسئولان احساس میشد امام خمینی وارد عرصه عمل شده و حمایتی موثر از رئیسجمهور به عمل آورد، اما ظاهرا هیچ یک از این حمایتها در نظر رئیسجمهور مقبول نیفتاد و او تلاش کرد با بیاثر کردن حرف نخست وزیر، دلایل ناکارآمدی سیاسی و اقتصادی را متوجه کابینه محمدعلی رجایی کند و از سوی دیگر در جبهههای جنگ از نیروهای بسیجی و سپاهی که جزو منتقدان فرماندهی او در جنگ بودند سلب اختیار کند و سرانجام با توجه به تشدید بحران در عرصه اداره جنگ، سرانجام امام ناچار شد وی را از فرماندهی کل نیروهای مسلح برکنار کند.
بنیصدر و حامیان او که متوجه وخامت اوضاع شدند، سعی کردند آب رفته را دوباره به جوی برگردانند و البته در این هدف نهتنها درصدد جبران گذشته نبودند بلکه راه چاره را در کارشکنی دیدند و به همین دلیل سعی کردند با برگزاری راهپیمایی علیه لایحه قصاص که از سوی دولت محمدعلی رجایی به مجلس تقدیم شده بود، ضمن نشان دادن امکانات نافرمانی خود اوضاع را به نفع خود تغییر دهند.
تدارک بزرگ برای چنین اقدامی فراهم شد، اما رهبر انقلاب این بار تنها به نصیحت بسنده نکرد و با کلامی قاطع ضمن اعلام مغایر بودن اساس این راهپیمایی، زمینه عزل بنیصدر از مقام ریاست جمهوری را با ایراد چنین سخنانی مهیا کرد: ...متاثرم از این که با دست خودشان اینها گور خودشان را کندند. من نمیخواستم این طور بشود. من حالا هم توبه را قبول میکنم... حالا هم بروند توی رادیو و تلویزیون توبه کنند و بگویند ما تا حالا خطا کردیم، اشتباه کردیم مردم را دعوت کردیم به شورش، غلط بوده، خلاف اسلام بوده، خلاف قوانین کشوری بود... من چندین بار به این آقا (بنیصدر) گفتم آقا این جمعیت تو را به باد فنا میدهد و این افرادی که دور تو جمع شدهاند، بعضی از اینها یک گرگهایی هستند که تو را به باد فنا میدهند، گوش نکرد، حالا هم دیر نشده، آقایانی که متدینند، اعلام کنند به این که این دعوت به راهپیمایی، دعوت بر ضد اسلام است. چنانچه صریحش این است و آن آقا هم بروند عذرخواهی کنند از ملت، بگویند ملتی که به من رأی داد، مطابق رأی آنها عمل نکردم... الان هم من نصیحت میکنم این جمعیت متدین نهضت آزادی را و آقای رئیسجمهور را، الان هم من نصیحت میکنم که آقا شماها دست بردارید از این سنگاندازی جلوی چرخ اسلام، دست بردارید از این تضعیف روحانیت و تضعیف ملت و روحیه ملت...(همان، جلد 15، ص 19)
پیامدهای این حادثه به حدی بود که امام برای ختم غائله راسا اقدام کردند و برای حل اختلاف بین مسئولان نظام، دستور تشکیل کمیتهای را صادر کردند. در این کمیته، آیتالله مهدویکنی، شیخ شهابالدین اشراقی از طرف بنیصدر و شیخ محمد یزدی از طرف حزب جمهوری اسلامی عضو بودند و مهدوی کنی در این هیأت به عنوان نماینده امام انتخاب شد. (صحیفه امام، ج 14، ص 248) بعد از بحث و بررسی فراوان بنابر نظر هیأت، موارد تخلف رئیسجمهوری از وظایف قانونیاش اعلام شد. (خاطرات آیتالله محمد یزدی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 506)
عزل بنیصدر و تظاهرات مسلحانه
سرانجام با توجه به قانونشکنی و التزام نداشتن بنیصدر به مصوبات کمیته حل اختلاف، طرح بررسی عدم کفایت سیاسی رئیسجمهور در دستور کار مجلس قرار گرفت.بنیصدر برای فرار از دستگیری از روز بیستوپنجم خرداد به مخفیگاه رفت و در ایام اختفا، برای امام خمینی نامهای نوشته و ایشان را به آنچه رعایت قانون خوانده بود، دعوت کرد.
در روز بیستوششم خرداد سازمان مجاهدین خلق در حمایت از بنیصدر وارد عمل شد و با انتشار اطلاعیهای تهدیدآمیز مردم را به پشتیبانی از بنیصدر فراخواند.
متن این اطلاعیه نشان میداد این سازمان به منظور مقابله با تصمیم مجلس و امام درصدد اقدامی متقابل و خشونتآمیز است.
در ادامه تحولات آن ایام، بیستوهفتم خرداد آییننامه بررسی عدم کفایت رئیسجمهور در مجلس به تصویب رسید و در روز سیام خرداد تظاهراتی با حضور هواداران بنیصدر برگزار شد که به خشونت کشیده شد و عدهای از جمله عذرا حسینی همسر بنیصدر دستگیر شدند.
سازمان مجاهدین بعدازظهر همان روز با بالا بردن عکسهای رجوی و تغییر شعار و توسل به قهر، فضای متشنجی را در کشور به وجود آورد.
در روز سیویکم خرداد سال 60 بحث عدم کفایت سیاسی در صحن علنی مجلس مطرح شد و شمار زیادی از موافقان در این زمینه سخنرانی کردند و در نهایت 177 نفر به بیکفایتی او رأی دادند، اما رضا اصفهانی، هرای خلطیان، محمد مجتهد شبستری، محمدجواد حجتیکرمانی، محمد خلیلی، غلامعلی شهرکی، محمدهادی برومند، محمد شجاعی، محمد رجاییان، سید محمدمهدی جعفری رأی ممتنع دادند و تنها صلاحالدین بیانی رأی مخالف به طرح بیکفایتی سیاسی رئیسجمهوری داد.این مساله فرار او به همراه مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق را در پی داشت. جالب آنکه وی برای شناخته نشدن، از آرایش زنانه استفاده کرد و حتی یکی از هواپیماهای ایران را هم ربود.
بعد از این که مجلس رأی به عدم کفایت سیاسی رئیسجمهور داد، رهبر انقلاب طی سخنانی با تشریح عملکرد ابوالحسن بنیصدر ابراز کرد: من کراراً به او گفتم که حسابت را از این منافقین جدا کن و اعلام کن به این که شماها از اسلام نیستید و شماها به من ارتباط ندارید. نپذیرفت و دید آنچه دید و من امیدوارم توبه کند تا خدای تبارک و تعالی او را بیامرزد و در آن عالم روسیاه نباشد... شما از اینهایی که دیروز پریروز ریختند در خیابانها و آن همه جنایت کردند و اعلام کردند که ما بر خلاف جمهوری اسلامی مسلحانه جنگ میکنیم، شما از اینها تبری کنید. من صلاح شما را میخواهم، من علاقه دارم به بسیاری از شما و شما توجه ندارید. من باید بگویم که شماها با این که در سیاست بزرگ شدید، شم سیاسی ندارید، چنانچه آقای بنیصدر هم شم سیاسی نداشت. من الان هم نصیحت میکنم آقای بنیصدر را به این که مبادا در دام این گرگهایی که در خارج از کشور نشستند و کمین کردند بیفتید و این آبرویی که از دست دادید، بدتر بشود. (همان، ج 14، ص 34)
اقامت در پاریس
با این حال بنیصدر در فرانسه ـ محل اقامت فعلی خود ـ دست از فعالیت علیه جمهوری اسلامی بر نداشت و ابتدا به همکاری با مسعود رجوی و یارانش پرداخت که البته به دلیل برخی اختلافات و پافشاری هر یک از این دو نفر بر نظریات خود، بعدا از یکدیگر فاصله گرفتند.
او فعالیتهای مطبوعاتی خود را در خارج از کشور از سرگرفت و تاکنون نیز انقلاب اسلامی در هجرت را منتشر میکند. هرازگاهی هم به فراخور متقضیات روز و مناسب با حال و هوای سیاسی کشور، اعلامیهها و بیانیههای هشدارگونهای را منتشر میکند و اتهامات گوناگونی را علیه متولیان جمهوری اسلامی عنوان کرده و همواره درصدد القای این مطلب است که تنها انقلاب در سایه تدابیر او میتوانست به سرمنزل مقصود برسد. این امر نشان میدهد این نگاه کاملا خودمحورانه بنیصدر در طول دوران ریاست جمهوری و مسئولیت وی در نظام جمهوری اسلامی همچنان وجود داشته و هنوز هم در او جریان دارد.
فتاح غلامی / دبیر گروه تاریخ
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد