مردی بعد از ربودن دختر نامزدش، او را به زور به عقد خود درآورد

افشای آدم‌ربایی بعد از 10 سال

مردی که دختر پانزده ساله نامزدش را ربوده بود، حالا شوهر قانونی و پدر فرزند اوست. قربانی پس از ده سال، توانست پیام خود را از طریق شبکه‌های اجتماعی به گوش جهان برساند و به همه بگوید ده سال است که در زندان خانگی به سر می‌برد.
کد خبر: ۶۸۵۸۹۳
افشای آدم‌ربایی بعد از 10 سال

پلیس آمریکا ماه اوت سال 2004، گزارشی از یک خشونت خانگی دریافت کرد مبنی بر این‌که دختری پانزده ساله، بعد از دعوا با مادرش، خانه را ترک کرده و به پارکی کوچک پناه برده است. نامزد مادر این دختر که در همان ساعات اولیه اعلام گزارش به پلیس، دنبال دختر نوجوان رفته بود، او را پیدا و دختر نوجوان را که می‌خواست به دلیل سردرد، به خانه برگردد، از این کار منصرف کرد و به او گفت اگر به خانه برگردد، مادرش او را کتک خواهد زد.

مرد جوان که ایزیدرو گارسیا نام دارد، با خوراندن پنج قرص به دختر، او را که بی‌هوش شده بود، به یک گاراژ متروکه در 25 مایلی خانه‌اش منتقل کرد.

از آن به بعد گارسیا این دختر را به مدت 10 سال زندانی و از وی سوء‌استفاده کرد. قربانی آدم‌ربایی که اکنون با رباینده خود ازدواج کرده و صاحب فرزندی سه ساله از اوست، سرانجام بعد از این همه سال خواهرش را از طریق فیسبوک پیدا کرد و بعد پلیس را در جریان گذاشت تا این راز مخوف فاش شود.

یک مقام مسئول درباره این پرونده گفته است: «ما درباره دختری پانزده ساله حرف می‌زنیم که وقتی وارد آمریکا شد، حتی نمی‌توانست انگلیسی صحبت کند. نامزد مادرش به او گفته بود هیچ کاری نمی‌تواند بکند و اگر پیش پلیس برود، او را به کشورش برمی‌گردانند. گارسیا در تمام این مدت او را مورد سوءاستفاده جنسی قرار داده و به زور با او ازدواج کرده است.»

ایزیدرو گارسیا چهل و دو ساله، بتازگی در حال رانندگی بازداشت شد. اتهام او تجاوز به عنف، تعرض به یک فرد زیر سن قانونی و آدم‌ربایی است. به گفته دادستان، اگر اتهام این مرد ثابت شود، او به حبس ابد در زندان ایالتی محکوم خواهد شد. اگر او نتواند دادگاه را متقاعد کند، با وثیقه یک میلیون دلاری در زندان خواهد ماند. اگر هم بتواند وثیقه را بپردازد؛ ماموران گمرک و مهاجرت او را تحت نظر قرار خواهند داد.

فرح امامی، رئیس پلیس اورنج کانتی ـ منطقه‌ای که این اتفاق در آنجا رخ داده است ـ درباره این پرونده به خبرنگاران گفت: ما در مورد یک ارتباط جنسی با رضایت طرفین حرف نمی‌زنیم. موضوع این پرونده تجاوز به عنف است. سوء‌استفاده جنسی، احساسی و جسمی در مورد این زن به مدت ده سال صورت گرفته است. او یک قربانی است.

در همین حال وکیل گارسیا می‌گوید: موکل او بدون این‌که مستحقش باشد، متحمل رنج بسیار شده است: ماجرا خیلی ساده است گارسیا آدم‌ربایی نکرده بلکه با رضایت این دختر با او ازدواج کرده است.

وکیل متهم ادامه می‌دهد: موکل من همسری مهربان و پدری فداکار است. او مردی سختکوش و خوب است. او دو شیفت کار می‌کند تا خرج همسر و فرزند سه ساله‌اش را دربیاورد. من از افراد بسیاری شنیده‌ام که او همسرش را بسیار دوست دارد و با وی مثل یک ملکه رفتار می‌کند. «او گفته به شهادت دوستان، خویشاوندان، همسایه‌ها، پرستار بچه و حتی یک افسر پلیس، موکلش مردی است که خود را وقف خانواده کرده است: برخلاف آنچه رسانه‌ها می‌گویند، ایزیدرو گارسیا کسی نبوده که زنش را بدون خواستش نگه داشته باشد.»

این وکیل گفته مدرکی وجود ندارد که ثابت کند که در آن زمان همسر موکلش فقط 15 سال داشت. او تاکید کرده که هیچ مدرکی علیه موکلش وجود ندارد: «همسر موکلم برای خودش خودرو و شغل دارد. او بسیار مستقل و کاملا آزاد است. این‌که او بعد از گذشت یک دهه ناگهان چنین ادعایی کرده، خنده‌دار است. به نظر می‌رسد این قضیه مربوط به یک مشکل زناشویی باشد، شاید او با همسرش اختلاف پیدا کرده که چنین حرفی زده است. همه ما می‌دانیم وقتی یک زوج از هم جدا می‌شوند، چه فاجعه‌ای به بار می‌آید. مردم حرف‌هایی می‌زنند که حقیقت ندارد.»

مقامات برخلاف ادعای وکیل متهم می‌گویند برای قربانی، رفتن پیش پلیس کار آسانی نبود و این‌که 10 سال از ماجرا گذشته، این حقیقت را که جنایات زیادی صورت گرفته است، تغییر نمی‌دهد.

پلیس گفته این زن که حالا 25 سال دارد، با پای خودش به پلیس مراجعه کرده و گفته ده سال پیش ربوده شده و برخلاف میلش به زور نگه داشته شده است.

او گفته ماه ژوئن 2014 (یک ماه پس از ربوده شدن توسط نامزد مادرش) زمانی که فقط 15 سال داشت، مورد تجاوز آدم‌ربا قرار گرفته است. مادر این دختر در آن زمان تلاش زیادی کرد تا او را پیدا کند، اما موفق نشد. قربانی گفته 10 سال پیش وقتی پس از ربوده شدن به هوش آمد، خود را در یک گاراژ دید که تنها راه خروجی‌اش با یک خودروی بزرگ بسته شده بود.

گارسیا برای او یک کارت شناسایی جعلی تهیه و وی را مجبور کرده بود در یک مرکز خدمات نظافت کار کند. این مرد طعمه‌اش را هنگام کار بشدت زیر نظر داشت و در تمام مدت او را مورد آزار روحی، جسمی و جنسی قرار می‌داد و می‌گفت خانواده‌اش منتظر او نیستند. آنها در این مدت چهار بار نقل مکان کردند تا کسی نتواند آنان را پیدا کند. قربانی به پلیس گفته دو بار سعی کردتا فرار کند و هر دو بار وقتی گیر افتاد، بشدت کتک خورد.

گارسیا سال 2007 به صورت رسمی با قربانی ازدواج کرد و فرزند آنها سال 2012 متولد شد. پلیس گفته قربانی با انگیزه نجات فرزندش به پلیس مراجعه کرده است. او از این می‌ترسیده که فرزندش مورد سوء‌استفاده قرار بگیرد.

قربانی گفته در این مدت نمی‌توانست از کسی کمک بخواهد چراکه همه همسایه‌ها فکر می‌کردند، شوهرش مرد خوبی است. او گفته: «گارسیا مرد سختکوشی است و برای آسایش من و دخترم تلاش می‌کرد و هر چه می‌خواستیم، برای ما تهیه می‌کرد، اما آنچه من احتیاج دارم، عشق خانواده‌ام است نه پول. او گفته با این‌که از بیرون زوجی خوشبخت به نظر می‌رسیدند، اما در طول ده سال تنها آرزویش بازگشتن به آغوش خانواده خودش بود و چیز دیگری نمی‌خواست. قربانی که سرانجام با خانواده‌اش دیدار کرده، گفته است: «خیلی خوشحالم و خدا را شکر می‌کنم که نزد خانواده‌ام هستم. این چیزی بوده که همیشه خواسته‌ام. من همیشه به یاد آنها و بیشتر به دلیل دوری از مادر و خواهرم گریه می‌کردم. من فکر می‌کردم تنها هستم اما خانواده‌ام در این مدت به یاد من بودند.»

مادر قربانی نیز در توضیح احساساتش گفته است: من خیلی خوشحالم، خوشحال خوشحال. همسایه‌ها به خبرنگاران گفته‌اند فکر نمی‌کردند چنین موضوعی بین آن زوج باشد. آنها گفته‌اند این زوج به ظاهر معمولی بودند و خوشحال به نظر می‌رسیدند و زیاد مهمانی می‌گرفتند. یکی از همسایه‌ها که با این زوج در یک آپارتمان زندگی می‌کرد، گفته است: «آنها زوجی عادی بودند. هنگام راه رفتن دست همدیگر را می‌گرفتند. اصلا نمی‌شد حدس زد موضوع آدم‌ربایی در میان است.»

همسایه‌ها گفته‌اند گارسیا برای همسرش لپ‌تاپ و خودرو هم خریده بود و این زوج قصد داشتند بار دیگر بچه‌دار شوند.

اریکا گفته است: «این زن زمان زیادی برای فرار داشت. باور ماجرای آدم‌ربایی خیلی سخت است. آنها خیلی خوشحال به نظر می‌رسیدند. به همین دلیل است که ما نمی‌توانیم باور کنیم. من نمی‌فهمم چه شده است.» با این حال قربانی اصرار دارد به زور با رباینده‌اش ازدواج کرده و بچه‌دار شده است.

پلیس گفته آنچه قربانی می‌گوید قابل باور است، چراکه او از جان خود می‌ترسید. او زمان وقوع حادثه فقط 15 سال داشت و بی‌تجربه بود، بنابراین طبیعی است که بترسد.(ضمیمه تپش)

منبع: سی.ان.ان

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها