جوان متهم به قتل در گفت و گو با تپش:

از خودم دفاع کردم

نامش مسعود است و 27سال دارد. او متهم به قتل یکی از دوستانش شده، اتهامی که می‌تواند وی را تا پای چوبه ‌دار بکشاند.
کد خبر: ۶۸۵۵۶۲

مسعود که دو هفته قبل در شعبه 74 دادگاه کیفری‌ استان تهران محاکمه شده‌ است، جزئیات پرونده را توضیح می‌دهد.

اتهام قتل دوستت فرید را قبول داری؟

بله قبول دارم من این کار را کردم و شاهدی هم وجود دارد که تائید می‌کند من مرتکب قتل شدم، بنابراین جایی برای انکار نیست. البته اگر شاهدی نبود، باز هم انکار نمی‌کردم.

چرا او را کشتی؟

ما مدت‌ها بود باهم دعوا داشتیم. یعنی هر بار همدیگر را می‌دیدیم، درگیری پیش می‌آمد.

این کینه از کجا شروع شد؟

از یک مهمانی. چند نفر دوست بودیم که دور هم جمع ‌شدیم و مهمانی گرفتیم. فرید در آن مهمانی حرفی به من زد که با هم دعوا کردیم، فرید مرا زد، البته من هم او را زدم، اما بعد‌ها فرید حرف‌هایی در مورد من زد که باعث شد هر جایی همدیگر را می‌دیدیم، با هم دعوا کنیم.

فرید چه گفته ‌بود که تو را تا این حد ناراحت می‌کرد؟

او به همه گفته ‌بود مرا کتک زده و در هر جمعی پیش هر کسی، این موضوع را مطرح می‌کرد. یکجوری رفتار کرده ‌بود که انگار من آدم ضعیفی هستم. آبروی مرا همه جا برده‌ بود، به همین دلیل باهم دعوا داشتیم.

این درگیری‌ها چه مدت ادامه داشت؟

خیلی زیاد بود نزدیک به سه ماه مرتب با هم دعوا می‌کردیم. البته بچه‌ها سعی می‌کردند ما را با هم یکجا دعوت نکنند، اما به هر حال چون در یک محله زندگی می‌کردیم، نمی‌شد باهم روبه‌رو نشویم.

فرید را چطور کشتی؟

قصدم کشتن فرید نبود، ما باهم درگیر شدیم او مرا زد و من هم از خودم دفاع کردم. اگر من او را نمی‌زدم، او مرا زده‌ بود و به جای فرید من مرده‌ بودم.

اما تو با خودت چاقو داشتی و این نشان می‌دهد قصد قتل داشتی؟

جایی که من زندگی می‌کنم، چاقو داشتن یک چیز عادی است. همه جوان‌ها آنجا چاقو دارند و فقط من نیستم. چون آنجا خیلی درگیری می‌شود همیشه چاقو داشتم، اما آن را برای زدن کسی با خودم حمل نمی‌کردم.

توضیح بده چطور باهم درگیر شدید؟

من در حال عبور از خیابان بودم. به محض این‌که همدیگر را دیدیم، دوباره درگیر شدیم درگیری اول لفظی بود، اما بعد همدیگر را زدیم. فقط من چاقو نداشتم فرید هم چاقو داشت.

پس چرا تو به او ضربه زدی و فرید ضربه‌ای به تو وارد نکرد؟

بعد از دعوا سوار موتور دوستم شدم که فرید از پشت به من حمله کرد و با چاقو ضربه‌ای به سرم زد. سرم گیج رفت و از موتور پیاده شدم که او دوباره به من حمله کرد. من هم برای این‌که از خودم دفاع کنم، او را با چاقو زدم. دست‌بردار نبود.

اثر دو ضربه روی بدن مقتول وجود داشت، اگر تو قصد کشتنش را نداشتی، پس چرا دو ضربه وارد کردی؟

اول برای این‌که جلویش را بگیرم یک ضربه زدم، اما او دوباره به من حمله کرد و ضربه‌ای به سرم زد و این‌طور بود که من ضربه دوم را زدم. اگر من نمی‌زدم او مرا می‌زد و می‌کشت. من در دفاع از خودم این کار را کردم و چاره‌ای نداشتم.

یک دعوای ساده را آنقدر پیگیری کردی تا کار به قتل کشید. فکر نمی‌کنی یک حرف ساده ارزش این همه درگیری را نداشت؟

من که نمی‌خواستم فرید را بکشم. ما هردو جوان و عصبی بودیم، او مرا تحقیر می‌کرد و هر جا همدیگر را می‌دیدیم، دعوا می‌کردیم آن روز هم اگر با چاقو به من حمله نمی‌کرد، سوار موتور می‌شدم و می‌رفتم، اما او به من ضربه زد و من هم از خودم دفاع ‌کردم. فرید غرور مرا شکست. او خیلی مرا اذیت کرد، اما واقعا این درگیری ارزش مرگ یک نفر را نداشت و من هم نمی‌خواستم او را بکشم یا اذیتش کنم. درست است که از دستش عصبانی بودم و دوست نداشتم ببینمش، ولی راضی به مرگش هم نبودم. به همین دلیل هم به خانواده‌اش تسلیت می‌گویم. ما سال‌های زیادی باهم رفیق بودیم و خودم هم از مرگ فرید بشدت ناراحت هستم.

گفتی برای دفاع از خودت فرید را با چاقو زدی اگر حرفت را بپذیریم و درست باشد، چرا از محل فرار کردی. تو که او را زده بودی دیگر لزومی نداشت فرار کنی می‌توانستی او را به بیمارستان برسانی و از مرگ نجاتش بدهی.

من فرار نکردم. می‌خواستم جانم را نجات بدهم چون متوجه نشدم ضربه‌ای که به فرید خورده‌، باعث مرگش شده وگرنه کمکش می‌کردم. فکر می‌کردم او ضربه‌ای خورده و می‌تواند بلند شود و به خانه برود. اصلا متوجه بدی حال او نشدم اگر متوجه می‌شدم، حتما کمکش می‌کردم.

چرا دوستت را خبر کردی تا تو را از محل ببرد، او در قتل چه نقشی داشت؟

نقشی نداشت و برای کمک یا فراری دادن من نیامده ‌بود. آن کوچه محل گذر است و وقتی دید دعوا شده، خواست به من کمک کند.

پدر و مادر فرید در دادگاه درخواست قصاص کرده‌اند. تلاشی برای جلب رضایت آنها کرده‌ای؟

می‌دانستم آنها درخواست قصاص می‌کنند، چون در دادسرا هم گفته‌ بودند هیچ ‌چیز به جز قصاص نمی‌خواهند. چیزی که باید به آنها بگویم این است که اگر فرید را نمی‌زدم، ‌حالا خودم مرده ‌بودم. واقعا از این اتفاق ناراحتم، با این‌که آنها داغدار هستند و ناراحتی‌شان هم به جاست، اما خواهش می‌کنم کمی احساسات را کنار بگذارند و واقعیت را ببینند. فرید هم چاقو داشت، او هم به من حمله کرد و مرا زد. تقدیر این‌طور بود که ضربه من باعث مرگ او شود. ممکن بود همه چیز عوض شود و حالا فرید به جای من در زندان بود و من زیر خاک. اگر اطمینان دارند که به عمد و با نقشه قبلی و مثل یک قاتل حرفه‌ای فرزندشان را کشته‌ام حرفی نیست، خواسته آنها را می‌پذیرم، اما واقعیت چیز دیگری است من قصد کشتن فرزندشان را نداشتم. یک ضربه زدم تا خودم را از زیر ضربات او نجات بدهم. با این حال به خاطر مرگ فرید واقعا متاسفم و درخواست دارم مرا ببخشند و منطقی تصمیم بگیرند.

در این مدت که زندان هستی چه کارهایی انجام می‌دهی و وقتت راچطور می‌گذرانی؟

از وقتی زندانی شدم، بیشتر به خودم و کارهایی که کرده‌ام، فکر می‌کنم. آدم همیشه در روزهای سخت به یاد خدا می‌افتد و من هم بعد از این‌که زندانی شدم، نماز خواندن را شروع کردم اما حالا می‌بینم چقدر از خدا دور بودم و انگار زندان سبب خیرشد و مرا به سمت خداوند بازگرداند. دعا و نماز خواندن مرا از اضطراب دور می‌کند، برای شادی روح دوستم هم فاتحه می‌خوانم و پنجشنبه‌ها خیرات می‌کنم. در کارگاه کار می‌کنم و می‌کوشم وقتم را مفید بگذرانم. با این‌که ممکن است اعدام شوم، اما سعی می‌کنم روزهایی را که زنده‌ام بخوبی سپری کنم و حداقل از این به بعد فرد مفیدی باشم. از اولین روز دستگیری، واقعیت را گفتم و تا پایان پرونده حتی اگر حکم بر قصاصم صادر و اجرا هم شود، همین حرف‌ها را خواهم زد. در زندان به این موضوع خیلی فکر می‌کنم و می‌دانم خداوند یاری‌ام می‌کند تا بتوانم حرفم را ثابت کنم. قسمت این بود که در جوانی، در زندان گرفتار شوم با این حال خدا را شاکرم، چون در زندان خدایی را پیدا کردم که تا قبل از این از او دور بودم. خدایی که حرف زدن با او به من آرامش می‌دهد و زندگی‌ام را دگرگون کرده‌ است. می‌دانم خداوند بزرگ کمکم می‌کند تا بار دیگر رنگ آزادی و آرامش را ببینم.

مریم عفتی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها