خراسان:سناریوهای حامیان خارجی داعش در عراق
«سناریوهای حامیان خارجی داعش در عراق»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم صباح زنگنه است که در آن میخوانید؛بحران اخیر عراق محصول اتفاقاتی است که طی ماه های گذشته در سوریه رخ داده است. شکست هایی که تروریست ها در سوریه با آن مواجه شده اند موجب شده که آن ها به نزدیک ترین نقطه مرزی سوریه یعنی شهر موصل در عراق سوق پیدا کنند. البته پیش از این هم تحرکاتی در موصل از سوی داعش وجود داشت. از طرف دیگر ویژگی های شهر موصل به عنوان یک شهر بزرگ، مهم، عرب زبان، نفت خیز و تجاری عراق امتیازات خاصی برای تروریست ها داشت و آن ها را بر آن داشت که برای حملات خود این شهر را انتخاب کنند. اما داعش قدرت تسخیر و تصرف موصل را به تنها یی ندارد.
آنچه که اتفاق افتاد ناشی از همکاری ها و حمایت های امنیتی - اطلاعاتی برخی از کشورهای منطقه با همکاری برخی گروه های تندرو در داخل دولت عراق است. به عبارت دیگر باید دو عامل مکانی و زمانی را در ورود داعش به عراق در این مقطع مورد توجه قرار داد. تحمیل شکست هایی که به آن ها در سوریه وارد شد، آن ها را به سمت عراق سوق داد.
بر این ها باید عدم انسجام ارتش در موصل به لحاظ گرایش های سیاسی را افزود. علاوه بر این عده ای در منطقه هستند که روند سیاسی فعلی و انتخابات عراق را برنمی تابند و عدم پذیرش این رویه و تمایل داشتن به استفاده از خشونت و سلاح برای تصاحب قدرت مشکل اساسی است که کل منطقه خاورمیانه را می تواند تهدید کند. البته نباید حمایت بعثی ها و برخی سنی های تندرو در داخل عراق از داعش را نادیده گرفت . برخی از جریان های فرقه ای مشخصاً« نقشبندیه »،به علاوه جریان های بی هویتی که از سوریه به عراق کوچ کرده را نیز نباید فراموش کرد .
رژیم صهیونیستی به دنبال عدم ثبات در منطقه
نکته قابل توجه سناریوهایی است که از سوی حامیان خارجی داعش دنبال می شود. از جمله رژیم صهیونیستی که مخالف استقرار هر نوع امنیت و ثبات در کشورهای بزرگ منطقه است به خصوص کشورهای عربی مانند مصر، سوریه و عراق و حتی یمن چرا که استقرار ثبات این کشورها را به سمت قوی تر شدن می کشاند این برای رژیم صهیونیستی به مثابه سم مهلکی است.
آمریکا در فکر ادامه نفوذ
آمریکا نیز برای ادامه نفوذ و تسلط خود در منطقه علی رغم تحمل هزینه های فراوان اعتباری، مالی و انسانی به دنبال ورود مجدد در منطقه است و تمایل دارد که هم چنان قدرت اول مسلط بر منطقه بماند و از منابع و ثروت های منطقه ای یا از درآمدهای فروش کالا به این کشور بهره ببرد. این اهداف ممکن نخواهد بود مگر اینکه در منطقه به طور جدی مستقر باشد. از این روست که پس از آنکه خبرهایی از دستگیری برخی از اعضای گروه داعش و اعضای حزب بعث عراق توسط مردم و یا آمریکایی ها و تحویل زندان های آمریکا منتشر شده بود می بینیم که پس از مدتی این افراد آزاد می شوند. این حکایت از نوعی تفاهم و یا داد و ستدی بین آن ها و آمریکا دارد تا در فرصت مناسب از این نیروها برای پیشبرد اهداف خود در ارتباط با ایجاد ناامنی و بحران استفاده کنند.
ترکیه ؛نوستالژی عثمانی با بوی نفت
ترکیه، عربستان، قطر و اردن هر کدام تعریف خاصی از منافع در منطقه دارند. ترکیه به دنبال استفاده از نفت شمال عراق است و هیچ گونه رقیبی را هم نمی پذیرد و به همین دلیل به دنبال ایجاد تنش و درگیری توسط عناصر وابسته به خودش در عراق است تا یا عراق نفت خود را به ترکیه بفروشد و یا نفت خود را از طریق خاک ترکیه صادر کند و یا در پالایشگاه های ترکیه تصفیه شود. به علاوه برخی از مناطق عراق در دوران عثمانی به عنوان ایالتی از ایالت های عثمانی به حساب می آمدند به خصوص ایالت موصل یعنی منطقه ای که این اتفاقات اخیر رخ داده است. این نوعی نوستالژی را برای ترکیه به منظور احیای نفوذ و سلطه بر ایالت موصل به دنبال دارد.در این میان پس از آن که در منطقه کردستان عراق به خصوص کرکوک نفت به دست آمده و ترکیه هم تشنه استفاده از انرژی های این چنینی است برای ترکیه معادله شکل پیچیده تری به خود گرفت و اما اردن به دنبال منافع خود در عراق است. اردن به دنبال حفظ وحشت در خاورمیانه است چرا که اغلب عناصری که این بازی را دنبال می کنند اردنی هستند. این در حالی است که این گونه اتفاق ها در اردن رخ نمی دهد چرا که این نیروها به خارج از اردن مثل عراق، سوریه و یا لبنان هدایت می شوند.
اردن و معادله وحشت
اردن هم چنان به دنبال معادله حفظ وحشت در منطقه است. اردن بر اساس این تئوری معتقد است که نباید به اسرائیل تعرض کرد چرا که تعرض به رژیم صهیونیستی موجب گرفتاری در منطقه می شود و خطرناک است. از سوی دیگر عده ای از باقی مانده های خانواده صدام و فرماندهان حزب بعث در اردن مستقر و به دنبال ایجاد ناامنی در عراق هستند.
عربستان بقای سیستم پادشاهی و تقلای نفوذ
هم چنین عربستان هم که احساس می کند با سقوط حکومت صدام و برقراری حکومت دموکراتیک در عراق سیستم پادشاهی موروثی ممکن است به خطر بیفتد برابر مطالبات مردم برای تحقق نوعی انتخابات و دموکراسی مقاومت می کند و از طرف دیگر احساس می کند با تغییر حکومت عراق معادله قدرت کشورهای مهم منطقه به نفع جمهوری اسلامی ایران تغییر کرده است. بنابراین تلاش میکند که هیچگاه امنیت و استقرار در عراق برقرار نشود و به روشهای مختلف این هدف را تعقیب می کند. مجموعه ای از این عوامل کمک کرده و می کند که هر روز شاهد جریان و بحران جدیدی از سوی جریان هایی مثل القاعده عراق یا داعش و یا شبکه های گوناگون دیگر اما با حمایت و مدیریت بیرون مرزها باشیم. در این شرایط رویکرد جمهوری اسلامی ایران در قبال بحران اخیر عراق باید به عنوان یکی از همسایه های مهم که با آن ارتباطات فرهنگی، اجتماعی، جمعیتی و دینی فراوانی در سراسر مرزهای خود با این کشور دارد بسیار حساب شده و دقیق باشد. این بافت به هم پیوسته پیوند ناگسستنی بین دو کشور را به وجود آورده است آن گونه که هر سختی و مشکلی که برای مردم عراق پیش می آید انگار بر مردم ایران وارد می شود به همین دلیل ایران باید ضمن توجه به حفظ یکپارچگی بر استقلال و حاکمیت دولت این کشور و انسجام بین دولت و ملت عراق و احزاب مختلف آن تأکید کند. به علاوه این که به رویه مردم سالاری بر مبنای هر فرد یک رأی اصرار بورزد. بحران به وجود آمده در عراق از سوی جریان داعش بر اصرار جمهوری اسلامی ایران در مبارزه با تروریسم و مخالفت با حضور تروریست ها در سوریه که موجب سرایت آن به سایر کشورها خواهد شد صحه می گذارد.
کیهان:و یکسال گذشت...!
«و یکسال گذشت...!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شمسیان است که در آن میخوانید؛یکسال از حضور میلیونی و افتخارآفرین مردم در پای صندوقهای رأی و انتخاب رئیسجمهور یازدهم گذشت. سال قبل، در شور و هیاهوی انتخابات و تبلیغات گسترده نامزدها، وعدههایی به مردم داده میشد که به جرأت میتوان گفت تحقق آن وعدهها میتوانست وضع زندگی مردم را به شکل محسوسی تغییر دهد. اوجگیری تبلیغات و دادن وعدههایی که بعضا غیرقابل تحقق مینمود، خیلی زود واکنش آگاهان و دلسوزان را برانگیخت و حتی در مناظرههای نامزدها هم غیرواقعی بودن برخی تبلیغات و وعدهها مورد بحث قرار گرفت. در رأس همه، رهبر معظم انقلاب، در آستانه انتخابات در کلامی معنیدار به نامزدها اینگونه فرمودند: «من به نامزدهای گوناگون عرض میکنم جوری حرف بزنید که اگر در خرداد سال آینده نوار امروز شما را جلوی خودتان گذاشتند یا پخش کردند، شرمنده نشوید. جوری وعده بدهید که اگر چنانچه آن وعده را به رخ شما کشیدند، مجبور نباشید تقصیر را گردن این و آن بگذارید که نگذاشتند، نشد، کاری را که میتوانید انجام دهید، وعده بدهید» مثل همه انتخاباتها، با شمارش آراء و تعیین رئیس دولت یازدهم، فصل تبلیغات به پایان رسید و نوبت آن رسید که وعدههای داده شده در قالب برنامههای عملیاتی، اجرایی شده و مردم در اداره کشور، شاهد تحول و تحقق وعدهها باشند.
اکنون و یکسال پس از فروکش کردن تب و تاب انتخابات و سپری شدن قریب یکچهارم از فرصت خدمتگذاری دولت یازدهم، زمان آن رسیده که آن وعدهها را مرور کنیم و درباره تحقق یا عدم تحقق آنها از منظر انصاف و حقیقت به قضاوت بنشینیم. برخی از وعدههای انتخاباتی رئیسجمهور محترم، یکسال پیش در چنین ایامی بدین شرح است:
1- جدیترین برنامه اقتصادیام در «ماههای اول» حل معضل اشتغال است. ما برای اشتغال یک برنامه جدی خواهیم داشت مخصوصا برای آنها که تحصیل کرده دانشگاهها هستند.
2- در صورت انتخاب به سمت ریاستجمهوری، دستمزد کارگران را طبق قانون «به اندازه تورم» افزایش خواهم داد.
3- ما به دنبال آن هستیم که مردم را آنچنان از درآمد «سرشار» کنیم که اصلا به «یارانه 45هزار تومانی» نیازی نداشته باشند.
4- در برنامه مدون من، راهحلهای کوتاهمدت «یکماهه» و «صد روزه» برای حل مشکلات و معضلات اقتصادی، اجتماعی و... پیشبینی شده است.
5- ما میتوانیم در «یک فرصت کوتاه» شاهد «تحول اقتصادی» باشیم.
6- در ماههای ابتدایی آغاز به کار دولت تدبیر و امید، «موانع تولید» از سر راه برداشته میشود.
7- اولین قدم در دولت تدبیر و امید، «بهبود دائمی» فضای کسب و کار است در کوتاهمدت، بستههای تشویقی ویژهای برای حرکت اقتصادی جامعه در نظر گرفته شده است.
8- ما با ارائه سند راهبردی برای 31 استان که از سالها پیش تهیه شده، نقاط ضعف و قوت هر منطقه را بررسی کرده و به آنها خواهیم پرداخت.
9- برنامههای اقتصادی وسیعی طراحی کردهایم که با اجرای آنها میتوان کشور را «به سرعت» از بحران موجود خارج کرد.
10- سه راهبرد در بخش اشتغال تهیه شده که برای هرکدام راهحلهای ریز تدوین شده است تا بتوانیم مشکل بیکاری را در «همان سال اول» تا حد زیادی تقلیل دهیم.
11- چرا همواره به خامفروشی میپردازیم؟ مگر نمیشود فرآوردههای نفتی تولید کرد با این کار درآمد کشور را به چند برابر افزایش داد؟
12- همه مردم باید بتوانند از پوشش بیمهای استفاده کنند. همگانی کردن بیمه، یکی از اهداف دولت خواهد بود.
13- احترام پاسپورت ایرانی بازگردانده میشود.
14- در دولت بنده، شایستهسالاری حاکم است. متأسفانه طی 8سال اخیر، اتوبوسی رفتند و اتوبوسی آمدند «من با این کارها مخالفم».
اینها اندکی از وعدههای فراوان ایام انتخابات است که رئیس محترم دولت یازدهم، با اتکا به آنها رای و نظر مردم را جلب کرد. و اکنون پس از یک سال، زبان حال مردم این است که: «آن مواعید که کردی نرود از یادت».
اینکه چه بخشی از وعدههای داده شده، عملیاتی و اجرایی شده، خیلی پنهان و پوشیده نیست و فهم آن هم پیچیدگی چندانی ندارد. آنچه وعده داده شده، در ارتباط مستقیم با زندگی روزمره مردم و به خصوص شئون اقتصادی زندگی آنهاست و از این رو هر کس میتواند عملیاتی شدن یا نشدن این وعدهها را در زندگی خود لمس و درک کند. به یقین میتوان گفت که برخی و بخشی از این وعدهها، جامه تحقق به خود پوشیده و دولت یازدهم بر اجرای آن پای فشرده و گامهایی برای تحقق آن برداشته است که آثار و علائم آن در جامعه دیده میشود. موضوعاتی مثل بیمه همگانی یا اقدامات انجام شده در حوزه بهداشت و درمان را میتوان در این گروه دستهبندی کرد. اما تردیدی نیست که برای تحقق بسیاری از وعدهها، تحرک مورد انتظار از دولت دیده نمیشود. البته کسی انتظار ندارد همه مشکلات کشور، در مدتی کوتاه حل شود، با این همه 2 نکته را نمیتوان و نباید فراموش کرد. نخست آنکه باید توجه کرد که عمر یک دولت تنها 48 ماه است و اکنون اندکی کمتر از یک چهارم آن به پایان رسیده است. یعنی فرصت خدمتگزاری به سرعت در حال سپری شدن است و همزمان مشکلات و معضلات در حال تشدید و افزایش. پس نمیتوان مدت زیادی با این توضیح که «مشکلات یک شبه حل نمیشود» مردم را منتظر و معطل نگه داشت. نکته دوم آنکه دولت، در هنگام جلب نظر مردم و اخذ رای موافق آنها وعده داده بود که مشکلات را در کوتاه مدت حل کند اما، چنین نشده است.
پایبندی دولت به وعدههای داده شده و زمانبندیهای اعلام شده، در جلب اعتماد مردم و زمینهسازی همکاری عمومی بسیار موثر بوده و عدم تحقق آن میتواند این اصل مهم و این لازمه نخستین هر دولتی را مخدوش کند. امری که متاسفانه در موارد قابل توجهی خلاف آن را شاهد هستیم یعنی مردم میبینند علیرغم مخالفت رئیسجمهور با جابجایی اتوبوسی مدیران، در طوفانی بیسابقه در ششماه، حدود شش هزار نفر از مدیران کشور برکنار شدند! طی صد روز یا ششماه، تحولی در وضع اقتصادی کشور ایجاد نشد! نه تنها برای خامفروشی نفت فکری نشد، بلکه با دروغپردازی عدهای که کاسب ماجرا هستند، واردات بنزین با ادعاهای ثابت نشده و توسل به عملیات روانی مجددا آغاز شد! حتی در ادعای دهانپرکن کاهش تورم، واقعیت ملموس جامعه اینست که کالایی ارزان نشده است و این را میتوان از تک تک مردم جامعه پرسید که از سال قبل تاکنون، چه کالا و خدمتی ارزان شده است؟! آن هم وقتی خود دولت بهای برق و آب و گاز را افزایش داده است! با آنکه آرزومند توفیق دولت در تحقق وعدهها و بهبود زندگی مردم هستیم، اما نمیتوان این واقعیت تلخ را پنهان کرد که شمار وعدههای داده شده که پس از انتخابات به کناری نهاده شده است کم نیست و بسیاری از دولتمردان هنوز در فضای شعاری زندگی میکنند! حتی شمار قابل توجهی از وعدههای روز رای اعتماد وزرا هم به طاق نسیان کوبیده شده است!
اما دلیل چیست؟ آیا دولت نمیداند به اعتماد مردم نیاز دارد؟ واقعیت اینست که در ایام خدمت دولت یازدهم، بدلیل ضعف مفرط بدنه کارشناسی و عدم تدوین برنامه جدی و اجرایی در حوزههای مختلف، شاهد به کار بستن روشهای عملیات روانی از سوی برخی دولتمردان هستیم! این عده که شماری از آنان در اصل مسافران بدون بلیط قطار اعتماد مردم هستند، در حالیکه قبلا و در فتنه 88 ثابت کرده بودند که در عمل هیچ اعتقادی به رای مردم ندارند و برای آن پشیزی ارزش قائل نیستند، با نفوذ در دولت، سعی در به دست گرفتن سرپلهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی کردند! طبیعی است چنین افرادی به فکر مردم نباشند و بجای خدمت به مردم، به فکر منافع گروهی و جناحی خود باشند. اینگونه میشود که از آن همه شعار و تبلیغ دولت، اندکی تحقق یافته و برای بقیه حتی برنامه و چشماندازی دیده نمیشود! و میبینیم در مسائل حیاتی مردم مثل مسکن تحرکی بایسته وجود ندارد و کسی نمیتواند آمار بدهد با روش دولت یازدهم- اگر روشی باشد- در یک سال گذشته چند واحد مسکونی برای میلیونها نیازمند مسکن ساخته شده است!؟ و... در عوض آن جریان حاشیهساز هر روز حرف تازه و حاشیه جدیدی درست میکند تا مردم به یاد نیاورند که اشتغال چه شد، مسکن و آینده جوانان چه شد؟ آنها برای انحراف اذهان، حتی حاضر به شکستن مرزهای اخلاق و عقیده مردم و ترویج و توجیه لاابالیگری هستند و از آن هم ابایی ندارند! اما مشفقانه باید به دلسوزان و خدمتگزاران واقعی در دولت یازدهم که تعدادشان بسیار است و در رأس آنها رئیس جمهور محترم یادآور شد که فرصت خدمت بسیار زودتر از آنچه که قابل تصور است، میگذرد و اگر اکنون به فکر اصلاح امور و زدودن افراد ناهمخوان با دولت که در لباس خدمت، ریشه اعتماد مردم به دولت را میسوزانند نباشید، بعید نیست در آینده انگشت ندامت به دندان بگزید که انشاءالله چنین مباد.
جمهوری اسلامی:ریشههای یک تخلف
«ریشههای یک تخلف» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی به قلم سروش صاحب فصول است که در آن میخوانید؛حدود یک ماه از توافق بانکها و مؤسسات اعتباری برای ساماندهی نرخ سود سپردههای بانکی میگذرد. شبکه بانکی کشور پس از مذاکرات فشرده و با حمایت نظارتی بانک مرکزی تصمیم گرفتند، انضباط متناسب با شرایط اقتصادی را بر نرخهای سود سپرده اعمال کنند تا از افزایش ریسک برای سپردهگذاران جلوگیری شود. بانک مرکزی هم به عنوان نهاد حاکمیتی ناظر بر بازار پول که یکی از اساسیترین آن حفاظت از پول مردم است، از این توافق حمایت کرد و نظارت بر اجرای این تصمیم مشترک بانکها را برعهده گرفت.
اکنون پس از گذشت حدود یک ماه از آن توافق، برخی مدیران بانکی کشور از تخلف تعدادی از بانکها و مؤسسات اعتباری از توافق ماه گذشته خبر میدهند. اگرچه این موضوع توسط بانک مرکزی به صورت صد درصد تأیید نمیشود اما به اذعان مسئولان این بانک نمیتوان برخی تخلفات را نیز نادیده گرفت.
این نخستین باری نیست که برخی بانکها و مؤسسات اعتباری از توافقات درون شبکهای عدول میکنند، علاوه بر این نیز موارد نه چندان کمی وجود دارد که برخی از بانکها و... از اجرای مقررات و بخشنامههای ابلاغی بانک مرکزی طفره میروند.
بی تردید برای ریشه یابی این رفتار باید سراغ عللی علاوه بر سودجوییهای بنگاهی و سوءاستفاده از ضعف نظارت را هم گرفت. به عبارت دیگر، این درست است که تمایل برخی از مدیران و سهامداران بانکها به کسب سود بیشتر حتی به قیمت زیر پا گذاشتن توافقات صنفی و تخطی از مقررات، زمینه ساز یا علت وقوع برخی تخلفات است. این هم صحیح است که در صورت وجود سیستم نظارتی دقیق و سالم در بانک مرکزی و سایر نهادهای نظارتی، میزان این تخلفات کاهش خواهد یافت.
اما خلاصه کردن علل تکرار چنین تخلفاتی در ضعف نظارت یا منفعت طلبیهای موردی نیز کمی خام دستانه خواهد بود.
واقعیت این است که در کنار این عوامل، مجموع شرایط یا به عبارت دیگر فضای محیطی و بستری که بنگاههای اعتباری کشور در آن فعالیت میکنند را هم باید مورد توجه قرار داد.
یکی از مؤلفههای به شدت تأثیرگزار، شیوه تعامل دولت و بانک مرکزی با بازار پول و شبکه بانکی کشور در دولتهای نهم و دهم است. رویکرد دستوری و استمرار سیاستهای سرکوب قیمتی در مورد نرخهای سود سپردهها و تسهیلات بانکی که سکه رایج بازار پول طی سالهای 84 تا 92 بود در کنار افزایش شدید فشار بر بانکها برای پرداخت تسهیلات تکلیفی و... مجموعه نظام بانکی کشور را در موقعیت بسیار بدی قرار داده بود که دست زدن به روشهای نامتعارف کسب درآمد، تقریباً تنها راهکار آنها برای ادامه بقاء شده بود.
به دیگر سخن، در شرایطی که کاهش دستوری نرخ سود سپردهها و تسهیلات و افزایش چشمگیر مطالبات معوق در پی گسترش پدیده تسهیلات رانتی، عملاً بانکها را به زیر مرز ورشکستگی کشانده بود، طبیعتاً بانکها برای سرپا ماندن و گذران امور ناگزیر از ورود به بازارهای ارز، طلا، فعالیتهای ساختمان سازی و بنگاهداری بودند.
این تحلیل اصلاً و ابداً به معنای توجیه یا تطهیر این گرایش در بانکها نیست بلکه در مقام ریشهیابی علل شیوع چنین رفتارهایی در بدنه بانکی کشور است؛ رفتارهایی که هنوز هم نمونههایی از آنها را شاهد هستیم.
بنابر این در تحلیل چرایی تخلف برخی بانکها و مؤسسات اعتباری باید در کنار عوامل درون بانک، به محیط کسب و کاری که بانکها در آن فعالیت کرده و میکنند نیز توجه کرد.
بر همین مبنا اگر خواهان توقف موارد معدود یا فراوان تخلف برخی بانکها از توافقات درون شبکهای یا اجرای کامل مقررات و دستورالعملهای ابلاغی به شبکه بانکی هستیم، باید در کنار وضع مقررات به روز و کارآمد و تقویت ابزارهای نظارتی، فضای کسب و کار را نیز برای فعالان بانکی فراهم کنیم تا بتوانند از شیوههای شفاف، صحیح و مبتنی بر فلسفه وجودی و کارکردی خود سود متعارف کسب کنند تا نیازی به استفاده از روشهای غیرشفاف و غیرمتعارف نباشد.
رسالت:اپوزیسیون دولت!
«اپوزیسیون دولت!»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛برخی روزنامههای دوم خردادی عکس مصاحبه رئیسجمهور با خبرنگاران داخلی و خارجی را به همراه عکس یادگاری آقای روحانی با رقبای خود که شنبه بلافاصله پس از مصاحبه انجام گرفت، در صفحه اول خود به چاپ رساندند و با تیتر درشت از قول رئیس دولت نوشتند: "رای مردم در 24 خرداد نه بزرگ به تندروها بود".
برخی هم نوشتند پیام انتخابات 24 خرداد «نه» به افراطیون داخل و خارج بود.
راستی کدامیک از نامزدهای هشتگانه انتخابات سال 92 تندرو و افراطی بودند؟ کدامیک تندروی و افراطیگری را نمایندگی میکردند؟ اگر از آقای روحانی سئوال شود، قاعدتا خواهد گفت هیچیک! چرا که او حاضر نیست عکس خود را در یک قاب با تندروها و افراطیون داشته باشد.
روحانی در دیدار با رقبا گفت: "ما امروز همه هدف واحدی را دنبال میکنیم. این نشست نمادی از همدلی و وحدت برای پیگیری منافع ملی است."
پس اگر در میان نامزدها و رقبای آقای روحانی، افراطی و تندرو وجود ندارد، او با چه کسی از افراطیون و تندروها در انتخابات سال 92 رقابت کرده که پیروز میدان بوده است؟ به نظر میرسد به لحاظ اخلاقی این درست نباشد که یک پهلوان با حریفی که در وسط تشک کشتی نبوده و دست و پنجه با او نرم نکرده، خود را پیروز میدان بداند و یک تنه دستش را خودش به علامت پیروزی بالا ببرد. اگر در این میدان قرار باشد کسی دستش را به عنوان پیروز میدان بالا ببرد، این شورای نگهبان است که اجازه نداده است عناصر تندرو و افراطی (بخوانید کسانی که التزام آنها به نظام، انقلاب، امام و اسلام مورد تردید است) به رقابتها راه پیدا کنند.
اگر هم گفته شود یکی از رقبا یا همه رقبای آقای روحانی تندرو بودند، اساسا نشست همدلی و وحدت دیروز سالبه به انتفاء موضوع خواهد بود. آیا آقای روحانی با این نشست و نماز جماعتی که به امامت ایشان برگزار شد، میخواست این پیام را برساند که آنها هم سر به راه شدهاند و از تندروی و افراط دوری کردهاند و به راه اعتدال آمدهاند! اگر چنین باشد این مشمئزکنندهترین نوع تبلیغات و غیراخلاقیترین برخورد است.
اما نکته مهم دیگر که تیتر این مقال به آن اختصاص یافته، طرح موضوع "اپوزیسیون دولت" از سوی رئیسجمهور است.
آقای روحانی در مصاحبه مطبوعاتی خود در پاسخ به سئوالی فرمودند: "نهادهای ملی نمیتوانند اپوزیسیون دولت باشند. نهادهای ملی کارشان تلاش و خدمت به کل ملت، کشور و جامعه است. دولت، قوه مقننه، قوه قضائیه، نیروهای مسلح، شهرداریها، حوزههای علمیه، دانشگاهها و صدا و سیما نهادهای عمومی و ملی هستند."
این سخن درستی است. در گذشته متاسفانه این اتفاق افتاده است که رئیسجمهور کشور اپوزیسیون دولت بوده مثل بنیصدر و برخی نمایندگان مجلس در دوره هشتم با تحصن در مجلس، اپوزیسیون نظام بودهاند و نغمه خروج بر حاکمیت سر دادند و برخی از آنها هم اکنون به غرب پناهنده شدهاند!
در همین انتخابات سال 88 برخی مقامات و نامزدها نقش اپوزیسیون نظام را بازی کردند و تا سرحد "مرگ بر اصل ولایت فقیه" با منافقین و دولتهای استکباری همصدایی نشان دادند. در این وادی هیچ ملاحظه و تسامحی نباید صورت گیرد و باید قاطعانه با هر مقامی در هر نهاد ملی که بخواهد اپوزیسیونبازی درآورد، برخورد شود و در این برخورد، بیتردید مردم و نهادهای ملی پیشگام خواهند بود.
اما در این مورد باید یک روشنگری انجام شود و معنا و مفهوم اپوزیسیون و مرز آن با نقد مشفقانه معلوم شود.
اپوزیسیون در اصطلاح سیاست به مجموعه افراد و نهادهای مخالف اصل نظام سیاسی گفته میشود(1) و یا اپوزیسیون در لغت به معنای ضدیت، مخالفت و مقابله است.
اگر قرار باشد رئیس دولت، نقدهای مشفقانه مراجع عظام تقلید، رئیس قوهقضائیه یا رئیس قوه مقننه یا نمایندگان و یا برخی مطبوعات و رسانههای مربوط به نهادهای عمومی یا نهادهای ملی را به حساب مخالفت و ضدیت با دولت بگذارد، مردم در درک مفهوم بیان جدید رئیسجمهور محترم دچار مشکل میشوند.
دولتی که مستظهر به پشتیبانی رای ملت و تنفیذ رهبری است، مخالفت و ضدیت با آن حرام است، چه از سوی یک نهاد عمومی باشد، چه از سوی گروههای سیاسی و یا هر فرد از آحاد ملت. هیچ کس نمیتواند مجوز مخالفت و ضدیت با دولت را صادر کند. اگر چنین کند، حتما میخواهد فتنهگری کند و در برابر رای ملت بایستد. کاری که عدهای روسیاه در انتخابات سال 88 مرتکب شدند و دنیا و آخرت خود را تباه کردند و عدهای هم متاسفانه در برابر این ستم عظیم به نظام و آرای ملت سکوت کردند.
انتقاد از دولت یا به تعبیر اسلامی آن، نصیحت به ائمه مسلمین یک تکلیف است. این تکلیف در چارچوب عمل به فریضه امر به معروف و نهی از منکر انجام میشود.
اگر کسی چه از نهادهای ملی و عمومی، چه از نهادهای مدنی و چه هر یک از آحاد ملت به این تکلیف عمل کرد، نباید برچسب تندرو، افراطی، بیسواد، زندگیکننده در عصر حجر، بیکار، متوهم و... و بالاخره اپوزیسیون دولت برآن زد.
تفوه به این مفهوم آن هم در شرایطی که حتی رقبای آقای روحانی با او عکس یادگاری به علامت همدلی، همکاری و وحدت میگیرند، چه معنایی دارد؟ کسانی که به نظام معتقدند هرگز در هیبت اپوزیسیون دولت ظاهر نمیشوند. کسانی که نقد مشفقانه، رصد هوشمندانه، حمایت حکیمانه و همکاری صمیمانه را در دستور کار دارند، نباید از این سخن رئیسجمهور که بوی بیمهری میدهد، برنجند.
پینوشت:
1- ویکیپدیا، دانشنامه آزاد
سیاست روز:پدر خوانده تروریستها به دنبال چیست؟
«پدر خوانده تروریستها به دنبال چیست؟»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است که در آن میخوانید؛یکپارچگی مردم، ارتش و دولت عراق به نخستوزیر مالکی موجب شده تا طرح بحرانسازی در عراق برای بهره گیری از گروههای تروریستی موسوم به داعش - که به دلیل همکاری بعثیها با آنها میتوان نام گروه تروریستی (داعش بعثی) بر آن نهاد، با ناکامی همراه گردد.
آنچه در ورای این تحولات مشاهده میشود فضاسازیها و برخی اخبار و گزارشهای رسانههای آمریکایی و اروپایی است. ایندیپندنت آورده: آمریکا برای مبارزه با داعش باید با ایران ارتباط گیرد چرا که نفوذ ایران در عراق بیشتر است. فارین پالسی ادعا میکند که تحولات عراق انتقامگیری عربستان از ایران با داعش است. رویترز ادعای حضور نیروهای ایرانی در عراق را مطرح میسازد. این خبرگزاری همچنین از لزوم همکاری ایران و آمریکا برای مبارزه با داعش در عراق خبر داده است. برخی دیگر از رسانههای غربی همچون بیبیسی، خبرگزاری فرانسه و برخی نشریات صهیونیستی نیز از لزوم همکاری ایران و آمریکا در مقابله با تروریسم در عراق سخن گفتهاند.
با توجه به اینکه اسناد و گزارشها از نقش آمریکا در ایجاد گروههای تروریستی و حمایت آمریکا از بعثیها برای بحرانسازی در عراق حکایت دارد این سوال مطرح است که چرا رسانههای غربی برآنند تا چنان القاء سازند که ایران و آمریکا باید درباره عراق با محوریت آنچه آنها مبارزه با تروریسم مینامند همکاری داشته باشند؟
در پاسخ به این پرسش چند نکته اساسی مطرح میباشد. نخست آنکه غرب تلاش دارد تا وحدت و یکپارچگی ملت عراق در مبارزه با تروریسم را کمرنگ ساخته و ضمن قدرتنمایی برای داعش و تروریستها، روحیه مردم عراق را در این مبارزه تضعیف نمایند. ادعای لزوم همگرایی ایران و آمریکا برای حل بحران داعش اقدامی تبلیغاتی برای بیان قدرت داعش است تا فضای رعب و وحشت و یاس و ناامیدی را بر عراق حاکم سازد. هدف از ایجاد فضای رعب و وحشت صرفا معطوف به داخل عراق نمیباشد بلکه آنها به دنبال گسترش آن به کل منطقه از جمله در قبال ملت ایران هستند.
دوم آنکه جهانیان اذعان دارند که آمریکا و انگلیس ریشه و محور اصلی ایجاد و تقویت تروریسم میباشند. رسانههای غربی با ادعای همکاری ایران و آمریکا در مبارزه با داعش به دنبال کمرنگسازی پرونده جنایات آمریکا و القاء تصویری مثبت از آمریکا و انگلیس هستند. نکته مهم آنکه غرب سعی در تخریب جایگاه ایران در میان مردم عراق با ادعای همراهی ایران با آمریکا در امور عراق دارد. جمهوری اسلامی ایران همواره بر اصل حمایت معنوی و همه جانبه از ملتهای منطقه از جمله در مبارزه با تروریسم و بحرانسازان خارجی تاکید داشته و دارد، حال آنکه آمریکا همواره به دنبال بحرانسازی و مقابله با خواستههای ملی و آزادیخواهانه ملتهای منطقه بوده است لذا عملا هیچ تناسبی میان دیدگاه ایران و آمریکا در قبال ملتهای منطقه وجود ندارد که حال ایران بخواهد کنار آمریکا به زعم رسانههای غربی به مقابله با داعش و تهدیدات امنیتی جاری در عراق بپردازد.
سوم آنکه غرب تلاش دارد تا ایران را درگیر چالشهای منطقهای ساخته تا ضمن تضعیف توان دفاعی کشور، ایران را از مسیر توسعه اقتصادی و تمرکز به مسائل مهم و زیربنایی دور سازد. تحریک ایران به حضور در جنگ عراق با تروریسم با القای همکاری ایران و آمریکا در این عرصه بخشی از این سناریو است. نکته مهم آنکه رسانههای غربی با ادعای تقابل ایران و عربستان در عراق به دنبال تکرار سناریوی تقابل شیعه و سنی و تقسیم منطقه و حتی عراق به حامیان ایران و عربستان میباشند تا سیاست جنگ منطقهای را اجرایی سازند.
با توجه به این شرایط میتوان گفت که ادعای رسانهای غرب مبنی بر لزوم نزدیکی آمریکا به ایران (بخوانید همکاری ایران با پدرخوانده تروریستها) برای مبارزه با داعش ادعایی فریبنده با اهدافی پنهانی است که محور آن را بحرانسازی جدید در منطقه و گرفتارسازی ایران در حاشیهها تشکیل میدهد. رفتارهای غرب نشان میدهد که آنها به رغم ادعای رویکرد تعاملی با ایران همچنان به دنبال فتنهانگیزی علیه ایران با محوریت گرفتارسازی ایران در بحرانهای منطقهای هستند. همزمانی این تحرکات با دورجدید مذاکرات هستهای ابهامات بیشتری را در قبال رفتارهای غرب ایجاد میکند که بیداری و هوشیاری ملی در مقابله با آن را امری ضروری مینماید.
وطن امروز:زیباتر از ناهار وحدت
«زیباتر از ناهار وحدت»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی است که در آن میخوانید؛ تا به الان، آخرین هدیهای که رقبای اصولگرای 24 خرداد 92 به دکتر روحانی دادند، همین شرکت در ناهار وحدت به دعوت ایشان بود. هدیهها داده شده به رئیسجمهور، هدیهها. از آن هدیه تبریک پیروزی در خرداد 92 تا این هدیه معنوی در خرداد 93 جملگی حکم «نعمت»دارد؛ نعمت «رقیب متخلق به اخلاق ناب».
این «نعمت والا» آنجا اهمیت مضاعف پیدا میکند که از خرداد 92، چهار سال به عقب برگردیم و به یاد بیاوریم رقبایی هم بودند که با ایجاد فتنه، نه فقط نعمت نشدند، بلکه اسباب نقمت، شرم، روسیاهی، تفرقه و خسارتهای بزرگ دیگر را فراهم آوردند.
واقعا فرض است بر رئیس دستگاه اجرا که صدچندان قدر نعمت رقیب اخلاقی خود را بدانند. چیست راه این قدردانی؟ و به چیست شکر این نعمت؟ حداقل حداقل حداقلش این است که در برابر این نعمت مهم، کفران و ناسپاسی نشود. منتقد به این متمدنی، متهم به زندگی در عصر حجر نشود و ملت به این یکدلی، تقسیم به دوگانه فلان و بهمان نشود. پس زیباتر از خوردن ناهار وحدت، عمل بر مدار وحدت است.
صدالبته هدیهای که ظهر روز شنبه، رقبای انتخاباتی فرد پیروز 24 خرداد 92 دادند، فقط به آقای روحانی نبود. این هدیه به سران فتنه هم ارسال شد، منتها خیلی اتو شده و شیک، خیلی آبدار و انقلابی... که؛ ای زباننفهمها! «رقیب انتخاباتی» به ما میگویند. آنچه شما بودید «توحش» بود. فلذا زیبندهتر آن است که دولت اعتدال، با همین «رقبای محترم» کار کند، نه پسماندههای آن «رقبای نامحترم».
این همه بهانه بود تا بنویسیم؛ به گذشته، بلکه به حال و آینده میتوان «صلوات» فرستاد اما بر «توحش و یاغیگری» جز لعن و نفرین نباید نثار کرد!
جوان:چه کسانی نان «فتنه» را میخورند
«چه کسانی نان فتنه را میخورند»عنوان یادداشت روز روزرنامه جوان به قلم عباس حاجینجاری است که در آن میخوانید؛سالگرد انتخابات دهم ریاست جمهوری و فتنه پس از آن فرصتی را فراهم کرده است تا حامیان اصلی آن حوادث تلخ بار دیگر با طرح مجدد آن در رسانهها و شبکههای اجتماعی و القای زنده بودن «جنبش سبز» حماسه سیاسی مردم ایران در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری در سال 1392 را مصادره به مطلوب کنند.
شبکه انگلیسی بیبیسی در مطلبی در تاریخ 21/3 در این زمینه مینویسد: «پنج سال از تولد جنبش سبز گذشته و معترضان البته به سایه رفتهاند و در خیابان نیستند، اما جابهجا اعتراض و خواسته خود را تا حد امکان عقلایی و واقعبینانه (!) و با سنجش هزینه فایده تعقیب کردهاند. انتخابات ریاست جمهوری 92 خود گواه و سرفصلی مهم بود. تغییر تدریجی بلوک قدرت در جمهوری اسلامی پس از انتخابات 92 و تقویت حضور تکنوکراتها و بروکراتها و دموکراتها و شبهدموکراتها در حکومت، امکان تداوم جنبش اجتماعی و مجال تقویت عرصه عمومی وشانس گسترش جامعه مدنی را افزایش داده است.»
شبکه دویچه وله نیز با ادعای اینکه رفع حصر از سران فتنه خواسته مقدماتی اولیه است، از ایران به عنوان کشور خرده جنبشها یاد کرده که باید این خردهجنبشها در بستر یک رودخانه بزرگ سامان یابند و به همین دلیل تأکید میکند که رهبران جنبش باید بعد از رفع حصر همان راه پیشین را ادامه دهند.
چرایی اصرار غربیها و سرپلهای داخلی آنها را در زنده و فعال نگهداشتن فتنه باید در اهداف راهبردی آنها در چگونگی مقابله با جمهوری اسلامی ایران جستوجو کرد که تاریخ 35 ساله جمهوری اسلامی ایران گواهی بر نوع و تنوع این راهبردها در مقابله با نظام اسلامی است. در جریان حوادث پس از انتخابات دهم و در شرایطی که خیابانهای تهران بستر آتشافروزیهای عوامل داخلی فتنه بود، سفارتخانه برخی از کشورهای غربی، نظیر سفارت انگلیس به ستاد هدایت آشوبهای خیابانی تبدیل شده بود و از آن سوی دنیا کنگره امریکا پس از تغییر شعارهای عوامل میدانی از «تقلب در انتخابات» به هدفگیری شعارهای اساسی انقلاب در حمایت از مقاومت فلسطین و لبنان در روز قدس سال 88 عملاً با تخصیص رسمی بودجه 55 میلیون دلاری برای کمک به فتنهگران، مأموریت اصلی کاخسفید را حمایت و هدایت این حرکت قرار داد که پیامدهای تلخ آن از اذهان مردم شریف ایران قابل زدودن نیست و آنچه که سالهای بعد تحت عنوان تحریم فلجکننده اقتصادی، مردم ایران ناچار به تحملش شدند محصول پیوند راهبرد عوامل داخلی و بیرونی است چرا که در همان دوران کلینتون وزیر خارجه وقت امریکا در گفتوگو با سیانان اذعان میکند که «ما کارهای زیادی انجام میدهیم تا معترضان را واقعاً قدرتمند سازیم و به حمایت از اپوزیسیون ادامه میدهیم.» و رئیس کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان امریکا نیز بعد از تلاش ناموفق سران فتنه در غائلهآفرینی در 25 بهمن 1389، ضمن حمایت و تجلیل از آنها اقدامات انجام شده در حمایت از سران فتنه را کافی ندانسته و تأکید میکند که یکی از راههایی که از طریق آن میتوانیم و باید از مردم ایران حمایت کنیم، این است که از تمام راهها و ابزار موجود برای تحریم ایران استفاده کنیم.
اما آنچه که اکنون و با گذشت پنج سال از آن روزهای تلخ که حتی بیبیسی نیز حاضر به تأیید آن نیست و در فراخوان اخیر خود حامیان داخلی را به پیگیری مطالبات تا حد امکان عقلایی و واقعبینانه و با سنجش هزینه فایده دعوت میکند، باید مورد توجه قرار گیرد اهداف غرب و عوامل داخلی در زنده نگهداشتن شعلههای این فتنه است.
1- انتخابات یازدهم و حضور حماسی مردم در آن انتخابات نشاندهنده سلامت ساز و کارهای برگزاری و نظارت بر انتخابات در ایران است که بیپایگی شعار تقلب و فراخوانهای بعد از آن را اثبات کند و به همین دلیل است که بعد از آن انتخابات عوامل بیرونی و داخلی فتنه با تلاش برای ارائه تحلیلی وارونه از انتخابات یازدهم، آن را در راستای اهداف «جنبش سبز» تعریف و تفسیر میکند. تعبیر بیبیسی مبنی بر اینکه «پس از انتخابات 92 حضور تکنوکراتها و بروکراتها و دموکراتها و شبهدموکراتها در حکومت امکان تداوم جنبش اجتماعی و مجال تقویت عرصه عمومی و شانس گسترش جامعه مدنی را افزایش داده است» نشان دهنده برآورد آنها از دولت یازدهم است و به همین دلیل است که تلاش میکنند نشستها و مراسم رسمی دولت را به عرصهای برای طرح مطالبات خود مطرح کنند.
2- راهبرد عوامل بیرونی و درونی بقایای فتنه برخلاف شعار ظاهری رفع حصر، تداوم حصر یا پایان آن بدون عذرخواهی سران فتنه است، زیرا از این طریق قادر خواهند بود ضمن حفظ ظرفیت اجتماعی در صحنه، از پاسخ به سؤال اصلی مردم در زمینه چرایی تحلیل این هزینه سنگین بر مردم ایران در سالهای اخیر که تحریم فلجکننده غرب تنها گوشهای از آن است طفره روند. ضمن اینکه از این طریق میتوانند روند مطالبهگری خود را از دولت یازدهم حفظ کنند.
3- اخلال در روند خدمترسانی دولت به مردم و درگیر کردن دولت به حواشی نیز یکی دیگر از اهداف کسانی است که سعی دارند دولت یازدهم رادر این پرونده درگیر کنند. سایت کلمه در گزارشی از مراسم روز پنجشنبه جشن انتظار و امید، مدعی میشود که شرکتکنندگان چندین بار در مراسم به نفع موسوی و کروبی شعار دادند، یا اینکه همین سایت از دیدار عبدالله نوری با فرزندان موسوی خبر میدهد. روشن است هدف از این خبرسازیها علاوه بر چالشآفرینی برای دولت، جلوگیری از فراموشی هواداران و حفظ آنان در صحنه است تا به زعم خود و بر اساس راهبرد بیگانگان، «همان راه پیشین» را ادامه دهند.
حمایت:آزمون سازمان ملل
«آزمون سازمان ملل»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم علی تتماج است که در آن میخوانید؛عراق اکنون یکی از کانونهای اصلی تحولات منطقه است که سرنوشت آن بر کل منطقه تأثیر گذار است.
تروریستها که باید آنها را (داعش بعثی) نامید با حمایت اربابان خارجی خود جنگ علیه آرا و خواست مردم عراق را آغاز کردهاند. طرحی که وحدت و یکپارچگی مردم، ارتش و حکومت عراق بویژه لبیک همگان به فتوای دفاع کفایی مراجع و علمای دینی با ناکامی همراه شده و هر روز بر میزان تلفات تروریستها افزوده میشود.
در کنار تحولات جاری عراق، نوع رفتار و مسئولیت سازمان ملل و نهادهای بینالمللی موضوعی قابل توجه است. بر اساس منشور سازمان ملل، این سازمان موظف است تا در برابر تهدید امنیت اعضا واکنش نشان داده و از اعضا در تأمین امنیت و یکپارچگی خود حمایت کند.
همچنین مقابله با تهدید امنیت بینالملل از وظایف این سازمان است. اکنون عراق در حال جنگ با تروریستهایی است که از یک سو امنیت این کشور را تحتالشعاع قرار داده و از سوی دیگر به اذعان جهانیان تهدیدی برای نظام بینالملل میباشد. توسعه و گسترش تروریسم در منطقه موجب بیثباتی سراسری و کشتار میلیونها انسان در سراسر جهان خواهد شد.
با توجه به این شرایط سازمان ملل باید بر اساس منشور سازمان به حمایت از عراق در مبارزه با تروریسم پرداخته و در تحقق ثبات در این کشور مشارکت داشته باشد. آنچه مسلم است عراق توان مبارزه با تروریسم را دارد به ویژه اینکه وحدت و یکپارچگی سراسری در تحقق این امر ایجاد شده است.
بر این اساس و با توجه به اینکه عراق نیازی به حضور نیروهای خارجی ندارد، سازمان ملل و نهادهای وابسته به آن باید حمایتهای مالی، تسلیحاتی و معنوی از عراق داشته باشند. نکته مهم دیگر آنکه رفتارهای مغرضانه و غیر مسئولانه سازمان ملل در قبال تحولاتی همچون سوریه، لیبی، عراق، بحرین و دهها بحران جهانی دیگر موجب بیاعتمادی جهانی به این سازمان شده است.
اکنون جهانیان سازمان ملل را نهادی وابسته به آمریکا و نظام سلطه میدانند و حتی نبود آن را راهکار تحقق صلح جهانی میدانند. عراق اکنون فرصتی برای سازمان ملل است که با حمایت از مردم و نظام حاکم بر این کشور در مقابله با تروریسم داعشی بعثی و حامیان خارجی آنها، به گامی برای احیای جایگاه جهانی خود بردارد.
استمرار رفتارهای گذشته و گرفتار بودن در منافع غرب و لابی صهیونیستی – عربی مسلماً نتیجهای جز تشدید انزجار و بیاعتمادی جهانی به سازمان ملل نخواهد داشت. مسلماً عراق پیروز نبرد با تروریسم اجازهای و حامیان آنها خواهد بود پس بهتر است سازمان ملل در این پیروزی ایفای نقش نماید تا از یک رسوایی دیگر برای خود جلوگیری نماید.
آفرینش:تفاوتی از زمین تا آسمان...
«تفاوتی از زمین تا آسمان...»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم زهرا کیانبخت است که در آن میخوانید؛در شرایطی که دنیای امروز بیش از هر زمان دیگر از جنگ و جدال و خصومت خسته شده و جهانیان، صرفنظر از هر مذهب و ملیت و آیینی، خواستار برقراری آرامش و صلح در عرصه جهانی هستند، اخبار مربوط به درگیریها و رفتارهای ضدانسانی که هر روز از شبکهها و رسانههای مختلف جهانی مخابره میشود موجی از تاثر و تاسف را در میان انسانها برمیانگیزد. جنایت، جنایت است و فرقی نمیکند انسان یا انسانهایی که با رفتارهای ضدانسانی و شکنجه و بمباران و به ضرب گلوله و شمشیر و چه و چه، فرصت آرامش و زندگی از آنها سلب شده است، از چه مسلک و مذهب و ملتی هستند، آنچه مهم است خدشهای است که این گونه رفتارهای غیرقابل توجیه، بر گونه انسانیت وارد میآورند.
گروه موسوم به داعش نیز که اخیرا بیش از گذشته با رفتارهای غیرانسانی خود احساسات جهانی را به شدت جریحهدار کردهاند در جرگه همین عوامل ایجاد شوک و نگرانی در جهان امروز هستند که ذهن و قلب و روح هیچ انسان سالمی، دیدن و شنیدن حتی گوشهای از اقدامات و جنایاتشان را در برابر انسانها و آن هم انسانهای بیدفاع برنمیتابد و تحمل نمیکند.
این روزها فضای اینترنت و شبکهها و رسانههای جهانی در حالی از تصاویر و ویدئوهای مشتمل بر رفتارهای بیرحمانه و سر بریدنهای این گروه پر شده است که در اغلب این تصاویر و ویدئوها، ادعاهای این گروه مبنی بر وابسته بودن به اسلام و فریادهای لااله الا ا... در حین انجام این اقدامات وحشیانه، به وضوح به چشم میخورد. و در شرایطی، اقدامات داعش در سایتهای خبری و شبکههای تلویزیونی داخلی و خارجی بازتابهای فوقالعاده گستردهای یافته است که با توجه به ادعاهای آنها مبنی بر منتسب بودن به اسلام، همواره شاهد استفاده از عناوینی از قبیل؛ اسلامگرایان افراطی داعش، مجموعه افراطگرای اسلامی داعش، گروه تندروی اسلامی و عناوینی از این قبیل، در حین اشاره و بحث پیرامون این گروه، هستیم.
- نکته مهمی که در این زمینه مطرح است مساله لزوم تفکیک و شفافسازی در این مورد است که برخلاف ادعاهای این گروه، پذیرش این ادعاها و منتسب نمودن این گروه به اسلام، مسالهای خلاف عقل و منطق و برخلاف تمامی آن چیزهایی است که در تعالیم و تاریخ اسلام به گونه مستدل و مستند وجود دارد و به همین دلیل ضرورت دارد در نامگذاریها و سخن گفتن درمورد این گروه، از چسباندن پسوندها و پیشوندهای اسلامی و افراطگرای اسلامی به عنوان این گروه خودداری شود.
ضمن این که اصولا افراط در اسلام جایگاهی ندارد و اگر گروهی، در هر زمینهای، گروهی افراطگرا باشد اساسا و به خودی خود از دایره اسلام خارج است و بنابراین، ذکر عنوان گروه افراطگرای اسلامی هم از اساس، اشتباه خواهد بود.
- یک نکته بسیار مهم دیگر هم، این مساله است که تحقیقی ابتدایی پیرامون عقاید و خطمشیهای این گروه، ما را به تناقض صددرصدی آن با خطمشیهای اسلام میرساند و به این امر که اینها اسلامنمایانی هستند که اقداماتشان حتی در مراحل بسیار ابتدایی هم هیچ ارتباط و انتسابی با اسلام نمیتواند داشته باشد. ضمن آن که اقدامات این قبیل گروهها نه تنها با اسلام، که با هیچ دین و مذهب و با نوای هیچ فطرتی سازگار نیستند.
شرح و بسط و بیان ادله در زمینه این موضوع، در این مقال نمیگنجد اما به طور مختصر و اشارهوار میتوان گفت تنها سیری کوتاه در تاریخ اسلام، تمام ادعاهای چنین گروههای خشن و ضدانسانی را از اساس با علامت سوال مواجه میکند.
فقط برای نمونه میتوانیم به رفتارهای پیامبر(ص) در دوران حکومت اسلامی و پیش از آن اشاره کنیم که تاریخ، موارد بیشمار و متعددی را درمورد عدم توسل به خشونت و روابط با مخالفان، بر پایه احترام متقابل و لطافتهای رفتاری، از ایشان نقل کرده است. به طوری که ابنحنبل، درمورد جریان جنگ بدر نقل میکند پیامبر(ص) دستورات اکید مبنی بر عدم اعمال خشونت نسبت به اسرای جنگی را صادر کرده بودند و "در اقدامی بینظیر، اعلام کردند که هر یک از اسرا که بتواند به ده تن از کودکان مسلمانان، خواندن و نوشتن بیاموزد، آزاد است".
چنین رفتارهایی که تاریخ اسلام موارد فراوانی از آن را سراغ دارد و به گونه کاملا مستدل نقل شده است، ارتباط و حتی تنها کمی شباهت را بین اسلام با گروههایی چون داعش، القاعده و طالبان و بوکوحرام و غیره، که از ریشه با کسب علم و دانش و طریق انسانی زندگی، مخالفند، منتفی میسازد.
-یک مساله قابل اشاره بسیار مهم دیگر هم این که در اولین تحقیقها درمورد گروههایی چون داعش، نحوه رفتار و قتل و شکنجه و مجازاتهای آنها در قبال انسانها، به چشم میخورد. قتلها و سر بریدنهایی که در سابقه گروه داعش دیده میشوند از نخستین ویژگیها و مشخصههای این گروه هستند که خود، به تنهایی میتواند ارتباط این گروه به اسلام را به کلی نقش بر آب کند. چرا که اصل ممنوعیت شکنجه در اسلام و موضع اسلام در برابر شکنجه، امری است که هیچ سنخیتی با این گونه جنایات ندارد.
به عنوان مثال اگر شخص محکوم به قصاصی را برای اجرای حکم و مجازاتش میبرند و در این حال، شخصی حتی یک لگد به او بزند، اول لازم است آن شخص دومی محاکمه و مجازات شود و سپس شخص محکوم، مورد قصاص قرار گیرد. از رفتارهای مثالزدنی دیگر در این زمینه میتوان به جریان فتح مکه نیز اشاره نمود که تاریخ نقل میکند یکی از اصحاب پیامبر، بعد از پیروزی مسلمانان، شعارهایی مبنی بر این که؛ الیوم یوم الملحمه، یعنی امروز روز انتقام است، سر داد.
پیامبر دستور دادند پرچم را از او گرفته و به جای آن، این شعار را سردهند که؛ الیوم یوم المرحمة؛ امروز روز عفو و رحمت است و یا درمورد حضرت علی(ع) که در تاریخ نقل شده است در جریان جنگ صفین، تعدادی از همراهانشان به شامیان، دشنام میدادند و ایشان فرمودند: إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ؛ من دوست ندارم که شما دشنامدهنده باشید.
با توجه به موارد گفته شده و با درنظرگرفتن تفاوت فاحشی که بین این گروهها با همه ادیان و از جمله اسلام وجود دارد، سوالی که مطرح میشود این است که ما با توجه به امکاناتی که در دسترسمان است چه اقدامات موثری را انجام دادهایم تا صدای تناقض و تفاوت منش و بینش چنین گروههایی با اسلامِ مملو از لطافت که تنها پسوند معتدل به آن قابل الصاق است را، به گوش دنیا برسانیم؟...
شرق:تنور داغ و مذاکره با کدخدا!
«تنور داغ و مذاکره با کدخدا!»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم فریدون مجلسی است که ر آن میخوانید؛هفته پیش متوجه تشدید حملهها و بحرانآفرینی و تنشزایی برخی منتفعان از انسداد روابط متعارف ایران با جهان و علاقهمندان به دورزدن درآمدهای نفتی شدم و دریافتم که مذاکرات مستقیمی با آمریکا در ژنو آغاز شده بود. البته طرف آمریکایی هم از فشارهای محافل افراطی و تندرو داخلی و تیپارتی معروف خودش در امان نیست. همانهایی از تمایلات اسراییل حمایت میکنند که خواهان ادامه تنشها و تداوم بهرهمندیهای مظلومنمایانه و آسیبرسان در مقابل شعارهایی هستند که تاکنون از حاصل آن سود بسیار بردهاند.
لوران فابیوس نخستوزیر فرانسه که در همان آغاز دور نخست مذاکرات 1+5 نیز سنگاندازی کرده و خواسته بود به این ترتیب برای عربستان دمی تکان دهد و معاملات هواپیماهای جنگی و اسلحه را تسهیل کند، بیآنکه متوجه منافع روابط پیشین از نوع پژو با ایران باشد، این بار نیز، شاید با رنجش از مذاکرات مستقیم با آمریکا، به تجدید حملههای تخریبی در برابر رفع موانع و تحریمهای ایران بپردازد.شاید اگر آقای فابیوس اطلاعات کافی میداشت، در نوع سخنانش ایران را، با تاریخ و جغرافیایی سهبرابر کشور خودش، و منابع طبیعی و انسانی و امکانات بالقوه و بالفعلش، با نیجر و ساحل عاج «خودشان» اشتباه نمیگرفت! و حد خودش را میشناخت.
شاید هم از تحکم اربابانه آمریکا رنجیده است که همین چند روز پیش برای بانک فرانسوی «بیانپی پاریبا» بهدلیل عدمرعایت دستورات تحریمی آمریکا جریمهای 10میلیارددلاری تعیین کرده است. و فرانسه که زورش به آمریکا نمیرسد که بگوید تحریمهای فراتر از قطعنامههای سازمان ملل و صرفا در اجرای دستورات آمریکا را الزامآور نمیداند، میکوشد با دادن باجی، در حدود یک سوم آن مبلغ، گریبان خودش را رها سازد و در عوض آقای فابیوس با شاخوشانهکشیدن برای ایران میکوشد جبران مافات کند؛ خصوصا آنکه میبیند ایران دریافته که برای حل مسایل در واقع دوجانبه با آمریکا بهتر است راه مذاکره مستقیم با خود کدخدای غرب را در پیش بگیرد! منظور این است که برای حل مسایل هم طرف اصلی مذاکره ما آمریکاست، نه کشور درجه دومی مانند فرانسه، و بقیهاش بهانه است! اکنون اروپا خودش برای برونرفت از رکود اقتصادی نیاز به دستیابی به بازاری مانند ایران و رفع تحریمها دارد!
آمریکا نیز دیده است که 11سپتامبر و تروریسم انتحاری، و کشتارهای خیابانی مانند حادثه رژه ورزشی در بوستن و گلولهباران سربازخانهای در داخل آمریکا همراه با سربریدنهای سلفی و ارعابهای القاعده و غیره در خارج از آمریکا همه سربرآورده از جیبهای پرپول متحد و سرسپرده دیرینش عربستان است! هشداری که موجب تردیدش در سوریه شد، و اکنون واکنشهای آدمکشان داعش را در عراق میبیند! آن هم در زمانی که موضوع شدت عمل روسیه در اوکراین نیز مطرح است، و زمان را برای ادامه تنش با ایران، که شاید به همدمی بیشتر ایران و روسیه منجر شود، مناسب نمیبیند. در این میان فقط یک قلم نیاز اعلامشده ایرانایر به صدهواپیمای جدید نیز وسوسهانگیز است، و ایران نیز نیاز به سرعتبخشیدن به توسعه اقتصادی، جلوگیری از غارت نفتی از مخازن مشترک، و نیز نیاز به جبران مافات و بهسازی سامانههای تصفیه و تولید نفت و پتروشیمی خود دارد تا در آینده نیز نیازهای اروپا صرفا وابسته به روسیه نباشد! در چنین شرایط کم نظیری بوده است که دولت آمریکا برترین و کارکشتهترین دیپلمات و معاون وزارت خارجهاش آقای برنز را روانه ژنو کرد.
انتشار مقاله آقای ظریف در «واشنگتنپست» و ابراز حسننیت و امیدواری به اینکه مذاکرات تا پایان مهلت ششماهه (در حدود یکماهونیم دیگر) به نتیجه برسد، همزمان بود با انتشار کتاب خاطرات خانم کلینتون، که در آن بارها و بدون پرده درباره اهمیت اصلاح روابط با ایران سخن گفته است، و نقش سلطان عمان را در این باب ستوده و حتی اشاره کرده است که چگونه دو بار هنگام رودررو قرارگرفتن با آقای متکی وزیر خارجه احمدینژاد (همان که در حین سفر رسمی به سنگال برکنار شد) با لبخند به ایشان سلام کرده و ایشان زیر لب کلامی به فارسی گفته روی برگردانده و دور شده بود... منظور این است که باوجود همه اینها دست از تلاش برای راهگشایی برنداشتند.
باری اکنون تحولات کل منطقه فرصتی کمنظیر برای ایران فراهم آورده است، که طرفین میتوانند با تفاهم و احترام متقابل و مستقل بازیگر نقش جهانی سازنده و برچیدن تحریمها و جایگزین دیپلماسی جدی و محترمانه به جای قهر و از لحاظ دیپلماتیک غیرحرفهای باشند! دیروز که از آقای اوباما درباره احتمال اقدام نظامی در برابر گستاخیهای جانیان داعش در عراق پرسیدند، با توضیحاتی گفت «همه گزینهها روی میز است!» با خودم فکر کردم، ظاهرا برای این همه گزینه دیگر جایی روی میز آقای اوباما باقی نمانده است و بهتر است به زیر میز بیندیشد! درباره حضور آقای برنز در مذاکرات مستقیم باید بگویم که ایشان نیز مانند همتای اروپاییاش خانم کاترین اشتون در آستانه بازنشستگی است. ایشان کارشناس مسایل ایران است، آن هم با دیدی تفاهمآمیز، که گاه انتقادهایی را هم از جانب تندروان خودشان برانگیخته است! اکنون، با آنچه گفته شد، برای همه طرفها زمان تنگ است و مانع مفقود و مقتضا موجود، و این تنور داغ است و آماده چسباندن!
آرمان:مساله عراق
«مساله عراق»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم دکتر یوسف مولایی است که در آن میخوانید؛در چند روز گذشته کشور عراق با مشکلاتی جدی از سوی یک گروه تکفیری مواجه شده و این گروه که خود را «داعش» نامیده است سعی کرده با خشونت هرچه تمامتر و بر خلاف همه قوانین و پروتکلهای بینالمللی نظام سیاسی عراق را به چالش بکشد.
با این حال این یک اتفاق داخلی درباره مسائل عراق است و بعید به نظر میرسد سازمان ملل متحد یا شورای امنیت برای مقابله با این رفتارها دستور نظامی صادر کند. در واقع هرزمان که کشورهای دنیا به کشور دیگری تعدی کنند که از نظر اعضای شورای امنیت سازمان ملل تهدید صلح جهانی و رفتار تجاوزکارانه تلقی شود، این نهاد بینالمللی به اعضای خود این اجازه را میدهد تا علیه کشور متخاصم وارد جنگ شوند و با توسل به زور مانع ادامه رفتارهای کشور متخاصم شوند.
در این حالت همه کشورهای دنیا اجازه ورود به مساله را دارند اما درباره عراق با توجه به شرایطی که تا امروز این کشور تجربه کرده بعید است چنین اتفاقی به وقوع بپیوندد. چرا که از یک سو مساله عراق یک مساله داخلی است و همانطور که گفته شد سازمان ملل درباره مسائل داخلی معمولا ورود پیدا نمیکند و به این راحتی مجوز برای دخالت نظامی به کشورهای دیگر نمیدهد بویژه اینکه درباره مساله عراق نیز هنوز درخواستی به این منظور از سوی عراق به شورای امنیت سازمان ملل ارائه نشده و هنوز پیشنویس چنین طرحی از سوی هیچ کشوری ارائه نشده است. با این حال درباره دخالت نظامی آمریکا یا هر کشور دیگری در عراق، اگر این درخواست از سوی دولت عراق مطرح شود هر کشوری میتواند این درخواست کمک را اجابت کند چون در صورت رضایت کشور دعوتکننده ایرادی به آن وارد نیست.
البته در صورتی دولت عراق میتواند این درخواست را از کشورهای دیگر مطرح کند که قانون اساسی عراق این اختیارات را به نخست وزیر آن داده باشد و چنین دخالتی نیازمند تصویب مجلس نباشد. به هر حال گروه داعش هم با زیرکی زمانی را برای اقدامات خود انتخاب کردهاند که دوره نخست وزیر تمام شده است و کابینه جدید نیز باید از پارلمان رای اعتماد بگیرد. امروز مساله عراق بسیار پیچیده است. گرچه هیچ گروهی برای احقاق حق خود اجازه توسل به زور و خشونت را ندارد و رفتار این گروه در عراق به گونهای بوده که کسی در دنیا رفتار آنان را تایید نکرده و خواستههای آنان مورد تایید هیچ کشوری نیست و سازمان ملل هم این کار را تقبیح کرده و اکثریت کشورها اجماع دارند که باید با اقدامات این گروه مقابله شود.
مردم سالاری:موازنه تهاجمی – تدافعی داعش
«موازنه تهاجمی – تدافعی داعش»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم جواد گیاه شناس است که در آن میخوانید؛در کمتر نقطهای از جهان، خشونت مانند غرب آسیا و شمال آفریقا خانمان سوز بوده است. مداخله نظامی در افغانستان، جنگ تحمیلی صدام حسین علیه ایران، اشغال کویت، مداخله نظامی علیه عراق و رفتار خشن سرکوبگرانه علیه مردم فلسطین، ترور شخصیتهای سیاسی و مردم عادی در ایران و بمبگذاری در کشورهای منطقه نظیر عراق، افغانستان و لبنان نمونههایی از خشونت در سه دهه گذشته در این منطقهاند ... در این سالها، یک صدای مسلط پیاپی شنیده شده است که «گزینه جنگ روی میز است»، اما امروز بگذارید در برابر این سخن ناکارآمد وغیرقانونی بگویم «صلح در دسترس است.»
پس به نام جمهوری اسلامی ایران در گام نخست پیشنهاد میکنم طرح «جهان علیه خشونت و افراطیگری» در دستور کار سازمان ملل متحد قرار گیرد و همه دولتها و سازمانهای بینالمللی و نهاد مدنی تلاشهای جدیدی را برای سوق دادن جهان به این سو سامان دهند. باید به جای گزینة ناکارآمد «ائتلاف برای جنگ» در مناطق مختلف جهان به «ائتلاف برای صلح پایدار» در سراسر جهان اندیشید.
امروز جمهوری اسلامی ایران شما و همه جامعة جهانی را به برداشتن گامی فراپیش میخواند؛ دعوتِ «جهان علیه خشونت و افراطیگری». سطور بالا قسمتهایی از متن سخنرانی رییس جمهور روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد میباشد. نگاهی دقیق به آنچه تحت عنوان مبارزه علیه خشونت و افراطیگری مطرح شده است نشان میدهد وضعیت کنونی غرب آسیا بویژه در سوریه و عراق ناشی از عدم توجه جهانیان به هشدارهای جمهوری اسلامی در راه مبارزه با تروریزم و افراطیگری است.
بر همگان مسجل است که سوء استفاده گروههای تروریستی از فضای چند دستگی ناشی از عدم اجماع جهانی بر علیه خشونت و تروریزم دامن بسیاری از دولتها را گرفته است. اگر اقدامات جهانی در مقابله با داعش و سوء استفاده از این عنوان برای براندازی رژیم قانونی بشار اسد صورت نگرفته بود امواج کوتاه تروریزم اینک با استفاده از فرضیه موازنه تهاجمی – تدافعی به بخشهای دیگر سرایت نمینمود و تبدیل به مواج بلند هراس و وحشت نمیشد. در چند ماه گذشته که دولت نوری المالکی مواضع این گروه را در استان الانبار به سختی سرکوب نمود به همراه پیروزیهای دولت بشار اسد در مبارزه با این گروه تکفیری بر اذهان بسیاری از ناظران بینالمللی این مهم متبادر گردیده بود که این گروه در سراشیبی سقوط قرار دارد ولیکن به یکباره پارادایم بهترین دفاع حمله میباشد از جانب این گروه مورد انتخاب قرار گرفت.
حمایت خارجی دولتهای منطقهای و فرا منطقهای و پیوند این گروه با سایر گروههای افراطی زمینه نفوذ خود را در بخشهای دیگر عراق فراهم ساخت و از یک مار زخم خورده و درمانده یک افعی خطرناک ساخت. اقدامات افراط گرایانه این گروه به همراه ایجاد رعب و تسری خشونت علاوه بر نمودارسازی یک اسلام توام با خشونت و نگرشهای تکفیری در تکمیل پازل غرب در پروژه اسلام هراسی امروزه نمود عینی مییابد.
پروژهای که غرب از چندین دهه قبل سعی دارد تا بخش زیادی از مشکلات جهان را به اسلام و برداشتهای خشونت آمیز آن نسبت دهد امروز با انتشار تصاویر خشونتهای غیر انسانی و بعضا شیطانی این گروه نمود خارجی مییابد و میتواند تدوینکنندگان تئوری اسلام هراسی را به مستندات جدیدی مجهز نماید. از سوی دیگر موازنه تهاجمی – تدافعی داعش و همپیوندی با گروههای تکفیری و القاعده خطری مهلک برای نظامهای دموکراتیک شکننده در غرب آسیا را ایجاد نموده است . دولت بشار اسد اولین دولت قانونی مستقر در این منطقه بود، نوری المالکی امروز در بحران اقدامات گروههای تروریستی به همراه بحران چند دستگیهای سیاسی گرفتار آمده و آنچنانکه میدانیم برخی گروهها و جناحهای سیاسی در پی آنند تا دولت وی را غیر مشروع و ناکارآمد جلوه دهند .
این تصویر ناکارآمدی از دولت مالکی حتی به بهای از دست رفتن تمامیت ارضی و حاکمیت ملی دولت عراق نیز از تحلیل رقابتهای درونی گروههای عراقی دور مانده است و نشان میدهد تحلیل صحیحی در این مسئله از جانب گروهها و احزاب سیاسی وجود ندارد.
در پایان موضوع و سرشت پیشنهاد ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران، دکتر حسن روحانی میتواند الزامات بینالمللی برای سایر کشورها و ماموریت شورای امنیت ملل متحد و قدرتهای بزرگ را فراهم سازد و دولت جمهوری اسلامی ایران بعنوان ارائه دهنده پیشنهاد تئوریک جهان عاری از خشونت و افراطگری سطح عملی تلاشهای دیپلماتیک را برای محصورسازی خشونت و افراطگری به ورطه عمل رسانند.
در این راستا جمهوری اسلامی ایران میبایست ضمن توجه به پارادایم موازنه تهاجمی – تدافعی، بهترین دفاع را در جلوگیری از تسری بحران به مرزهای غربی ایران ترتیب داده و با توجه به نقش فزاینده و فعال جمهوری اسلامی ایران در این بحران منطقهای زمینههای دفع نگرشهای تکفیری در منطقه را با فعالیتهای منطقهای و بینالمللی صورت دهد.
بحرانی که کنش و واکنشهای به موقع کشورمان میتواند ائتلاف برای صلح را با محوریت جمهوری اسلامی ایران تقویت نماید و بالعکس فرصتسوزیهای منطقهای ایران به دامنگیر شدن این کشور در درگیریهای افراطیگری و آتش تعصبات فرقهای شکلگیری بحرانهای امنیتی مبدل میگردد.
بنابراین دستگاه دیپلماسی کشور به سرعت میبایست نقش خویش را در موضوع عراق به محور فعال ائتلاف برای صلح و مبارزه علیه افراطیگری تبدیل نماید موضوعی که علاوه بر گفتمانسازی جهان عاری از خشونت دکتر روحانی بسترساز نتایج عملی در منطقه و سطح بینالمللی برای این کشور خواهد بود.
دنیای اقتصاد: پایان مالیات سیاه؛ امید به یارانه سپید
«پایان مالیات سیاه؛ امید به یارانه سپید»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم میثم هاشمخانی است که در آن میخوانید؛اگر دو وظیفه اقتصادی اصلی دولتها را دریافت انواع مالیات و پرداخت انواع یارانه بدانیم، بهنظر میرسد مهمترین نقطه قوت در کارنامه اقتصادی 300 روزه دولت تدبیر و امید عبارت است از کاهش «مالیات سیاه»؛ یعنی خویشتنداری خردمندانه و قابل تقدیر دولت در کاهش شدید اعتیاد به استفاده از ماشین انتشار پول و در نتیجه کاهش اخذ «مالیات تورمی» جانکاهی که به منزله دست بردن مکرر دولت در جیب آسیبپذیرترین قشر از شهروندان بود.
ابداع خلاقانه اصطلاح «مالیات تورمی» از سوی اقتصاددانان، به خوبی وضعیت اسفناک شهروندانی را به تصویر میکشد که دولت آنها بهجای کسب درآمد از طریق رونقبخشی به فضای کسبوکار و سپس مالیاتستانی از کسبوکارها، به خیال خام خود راه میانبری را انتخاب کرده و برای تامین مخارج خود به انتشار پول میپردازد؛ وضعیتی که بهمنزله کسب درآمدی بادآورده برای دولت، در مقابل تحمیل لطمات تورم به خانوارهای آسیبپذیر - که معمولا فاقد دارایی گرانشونده در فرآیند تورم هستند - و لطمات تلاطم قیمتی به صاحبان کسبوکارهای مولد و سالم است. هماکنون، خوشبختانه میتوان گفت که بر اثر تصمیمات خردمندانه دولت یازدهم، روند اتکای دولت به «مالیات تورمی» (مالیات سیاه) در یک سال اخیر به شدت کاهش یافته و در سالجاری نیز بیشتر کاهش خواهد یافت.
بهصورت متناظر، مهمترین نقطه ضعف این دولت را هم میتوان تعلل در طراحی برنامه مشخص برای کاهش «یارانه سیاه» دانست: در 300 روز اخیر حدود 23 هزار میلیارد تومان ثروت بادآورده در جیب بهرهمندان از رانت «دلار دولتی» گذاشته شده است (با فرض سرانگشتی فروش 45 میلیارد دلار از سوی دولت، به قیمتی بهطور متوسط 500 تومان کمتر از قیمت بازار). این رانت 23 هزار میلیارد تومانی که هیچ گزارش شفافی هم از کموکیف افراد حقیقی و حقوقی بهرهمند از آن در دسترس نیست، حدودا یکونیم برابر کل پولی است که در این 300 روز برای آموزشوپرورش با 12 میلیون دانشآموز و یک میلیون معلم و کارمند هزینه شده؛ به تقریب با یارانه پرداختی به 50 میلیون نفر در این دوره 300 روزه برابر میکند و حدودا 17 برابر کل منابع مالیای است که بر اثر انصراف یارانهای داوطلبانه در یک سال آینده به جیب دولت خواهد رفت.
در زمینه وام بانکی نیز، رانت ناشی از اختلاف شدید نرخ بهره در بازار رسمی و غیررسمی، نمادی فاجعهبار از «یارانه سیاه» است که باعث شکلگیری جریانهای درآمدی بادآورده عظیمی شده؛ چه برای وامگیرندگانی که وامهایی با نرخ بهمراتب کمتر از نرخ تورم را دریافت میکنند و چه برای وامگیرندگانی که بالغ بر 80 هزار میلیارد تومان وامهای بانکی معوقه را ایجاد کردهاند و باز هم هیچ گزارش شفافی درباره توزیع آنها وجود ندارد.
این 80 هزار میلیارد تومان - که ناگزیر بخشی از آن بهصورت کاهش سود پرداختی به سپردهگذاران نمود مییابد و بخشی دیگر هم در قالب مجبور شدن بانک مرکزی به تامین منابع بانکهای تجاری از طریق روشهایی که معادل انتشار پول جدید هستند - بالغ بر دو و نیم برابر کل بودجه اختصاصیافته برای سلامت و درمان در سالجاری است.
خلاصه آنکه مهمترین نقطه ضعف دولت تدبیر و امید آن است که هنوز برنامه منسجمی برای کاستن از «یارانه خاکستری» و افزودن به «یارانه سپید» تدارک ندیده است. در نتیجه در شرایطیکه سیستم رانتی بازار ارز و سیستم تسهیلات بانکی دارای سود بسیار کمتر از تورم، منابع مالی نجومی بادآوردهای را به جیب بهرهمندان از «روابط» سرازیر میکند، متاسفانه دولت برای اختصاص «یارانه سپید» به حوزههای مهمی مانند کاهش فقر سلامت، کاهش فقر آموزش و کاهش فقر تغذیه، خود را محتاج به انصراف مردم از یارانه 45.000 تومانی میداند.
اما آیا در خرداد 96 و در جریان رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری، تیم اقتصادی دولت فعلی خواهد توانست با غرور از موفقیت در ریشهکنی کامل «یارانه سیاه» در اقتصاد ایران و هدایت کامل منابع آزادشده به سمت مصادیق مختلف «یارانه سپید» سخن بگوید؟
قطعا غنای تجربه و دانش موجود در میان اعضای تیم اقتصادی دولت اعتدال، توانایی تحقق چنین هدف فرخندهای را در سه سال آینده خواهد داشت؛ امید که پاسخ این سوال مثبت باشد.
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد